ترامپ و تصمیم جنجالی‌اش

احمد زیدآبادی

این روزها در مورد تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و به رسمیت شناختن این شهر به عنوان پایتخت اسرائیل بسیار مورد پرسش قرار می گیرم. از آنجا که با توجه به محدودیت روزنامه ها علاقه ای به نوشتن یادداشت برای آنها ندارم و در عین حال نمی توانم به تک تک پرسشگران نیز پاسخ دهم ترجیح دادم از این طریق نظرم را به علاقمندان در این زمینه منتقل کنم.

در بارۀ سیاست خاورمیانه ای دولت آمریکا تحت رهبری ترامپ، اصولاً می توان دو نظر داشت. نظر نخست این است که این دولت با اعلام اینکه عزمش را جزم کرده است تا برای همیشه به نزاع عربی – اسرائیلی پایان دهد؛ در واقع طرحی فریبکارانه را دنبال می کند و هدفش از طرح این نوع بحث ها، ایجاد فرصت برای دولت راستگرای نتانیاهوست تا برنامۀ خود را برای گسترش شهرک های یهودی نشین در کرانۀ باختری و بلاموضوع کردن تشکیل کشور مستقل فلسطینی برای همیشه دنبال کند.

از این دیدگاه، تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل امری کاملاً روشن است و به معنای استفاده از بلبشوی خاورمیانه برای تحکیم سلطۀ اسرائیل بر بیت المقدس و نادیده گرفتن حقوق فلسطینی ها بر این شهر است.

دیدگاه دیگر این است که ترامپ در واقع در پی طرحی عملی برای پایان دادن به بحران خاورمیانه است تا از این طریق نام خود را به عنوان “قهرمان صلح” در تاریخ جهان ثبت کند. صلح بین اسرائیل و فلسطینی ها اما امری بی نهایت دشوار است چرا که بین خواست های دو طرف شکافی بسیار عریض و عمیق بر سر اصلی ترین مسائل مورد مناقشه وجود دارد.

بر این اساس، ترامپ به عنوان کسی که می خواهد از نظر خود مشکل را حل کند؛ به این نتیجه رسیده است که باید آشکارا خطراتی را به جان بخرد و خود را از قید و بند های مرسوم و کلیشه های معمول و تابوهای ماندگار رها سازد و به زعم خود طرحی نو در اندازد.

در واقع، از نگاه ترامپ و دولت او، شناسایی بیت المقدس غربی به عنوان پایتخت اسرائیل ربطی به نزاع خاورمیانه ندارد و اینکه رؤسای جمهور سابق آمریکا حاضر به انجام آن نشده اند؛ صرفاً از ترس واکنش کشورهای عرب و مسلمان و تهدید تلویحی آنها به شورش و بی ثباتی بوده است. ترامپ که ظاهراً اعتماد به نفس عجیب و غریبی دارد و از رویارو شدن با چالش ها هراسی ندارد؛ به زعم خود نمی خواهد تسلیم این نوع تهدیدها و نگرانی ها شود.

می دانیم که بیت المقدس عملاً به دو قسمت تقسیم شده است. بخش قدیمی شهر که اماکن مقدس در آنجا قرار دارد بیت المقدس شرقی نام دارد؛ یعنی همان جایی که فلسطینی ها می خواهند پایتخت دولت آیندۀ آنها باشد. این قسمت از شهر را اسرائیل در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ اشغال کرد و طبق مصوبات شورای امنیت سازمان ملل بخشی از اراضی اشغالی فلسطینیان محسوب می شود. بخش غربی بیت المقدس اما حاشیه هایی است که اسرائیلی ها به شهر افزوده اند و تمام نهادهای حکومتی خود را در آنجا مستقر کرده اند.

دولت ترامپ اصرار دارد که در مورد بخش شرقی شهر و اماکن مقدس آنجا اصولاً پیشداوری نکرده و در واقع بخش غربی شهر را به عنوان پایتخت اسرائیل اعلام کرده است. از این رو، ترامپ اعتراض به این تصمیم را ناموجه و دلیلی بر مخالفت مخالفان با موجودیت اسرائیل در مرزهای پیش از جنگ ژوئن تلقی می کند.
از این منظر، تصمیم ترامپ برای شناسایی بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، امری پوچ است و به لحاظ حقوقی ت بر بیت المقدش شرقی که اسرائیلی در پی اشغال دائمی آنند؛ تأثیری ندارد.

با این حساب، این پرسش پیش می آید که چرا ترامپ برای موضوعی پوچ افکار عمومی جهانی را علیه خود برانگیخته است؟ همانطور که گفته شد او از چالش هراسی ندارد و ظاهراً از آن لذت هم می برد و به زعم خود نمی خواهد تسلیم ترس از دیگران شود. در عین حال، اگر قرار به جلب موافقت نتانیاهو برای پذیرش یک طرح صلح احتمالی باشد؛ ترامپ باید او را مدیون خود کند و موقعیت اش را در افکار عمومی اسرائیلی ها بهبود بخشد.

به نظرم ترامپ به خوبی می داند که هیچ طرفی در بین فلسطینی ها پیدا نمی شود که حاضر به صلح با اسرائیل بدون بازگشت بیت المقدس شرقی به دامن اعراب باشد. بنابراین اگر او به واقع در اظهارات خود برای “توافق نهایی” دروغ نگوید؛ لاجرم باید سهم فلسطینی ها از این شهر را در طرح خود منظور دارد.

روشن است که خاورمیانه بدون راه حل عادلانه ای برای مناقشۀ فلسطین هرگز روی ثبات را نخواهد دید. ادامۀ شرایط موجود هم کمکی به اسرائیل نمی کند. به نظرم تمام استراتژیست های غربی به این نتیجه رسیده اند که اسرائیل از میان سه سناریوی “کشوری با دو ملت بدون تضمین اکثریت یهودی”، “ایجاد یک نظام آپارتاید رسمی” و یا “راه حل دو کشوری” یکی را به ناگزیر باید برگزیند و در این میان، فقط راه حل دو کشوری می تواند اسرائیل را از نابودی نجات دهد.

معمولاً گفته می شود که ترامپ با تصمیم اخیر خود، “بی طرفی” آمریکا به عنوان میانجیگر صلح را نقض کرده است. واقعیت این است که هیچکدام از دولت های تاریخ آمریکا نسبت به مناقشۀ خاورمیانه بی طرف نبوده اند و همۀ آنها رسماً اعلام کرده اند که امنیت اسرائیل در شمار منافع حیاتی آنان به شمار می رود. ترامپ هم در پی نمایش بی طرفی نیست اما آنچه نقش او را به عنوان طرفی غیر قابل حذف در مذاکرات تثبیت کرده، توان او برای اعمال فشار بر نتانیاهو برای نشان دادن نرمش است.

به هر حال، روزی که ترامپ طرح صلح مورد نظر خود را علنی کند؛ پرده از نیت واقعی او برداشته خواهد شد.

منبع: کانال تلگرام نویسنده

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »