۱. روز یکشنبه ۲۴ دسامبر (سوم دی) قطعنامهای با ۱۲۲ رای موافق، ۱۰ رای مخالف و ۲۴ رای ممتنع در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد. این قطعنامه از دولت میانمار میخواهد که به خشونتها علیه مسلمانان روهینگیا پایان دهد و دبیر کل سازمان ملل را به تعیین فرستادهای ویژه برای میانمار موظف میکند.طراح این قطعنامه عربستان سعودی (به نیابت از سازمان همکاری اسلامی) بود و روسیه، چین، سوریه و عمده کشورهای همسایه میانمار به آن رای منفی دادند.
ایران در جلسه رأیگیری شرکت نکرد و دفتر نمایندگی ایران در نیویورک دلیل اصلی حضور نداشتن در آن جلسه را مطرحشدن قطعنامه از سوی «کمیته سوم» سازمان ملل خواند و این کمیته را به «سیاستزدگی و ضدایرانی بودن» متهم کرد و «سیاست اصولی ایران» را در قبال «طرح وضعیتهای کشوری در کمیته سوم»، مخالفت با آن خواند.
اما چیزی نگذشت که زیر فشار انتقادها در شبکههای اجتماعی و مخصوصا هنگامی که مشخص شد ایران در مواردی دیگر در جلسات رأیگیری «کمیته سوم» شرکت داشته است و اینبارهمسو با سیاستهای روسیه و یا در مخالفت با عربستان، در این مورد خاص اینگونه عملکرده است، قاسمی، سخنگوی وزارت امورخارجه از ارسال یک یادداشت رسمی و ثبت رای مثبت ایران به این قطعنامه خبرداد.
۲. هانس مورگنتا، نظریهپرداز روابط بینالملل، که رویکردی واقعگرایانه به منافع ملی دارد، «نفع ملی» را مترادف با «کسب قدرت» میداند و «منافع ملی» را تلاش برای «کسب و بسط قدرت» تعبیر میکند. مورگنتا معتقد است که منافع ملی یک کشور باید متناسب با قدرت و تواناییهای آن باشد و میگوید یک دولتمرد و دیپلمات منطقی و معقول باید همواره موازنه ظریفی بین آرمانها و نیازهای کشور متبوع خویش و منافع دیگران به وجود آورد. به عقیده او همگونسازی منافع و اهداف کشورها یکی از ضرورتهای اخلاق سیاسی ( با اخلاق فردی اشتباه نشود)، در دنیای امروز متشکل از نظامهای گوناگون دولتهای ملی است. مورگنتا اصل «منافع ملی از رهگذر قدرت» را به عنوان هسته اصلی نظریه خود به کار میگیرد و معتقد است سیاست بینالملل، مانند هر سیاست دیگر، مبارزه برای کسب قدرت است .
۳. نگارنده، پیش از این هم در ضرورت «رویکرد واقعگرایانه به منافع ملی» نوشته است و آنجا نیز با یادآوری همین تعابیر از هانس مورگنتا، ابراز امیدواری کرده که منافع ملی بهجای آنکه از رهگذر دریچههای تنگ و تاریک ایدئولوژیک، مذهبی، نژادپرستانه و یا قومی تعریف شوند و هرگونه بحث و تجدید نظر در خصوص آنها ناموسی قلمداد شود، با رویکردی واقعگرایانه و مبتنی بر «مبارزه برای کسب قدرت» و البته متناسب با تواناییهای روز بازتعریف شده و در صورت لزوم هر لحظه در آنها تجدیدنظر گردد. تجربهی ۲۴ ساعت گذشته در تغییر رویکرد دیپلماتیک ایران و تغییر ۱۸۰ درجهای در یکی از «سیاستهای اصولی ایران» در عرصهی بینالملل به خوبی گواه همین نکته است که میان «آرمانها و تواناییها» اگر «تناسب» رعایت نشود، هر آن منجر به تجدیدنظر و یا دادن هزینههای ملی خواهد شد.
جه بسا تامل در همین نمونه میتواند هشداری به دستگاه و یا اشخاص سیاستگذار در امور بینالملل ما باشد و حامل نهیبی برای تجدیدنظری بزرگتر در برخی از مولفههای منافع ملی و بازبینی سیاستهای منطقهای ایران در سوریه، یمن، عراق و اقلیم کردستان.
۴. در فاصلهی کوتاه میان تغییر موضع دیپلماتیک ایران در ماجرای قطعنامه اخیر، تعدادی از فعالان سیاسی و کاربران شبکههای اجتماعی درصدد توجیه رفتار ایران برآمدند و به خیال خود از منافع ملی دفاع کردند. اکنون، این گردش دیپلماتیک و رویکرد واقعگرایانه، میتواند آنهایی را که حقوق بشر را از دریچهی منافع ملی میبینند و منافع ملی را نیز به تعاریف رسمی و حکومتی و غالبا ایدئولوژیک فرومیکاهند، متوجه اشتباه بنیادی خود سازد؛ اشتباهی که نشان میدهد هر جا منفعتی ریشه در حقوق بنیادی انسانها نداشته باشد، به لحاظ نظری غیرقابل دفاع است حتی اگر به شکل مقطعی و گاهی چند ساعته بتوان بر آن اسم گمراهکننده و فریبنده «منافع ملی» گذاشت.