طی چند روز گذشته و به دنبال موجی از انتقادات و ناامیدیهای رایدهندگان در فضای مجازی، موج متقابلی شکل گرفت برای پرهیز از ناامیدی. مجموعهای از رایدهندگان و فعالین سیاسی و اجتماعی، در واکنش به ابراز سرخوردگی و پشیمانی گروهی دیگر از شهروندان آنان را به امید فراخواندند. شاهبیت کلام این گروه آن بود که هرچند نه اوضاع کنونی خوب است و نه عملکرد دولت اقناعکننده، اما ناامیدی دردی دوا نمیکند و میتواند نقطه آغازی باشد برای تکرار شکستهای بزرگ. طبیعتا، نگارنده نیز جزو این گروه دومی است که اعتقاد دارند: «ناراضی هستیم و انتقاد داریم، اما از رای دادن به روحانی نه پشیمانیم و نه ناامید». موضوع این یادداشت اما یک جریان سوم است.
.
به موازات ایجاد دوگانه فوق، بلافاصله یک زنجیره از تحرکات رسانهای شکل گرفت. جریانی که مدعی هشدار نسبت به پروژه «عبور از روحانی» است. جالب اینکه این پروژه و این ادعا از جانب هیچ یک از منتقدان مطرح نشده، بلکه خود این «دلواپسان دولتی» بودند که این برچسب را تولید کردند. چه جای تعجب که با این چماق خودساخته، به تقابل با هرگونه انتقاد و اعلام نارضایتی از عملکرد دولت هم رفتند. البته اگر این گروه، صادقانه و شفاف خود را اعتدالیونی خارج از اردوگاه اصلاحات معرفی میکردند هیچ جای تعجب و گلایهای نبود، اما مساله زمانی مضحک و یا تراژیک میشود که چنین ادعاهایی در لفافه عبای «اصلاحطلبی» به بازار روانه شوند.
۲۰ سال پیش، زمانی که سیدمحمد خاتمی سوار بر دوش جنبش اجتماعی اصلاحات به بالاترین مقام اجرایی کشور انتخاب شد، هرکسی حق داشت به درستی او را نماد، راس هرم و در نتیجه رهبر اصلاحات بخواند. (هرچند خودش این جایگاه آخری را قبول نداشت) بدین ترتیب، سخن گفتن از پروژه «عبور از خاتمی» به درستی میتوانست به معنای «عبور از اصلاحات» تعبیر شود؛ اما تکرار کلیشهای همان تعبیر در مورد روحانی نشان میدهد که دلواپسان دولتی، یا مفهوم و جایگاه اصلاحات را نمیفهمند، یا امیدوارند مخاطبانشان دچار فراموشی شده باشند.
از همان انتخابات سال ۹۲، حسن روحانی نه نماینده اصلاحطلبان بود و نه با مجوز و هماهنگی آنان وارد انتخابات شد. اصلاحطلبان برای حفظ مصالح ملی و بازگشت به آرامش و البته دفع خطر حمله نظامی و تحریم، در یک حرکت تاکتیکی، در مقابل «دلواپسان افراطی»، به جریان میانه و معتدل حسن روحانی رای بدهند. عقلانیت عملی که چهار سال بعد هم «تکرار شد». در صحنه مناظرههای انتخاباتی هم این اسحاق جهانگیری بود که جریان اصلاحات را نمایندگی میکرد، اما باز هم در موعد رایگیری، به مصلحت و اقتضای همان عقلانیت عملی، اصلاحطلبان یک قدم از سطح توقعات خود پایین آمدند و به جای نامزد اصلاحات، نامزد اعتدال را در صحنه نگه داشتند. آیا این بدیهیات اینقدر دور و مبهم شده که کسی فراموش کرده باشد؟
آنانکه نگران پروژه عبور از روحانی هستند، آیا نمیدانند اصلاحات اساسا و در ذات خود، جریانی است که چند گام جلوتر از اعتدالگرایی روحانی قرار دارد؟ آیا نمیفهمند انحرافی خواندن مطالبهگری در فرای مرزهای حسن روحانی دقیقا به معنای خط کشیدن بر کل جریان اصلاحات است؟ مگر روحانی نوک پیکان اصلاحات بوده که عبور از او برای اصلاحطلبان تندروی محسوب شود؟ روحانی همواره سعی کرده تا در میانه جریانات سیاسی جایگاهی برای خود پیدا کند که به تعبیر خودش نقطه «اعتدال» است. بدین ترتیب، ولو اینکه جریان اصلاحات بخواهد اهداف و مطالبات خودش را در قامت میانهروهای اعتدالی تقلیل بدهد، باز هم این مرکز مختصات سیاسی کشور است که جابجا میشود و روحانی خواسته یا ناخواسته بیشتر به راست گردش پیدا میکند تا بار دیگر در مرکز اعتدال قرار بگیرد.
به باور نگارنده، هرقدر نگرانی از «ناامیدی اجتماعی» منطقی، توجیهپذیر و حتی ضروری است، جامهدریدن و واویلا سردادن با اسم رمز «عبور از روحانی» فریبکارانه است. اصلاحطلبی همچنان بر پایه شعاری سر پا ایستاده که میگوید «امید بذر هویت ماست»؛ اما تقلیل آرمانهای آن به سطح ظرفیت و عملکرد دولت کنونی، نه نشانه عقلانیت و تجربهاندوزی اجتماعی، بلکه فرصتطلبی مزورانهای است از جانب عوامل بهرهمند و متنفع از وضعیت کنونی که دغدغهشان نه اصلاح مشکلات کشور، بلکه دقیقا حفظ همین وضع موجود است.
منبع: وبلاگ «مجمع دیوانگان»