۱- فردا چهارشنبه ۲۲ آذر ۹۶ سازمان همکاریهای اسلامی به دعوت رئیس دورهای آن رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، در استانبول نشست فوقالعاده برگزار خواهد کرد تا نحوه مواجهه با تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده امریکا، مبنی بر انتقال سفارت امریکا از تلآویو به بیتالمقدس را مورد بررسی قرار دهد.
اما سازمانی متشکل از ۵۷ کشور مسلمان و بیش از ۱.۵ میلیارد جمعیت که پس از سازمان ملل متحد بزرگترین سازمان بینالدولی محسوب میشود و در سال ۱۳۴۸ خورشیدی اساسا بر مبنای مسئله فلسطین و آتشزدن مسجدالاقصی، با ابتکار پادشاه وقت مراکش شکل گرفته و هدف بنیادین آن حل مسئله فلسطین بوده، در صحنه واقعیت نه تنها گامی برای حل مسئله فلسطین نتوانسته است بردارد بلکه در سالهای اخیر از آنچنان تفرقه و واگرایی رنج میبرده که در قطعنامه پایانی آخرین نشستش در فروردین ۹۵ در استانبول نه تنها سخنی از اسرائیل و مسئله فلسطین در میان نبود بلکه با نشاندن ایران بهجای اسرائیل و متهم کردن این کشور به تلاش برای نفوذ در کشورهای عربی و صدور تروریسم ، در واقع به سندی برای انعکاس تمامی دغدغهها و نگرانیهای محور عربستان سعودی از توافق برجام و گسترش حوزه عمل موثر و نفوذ راهبردی ایران در خاورمیانه تبدیل شد.
قطعنامهای که نهایتا قهر سیاسی هیئت ایرانی از نشست و عدم شرکت حسن روحانی در روز پایانی آنرا به همراه آورد و موجب شد تا رجب طیب اردوغان که پیش از نشست ملک سلمان را در کاخ بش تپه آنکارا میزبانی کرده بود، پس از نشست نیز ضمن میزبانی از حسن روحانی در همان کاخ تمام تلاشش را بکند تا ضمن حفظ موقعیت ترکیه در بلوک سنی در کنار عربستان سعودی، در سردترین دوره روابط ترکیه با ایران، کشورش را از مواهب اقتصادی رابطه با ایران نیز محروم نسازد.
بهاینسان در واپسین نشست سازمان همکاریهای اسلامی که نزدیک به دو سال از آن میگذرد نه از مسئله فلسطین خبری بود و نه از همکاری اسلامی و نه حتی دوستی و همزیستی اسلامی! چه آنکه، نشست تحت الشعاع رقابت بلوک سنی-اخوانی به رهبری ترکیه-سعودی با بلوک شیعی به رهبری ایران و سکوت و تحریم بلوک سکولار به زعامت مصر تحت زمامداری ژنرال سیسی قرار داشت و توقعی جز آنچه اتفاق افتاد نیز از آن نمی شد داشت.
۲- اما در این دو سال و بهویژه یک سال اخیر پس از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، معادلات و توازن قوا در خاورمیانه دچار دگرگونی بسیار شده و بلوکبندیهای فروردین ۹۵ دیگر توضیح دهنده مسائل خاورمیانه نیست.
یکسال پس از آن نشست دونالد ترامپ با سفر به ریاض در نشستی با سران کشورهای اسلامی شرکت کرد که غایب بزرگ آن تنها حسن روحانی نبود، بلکه غایبی بزرگ چون رجب طیب اردوغان که کشورش ریاست دورهای سازمان همکاری اسلامی را بر عهده دارد نیز در آن به چشم میآمد.
نشست ریاض که نهایتا منجر به جدایی محور اخوانی ترکیه و قطر از محور سنی-وهابی عربستان و اقمارش در خلیج فارس شده، از سویی عربستان و دو قمر اصلیاش، امارات متحده عربی و بحرین را در کنار مصر به شدت ضداخوانی نشاند و بلوک سکولار را عملا به بلوک ضداخوانی-ضدایرانی تقلیل داد و از سوی دیگر با وضع تحریم و محاصره همه جانبه اقتصادی-سیاسی علیه امیرنشین قطر آن را هر چه بیشتر وابسته به ترکیه کرده به ایران نزدیک ساخت.
در چنین شرایطی بود که وقتی رجب طیب اردوغان برای میانجیگری بین قطر و عربستان به ریاض رفت، بر خلاف سفر دی ماه گذشتهاش نه با استقبالی گرم در پلههای هواپیما، بلکه با سردترین استقبال ممکن در کاخ سلطنتی مواجه شد تا بفهمد که کشتیبان آل سعود را سیاستی دیگر آمده است؛ سیاستی دیگر که در سیاست داخلی سعودی نیز با برکناری محمد بن نایف و انتصاب محمد بن سلمان فرزند جوان، بیپروا و نهچندان مذهبی ملک سلمان خود را به نمایش گذارد.
بهاینسان در نیمه دوم سال میلادی جاری بلوکبندی جدید خاورمیانه شکل نهایی خود را یافت. کار داعش نیز هم در عراق و هم در سوریه کم و بیش تمام شد تا نوبت به ایفای نقش لورنس جدید خاورمیانه، جرالد کوشنر داماد و مشاور ارشد ترامپ برسد.
