زیتون ـ شنبه سیام دیماه، با حضور چند ده فعال سیاسی و مدنی مقیم فرانسه، مراسمی در گرامیداشت دو فعال ملی برجسته ایران، زندهیادان حسین شاهحسینی و علیاکبر معینفر در پاریس برگزار شد.
در ابتدای برنامه، مرتضی کاظمیان که اجرای این جلسه را برعهده داشت، گفت: «سال ۱۳۹۶ سال تلخی برای اردوگاه نیروهای ملی بهمعنای عام، و نیز طیف متکثر نیروهای ملی ـ مذهبی ایران بود. چهار کنشگر دیرپای راه آزادی و دموکراسی به پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق پیوستند. ششم شهریور دکتر ابراهیم یزدی درگذشت؛ نهم آذر طاهرآقا احمدزاده چشم بر جهان فروبست؛ و در سوم و دوازدهم دیماه پرتلاطم نیز آقایان حسین شاهحسینی و مهندس علیاکبر معینفر به ترتیب رخت سفر همیشگی بربستند.»
کاظمیان افزود: «فوت شاهحسینی و معینفر در میان اخبار راهپیماییهای گسترده در دهها شهر کشور و سرکوب خونین معترضان و بازداشتها بازتابی در خور دههها کنشگری صبورانه و استوار آنها، نیافت. این در حالی بود که شاهحسینی و معینفر خود نمادی از استواری و صبوری برای تعقیب آرمانهای ملی و تحقق ارزشهای دینی و انسانی بودند؛ چهرههایی شاخص برای سیاستورزی توأم با پرنسیپ و رعایت اصول اخلاقی، و الگوهایی ارزشمند برای نسل جوان.»
این فعال ملی ـ مذهبی تاکید کرد: «هم شاهحسینی و هم معینفر به صراحت لهجه و شجاعت در بیان دیدگاههای سیاسی و مواضع عقیدتی مشهور بودند. آنان بی هیچ پروا از عدماعتقاد خود به ولایت فقیه میگفتند و به نقد عوارض استبداد دینی میپرداختند. آنها با شفافیت و قاطعیت بر لوازم و استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه تاکید داشتند و از فاصله فاحش میان انتخابات در جمهوری اسلامی با وضع مطلوب انتقاد میکردند.»
وی یک وجه اشتراک معنادار دیگر را در زندگی سیاسی ـ اجتماعی شاهحسینی و معینفر، «کنشگری مستدام و صبورانه و امیدوارانه آنان مبتنی بر آموزههای قرآنی» دانست و افزود: «آنان مصدقی بودند و همدل طالقانی و همراه بازرگان.»
کاظمیان همچنین اضافه کرد: «شاید طنز ظریف بازی روزگار باشد که مراسم گرامیداشت ایشان در پاریس، همزمان با ۳۰دی سالروز درگذشت زندهیاد مهندس مهدی بازرگان برگزار میشود؛ کسی که معینفر همگام او در مجلس اول بود و همراهش در انجمن اسلامی مهندسین و کلاسهای تفسیر قرآن، و شاهحسینی ریاست سازمان تربیت بدنی را در دولت موقت وی برعهده داشت.»
در جستوجوی آیه وصل، نه سرداران فصل
احمد سلامتیان، نماینده مجلس اول، نخستین سخنران برنامه بود؛ وی در ابتدای سخنان خود تصریح کرد: وقتی به زندگی افرادی چون شاهحسینی و معینفر نگاه میکنیم آنان در عین گرایش به تکثر و چندگونگی، رویکردی همگرایانه داشتند؛ کنشگرانی که بهمثابه سرمایه اجتماعی در دورانهای گوناگون ایفای نقش کردند.
سلامتیان توضیح داد که شاهحسینی و معینفر همچون «نخ وصل چهلتیکهی عرصههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایران» را به هم وصل میکردند.
