زیتون- مهسا محمدی: در«قیامی» که در ۱۴ خرداد ۶۸ حجتالاسلام علی خامنهای را به آیتالله خامنهای و بعدها «رهبر انقلاب» و «امام» تبدیل کرد، ۱۴ نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری بر جای ماندند و برای تایید رهبری او برنخواستند.
در فیلمی که اخیرا از این نشست منتشر شد، علی خامنهای در حالی که چند دقیقه پیش از آن از عدم کفایت خود برای رهبری سخن گفته بود و آثار «نارضایتی» همچنان در چهره اش نمایان بود، در چرخشی به سوی رایدهندگان گویی میخواهد بداند که چه کسی از جا برخاسته و چه کسی درباره عدم کفایت وی برای رهبری با او هم نظر است.
خامنهای بنابر رای قاطع بیش از ۶۰ به ۱۴ خبرگان و با تایید رهبر تازه درگذشته از طریق سه خاطره نقل شده از هاشمی رفسنجانی علیرغم «ان قلت»های مخالفانش به رهبری موقتی و بعدها بی سرو صدا به رهبری دائمی ایران رسید.
با این وجود اتحاد رهبر تازه جمهوری اسلامی با بزرگترین حامیانش که با سرعتی اعجابآور و قبل از اعلام خبر مرگ آیت الله خمینی او را به رهبری برگزیدند، دیری نپایید.
احمدخمینی، از دست راست آیتالله خمینی تا بیابانهای کوشک
احمد خمینی، فرزند و به قولی نزدیکترین فرد به آیتالله خمینی هر چند در جلسه خبرگان حضور نداشت اما یکی از دو حامی اصلی بود.
احمد خمینی در نقل قول معروف خود از آیتالله خمینی تائید تلویحی خود را همراه با کلام پدرش متنفذ کرد و گفت: «وقتی که آیتالله خامنهای در سفر کره بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون میدیدند. منظره دیدار از کره، استقبال مردم و سخنرانیها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود امام بعد از آن که اینها را مشاهده کردند، فرمودند: “الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند”».
بعد از شروع رهبری آیت الله خامنهای، احمد خمینی با وجود عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی، به دلیل مرگ پدرش دیگر به منبع قدرتی عظیم مانند قبل دسترسی نداشت به مرور از جریان امور کنار گذاشته شد.
چنانچه در خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده تنها یک سال بعد از شروع رهبری خامنهای که هنوز جلسات سه نفره احمد خمینی، خامنه ای و رفسنجانی برقرار بود در پایان یکی از این جلسات و در راه بازگشت به خانه احمد خمینی از رفسنجانی میخواهد تا « اطلاع بیشتر از امور جاری کشور» داشته باشد و خواهان آن است که به گفته رفسنجانی «در جلسه دیگر من و رهبری » هم حضور داشته باشد.
در خاطره دیگری از خرداد همان سال آمده « احمدآقا تقاضای گرفتن بخشی از پادگان نیروی دریایی برای مقبره امام را داشت که رهبری به آینده موکول کردند، همچنین احمدآقا پیشنهاد کرد نماز جمعه تهران در مرقد امام اقامه شود که جز در مناسبت های خاص، پذیرفته نشد».
مرگ احمد خمینی در ۲۵ اسفند ۷۳و در ۴۹ سالگی حرف و حدیث فراوانی در پی داشت .
براساس روایتها پیش از آن در دو سال آخر عمرش، با آنکه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، به خلوت و انزوا رفت و اکثر اوقات در خانهای دورافتاده در بیابانی کویری، در منطقهٔ کوشک نصرت مابین تهران و قم، ساکن بود.
اتحاد رهبر تازه جمهوری اسلامی با بزرگترین حامیانش که با سرعتی اعجابآور و قبل اعلام خبر مرگ آیت الله خمینی او را به رهبری برگزیدند، دیری نپایید.
هاشمی رفسنجانی این انزوا و مرگ و ابهامهای بعد از آن را اینگونه توصیف میکند: «عصر به احمد آقا تلفن کردم و احوالپرسی نمودم. سپس به منزلمان آمد. از علت انزوا و خانهنشینیاش پرسیدم. اظهار خستگی و افسردگی و کسالت جسمی نمود. قرار شد به تدریج در جلسات و شوراهایی که عضویت دارد، شرکت کند».
