کدام اتفاق ناگهانی در زمینه قیمتها یا مصارف عمومی در ایران پیش امده یا کدام برخورد ویژه با آزادیها، که خاطر عمومی را چنان جریحهدار کرده است که در اشکال کمتر دیده شده به خیابانها رو کنند؟ حتا نمیتوان گفت که روند تورم به اشکال تجربه شدهی گذشته همچنان صعود کرده است که ادامه وضعیت مادی و معیشتی را غیرممکن ساخته است. اما در مورد بروز حوادث اخیر در ایران دو مسئله تأثیر قطعی داشته و این لحظه را آفریده اند.
یک مسئله روایت همیشگی انتقام جریان شکستخورده در انتخابات از طرف پیروز است. در دوره اصلاحات این انتقام متوجه حامیان و رأیدهندگان به دولت اصلاحات شد. از قتلهای زنجیرهای تا قضیه کوی دانشگاه تا سرکوب روزمره مطبوعات سلسله اقداماتی بودند که هدفش قرار دادن دولت اصلاحات در مقابل جامعه مدنی بود و هر روز مأیوستر و سرخوردهتر کردن مردم.
نمیتوان انکار کرد که آنها در این سعی خود ناموفق بودند. اما رسوایی حاصل از چنان مبارزه نانجیبانهای از یکسو و رشد و بلوغ جامعه در آموزش از آن شکست، راه بازگشت به ان شیوه را برای همیشه مسدود کرد و نه البته تلاش انتقامجویانه جریان ضد آزادی را.
پس یک مسئله همچنان ادامه تلاشهای جریان مقابل دولت بود؛ و مسئله دوم انتشار لایحه بودجهای بود که بر خلاف همه سالهای پس از انقلاب با جزئیات و همه ردیفهای ریز و درشت آن منتشر شد.
بیشتر بخوانید
یادداشت
گزارش
نخست از جانب معترضین ناآگاه این دولت روحانی بود که مقصر و مسبب این پرداختهای کلان از بودجه مردم در حساب نهادهایی شد که وجود و حضورشان دردی از دردهای جامعه درمان نمیکرد. اما به سرعت این ذهنیت اصلاح و مشخص شد که نه روحانی و نه هیچ رئیسجمهوری دیگری قادر نیست که جلوی این تخصیصها را بگیرد و آب از سرچشمه گلآلود است.
این افشاگری از سویی آستانه تحمل جامعه را درهم شکست و از سوی دیگر آتش انتقام را در سمت حضرات شعلهورتر کرد و بسیار آشکار و بیتعارف شعلهها از خراسان رئیسی و علمالهدی زبانه کشید.
آتشی که از این عوامل دوگانه برخاست، در دامن جامعهای افتاد که در انبوهی از مشکلات قدیم و جدید و مقطعی درگیر است. مشکلاتی که برخی حاصل سالها سوء مدیریت، برخی از زمره مشکلات امروز جهان و تعدادی نیز نتیجهی عوامل طبیعی هستند.
اینهمه دشواری سطح بسیار بالا و خطرناکی از عصبیت را در جامعه بوجود آورده است. آلودگی هوا، زلزلههای زنجیرهای و نگرانی دائم برای زلزله بعدی، بحران آب و مشکلات اقتصادی. آستانه تحمل چنین جامعهای در هر کجای جهان در هر لحظه مفروض میتواند فرو بریزد؛ اما برآشفتن و جامهدریدن نه تنها راهبر نیست که فقط قادر به نمایش کوتاهی از اوج خشم و حضیض ناامیدی خواهد بود.
بر این روال، آنچه این روزها در ایران می گذرد، طبعاً نگرانکننده است و همه جریانهای سیاسی را در داخل و خارج از کشور به تأمل وامیدارد. هر کدام از این جریانها به دلایل قابل فهمی نگران سمتوسوی نهایی این تحرکات هستند که برخلاف اعتراضات سال ۸۸ مطالبات مشخص و خاستگاه سیاسی، اجتماعی معینی ندارند.
جریانهای عمده سیاسی که با مسائل ایران درگیرند و از زوایای متفاوتی باید با این رویدادها تماس بگیرند، سه دسته هستند. سه جریانی که مشخصترین و تأثیرگذارترینها هستند که در هر شرایط ویژهای عملکرد و توان و نیروی سازماندهیشان میتواند تغییراتی را در توازن قوای سیاسی ایجاد کند و در این حوادث نیز مسائل پیشرو را در بوته تجربیات تاریخی خود و اهداف مشخص خود به چالش میکشند.
سه جریان سیاسی دخیل در مسائل ایران
این سه گروه را به میتوان به حامیان نظام، منتقدان نظام و سرنگونیطلبان تقسیم کرد. این سه دسته واجد خصوصیات و شرایطی هستند که به شیوه مضمونی آنها را از هم جدا میکند:
دسته اول؛ حامیان نظام هستند که عمدتاً در داخل ایران زندگی میکنند و خود به دو گروه تقسیم پذیرند؛ گروهی که به دلایل اعتقادی و مشخصاً باورهای دینی، این نظام را به هر جایگزین متصور دیگری ترجیح میدهند و البته به شکل آشکاری هر روز از شمارشان کاسته میشود. روند کاهشی که به موازات هر چه بیشتر فاصلهگرفتن رهبران و مسئولان حکومتی از اعتقادات و آرمانهای اولیه انقلاب صورت میگیرد و هر چه بیشتر شبیهشدن آنان به یک حکومت عرفی با جاهطلبیهای این دنیایی. افتضاح غیبت از رأیگیری در مورد محکومیت دولت میانمار آخرین جلوه این تغییر رفتار بود که کمترین پرنسیپها را نه فقط در اصول مذهبی که در پایینترین سطوح اخلاق شناختهشده بین المللی نیز پایمال میکرد. گروه دوم؛ که برخلاف دسته اول هر روز به بیشتر میشوند، اعضا و عناصر وابسته به ارگانها و نهادهای مرتبط با نهاد قدرت هستند که منافع مستقیم خود و وابستگانشان را در دوام نظام می بینند به هر قیمتی که باشد. در این ترکیب دوگانه، بار اصلی حمایت، حمایت مؤثر از حکومت بر دوش نیروهای سرکوب است که در هر دو دستهی حامیان نظام پایگاه دارند و البته سرسختترینشان در میان گروه اول هستند زیرا که اعتقاد سختترین مانع و قویترین اسلحه است.
جریان سیاسی دوم، منتقدان نظام هستند که از نگاه من هم در داخل و هم در خارج از کشور هستند و بیشترین شمار کوشندگان پیگیر سیاسی را تشکیل دادهاند و در گذر از دشواریها افزونتر شدهاند.
مشوق افزونی این طیف، این است که روندهای جاری در چهاردهه اخیر به آنها نشان داده است که این امکان وجود دارد که حتا در یک ساختار غیردموکراتیک نظیر جمهوری اسلامی مطالباتی را طرح و محقق کرد و از دشواریها کاست. اوضاع کشور که در تمام زمینهها نسبت به سالیان آغاز کار این حکومت به سوی بهبودی نسبی رفته است، امری است که برای داخلیها که تجربه جنگ ویرانگر، اجناس کوپنی، بیدادگاههای انقلاب، آلت جرم بودن ادوات موسیقی، فضای هنری بیتپش و راکد و خفقان پیش و پس از کشتار دهه شصت را تجربه کردهاند، قابل لمس است و برای کوشندگان سیاسی در خارج از کشور که به دلیل همین دشواریها در تبعید و مهاجرت هستند، به مثابه یک پدیدهی مورد مطالعه، قابل مشاهده و توضیح است.