هموند قدیمی نهضت ملی ایران با اشاره به خاطرهای از سال ۱۳۳۸ و زمانی که دانشآموز بود، به مساعدت زندهیاد شاهحسینی برای چاپ اطلاعیه اعتراضی تهیهشده در چند هزار نسخه از طریق آشنایانش در چاپخانه اشاره کرد و همدلی و همراهی بیدریغ و شجاعانه وی در مسیر تبلیغ مواضع نهضت مقاومت ملی پس از کودتای ۱۳۳۲.
سلامتیان افزود که شاهحسینی موجود عجیب و کنشگر غریبی بود که با لایههای مختلف اجتماعی از نزدیک ارتباط داشت؛ از سویی با بازار، از سمتی با ورزشکاران، از طرفی با روشنفکران و دانشگاهیان، و از جانبی با جوانان.
وی تاکید کرد که افرادی چون شاهحسینی و معینفر «ملاطی از بدنه جامعه ایران محسوب میشوذ که بهدنبال وصلکردن و یکیساختن و ایجاد همدلی است»؛ آنان ضمن رنج بردن از شرایط ناگوار سیاسی و اجتماعی، و در دورانی که برخی روشنفکران گرفتار چهارچوبهای ایدئولوژیک و تقابل و فصل هستند، در میانه میدان میچرخیدند و در پی «وصل» بودند.
نماینده دور نخست مجلس پس از پیروزی انقلاب در بخش دیگری از سخنانش گفت: شاهحسینی تا مغز استخوان مصدقی بود، و درحالیکه هیچکس به اندازه کاشانی به مصدق لطمه نزد، باز میکوشید از زمینه مشترک بین کاشانی با مصدق برای پیشبرد و تحقق اهداف نهضت ملی و آرمانهایش بهره گیرد.
سلامتیان همچنین با اشاره به تجربه مجلس اول، از «صداقت و صمیمیت و شجاعت و صراحت بیان» معینفر گفت و اینکه چگونه و «با وجود اینکه به بنیصدر رأی نداده بود شجاعانه ایستاد و از حقیقت دفاع کرد.»
وی با تاکید بر وجود فشارها و تهدیدهای عینی علیه خود و معدود نمایندگان ملی و اقلیت مجلس اول، به تماس تلفنی خود با رئیس مجلس (هاشمی رفسنجانی) و درخواست تأمین امنیت و حقوق نمایندگی اشاره کرد. سلامتیان افزود که رفسنجانی در پاسخ گفت: «امنیت شما دست زبانتان است.»
این تحلیلگر سیاسی در پایان سخنان خود تاکید کرد: «در بزنگاههای تاریخی باید در پی رشته الفت و وحدت بگردیم و نه اختلاف و افتراق».
دو بزرگ رفته با رفتار متفاوت و اهداف مشترک
تقی رحمانی، فعال ملی ـ مذهبی سخنران بعدی مراسم با اشاره به «دقت فنی و مرزبندی سیاسی و رفتاری» معینفر، وی را یکی از «مشعل»های جریانی دانست که آن را «شیعه پروتستان» خواند.
او توضیح داد که معینفر «نظر روحانیت را هم با اصول خود میپذیرفت»؛ «اینان قرآنمحور بودند و قرآن را با عقل علمی تفسیر میکردند. آنان میکوشند «انسان» باشند و انسان بودن را با کار و تلاش و درستی همراه و متحقق کنند. مذهبی بودن آنان با تربیت و آموزش بود و همراه با اختیار برای انتخاب. و سیاسی بودن آنان نیز یک انتخاب بود، نه وظیفه و نه اجبار».
این فعال و تحلیلگر سیاسی در ادامه سخنانش افزود: «ایران به کسانی نیاز دارد که تخصص و تجربه داشته باشند تا اندیشه را به خوبی اجرا کنند. شاهحسینی استواری باتجربه بود و بدنهساز و و محفلدار و مرتبط با جامعه و دارای توان ویژه.»