در جای دیگری مینویسد: «به خانه آمدم. محسن(هاشمی) و حمید (همسر فائزه هاشمی)اینجا بودند دربارهٔ شایعات مربوط به مرگ احمد آقا صحبت بود. خیلی شایعات نادرست به دلیل مرگ نابهنگام وجود دارد… رادیو اسرائیل هم شیطنت مینماید.»
هاشمی رفسنجانی، رهبری در سایه، مرگ در استخر
از میان حامیان آیتالله خامنهای اما تنها کسی که به مرگ توضیحناپذیر و پر حرف و حدیث از دنیا رفت و رسانههای داخل و خارج درباره خبر آن «شیطنت» کردند، احمد خمینی نبود. این سرنوشتی بود که کمی بیش از ۳۰ سال بعد در استخری در قیطریه به انتظار خود هاشمی رفسنجانی هم نشسته بود.
رفسنجانی در خاطرات روزهای بعد از مرگ خمینی و انتخاب خامنه ای بارها از اینکه این «کار مهم» اینگونه «سریع» و بی دردسر به انجام رسیده بود، اظهار شادمانی کرده و حتی در بخشی از خاطرات خود نوشت که حتی « غربیها» هم از انتخاب او « خوشحالند و امیدوارند که اعتدال حاکم باشد و رادیکالها منزوی شوند».
سالها به طول انجامید تا رهبر جمهوری اسلامی توان قد علم کردن دربرابر هاشمی رفسنجانی که خود را به تعبیر کارشناسان نه فرزند انقلاب که یکی از پدران آن میدانست پیدا کند.
مهمترین بروز آن شاید در زمان رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بود که بیتردید تایید تلویحی رهبر را هم با خود داشت.
در همان زمان زهرا مصطفوی، دختر آیتالله خمینی، در واکنش به این رد صلاحیت در نامهای به آیت الله علی خامنهای برای نخستین بار رسما اعلام کرده است که پدرش علاوه بر آقای خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی را هم مناسب جانشینی خود میدانست. او در این نامه خواستار دخالت آیت الله خامنهای در موضوع رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان شد که رهبر جمهوری اسلامی ترتیب اثری به آن نداد.
به نظر میرسید در این مرحله دیگر حتی همدستی همقطاران قدیمی هاشمی هم کارساز نیست و اهرم «خاطره گویی» از بنیانگذار جمهوری اسلامی هم از کار افتاده است.
عذرخواهی به دلیل حمایت از خامنهای
آیت الله احمد بیگدلی آذری قمی یکی از کسانی است که در فیلم مذکور در ۱۴ خرداد ۶۸ سخن میگوید و از اولین افرادی است که در همان مجلس نام آیت الله خامنهای را به عنوان یکی از گزینههای رهبری بر زبان میآورد.
او پس از انقلاب ۵۷ سمتهایی مانند دادستانی انقلاب تهران و ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را در کارنامه خود داشت.
آذری قمی در ابتدا روی رهبری آیت الله گلپایگانی نظر داشت اما در نهایت با رهبری خامنهای موافقت کرده و بر آن اصرار ورزید.
در همان جلسه زمانی که خامنهای در تلاش برای انصراف خبرگان از انتخاب خود پرسید: همین آقای آذری، که اسم بنده رو آوردند من اگر حکم بکنم ایشان قبول خواهند کرد؟ قطعا قبول نمیکنند…» پاسخ آمد که «بله، ما که قرار نیست از شما تقلید بکنیم».
پنج سال زمامداری آیت الله خامنه ای کافی بود تا آذری قمی را از انتخاب خود بازگرداند. براساس کتاب«فراز و فرود آذری قمی» نوشته محسن کدیور،اولین نوشته آیتالله آذریقمی که نشانه تغییر مسیر فکری اوست، نامهای است که در آبان سال ۱۳۷۴ به بنیاد رسالت نوشته است. او در این نامه ضمن قبول اصل ولایتفقیه و همچنین مصداق آن (علی خامنهای) تاکید کرد که اصرار بر «نفی صلاحیت مرجعیت آقای خامنهای دارم».