کوشنر موفق شد طی کمتر از یکسال عربستان سعودی را از همنشینی ترکیه به همکاری با مصر شدیدا ضد اردوغان سوق دهد و حتی بلوک عربی ضداخوانی-ضدایرانی را به همکاری با دولت اسرائیل بر علیه ایران بکشاند.
در چنین شرایطی که «دیگری متخاصم» هویت عربی -سنی بیش از هر زمان دیگری «هویت ایرانی شیعه» و نه هویت و موجودیت هویت عبری-اسرائیلی در خاورمیانه است و کوشنر موفق شده است اسرائیل و عربستان را به یک اتحاد راهبردی برساند، یکباره منابع کاخ سفید اعلام میکنند که ترامپ قصد دارد دستور انتقال سفارت امریکا از تل آویو به بیت المقدس را صادر نماید، در حالیکه نیک میداند در نبود بلوک مصر-عربستان و در وضعیتیکه مفتیان سعودی هر روز فتوایی له اسرائیل و علیه ایران صادر میکنند، مناسبترین بستر برای چنین تصمیمی فراهم آمده است.
حال اخباری منتشر میشود که از طرفی حاکی از توافق و اطلاع ملک سلمان و عبدالفتاح سیسی از این تصمیم از چندین هفته پیش از سویی و دستور مقامات عربستان به رسانههای این کشور مبنی بر عدم پرداخت به مسئله بیتالمقدس و تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت امریکا، از سوی دیگر حکایت دارد.
در مقام واکنش به ترامپ نیز در این چند روز هر چقدر زمامداران عربی سکوت پیشه کردهاند و تحلیلگران عرب نزدیک به عربستان از پایان مسئله فلسطین سخن راندهاند، این رهبران ایران و ترکیه بودهاند که با تندترین واکنشها ابتکار عمل را در این مسئله در اختیار خود گرفتهاند. دو کشوری که بر خلاف فروردین ۹۵ نه تنها در سردترین دوره روابط خود قرار ندارند، بلکه در سوریه به همکاری تاکتیکی و به رسمیت شناختن و احترام به حوزه نفوذ و عمل موثر یکدیگر رسیده؛ بر سر مسئله رفراندوم مسعود بارزانی در کردستان عراق به مرحله همکاری راهبردی دست یافتهاند.
دیگر نزد اردوغان و رسانهها و اعضای حزبش نه حشدالشعبی گروهی تروریستی است و نه حزبالله لبنان!
ارتش ترکیه نیز وارد استان ادلب شده تا گروههای سلفی ملهم از گفتمان اخوانی در این استان از النصره تا احرارالشام را به نفع دولت بشار اسد کنترل و در صورت لزوم سرکوب کند. داعش نیز آخرین مواضع خود را در بیابانهای شرق دیرالزور تا مرز عراق از دست داده و آواره کویر لمیزرع آنجا شده تا مسئله سوریه نیز دستکم فعلا حل شده جلوه کند.
۳- در حالیکه دیگر اردوغان نمیخواهد در مسجد اموی دمشق نماز جمعه بخواند و راه حل سوریه با حضور بشار اسد را پذیرفته و در موقعیت همکاری راهبردی با ایران قرار دارد و در مسئله بیتالمقدس نیز در کنار ایران بیشترین حجم واکنش دولتی به تصمیم ترامپ را نشان داده و برای چهارشنبه نشست همکاریهای اسلامی را در استانبول تدارک دیده است، پرسشی که مطرح است و بهگمانم بخش زیادی از شانس موفقیت نشست را به خود اختصاص خواهد داد این است که محور مصر-عربستان در این نشست چگونه، در چه سطحی و با چه راهبردی ظاهر خواهند شد؟ آیا مصر همانند نشست فروردین ۹۵ در نازلترین سطح دیپلماتیک ممکن به استانبول خواهد رفت تا نشان دهد که هنوز داستان مخالفت اردوغان با کودتای سیسی و حمایت از مرسی را فراموش نکرده است؟
اما اینبار مصر تنها نیست و عربستان و دو قمر ثروتمندش را با تلاش ترامپ و کوشنر در کنار خود دارد. عربستان چه خواهد کرد؟ آیا همانند مصر رفتار کرده و خود را از مسئله فلسطین کنار خواهد کشید؟ در اینصورت هزینه چنین الگوی رفتاری برای مشروعیت زمامداران عرب نزد افکار عمومیشان چه خواهد بود و آیا با قطعیشدن همگرایی این کشورها با اسرائیل علیه ایران و عدول از مسئله فلسطین افکار عمومی جهان عرب بار دیگر همانند سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ که واله و شیدای احمدینژاد و اردوغان اسلامگرا شده بودند، از رهبران سکولار خود رویگردان خواهند شد؟! رویگردانی که یکبار به بر سر کار آمدن اخوان المسلمین و شعب آن از تونس تا مصر و غزه انجامید و هنوز هم خاورمیانه از عواقب آن رهایی نیافته است!
بههر روی باید منتظر ماند و دید فردا آشی که لورنسهای قرن جدید برای خاورمیانه تدارک دیدهاند چند وجب روغن دارد و این جغرافیای محنتزده از پس یک سده بحران برآمده از طراحی لورنس قرن پیش برای آن ، آیا نهایتا روی صلح، همزیستی و دموکراسی به خود خواهد دید و یا آنکه همچنان صفحاتی از خشونت، فقر و جنگ مذهبی را در تاریخ ثبت خواهد کرد!