بسیاری از مردمی که در ایران حضور دارند یا نسبت به تحولات داخلی آن علاقهمند هستند، در روزهای اخیر این پرسش اذهانشان را به خود مشغول داشته است: در شرایط کنونی که نارضایتی از وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی منجر به پیدایش جنبش اعتراضی و بسیج سیاسی مخالفان حاکمیت شده است، آیا این جنبش بهطور عام، و سازماندهی و حضور مخالفان در کف خیابان به طور خاص، ماندگار خواهد بود؟
بشیریه در کتاب «از بحران تا فروپاشی» دلایل ماندگاری و آسیبپذیری جنبشهای اعتراضی را در ساختار قدرت دولتی جستوجو میکند و آن را با توجه به عواملی مانند پیشینه و مبانی مشروعیت، کارآمدی و توان مدیریت، یکپارچگی طبقه سیاسی حاکم و توان مقابله و برخورد با جنبشهای اعتراضی تحلیل میکند.
اگر با استناد به این نظریه و عواملی که بشیریه مطرح کرده، اعتراضات چهار روز گذشته که شهرهای متعددی را دربرگرفته است، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، شاید بتوان به درک درستتری از اوضاع و احوال کنونی کشور و سرنوشت اعتراضهای اخیر دست یافت
.
دلایل فراوانی در دست است که مبانی مشروعیت نظام با بحران اساسی مواجه است. میزان و گستردگی انتقاداتی که روشنفکران و نواندیشان دینی و منتقدان سکولار از مبانی مشروعیت نظام داشته و حضور گسترده مردم در جنبشهای اعتراضی (گاهی بدون توجه به ماهیت آن جنبشها) از تزلزل مبانی مشروعیت نظام سیاسی حکایت دارد. فسادهای مالی گسترده، بیکاری و رکود اقتصادی، افزایش مسائل اجتماعی و … نشان میدهد توان مدیریتی و کارآمدی نظام دچار بحران و مشکل اساسی است و برنامههای حاکمیت نیز، تاکنون، از دامنه و وسعت این مسائل نکاسته است.
در جنبش اعتراضی سال ۱۳۸۸ که به جنبش سبز معروف شد، آنچه نظام سیاسی را برپا نگه داشت و جنبش اعتراضی را ناکام گذاشت، یکپارچگی طبقه سیاسی حاکم و توان سرکوب و مقابله با معترضین بود که ظاهراً «گزینه اول» اکنون دچار بحران شده است.
بیشتر بخوانید
یادداشت
گزارش
بعد از انتخابات اخیر ریاستجمهوری و شکست اصولگرایان، بهتدریج یکپارچگی طبقه سیاسی حاکم ضعیف و شکاف عمیقی میان حاکمان ایجاد شده که نمود آشکار آن در جنبش اعتراضی که از مشهد آغاز شد به چشم میخورد. از همان ساعات نخست اعتراض خیابانی مردم مشهد، معاون اول رئیسجمهور و برخی از طرفداران دولت به دستهای پشت پرده و تحریک جناح رقیب اشاره کردند. این سخنان و اظهار نظرها به طور شفاف از وجود شکاف در طبقه حاکم حکایت دارد. البته داستان احمدینژاد و اطرافیانش و تقابل آنها با مسئولین قوه قضائیه و خانواده لاریجانی، بازداشت برادر رئیسجمهور و معاون اولش نیز به گونهای دیگر وجود شکاف در میان نخبگان حاکم را برجسته میسازد. این شکاف موجب شده است که توانایی حکومت در مقابله و برخورد با معترضین کاهش یابد و معلوم است که حاکمیت در نحوه برخورد با معترضین دچار تردید جدی است. در چنین شرایطی و با توجه به این که اکثریت نیروهای نظامی و امنیتی در اختیار دولت نیستند، تصمیمگیری و رسیدن به یک اقدام مشترک برای مقابله با معترضین بسیار مشکل است.
بخش نگرانکننده مسئله آنجاست که این جنبش اعتراضی نه رهبر مشخص و نه سازمان معینی دارد و ممکن است اقتدارگرایان تا آنجا با جنبش اعتراضی مدارا کنند که فرصتی پیدا کنند تا همزمان بخش مخالف خودرا در حاکمیت از قطار قدرت پیاده کند و مهار قدرت را بهتمامی در دست گیرند.
و بخش امیدوارکننده آن است که دولت روحانی نیز اگر چه قدرت سخت حاکمیت را در اختیار ندارد اما با توجه به اینکه نوک حمله شعارهای معترضین به تدریج از آنها فاصله گرفته است میتوانند از فرصت استفاده کنند و بر رقیبان خود در حاکمیت فشار آورده و برنامههایی را در راستای بهبود وضعیت اقتصادی و رعایت حقوق شهروندی کشور به اجرا درآورند و بدینوسیله مخالفان خود را مهار کنند.
*نام نویسنده این یادداشت نزد زیتون محفوظ است
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…