او در این نامه تاکید کرد که « من به وظیفهی شرعی خود عمل میکنم و برای پیامدهای اطلاعاتی آن حتی قتل آمادهام. بیش از این لازم نمیدانم مطلب را تعقیب کنم.»
از میان آن ۱۴ نفری که در موافقت با رهبری وی قیام نکردند بعدها متحدان خوب و وفاداری برای رهبر جمهوری اسلامی ظهور کرد از جمله محمد مومن و محمدی یزدی که به پستهای کلیدی دست یافتند.
آذری قمی که یکی از مهم ترین نظریهپردازانی بود که در تثبیت «ولایت» رهبر جمهوری اسلامی نقش داشت، اما حامی رهبر جمهوری اسلامی باقی نماند و وی را دقیقا به همین دلیل فاقد صلاحیت دانست.
وی در پایان عمر خود طی نامهای سرگشاده به «مردم ایران و به ویژه جوانان» نوشت، به خاطر نقشی که در رسیدن خامنهای به رهبری داشت عذرخواهی کرد.
در نهایت در ۱۹ آبان ۱۳۷۶، عدهای با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» به مجلس درس احمد آذریقمی در مدرسه فیضیه قم حمله کرده و ضمن ضرب و شتم وی، از ادامه تدریسش در حوزه جلوگیری کردند. پس از آن و تا پایان عمر، او در حصر قرار گرفت.
حصر او ۱۵ ماه طول کشید که در این مدت به دلیل بیماریاش سه بار به حالت کما رفت. و همه تلاشها برای رفع حصرش بینتیجه ماند.
او در روز ۲۲ بهمن ۱۳۷۷ در بیمارستان خاتمالانبیای تهران وابسته به سپاه پاسداران، در حالی که تحت نظارت ماموران امنیتی بود، درگذشت.
جذب مخالفان با سمتهای مهم
سیاست انزوا و حذف اما تنها راه مواجه آیت الله خامنهای با اطرافیانش نبود. از این رو از میان آن ۱۴ نفری که در موافقت با رهبری وی قیام نکردند بعدها متحدان خوب و وفاداری برای رهبر جمهوری اسلامی ظهور کرد از جمله محمد مومن و محمدی یزدی که به پستهای کلیدی دست یافتند.
محمد یزدی که از حامیان رهبری آیت الله گلپایگانی بود در همان سال ۶۸ توسط رهبر جدید جمهوری اسلامی به عنوان رئیس قوه قضائیه منصوب شد و به مدت ۱۰ سال در این سمت باقی ماند.
در ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ هم که محمد یزدی از ورود به مجلس خبرگان بازماند، رهبر جمهوری اسلامی در حمایتی آشکار از رای نیاوردن او ابراز نارضایتی کرده و نبودن او در مجلس خبرگان پنجم را مایهٔ «خسارت » دانست.
محمد دانش زاده قمی مشهور به محمد مومن که در فیلم به رهبری آیت الله خامنه ای رای نمی دهد، بعدها با حکم آیت الله خامنه ای درشورای نگهبان ابقا شده و در آن نقش مهمی پیدا میکند. از سوی دیگر به عنوان ممتحن بر روی داوطلبان ورود به مجلس خبرگان رهبری نظارت دارد.
محمد محمدی نیک معروف به محمدی ری شهری،وزیر وقت اطلاعات که داماد آیت الله علی مشکینی بود و با نقش کلیدی که در عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری بر عهده داشت در تلاش برای به رهبری رساندن آیت الله مشکینی بود. او در دوره رهبری آیت الله خامنه ای سالها نماینده او در امورحج بود و تعدادی از افراد نزدیک به او در دفتر رهبر جمهوری اسلامی سمتهای کلیدی دارند.
علی اصغر حجازی (معاون سیاسی – امنیتی و نماینده پشت پرده) و محمدی گلپایگانی (رئیس دفتر و نماینده رهبر در مجالس عمومی) هر دو از دستیاران ری شهری در زمان ریاست وی بر وزارت اطلاعات در نیمه اول دهه ۶۰ بوده اند.