تغییر گروه‌های مرجع در ایران؛

سلبریتی‌ها به جای سید‌ها

زیتون-مهدی تاجیک: تغییر گروه‌های مرجع و جابجایی‌ نمادها یکی از مولفه‌هایی است که می‌توان دگردیسی جامعه ایران را بر اساس آن ارزیابی کرد.

تحولات تکنولوژیک در واقع مهم‌ترین عامل و موتور محرک در تغییر پارادایم‌های ارزشی بوده است. شبکه‌های اجتماعی که این روزها بدل به اصلی‌ترین فضاهای عمومی در محاوره‌های شهروندان ایرانی شده‌اند راز این تغییر اجتماعی را در خود دارند.


عصر گروه‌های مرجع کلاسیک

هنوز زمان زیادی نگذشته است از وقتی که گروه‌های مرجع شامل افراد و نهادهایی مشخص می‌شد. شکل سنتی و مذهبی آن در سیمای مراجع تقلید٬ روحانیون و وعاظ تجلی می‌یافت و صورت به روز شده آن را چهره‌های از فرنگ برگشته و استادان دانشگاه و دانشجویان شکل می‌دادند. هنرمندان و ورزشکاران به عنوان دو گروه محبوب اجتماعی که با دستاوردهایشان به تحریک غرور ملی می‌پرداختند هم سطح سوم گروه‌های مرجع را شامل می‌شدند.

تحولات سیاسی در ایران معاصر ثابت می‌کند که در هر برهه‌ای یکی از این گروه‌های مرجع نقش کلیدی را در تغییرات و جهت دهی به افکار عمومی داشته و نتایج تاثیر این گروه‌ها بر جامعه هم تحولاتی ساختاری را در پی داشته است.

گروه مرجع پدید آمده از شبکه‌های اجتماعی را سلبریتی‌های یک شبه تشکیل داده‌اند. افرادی که هنرشان یا ساختن دابمش است یا ساختن‌ حاشیه‌هایی که به درد رسانه‌های زرد می‌خورد

نقش از فرنگ برگشته‌ها در جریان بازنشر افکار آزادی‌خواهانه و انقلاب مشروطه پررنگ بود و آنها بودند که پایه‌های قانون اساسی جدید ایران و سامان دادن به نهادهایی چون مجلس را گذاشتند.

روحانیت در آن برهه به رغم آن که نهادی دیرپاتر بود اما نتوانست در مقابل میل به تجدد مقاومت چندانی بکند و نقش بنیادی‌اش تا انقلاب سال ۵۷ به تاخیر افتاد. هنوز هم البته درباره این که آیا روحانیون در جریان تحولات سال ۵۷ نقش اساسی داشتند یا انقلاب را از صاحبان اصلی‌اش دزدیدند بحث‌های بسیاری در جریان است با این حال نمی‌توان انکار کرد که چهره‌ کاریزماتیک خمینی و نفوذ کلام روحانیون از اصلی‌ترین عوامل پیروزی انقلاب بود. روحانیون با داشتن شبکه‌ای بزرگ و بی‌همتا در سراسر کشور و تزریق مالی از طرف تجار و مردم عادی تحت عناوینی چون سهم امام و خمس و زکات تا پیش از پیروزی انقلاب به بقای خود ادامه داده بودند.

پیروزی انقلاب بر ثروت و مکنت آنان افزود و بهره‌مندی‌شان از دلارهای نفتی باعث شد که برای بسط نفوذ اجتماعی خود از تمام اهرم‌های ممکن سود بجویند. نتیجه اما خلاف میل آنان رغم خورد و ثروت و قدرت‌شان در نسبتی عکس با نفوذ اجتماعی‌شان قرار گرفت.

روحانیون به ویژه در چشم طبقه متوسط جامعه ایران به عنوان گروهی انحصار طلب و قدرت‌خواه و متحجر درآمدند که ثروت‌های عمومی را به بهانه مذهب می‌ربایند و نتیجه حکومتشان به فقیر شدن جامعه انجامیده است.

بهار کوتاه نواندیشان
زایش یک جریان نواندیش از دل روحانیت که با انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ به کرسی‌های مهمی در قدرت رسید باعث شد که این جریان نیز به عنوان یک گروه مرجع اجتماعی در چشم شهروندان هوادار تغییر بنشیند.

