در تلاقی بس معنادار، شب یلدای ایرانیان همزماناست با سپریشدن ۲۵۰۰ روز از حصر غیرقانونی و غیرانسانی رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد.
به تعبیر شاملو «روز از پی روز، فصل از پی فصل… دارد میگذرد» و ما تنها نجواگریم که «پس تو کی میآیی؟»
گشایشهای اندکی در وضع حبس ظالمانهی جناب کروبی رخ داده، و گفته میشود ظاهرا قرار است حصر بهتدریج منتفی شود. هرچند هیچ شاهد ملموس و امیدوارکنندهای موجود نیست، و باید نسبت به «لوثشدن حصر» با اندکگشایشها نگران و هوشیار بود.
رسول منتجبنیا، قائممقام حزب اعتماد ملی دو روز پیش در حساب توییترش اعلام کرد: «حصر موسوی و کروبی سه ماه دیگر و شاید زودتر تمام میشود.» او البته خیلی زود این متن را حذف کرد و بجایش نوشت: «با تلاش مقامات و مسئولان امیدواریم هرچه سریعتر رفع حصر آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد صورت پذیرد.»
غلامرضا حیدری، نماینده اصلاحطلب مجلس و از پیگیران موضوع نیز گفته «بهنظر میرسد که حاکمیت هم به این نتیجه رسیده که صلاح نیست بیشتر از این حصر کشدار شود و به نفع کشور و به نفع ملت نخواهد بود.»
مستقل از آنچه در پس پرده حاکمیت سیاسی میگذرد، و صرفنظر از نتیجهی لابیها و چانهزنیها، مسئولیت گریزناپذیر موکلان محصوران و وظیفهی غیرقابل فروگذاشتن همدلان جنبش سبز، ادامهی اعتراض به حصر ظالمانه است؛ حبسی که به ۲۵۰۰ روز باورنکردنی رسیده، و حالا در شب یلدا، مصداقی بسیارمهم از یلدای روزگار سیاسی محسوب میشود.
واقعیت تلخ دنیای سیاست در ایران امروز، جای خالی رهبران جنبش سبز است؛ آنها که «رأی» و «خواست» مردم را قربانی هیچ امتیازی نکردند؛ در برابر نظر صریح ولی فقیه ایستادند، و خواستار حاکمیت مردم شدند.
در اهمیت رویکرد سیاسی و دیدگاههای رهبران جنبش سبز، و نیز در مقام تبیین جای خالی نگاه آنان، میتوان تنها به دو شاهد زیر بهمثابهی دو شاخص اشاره کرد.
نخست؛ محمود صادقی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس ـ که مواضع جسورانه و ارزشمندی نیز دارد و از معدود پیگیران حصر محسوب میشود ـ چند روز پیش در سخنانی تند و مهم در مجلس اعلام کرد: «آیا مجلس عصاره فضائل ملت است؟ ما عصاره فضائل شورای نگهبان هستیم.» او اما یکروز بعد تأکید کرد که «به نظارت استصوابی شورای نگهبان قائل هستم و این را بهصراحت هرچه تمامتر گفته و میگویم.»
این درحالیاست که در منشور جنبش سبز، مورد تأیید و امضای رهبران محصور تصریح شده است: «جنبش سبز تلاشهای خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشاء مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحتعنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آنها میداند.»
دیگر؛ این روزها بخش بسیارمهمی از اصلاحطلبان رویکردی «حکومتمحور» پیشه کرده و به «لابی در ساختار سیاسی قدرت» و «چانهزنی» و «مذاکره» پسپرده دلخوش داشتهاند.
این طیف از اطلاحطلبان توضیح نمیدهند که هسته اصلی قدرت بدون مواجهه با نیروی اجتماعی متعین و متبلور چه دلیلی برای امتیازدهی دارد. اینان متأسفانه به ضرورت و اهمیت تقویت جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی حامی دموکراتیزاسیون بیاعتنایی معنادار نشان میدهند.
ایندرحالی رخ میدهد که منشور جنبش سبز رویکرد و نگاه رهبران محصور را برای همدلان آنان تذکر میدهد.
در بخشی از سند مهم مزبور آمده است: «تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینهسازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی ـ سیاسی در چارچوب تحولخواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پافشاری بر تحقق آرمانهای ملی، میتوان اهداف جنبش سبز را عملی کرد.»
تنها همین دو ملاحظهی مهم (یعنی تاکید بر تلاش برای نیل به «انتخابات آزاد، سالم و منصفانه» و حذف «نظارت استصوابی»، و نیز توجه به اهمیت تقویت و تعمیق جامعه مدنی و سپهر عمومی) نشان میدهد که چقدر جای موسوی و کروبی و رهنورد در ایران امروز خالی است، و به چه میزان مطالبهی آزادی آنان اهمیت دارد.
بدیهی است که مستقل از اهمیت حضور آن رهبران آزاده در فضای جامعه، و امکان کنشگری ارزشمند و فعال ایشان، گام نخست، فوریبودن رفعحبس غیرانسانی و محدودیتهای غیرقانونی تحمیلشده به ایشان از منظر «حقوق بشری» است.
2500 شبانهروز پس از آغاز بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز، «یلدا» شاید تذکری دیگر باشد برای «سبز»ها که چشماندازها و اهداف و ارزشهای میثاق خود را با موسوی و کروبی و رهنورد از یاد نبرند.
یلدای ایران و ایرانیان، و حصر غیرانسانی، بسر نمیرسد جز با دیگرخواهی و ایستادگی پای ارزشها، و کنشگری صبورانه و مجدانه و توأم با خلاقیت، و البته «امید»؛ امید مومنانه به «طلوع خورشید»ی که مفروض است.