هر ناظر امور ایران میداند که نه در اعتراضات مردمی سال ۸۸ و نه در جنبش اعتراضی گسترده دیماه ۹۶ مردم، سازمان مجاهدین که دیری است به یک فرقه فراموش شده و جدا از جامعه متحول ایران تبدیل شده، هیچ گونه نفوذ و تاثیری نداشته است.
اما چرا علی خامنهای و آخوندها و فرماندهان برگماشته او، همواره با خوشحالی و آبوتاب ادعاهای سراسر بیاساس و کاملا فرصتطلبانهی این گروه را بزرگنمایی میکنند و در شبه تحلیلهای کاملا وارونه از اعتراضات به حق مردم از آن بهرهبرداری تبلیغاتی میکنند؟
آقای خامنهای در سخنان روز امروز (سه شنبه۱۸ دیماه) در شهر قم گفت: «یک راس این مثلث آمریکا و صهیونیسم بودند… راس دوم این مثلث یکی از دولتهای پولدار خلیج فارس است که هزینه این نقشه را تامین کرد و راس سوم نیز، پادوها بودند که مربوط به سازمان آدمکش منافقین هستند و از ماهها قبل آماده بودند».
حقیقت این است که آیتالله خامنهای و اصحاب ولایت مطلقه به شدت به تبلیغات دروغین و فرصتطلبانه مجاهدین برای توجیه اقدامات و مقاصد سرکوبگرانه خود نیاز دارند. آقای خامنهای و فرماندهان نظامی او سالهاست که در برخورد با هر اعتراض به حق مردم با دشمن دشمن کردن و نیز بزرگنمایی ادعاهای به کلی بیاساس این گروه همواره کوشیدهاند اعتراضات اصیل مردم را لوث و کشتار و سرکوب وحشیانه علیه معترضان را توجیه کنند. این فرقه نیز در هر برآمد اعتراضی مردم با اشاعه تبلیغات کاذب و نسبت دادن حرکت مردم به خود برای نهاد ولایت مطلقه و اصحاب سرکوب بهانه و خوراک تبلیغاتی تهیه میبیند.
با این همه مسئوولان جمهوری اسلامی و در راس آنها شخص آیتالله خامنه ای بهتر از هر کس میدانند که آنچه بقای ولایت مطلقه فقیه و حکومت دینی را در ایران به چالش کشیده، کارنامه ۳۹ ساله جمهوری اسلامی و بیداری مردم است. مطالبات سهگانه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی طبقات و گروههای اجتماعی که جلوههای آن را در رفتارها و کردارهای روزمره نسلهای جوان ایران میتوان دید، هیچ ربطی نه به ادعاهای فلان فرقه دور افتاده از جامعه ایران که اتفاقا خود یک ماکت کوچک دیکتاتوری و خودکامگی است دارد و نه به توطئههای دشمن، این گونه ادعاهای فرصتطلبانه و یا توطئههای دشمن همواره وجود داشته و خواهند داشت.
آیتالله خامنهای و همدستان ایشان زیرکانه ادعاهای گروه کوچکی را که هیچگونه خطری برای آنان ندارد و در نتیجه از آن هیچ ترسی ندارند، بزرگ جلوه میدهند تا بزرگی گناهان خود و دامنه نارضایتیها و اعتراضات مردم نسبت به خود را کوچک جلوه دهند و سرکوب و کشتار جوانان معترض را توجیه نمایند.
میرحسین موسوی در سال ۸۸ در نقد این رویکرد دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی بهدرستی گفت شما برای توجیه سرکوب و کشتار عمدا یک جریان مرده را زنده میکنید تا از آن بهره برداری کنید(نقل به مضمون).
و اما جنبه دیگر تحلیل خامنهای، شقه کردن جامعه ایران به دو بخش ملت و ضد ملت است. او معترضان را ضد ملت و شرکتکنندگان در تظاهرات حکومتی را ملت خواند. خامنهای با نسبت دادن اعتراضات به دشمن و سرکوب اعتراضات به خود مردم مسئوولیت سرکوب مستقیم اعتراضات را از خود سلب کرد و بر دوش ملت گذاشت و از این سخنان خود چنین نتیجه گرفت: «اینها حوادث معمولی نیست. اینها هیچ جای دنیا وجود ندارد. من این را از روی اطلاع عرض می کنم».
۲۸ سال خودکامگی آقای خامنهای، ۲۸ سال بیقانونی و سرکوب آزادی اندیشه سیاسی و انتقاد، جامعه ایران را دچار بحرانهای چندگانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کرده است. خاستگاه خیزش اعتراضی مردم، بیکاری، بیآیندگی، فساد، رانت خواری، تخریب زیست محیطی، بر باد دادن ثروتهای ملی ایران در جنگهای نیابتی و تحمیل فقر و بدبختی به اکثریت عظیم مردم است. حکومتی که به جای نگاه به کارنامه خود، خیزشهای اعتراضی مردم را به دشمن و عوامل فرعی نسبت میدهد و از زیر بار مسئوولیت فرار می کند محکوم به نابودی است.
سخنان امروز خامنهای یکبار دیگر نشان داد که او هیچ پاسخی جز سرکوب برای خواستهها و پرسشهای جامعه ایران در چنته ندارد. همزمان با سخنرانی او در قم، خبر تکرار فجایع کهریزک، به قتل رسیدن و یا کشته شدن دستکم سه تن از بازداشتشدگان روزهای اخیر و بیخبری از آنچه در پشت دیوارهای زندانها بر بیش از دو هزار تن از جدیدترین زندانیان سیاسی ایران میگذرد، مهمترین اخبار شبکههای اجتماعی است. دشمن دشمن کردن و تحلیلهای وارونه آقای خامنهای هیچ نتیجهای ندارد مگر تعمیق شکاف میان مردم و حاکمیت و بسترسازی خیزشها و اعتراضات بزرگتر در چشمانداز نه چندان دور.