تنها محمد خاتمی نبود که به عنوان نماد این جریان نواندیشی از این شوق اجتماعی سود می‌جستد. حواریون او و روزنامه‌نگارانی که تریبون‌هایشان به عنوان سنگری برای دفاع از جامعه مدنی و حمله به روحانیت سنتی در آمده بود نیز محبوب طبقه تحول‌خواه جامعه ایران شدند. سرنوشت جریان نواندیشی در قدرت اما سرنوشتی با کامیابی نبود و خزان آنها ابتدا در سوم تیر سال ۱۳۸۴ با به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد و سپس با سرکوب در خرداد ۱۳۸۸ تکمیل شد.

سرخوردگی نسلی که امید خود را به این گروه از نواندیشان گره زده بود بدل به ناامیدی شد. در فردای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ اگرچه میرحسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان رهبران معترض به نتیجه انتخابات تبدیل به دو نماد آزادی‌خواهی و عدالت طلبی در چشم هوادارانشان شدند اما جنبش ناشی از این اعتراض یعنی همان جنبش سبز هیچ ساختار و شاکله‌ای نداشت که بتواند نقش یک گروه مرجع را بازی کند.

فضای پر از استرس و تشویش سالهای سرکوب آنقدر تیره بود که بسیاری از افراد با تفکر رادیکال را هم مجاب کرد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ رای خود را به یک چهره کمتر اصول‌گرا یعنی حسن روحانی بدهند. همین رویه در انتخابات سال ۱۳۹۶ هم تکرار شد و روحانی رای پیروزی خود را از کسانی گرفت که در ناامیدی از تغییر ساختاری وضعیت به یک چهره میانه‌رو چون او بسنده کرده بودند.

نوبت اینفلوئنسرها است
وضعیت کنونی حاکم بر جامعه ایران از دید برخی جامعه‌شناسان یک وضعیت «‌سیاست زدایی» شده‌ است. وضعیتی منفعلانه و حداقل‌گرا که در آن هیچ گروهی قرار نیست نقش موتور محرک تحولات اجتماعی را به عهده بگیرد.

دیگر اصولا جنبشی به نام جنبش دانشجویی وجود ندارد٬ روشنفکران دینی که در خرداد ۱۳۷۶ نقش محوری داشتند همچنان زیر ضرب سرکوب هستند و اجازه عرض اندام نمی‌یابند و تنها روزنه موجود همین شبکه‌های اجتماعی است که فضای عمومی را در شکل مجازی‌اش بازنمایی می‌کند. موضوع اما این است که گروه مرجع پدید آمده از شبکه‌های اجتماعی را سلبریتی‌های یک شبه تشکیل داده‌اند. افرادی که هنرشان یا ساختن دابسمش است یا ساختن‌ حاشیه‌هایی که به درد رسانه‌های زرد می‌خورد. آنها گاه میلیون‌ها میلیون‌ها دنبال کننده دارند و به راحتی می‌توانند موج بسازند و رسانه‌های جریان اصلی را هم به دنبال خود بکشند.

رفتار و تصاویر این سلبریتی‌های مجازی هر روز سوژه و دلمشغولی عمومی است و برخی از آن‌ها به خود نام «‌اینفلونسر» یعنی با نفوذ داده‌اند. اصطلاحی خاص فضای مجازی که به افراد دارای دنبال کننده زیاد داده می‌شود و أنها را به افرادی دارای برند بدل می‌کند. امروز این اینفلونسرها هستند که تا حد زیادی جانشین گروه‌های مرجع کلاسیک مانند روحانیون و دانشگاه‌ها و ورزشکاران شده‌اند.

آنها به عنوان خدایگان خودنمایی در شبکه‌های اجتماعی توجه می‌خرند و بازارشان را پررونق می‌کنند. دوران کنونی دوران تسلط آنها است و در این وانفسا است که سیاسیون استخوان خرد کرده وقتی موضوعی را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند در مقایسه با این سلبریتنی‌های مجازی به مراتب کمتر بیننده می‌یابند و درمی‌یابند که دیگر این عصر٬ عصر آنها نیست.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

تغییر گروه‌های مرجع در ایران؛

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »