اعتراضهای گسترده در دهها شهر کشور همچنانکه قابل پیشبینی بود، با بدترین واکنش توسط هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی مواجه شده است.
آیتالله خامنهای (نفر نخست نظام سیاسی) که بیشترین شعارها علیه وی و جایگاه رهبری مطرح شده، در تنها واکنشاش ـ تا لحظه نگارش این یادداشت ـ مثل همیشه از «دشمن» گفته است.
رهبر جمهوری اسلامی در «نمایش»ی که مشاوران رسانهای او برپا کرده بودند (در جلسهای با جمعی از «خانواده شهدا» که چند کودک خردسال و نوزاد نیز در آن حضور داشتند) تنها به بیان این سخن اکتفا کرد که «دشمن منتظر یک فرصت است، منتظر یک رخنه است که از این رخنه وارد بشود. شما همین قضایای این چند روز را مشاهده کنید. همهی کسانی که با جمهوری اسلامی بد هستند، آنکه پول دارد، آنکه سیاست دارد، آنکه سلاح دارد، آنکه دستگاه امنیتی دارد، همه دست روی دست هم میگذارند بلکه بتوانند برای نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مشکل درست کنند.»
او البته اظهارنظر اصلیاش را موکول به بعد و «وقت خودش» کرد: «حالا من انشاءالله حرفهایی دارم راجع به این قضایای این چند روز؛ با مردم عزیزمان حرف دارم؛ که انشاءالله در وقت خودش حرف خواهم زد.»
«وقت»ی که به نظر میرسد پس از سرکوب تام و تمام اعتراضها باشد یا درصورت تداوم آن، در اوج سماجت معترضان، که مستمسک و فرمان و تهییجی برای سرکوب شدید و گسترده شود.
رأس هرم نظام سیاسی در ایران آگاهانه از کنار شعارهایی که مخاطباش شخص وی بود، گذشت؛ شعارهایی چون «مرگ بر دیکتاتور»، «سیدعلی ببخشید، دیگر باید بلند شید»، و «سیدعلی حیا کن، مملکتو رها کن».
او به عمد، مجددا نسبت به خاستگاههای اجتماعی و ریشههای اقتصادی و سیاسی اعتراضهای گسترده، بیاعتنایی نشان داد و همهچیز را به کلیدواژه مطلوباش، «دشمن» ارجاع داد.
شاید حق با حاکم خودکامه در جمهوری اسلامی باشد؛ وقتی او توانسته با ایستادن کنار بشار اسد و با بجای گذاشتن سرزمین سوختهای چون سوریه، به تداوم رژیم اقتدارگرای دمشق یاری رساند؛ وقتی او با پوتین مینشیند و به توافق راهبردی درباره همکاریهای مشترک سیاسی، امنیتی و نظامی و اقتصادی میرسد؛ وقتی او خود را مستظهر میداند به خیل رنگارنگ نیروهای سرکوب و دستگاه تبلیغاتی گسترده و سانسور و پول نفت؛ و … بدیهی است که از منظر «خودکامگی» دلیلی برای توجه به شعارها و مطالبات شهروندان ناراضی و معترض وجود نداشته باشد؛ بهویژه آنکه اعتراضها از نظر کمیت حضور ناراضیان و کیفیت خیزش اجتماعی، به مرحله نگرانکننده برای کانون مرکزی قدرت نرسیده باشد.
چنین است که آسانترین کار برای رهبر جمهوری اسلامی، نادیدهگرفتن متکبرانهی مطالبات شهروندان ناراضی و ارجاع مخالفتها به خارج و «دشمن» است.
وقتی شخص اول نظام چنین موضعی اتخاذ میکند، واکنش یکی از عالیترین مقام نظامی همسو با وی (فرمانده کل سپاه پاسداران) نیز قابل حدس خواهد بود.
سردار عزیز جعفری در مقام ارزیابی راهپیماییهای اعتراضی اخیر، از ابراز هیچ دروغ و تهمت و اتهام و افترایی به شهروندان برآشفته از اوضاع اقتصادی و سیاسی پروا نکرده است.
او هم آسانترین راه را برای تحلیل اعتراضهای گسترده در پیش گرفته؛ از «دشمن» گفته است و «نوچههای جیرهخوار آمریکا و اسرائیل و آلسعود».
سردار جعفری مدعی شده است: «بسیاری از اغتشاشگرانی که از روز جمعه به بعد در مرکز فتنه بودند همه آموزشدیده ضدانقلاب و منافقین بودند.» وی همچنین در مقام تحریف حقیقت افزود: «علاوه بر ۵ هزار نیرویی که خانم کلینتون اعلام کرد برای ایجاد آشوب و فتنه و ناامنی در ایران آموزش دادهاند، تعداد قابل توجهی دیگر از عوامل ضدانقلاب، سلطنتطلب و منافقین داخلی مأموریت یافتند اغتشاش و فتنه را گسترش دهند.»
فرمانده سپاه پاسداران همچون رهبر جمهوری اسلامی بر ریشههای وقوع بحران، و واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی چشم فروبسته است.
هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی مایل نیست به فریاد اعتراض پیدا و پنهان میلیونها فارغالتحصیل بیکار دانشگاه گوش بسپارد، یا به خواستههای صنفی کارگران و حقوق معوق مانده هزاران تن از آنان برای ماهها توجه کند، یا حل و رفع مطالبات بازنشستگان و زنان و جوانان و اقوام و اقلیتهای مذهبی را در دستور کار قرار دهد. افزون بر اینها، ضرورتی برای پاسخگویی به خواستههای سیاسی (از لوازم توسعه سیاسی در داخل کشور تا تغییر مواضع منطقهای و بینالمللی، و سیاستهای نظامی و تسلیحاتی) نمیبیند. همچنانکه تشدید نابرابری اقتصادی و عوارض اجتماعی و آسیبهای مترتب بر فقر و بیکاری فراگیر را مورد اعتنا قرار نمیدهد. آنهم در زمانهای که تغییرات تکنولوژیک و فنآوری اطلاعات و ارتباطات، چشم و زبان دهها میلیون ایرانی را بازتر از همیشه کرده است.
کانون مرکزی قدرت در نظام ولایت فقیهی راه خود را با تکیه بر سلاح و سانسور و سرکوب پیگرفته است. راهی که طی آن، توأمان است با نشنیدهگرفتن فریاد اعتراضها و صدای بلند مطالبات بخش مهمی از شهروندان کشور.
اینکه چه زمان آیتالله خامنهای به نقطهای برسد که محمدرضا پهلوی، شاه ایران رسید (او در برابر دوربین تلویزیون و چشم در چشم مردمان معترض اعلام کرد: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم) معلوم نیست؛ ظاهرا رهبر جمهوری اسلامی بهجای گذاشتن «سرزمین سوخته»را به پا پس گذاشتن از مواضع خویش ترجیح میدهد.
این هنر ناراضیان و معترضان و مخالفان است که مطالبات خود را در متن محدودیتهای موجود و تهدیدهای مستقر و خشونت و سرکوب و سانسور مسلط، با حداکثر تدبیر و خشونتپرهیزی، صبورانه و امیدوارانه و از منظری «وطندوستانه» تعقیب کنند. کوششی مجدانه تا آن زمان که «حاکمان بشنوند» و بجای مقابله به مصالحه رو آورند.