دولت ترامپ در دست مسیحیان دست‌‌راستی

محمد برقعی

این روزها دو اقدام آقای ترامپ بسیار بحث‌انگیز شده است: یکی حمایت از مور که از ایالت آلاباما کاندیدای سناتوری حزب جمهوری‌خواه است و دیگر برگزیدن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل. در مورد اول تمام سران حزب خودش مخالف این شخص هستند و برآن‌اند که انتخاب او چنان بی‌آبرویی برای حزب‌شان است، که وعده می‌دهند در صورتی که مردم آن ایالت او را انتخاب کنند، اینان برای حفظ آبروی حزب اعتبارنامه او را رد می‌کنند. در مورد این شخص، تنهامسئله اتهام‌های جنسی که بر او وارد شده نیست، بلکه کارنامه سیاسی او در تمام این سال‌هاست  که نشان می‌دهد مردی‌ست متعصب، نژادپرست، ضد حقوق مدنی زنان و اقلیت‌ها و مدافع سرسخت آزادی اسلحه، تا حدی که در جلسات مبارزه انتخاباتیش یا حضور در دادگاه به عنوان قاضی، اسلحه می‌بندد. وی معتقد است مشکلات آمریکا به دلیل سکولار بودنش است و جامعه باید برمبنای دستورات کتاب مقدس اداره شود؛ لذا هرجا قانون اساسی نظری بجز نظر کتاب مقدس دارد اولویت با کتاب مقدس است (به‌طور خلاصه همان نظرات حاکم بر جمهوری اسلامی و تسلط شریعت بر قوانین مردم ساخته). او هم‌چنین  به‌شدت ضد اسلام است و برآن است که پیامبرش دزد و راهزن بوده و وظیفه مسیحیان نابود کردن این دین است و هر جنگی برای رسیدن به این منظور مورد عنایت خداوند است.

به دلیل این مواضع، وی را هم سنگ کوکلاس کلان‌ها می‌دانند  و رهبران حزب برآن‌اند که حضور او درسنا سلاح نیرومندی می‌شود در دست دموکرات‌ها، برای بی‌آبرو کردن حزب و مانع بزرگی برای انتخاب شدن دیگر کاندیداهای جمهوری‌خواهان در سراسر مملکت .

در مورد اورشلیم ، همان‌گونه که همگان می‌دانند، تقریبا هیچ کشوری و سازمانی نیست که با آن مخالف نباشد، از جمله پاپ رهبر کاتولیک های جهان. در آمریکا هم، با آن‌که هر دو حزب حاکم مدافع اسرائیل‌اندو برای رضایت او با این امر موافقت دارند، اجرای آن را نادرست دانسته‌اند و بر این باورند که بر روند صلح فلسطین و اسرائیل ضربه سنگینی می‌زند، تقریبا حزب الفتح و ابوعباس را ضعیف کرده و نیروهای تندرو را تقویت می ‌کند. از بیم همین عوارض سنگین است که چند دهه است که اجرای آن را با وجودداشتن رای موافق ۹۰ سناتور، به عقب می‌اندازند. درست است که با محاسبات سیاسی شرایط کنونی شرایطی است مطلوب برای اسرائیل و امریکا، ولی این امر عوارض بسیار سنگینی برای متحدان عرب آمریکا خواهد داشت و امکان ایجاد تزلزل در این حکومت‌های شکننده را دارد. کشورهای عربی به رهبری عربستان، در مخالفت با ایران در چنبره چنان حقارتی اسیر شده‌اند، که مجبورند با هر ذلتی دل ترامپ و ناتینیاهو را به دست آورند، ولی خشم مردم تمام کشورهای منطقه و مسلمانان جهان، چنان در رابطه با اسرائیل زیاد است، که حتی صلح مفید وس سودآورا انور سادات با اسرائیل به قیمت جان او تمام شد؛ نفرتی که حاصل چندین دهه تحقیر این مردمان به دست اسرائیل است و این دولت برای آنان نماد عریان‌ترین ظلم و تحقیر است. حتی شاه ایران با همه روابطش با اسرائیل از آن متنفر بود، و آشکارا این کشور  را مسبب بیشتر مشکلات منطقه می‌دانست. وی بر آن بود که اینان بی‌صفتانی هستند که دستی را که به یاری‌شان دراز می‌شود، در اولین فرصت گاز می‌گیرند.

پس برای جلب رضایت کدامین نیرو است که ترامپ این‌چنین خطر می‌کن ؟  پاسخ  «مسیحیان دست راستی» یا «بنیادگرایان اوانجلیست» است.

قاضی مورخود فردی از همین گروه است؛ شخصی که بسیار قاطعانه از عقاید خود دفاع می کند و در این راه بارها سمت‌های خود را از دست داده است و هرگونه طعن و لعنتی را به جان خریده است. حالا هم با صدای بلند می گویداگر به سنا برود با تمام نیرو سعی می‌کند عقاید خود را نسبت به مسیحیت پیاده کند، جامعه آمریکا را از دست سکولارها و لیبرال‌ها نجات داده و دستورات خداوند در کتاب مقدس را، جایگزین آموخته‌های انحرافی سرچشمه گرفته از رنسانس و عصر روشنگری کند.