وی تصریح کرد: «شاهحسینی باتواضع در سودای افسری نبود اما استواری بود که صد افسر را حریف بود و بسیاری ژنرالهای سیاسی را هم درس میداد.»
رحمانی افزود: «ایران نیاز به چنین افرادی دارد که در سودای خدمت به مردم باشند و دغدغه نفر اول بودن را نداشته باشند. اینان را باید الگو کرد. شاهحسینی به این نگاه باور داشت و خودش چنین زیست. مقام حزبی یا صنفی او نیز به دلیل توانایی و کارآمدی او بود و نه بهخاطر تحصیلات یا عناوین یا رابطه یا آقازاده بودن.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود، شاهحسینی را «حلقه وصل» نیروهای ملی ایران خواند و توضیح داد: «او تلاش میکرد که جریانهای ملی با هر گرایش را با هم همراه کند؛ این کار سادهای نبود.»
این فعال ملی ـ مذهبی در ادامه از اهمیت «تجربه» و نه «ترجمه»محض گفت و افزود: «ترجمه نظریهها برای تغییر در ایران با تجربه ایرانی سازگار نیست. این فاصلهی خانهبراندازی در جامعه ماست.»
رحمانی با اشاره به مواجهه نقادانه شاهحسینی با روشنفکران و اینکه وی واژه روشنفکر را «با دو نگاه مثبت و منفی بهکار میبرد» توضیح داد: «او گاه به گله میگفت آقایان روشفکر و کتابخواندهاند؛ اینجا نقد داشت. و زمانی میگفت فلانی روشنفکر است، یعنی میفهمد و آدم روشنی است. از همین زاویه، مرحوم سحابی را کنشگر روشن و روشنفکر میدانست. اما حتی نقد وی را هم فرونمیگذاشت.»
وی در پایان سخنان خود از ایستادگی و استواری شاهحسینی بر «پیمان» خویش گفت و افزود: «میگفت زمانی که در ۳۰ تیر ۳۱ بغلدستی من درحین تظاهرات تیر خورد؛ پیمان بستم بر میثاق نهضت ملی ایران ثابت و استوار بمانم. او تا پایان زندگی چنین ماند. ایستادگی برآمده از ایمان مذهبی؛ ایمانی که با سیدرضا زنجانی محکم شده بود؛ سیدی که ولایت فقیه را باور نداشت و حکومت روحانیون را هم به ضرر مردم و هم به زیان روحانیت میدانست.»
رادیکالیسم و دینامیسم درونی شده و پایدار
رضا علیجانی، فعال ملی ـ مذهبی دیگر سخنران برنامه بود؛ وی در ابتدای سخنان خود تصریح کرد که «با مرگ آقایان شاهحسینی و معینفر به من احساس نوعی یتیمی ملی دست داد. اینها از آخرین بازماندگان یک نسل و نوعی تربیت و منش و رفتار خاص هستند.»
وی مهمترین ویژگی این دو را «رادیکالیسم و دینامیسم درونی شده و پایدار» دانست و افزود: «این دو نمیگذاشتند رویاهایمان را فراموش کنیم و به اندک قانع باشیم.»
علیجانی در مقام تبیین ریشههای این «رادیکالیسم و دینالیسم درونی شده» توضیح داد: «ریشه تربیت ملی «اصیل» و مذهبی «لطیف» بود. هر دو تربیتشده مکتب مصدق بودند (با همه ابعاد و ظرائف فکری و سیاسی و اخلاقی و منشی آن) و از خانوادههایی مذهبی سنتی اما اخلاقگرا. عشق به ایران در عشق به مردم (و نه خاک و خون و سنتهای بعضا نادرست) متجلی شده بود و تربیت مذهبی در صداقت و شجاعت و یکرنگی و دقتهای اخلاقی در رفتارهای شخصی.»
وی «بیپروایی، صداقت، صراحت و جسارت» را مهمترین جلوه این رادیکالیسم و دینامیسم درونیشده خواند و افزود: «این، برخلاف پراگماتیسم افراطی و مصلحتمحور فردگراست که بیشتر به مصلحت و به خصوص مصلحتهای فردی توجه میکند و همین ریشههای صراحت و شجاعت را میسوزاند.»
علیجانی همچنین از «بیادعایی» و «بدهکاری نه طلبکاری» و «فروتنی و اخلاقمحوری» شاهحسینی و معینفر و جریان ایشان گفت و افزود: «برخلاف بسیاری افراد چه در درون قدرت و چه اپوزیسیون، آنان خود را همیشه بدهکار مردم میدانستند و تلاشها و سوابقشان را سرمایه تجارت فردی و سیاسی نمیکردند.»
این فعال ملی ـ مذهبی در ادامه از تسامح و مدارای آنان گفت و مواجهه ملی و وطندوستانه و دلسوزانه آنان با مسائل اجتماعی، و اینکه آنان «به تعبیر هدی صابر، فقط مخ و سر نبود و همیشه حاضر و آماده کار بودند.»
وی همچنین به «دلسوزی شاه حسینی برای ایران و ارتباط وی با اقشار مختلف و توصیه مکررش به اینکه روشنفکران و سیاسیون نباید جزیرهای جدا از مردم باشند» اشاره کرد.
این فعال و تحلیلگر سیاسی در پایان سخنان خود با طرح این پرسش که «فکر میکنید اگر مهندس سحابی و یا شاهحسینی و معینفر در موج اعتراضات اخیر زنده و سرپا بودند چه برخوردی میکردند؟» افزود: «آیا راهپیماییها را گردن بنسلمان و آمریکا و اسرائیل میانداختند و گردن پایداریچیها، و یا به نصیحت کردن مردم و ترساندنشان از سوریهای شدن ایران میپرداختند و حاشیه را جای متن میگذاشتند؟ یا برعکس؛ قدرت بیمهار را انذار و هشدار میدادند و به حمایت از مردم ـ ضمن نصیحت آنان به عدمخشونت ـ میپرداختند؟»
وی تاکید کرد: «متاسفم بگویم جریان چپ مذهبی در این امتحان تاریخی تجدید شد. سخن از مردم و جامعهمحوری و عدالت و سوسیالیسم نباید فقط در حرف و مقاله و سخنرانی باشد؛ سر بزنگاه هایی اینچنین و در عمل باید خود را نشان دهد.»
عاشقان مصدق
مهدی ممکن، فعال پرسابقه ملی ـ مذهبی آخرین سخنران برنامه بود؛ وی با اشاره به درگذشت دکتر یزدی، طاهر احمدزاده، شاهحسینی و معینفر، گفت: «تبار و هدف آنان مشترک و پیشوایشان مصدق بود؛ ایشان به مصدق عشق میورزیدند؛ این، نه به مفهوم بتساختن از مصدق بلکه عشق به ارزشها و پرنسیپهایی است که مصدق نماد و تجسم آنها بود.»
ممکن توضیح داد: «مصدق در تمام دوران زندگی سیاسی خود و بویژه در دوران ۲۸ماهه صدارتش که پنجه در پنجه شرکت غاصب نفت انداخته بود، هیچگاه در دام رفتارهای واکنشی و شعارهای توخالی و تنشزای «مرگ بر این و مرگ بر آن» گرفتار نشد و با وجود اینکه آگاه بود که ماهیت حاکمیتهای کودتاچی و استعماری بر زورگویی و قانونشکنی استوار است همواره نزاکت سیاسی را در روابط بینالمللی رعایت میکرد.»
این فعال دیرپای نهضت ملی با اشاره به اصول چهارگانه نهضت آزادی ایران (مصدقی، مسلمان، ایرانی و تابع قانون اساسی بودن) افزود: «محتوای اصول چهارگانه برای من و چند نفر از دوستانی که ریشه در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد داشتند موجب تداعی و گواه بر قرابت و هماهنگی ویژه با ارزشهایی شد که پیشاپیش از استاد شریعتی و آقای احمدزاده آموخته بودیم. آگاهی و اعتقاد و فهم همین اصول و مفاهیم مسئولیتزا و هزینهبر بود که به حلقه اتصال کانون نشر حقایق اسلامی مشهد با مسجد هدایت، میعادگاه دانشجویان با طالقانی، بازرگان و سحابی و همچنین با بیت آیتالله سیدرضا زنجانی شده بود. بیتی که در آن پس از کودتا، «نهضت مقاومت ملی» تولد یافت و به همت جوانمردان پاکبازی چون شاه حسینی، رحیم عطائی، برادران رادنیا، نخشب، صدرالحفاظی و کریم آبادی رسانهای و فراگیر شد.»
ممکن در بخش دیگری از سخنان خود به بیان خاطراتی از زندهیاد معینفر پرداخت و گفت: «من در اسفندماه سال ۵۳ دستگیر شدم. اولین کسی که به یاری خانواده من شتافت ـ آنهم درحالیکه هنوز ماموران ساواک در منزل ما مستقر بودند ـ مهندس معینفر بود. چون اتومبیل من هم توسط ساواک ضبط شده بود، وی اتومبیلی را که همانروز از کمپانی دریافت کرده بود دراختیار همسرم گذاشت.»
در بخش دیگری از سخنرانی، ممکن به همکاری دوماهه خود با معینفر در «کمیته تنظیم اعتصابات» و در کنار دکتر یدالله سحابی، دکتر کاظم یزدی و دکتر محمدجواد باهنر اشاره کرد و افزود: «در آن دوماه امور بهخوبی بویژه با درایت و قاطعیت مهندس معینفر پیش رفت.»
ممکن با اشاره به چگونگی همکاریاش با دفتر رئیسجمهوری وقت (ابوالحسن بنیصدر) به آغاز زندگی مخفیاش از روز ۲۷ خرداد ۱۳۶۰ پرداخت و گفت: «اگر نبود هشدار بهموقع نگهبان ورودی کاخ رئیسجمهوری مبنی بر حضور تیمی از همکاران لاجوردی که در اتاقم جهت دستگیری موضع گرفته بودند، به احتمال زیاد سرنوشتم از چند همکار دیگر رئیسجمهور که اعدام شدند بهتر نبود. فردای آنروز به محل سکونتم یورش برده بودند و این بارها تکرار شد. در اختفا توانستم آنچه را که در روز خلع رئیسجمهوری در مجلس گذشت و دفاع جانانه و شجاعانه مهندس معینفر و سحابی را گوش کنم. لطف آن دو عزیز در غیاب من نسبت به خانوادهام بعدتر ـ پس از مهاجرت اجباری ـ ادامه داشت.»
این فعال ملی ـ مذهبی در ادامه سخنانش به شرح خاطرهای پرداخت و گفت: «چند سال بعد مهندس معینفر را در اتریش ملاقات کردم و از حال و وضع آن روز مجلس پرسیدم؛ او توضیح داد: از شب قبل مصمم بودم و غسل شهادت هم کرده بودم؛ پس از سخنانم بلافاصله بهوسیله چند پاسدار محاصره شدم و آنها مرا از معرکه بیرون بردند.»
جای خالی مردان شجاع و استوار
در پایان جلسه مجتبی معینفر، برادر زندهیاد معینفر در سخنانی کوتاه به این نکته اشاره کرد که مرحوم معینفر فردی فوقالعاده منطقی و محقق بزرگی بود که به سخنان مخاطب خود، کامل و دقیق گوش میسپرد و بعد اظهارنظر میکرد.
وی تاکید کرد که «برادری» یک رخداد طبیعی و جبری است، اما «دوستی» یک انتخاب؛ او افزود که برادرش، «دوست» ارزشمند وی بوده؛ دوستی روشن و روشنفکر.