جریان سوم سیاسی ایرانی، سرنگونطلبانی هستند که عناصر جدی و فعالشان در خارج هستند و وابستگان و حامیان نظام گذشته یا جریان باقیمانده از مجاهدین خلق ایران. فعالیت ممکن برای این نیروها دراین سوی مرزها، تا کنون دو مسیر معین داشته است. یکی تلاش برای نزدیکی با دولتهای خارجی و عمدتاً آمریکا و هم پیمانانش در منطقه و دیگر کوشش در جهت ایجاد رسانههای فارسیزبان که از جانب یکی از این دولتها حمایت شود یا یافتن راههای برای حضور در رسانههای قدیمی فارسیزبان. برای طی این طریق مجاهدین خلق با همه اعوجاجات سیاسیشان در راهروهای پارلمانهای اروپا و امریکا سرگردان هستند و با پرداخت دستمزدهای سنگین راستترین چهرههای سیاسی غربی را به میتینگهای خود دعوت میکنند و هواداران پادشاهی به محوریت فرزند شاه سابق، از کوشندگان این مسیرهستند که در تمام این سالها در هر فرصت و در بزنگاه هر رویدادی، از نامههای سر بسته و سرگشاده برای رهبران این کشورها به منظور دامنزدن به اختلافات میان آنها و تهران، حتا به قیمت ضربه مستقیم به منافع مردم ابایی نداشتهاند. برای این بخش از سیاسیون ایرانی هر وسیلهای هدف سرنگونی رژیم ایران توجیه می کند. مصاحبهی تکاندهنده رضا پهلوی پس از حمله به برجهای نیویورک با رادیو ۲۴ ساعته آمریکا که گفت «چشم اختاپوس در تهران است» از نمونههای بارزاین تلاشهاست.
این طیف از مخالفان سیاسی به دلایل واضحی نم توانند در ایران حضور قابل توجهی داشته باشند. واضحترین اینکه هزینه سرنگونی در عالم واقعیت بسیار بالاست.
برخورد این نیروها با رویدادهای کنونی
این سه گروه سیاسی در برخورد با رویدادهای اخیر با مشی و منش همیشگی خود حرکت میکنند.
حامیان نظام تنها به فروکش کردن این التهابات میاندیشند. اما با تجربیات سیاسی و تغییرات نظری خود در این سالها و با پایگاههای متفاوت اجتماعی اقتصادی خود، نمیتوانند در راههای برخورد با آن به نتیجه مشترکی برسند؛ در عین حال در همین چهارروزه آشکار شده است که عقلانیتی به طور کلی به این جبهه که دستگاه سرکوب را در خود دارد، راه یافته است که با وجود برخوردها و شیوههای غلطی که بعضی از معترضین که تعدادشان نیز کم نبود در پیش گرفتند، از توسل به شیوههای گذشته و شیوههای رایج در دیکتاتوریهای منطقه اجتناب کردند. آنها در ادامه چه خواهند کرد؟ در صورت گسترش شیوههای نادرست شمای امیدوارکنندهای در مقابل ما نیست.
جریان منتقدان حکومت که بدنه اجتماعی اصلاحات به شمول جنبش سبز و اعتدالیون را تشکیل میدهند، احتیاط و نگرانی خود را با نپیوستن به موج اعتراضات نشان دادهاند. چرا چنین است؟ آنها که نشان داده اند در انتقاد از دولت مورد حمایت خود مشکلی ندارند؛ پس میتوانند از احتمال عدم توانایی خود برای رهبری حرکتی که خود آغاز نکردهاند بیمناک باشند! اما اگر در این بیم بمانند خود و جامعه مدنی ایران را متضرر خواهند کرد. آنها باید تماس خود را با جامعه مدنی فعالتر و سیال کنند. آقای خاتمی هنوز مورد اعتمادترین سیاستمدار برای مردم ایران است. او شاید بتواند بدون اشتباهاتی که در نطق امشب روحانی بود با مردم به گفتگوی مفید در بیاید. شک نیست که تیم و ترامپ و سعودی و نتانیاهو سعی آشکاری برای برهم زدن مبارزه مدنی ایران و تبدیل آن به اغتشاش دارند. مردم هم این را میدانند ولی آنقدر در مشکلات خود به حق و ناحق این داستان را شنیدهاند، که میتوانند بیزار شوند. جریان اصلاحات و سبز به مثابه منسجمترین و آگاهترین بخش اپوزیسیون ایرانی باید با این پروسه و همه تبعات آن ارتباط بگیرد و مانع از فرو غلطیدنش به گردابهای های بیپایان شود.
در صورت تحقق این روندها در میان دو گروه حامی و منتقد نظام، یعنی ادامه متانت و پرهیز از خشونت در طیف حکومت و وابستگانش و نیز دقت و مصلحتاندیشی جنبش اصلاحات و متحدینش برای تأثیر سازنده بر روی این امواج نارضایی وعصیان، جریان سرنگونیطلب و حامیانش در آمریکا و عربستان و اسرائیل یکبار دیگر مات خواهند شد.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…