در مورد اورشلیم نیز پنهان نیست که مسیحیان دست‌راستی حتی از احزاب دست‌راستی یهودی، در تسلط یهودیان بر اورشلیم پافشارترند؛ همان سرسختی‌ای که اینان برای ساختن شهرک‌نشین‌ها و اشغال اراضی فلسطینیان دارند. زیرا آنان بر‌آن‌اند که بازگشت عیسی مسیح به این جهان و برقراری حکومت خود، منوط به برقراری حکومت یهودیان در فلسطین و گرفتن اورشلیم از دست مسلمانان و دیگران است. اما با همه علاقه‌ای که یهودیان به این حمایت اینان دارند و آن را بهترین وسیله برای پیشبرد اهداف سلطه‌جویانه خود می‌دانند،‌بسیار محتاطانه و منافقانه به آنان نزد یک می‌شوند. زیرا می‌دانند، این مسیحیان باور دارند  که عیسی که آمد یهودیان یا باید مسیحی بشوند یا کشته خواهند شد. به عبارتی این غذایی است مسموم، که با همه لذیذبودنش مرگ‌آور است.

چرایی قدرت اوانجلیکن
همگان ‌می‌دانند که او حمایت کامل اوانجلیکن‌ها، که بخش عمده آنان سفیدپوستان کم‌سواد هستند، را دارد. کسانی که از آمریکای قدیم، تصور جهانی خیالی و باشکوه و حتی انسانی دارند . همان رویاها که ریگان را، در قیافه و رفتار یک کابوی، محبوب کرد. وی در مواردی با آنان وجه اشتراک دارد، ازجمله اعتقاد به برتری نژاد سفید که از نظرش آمریکای قدرتمند را ساختند، تقدس ثروت، مخالفت با قدرت دولت مرکزی، مخالف بخش مدرن و تحصیل‌کرده، که عمدتا سکولار هستند و وسایل ارتباط جمعی ابزاری در دست آنان برای فریب توده‌ها و تبلیغ لیبرالیسم است و تضعیف اعتقادات سنتی و دینی. و از آن جا که یک کاسب دنبال سود و بردن است، برای تغییر موضع مشکلات صاحبان عقیده را ندارد.  به‌همین سبب پیش ازاانتخاب رهبران آوانجلیکن‌ها، بسیاری‌شان او را قبول نداشتند، چون اعتقادات دینی قابل اعتمادی نداشت. اما او در نشستی به آنان گفت « بله! شما درست می‌گویید، ولی کسی بهتر از من را پیدا نمی‌کنید، من زبان توده‌های شما را می‌دانم، همان امتیازی که شما را به این‌جا رسانده است. ضمن آن که اهل معامله‌ام. سقط جنین را می‌پذیرم، با ازدواج هم‌جنس‌گرایان شدیدا مخالفت  می‌کنم، چنان در دفاع از خانواده سنتی می‌گویم و نشان می‌دهمکه همگان سابقه مرا که خلاف آن است فراموش کنند. جلو مهاجرین را می‌گیرم، که شما‌می هراسید به زودی اکثریت بشوند. کار را بر مسلمانان در داخل کشور سخت می‌کنم و در خارج آنان را چنان به جان هم می‌اندازم که به دست‌بوسی اسرائیل بروند. اورشلیم را پایتخت اسرائیل اعلام می‌کنم، تا مسیح موعود هر چه زودتر ظهور کند . کاری که دیگر رئیس‌جمهورها از اوایل دهه ۹۰ مرتبا عقب انداخته‌اند».

نیاز دوجانبه اوانجلیکن‌ها و ترامپ
همان‌طور که گفته شد از دهه ۸۰ و همزمان با انقلاب ایران، بنیادگرایان آمریکا برپا خواستند. اول از سیاستمداران مورد علاقه‌ی خود  به طور سازمان ‌یافته حمایت کردند و بعد خود مستقیم در سیاست وارد شدند و هویت مشترکی با حزب جمهوری‌خواه پیدا کردند. همین هویت مشترک، حرکت بر مبنای منافع سیاسی را مهمتر از اعتقادی کرد. حاصل این تحول ترامپ شد نه حتی بوش معتقد و متعصب.

از سویی ترامپ می‌داند این جمعیت، که نژادپرستی و فقر هم در آن فراوان است، حدود ۳۰  درصد جامعه را شکل می‌دهند، و ترامپ تنها امید آنان برای نمودشان هست، لذا اینان با سرسختی بسیار از او حمایت می‌کنند. از سویی ترامپ می‌داند درست است که این تعداد قادر به انتخاب او نیستند و جمهوری‌خواهان هم حضور آنان را برای حزبشان مضر می‌دانند، اما او بدون این حمایت، یک‌روزه از میان برداشته می‌شود؛ لذا اصل بر او جلب رضایت آنان است، حتی به قیمت نارضایی اکثریت آمریکائیان و جهان. معمای جمهوری‌خواهان هم آن است، که با اخراج ترامپ حداقل ۱۵ تا ۲۰ درصد طرفداران خود را که مدافع سرسخت ترامپ هستند از دست می‌دهند و در نتیجه به دموکرات‌ها، که آنان هم نزدیک به نیمی از رای‌دهندگان جامعه را دارند می‌بازند. پس باید ترامپ را با همه نارضایتی‌ها از او، نگهدارند.

به‌این ترتیب در شرایط موجود، همراهی اوانجلیکن‌ها، ترامپ و جمهوری‌خواهان برای هر سه حیاتی است. حضوری که بیشتر بر مبنای منافع سیاسی کوتاه‌مدت است تا مسایل اعتقادی و اصولی؛ دوستانی که هرزمان بتوانند، گلوی همراهشان را خواهند برید.

 

پی‌نوشت: برای مطالعه بیشتر و شناخت جدی‌تر از اوانجلیکن‌ها و تحولاتشان، به مقالات این نویسنده ، تحت عنوان کلی  «مسیحیان دست‌راستی و دولت ترامپ» که شش بخش آن تا به امروز در زیتون نشر یافته است مراجعه کنید.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »