درباب حرف مفت

مصطفی ملکیان

آنچه درباره این کتاب خواهم گفت، نکاتی است که به گمان من هری فرانکفورت آنها را مفروض گرفته و در نتیجه آنها را بیان نکرده است، علت نیز آن است که نوشته فرانکفورت نخست به صورت یک مقاله منتشر شده است و به همین جهت بسیاری از مفروضات را بیان نکرده است، ضمن آنکه مقاله همیشه نوعی دست‌نامه است و نه درس‌نامه و بنابراین در آن آخرین دستاوردهای نویسنده بیان شده است و جنبه آموزشی ندارد. اما من در این جا می‌کوشم این نکات و مقدماتی را که هری فرانکفورت نیاورده بیان کنم، یعنی نشان می‌دهم برای بیان مقصود او درباره حرف مفت یا یاوه‌گویی این مقدمات باید به شکل خاصی کنار هم چیده شوند.

فیلسوفان زبان به خصوص جان آستین (۱۹۶۰-۱۹۱۱م.) فیلسوف انگلیسی و فرزند علمی و معنوی او جان سرل (متولد ۱۹۳۲م.) فیلسوف امریکایی معتقدند که وقتی انسان سخن می‌گوید، در واقع سه کار می‌کند:

۱- فعل بیانی (Lectionary act): کار فیزیکی و مکانیکی است که انسان با فک پایین و زبان و حنجره و کام دهان انجام می‌دهد و امواجی در هوا تولید می‌کند که این امواج به صماغ گوش می‌رسد و پدیده‌ای به نام صوت پدید می‌آید. در این کار چه بسا از قوانین بیوفیزیکی و بیومکانیکی پیروی شود.

۲- فعل در بیانی (Illocutionary act): فعلی که در بیان انجام می‌گیرد، یعنی هدف انسان از عمل فیزیکی یا فعل بیانی است که یکی از ۵ قسمی است که در ادامه به تفصیل بیان خواهد شد.

۳- فعل بابیانی (Perlocutionary act): فعلی که با بیان انجام می‌گیرد، یعنی نتیجه عمل انسان از فعل بیانی است. باید در نظر داشت که هدف همواره با نتیجه منطبق نیست.

برای مثال فرض کنید فرد الف دراتاقی ساکت در حال مطالعه است و فرد ب در را باز می‌کند و از او می‌پرسد که «ساعت چند است؟» اینجا فرد ب تولید صوت کرده تا فرد الف زمان را بگوید. بنابراین هدف فرد ب دانستن زمان است. اما ممکن است نتیجه کار این باشد که فرد الف وحشت کند یا ناراحت شود، یا تعجب کند یا… در حالی که هدف فرد ب هیچ کدام از اینها نبوده است.

انواع جملات

در بحث کنونی به فعل در بیانی کار داریم یعنی به اهدافی توجه می‌کنیم که انسان با بیان یکی از آنها را دنبال می‌کند. این اهداف به ۵ قسم تقسیم می‌شود. یعنی وقتی انسان جمله‌ای به زبان یا قلم می‌آورد، یکی از این اهداف پنج‌گانه را دنبال می‌کند:

۱- جملات اخباری: فرد با بیان یک جمله می‌خواهد خبری یا وضعی از اوضاع جهان هستی، خواه جهان هستی بیرونی و خواه جهان هستی درونی را به اطلاع دیگران برساند.

۲- جملات تحریکی: در این جملات فرد جمله‌ای را بیان می‌کند تا مخاطب را به انجام عملی در آینده سوق دهد. این آینده از اتمام جمله شروع می‌شود. مثل امر و نهی و تقاضا و درخواست و خواهش و التماس و توصیه و دعا و نفرین و سوال. انسان وقتی سوال می‌کند دیگری را به اظهار چیزی وا می‌دارد.

۳- جملات التزامی: در این جملات فرد می‌خواهد خودش را به انجام عملی در آینده سوق دهد. مصداق مهم این جملات قول دادن است. پیمان بستن و وعده دادن از دیگر انواع جملات التزامی است. درصد سوق دادن دیگری یا خود در جملات قسم دوم و سوم متفاوت است. مثلا وقتی انسان امر می‌کند، می‌خواهد دیگری را حتما به انجام عملی وادارد، اما در درخواست چنین نیست، همان‌طور که در توصیه درجه حدت و شدت کمتر از درخواست است.

۴- جملات وصف‌الحالی: این قسم جملات در بحث حرف مفت اهمیت دارند. اینها جملاتی هستند که فرد با بیان آنها می‌خواهد بگوید که در فضای خاصی است. سپاسگزاری یا پوزش طلبی یا تسلیت گفتن یا تبریک گفتن وصف‌الحالی هستند. برای مثال زمانی که فرد به دیگری می‌گوید «از درگذشت پدر شما در دل من اندوهی هست»، جمله‌ای اخباری بیان کرده اما زمانی که می‌گوید «درگذشت پدر شما را تسلیت می‌گویم»، صریحا اعلام نکرده که «اندوهی در دل دارد»، بلکه می‌گوید «من در فضایی اندوهناک به سر می‌برم». کارکرد جملات وصف الحالی این است که می‌خواهد دیدی در دیگری نسبت به فرد ایجاد کند. مثلا وقتی فرد به دیگری می‌گوید «دستت را می‌بوسم» می‌خواهد به او القا کند که نسبت به او قدردان است.

۵- جملات ایجادی: در این قسم جملات با گفتن جمله واقعیتی ایجاد می‌شود. فیلسوفان زبان این قسم را شبیه‌ترین جملات به جملات خدا می‌دانند، زیرا خدا وقتی می‌گوید بشو (کن)، اشیاء ایجاد می‌شوند (فیکون). البته خدا به تعبیر سرل با گفتن واقعیت‌های طبیعی مثل دریا و جنگل را ایجاد می‌کند، اما انسان با گفتن واقعیت نهادی پدید می‌آورد. مثلا با خواندن صیغه عقد میان دو نفر، واقعیت نهادی ازدواج پدید می‌آید که البته آثار واقعی مثل ارث بردن طرفین از یکدیگر را به دنبال دارد. همچنین نامگذاری کارکردی ایجادی است. تفاوت این پنج دسته جمله این است که تنها جملات دسته اول یعنی جملات اخباری صدق و کذب دارند یعنی تنها جملات قسم اول هستند که یا مطابق واقع هستند (صادق) یا مطابق با واقع نیستند (کاذب) زیرا تنها این جملات هستند که بنابه تعریف مدعی آن هستند که راجع به واقعیت جهان هستی خبری را بیان می‌کنند. جملات چهار دسته بعدی صدق و کذب ندارند. در جملات دسته دوم و سوم و چهارم، اگرچه خود جمله‌ها صدق و کذب ندارند، اما در گوینده آنها صداقت یا بی‌صداقتی هست. مثلا در این جمله تحریکی فردی که می‌گوید «طرفداران من برای من هورا نکشید»، اگرچه صدق و کذب نیست، اما در گوینده آن صداقت یا بی‌صداقتی هست. یا در خود جمله التزامی «قول می‌دهم فردا کتاب را برایت می‌آورم» صدق و کذب نیست، اما در گوینده آن صداقت یا بی‌صداقتی هست. همچنین در جمله وصف‌الحالی «اندوهگین هستم که شما در کنکور پذیرفته نشده‌اید» اگر فرد واقعا اندوهگین باشد، صادق است و اگر واقعا چنین نباشد، دروغگو است. بنابراین صدق و کذب صفت جملات و صداقت و بی‌صداقتی (تزویر و ریا)، صفت گوینده جملات است. در جملات ایجادی (قسم پنجم) نه در خود جملات صدق و کذب هست و نه در گوینده آنها صداقت و بی‌صداقتی هست و صدق و کذب جمله و صداقت و بی‌صداقتی (تزویر و ریا) گوینده در این قسم معنا ندارد.

انواع حرف مفت

حرف مفت، در جملات اخباری و در جملات وصف‌الحالی مورد پیدا می‌کند. یعنی در دو قسم اول و چهارم از پنج قسم مذکور است که درباب آنها حرف مفت معنا دارد. اما حرف مفت جملات قسم اول (اخباری) با حرف مفت جملات قسم چهارم (وصف‌الحالی) متفاوت است:

الف- حرف مفت در جملات اخباری

این دو جمله اخباری را مقایسه کنید:

۱- «این میز قهوه‌ای رنگ است.»۲- «میز به نظر من قهوه‌ای رنگ است.»هر دو جمله اخباری هستند و در نتیجه صدق یا کذب دارند. اما تفاوت این دو در این است که اگر تحقیقات نشان داد که «این میز آبی رنگ است»، فردی که جمله ۱ را گفته است، باید اعتراف کند که اشتباه گفته است و جمله «این میز قهوه‌ای رنگ است» کاذب است، اما الزامی ندارد که بعد از تحقیقات مذکور، جمله دوم را نیز کاذب بخوانیم، زیرا اگر فرد به صداقت گفته باشد که «میز به نظر من قهوه‌ای رنگ است»، بعد از تحقیقاتی که نشان می‌دهد، میز واقعا آبی رنگ است، باز هم باید بگوید «میز به نظر من قهوه‌ای رنگ است». بنابراین جملات اخباری به دو دسته تقسیم می‌شوند:

۱- جملات اخباری که حکایت از واقع می‌کنند. مثل اینکه فردی بگوید «مقطع این لیوان بیضی است.»

۲- جملات اخباری که حکایت از نگرش گوینده از واقع می‌کنند. مثل اینکه فردی بگوید «به نظر من مقطع این لیوان بیضی است» یا «من مقطع این لیوان را بیضی می‌بینم» یا «ظاهرا مقطع این لیوان بیضی است» یا «چنین می‌نماید که مقطع این لیوان دایره است». در این جملات تلقی فرد از عالم گزارش می‌شود، نه خود عالم واقع. بنابراین در میان اخباری که انسان بیان می‌کند، برخی اخباری هستند که دلالت بر گزارش واقع می‌کنند و برخی اخباری هستند که بر تلقی فرد از واقع دلالت می‌کنند. هر دو دسته نیز صدق و کذب بردار هستند. حالا فرض کنید فردی راجع به عالم اقتصاد یا سیاست بحث می‌کند. اگر بگوید «به نظرم می‌آید این کشور به لحاظ اقتصادی ورشکسته است» یا بگوید «این کشور به لحاظ اقتصادی ورشکسته است». ممکن است جمله دوم را اقتصاددانان با ارایه مدارک و شواهد تکذیب کنند، اما شواهد و دلایل ایشان نمی‌تواند جمله اول یعنی تلقی فرد از وضعیت اقتصادی را تکذیب کند، زیرا او «تلقی» خود را از وضعیت اقتصادی گزارش کرده است و ادعا نکرده که وضعیت اقتصادی را گزارش کرده است. بنابراین کسی که مدعی گزارش واقعیت است، زودتر مجبور است که حرفش را پس بگیرد، اما کسی که تلقی خودش را از واقعیت می‌گوید، چنین نیست. توجه شود که فعلا از فریب سخن نمی‌گوییم. زیرا فرض ما این است که فرد مذکور واقعا تلقی خود را از واقعیت بیان کرده است. بنابراین در جملات اخباری برای اینکه بشود حرف مفت زد، می‌توان یک «به نظرم می‌آید که» اضافه کرد. البته فرد می‌تواند به جای تعبیر «به نظرم می‌آید که» می‌تواند از تعابیری چون «ظاهرا»، «چنین پیداست که»، «چنین می‌نماید که»، «ظواهر حاکی از این است که»، «شاید بتوان که» و… استفاده کند. همه این تعابیر خواه در حالت قیدی باشند یا صفتی یا فعلی، فرد را مصون می‌دارند از اینکه حرفش را پس بگیرد. البته توجه شود که زمانی که واقعا به نظر فرد نیاید که مثلا کشور ورشکسته شده است و بگوید که «به نظر من کشور ورشکسته شده است»، حرف مفت نزده است بلکه دروغ گفته است و جمله کاذبی گفته است. فردی که یاوه‌گو (حرف مفت‌زن) نیست، به جای اینکه بگوید «به نظرم کشور در وضعیت ورشکستگی است» می‌گوید «کشور در وضعیت ورشکستگی است» و بعد از اینکه تحقیقات نشان داد که سخن او نادرست است، می‌پذیرد که جمله‌اش کاذب بوده و می‌گوید «کشور در وضعیت ورشکستگی نیست». به عبارت دیگر فرد برای اینکه حرف مفت بزند، به جای گزارش عالم واقعیت، تصویر خودش از عالم واقع را بیان می‌کند. رجال سیاسی دایما چنین می‌کنند.

ب- حرف مفت در جملات وصف‌الحالی

حرف مفت در این جملات بیشتر است. در این جملات فرد می‌خواهد تصویری از خودش در ذهن دیگری ایجاد کند. بنابراین مثلا فردی را در نظر بگیرید که سر سوزنی به وطنش علاقه ندارد و می‌گوید «روشنفکرانی که با ناسیونالیسم مخالفت کرده‌اند، خون ما را به جوش آورده‌اند، کیست که به اینها چیزی بگوید». این فرد با این جملات می‌خواهد به دیگران نشان بدهد و به آنها القا کند که وطن دوست است. این متفاوت است با زمانی که فرد بگوید «من به ناسیونالیسم قائل هستم»، زیرا می‌توان در آن تحقیق کرد و صدق و کذب آن را نشان داد. اما اگر فرد بگوید «کسانی که علیه ناسیونالیسم حرف زده‌اند، باید بدانند که امثال‌شان در قدیم نیز بوده‌اند و نیاکان ما آنها را به زباله‌دان تاریخ ریخته‌اند و ما هم می‌توانیم آنها را به زباله‌دان تاریخ بریزیم»، اخباری نداده است، بلکه در ذهن دیگران از خودش یک ناسیونالیست تمام‌عیار ترسیم کرده است. این جملات وصف‌الحالی هستند. سیاستمداران بسیار این کار را می‌کنند.

بنابراین تفاوت حرف مفت قسم اول و قسم دوم این است که در اخباری‌ها هدف حرف مفت این است که نگرش فرد را از هستی نشان بدهد، در حالی که هدف وصف‌الحالی‌ها این است که نگرشی در مخاطب نسبت به گوینده ایجاد شود. در تمام موارد فرد دروغگو نیست، زیرا دروغگو کسی است که می‌فهمد واقعیت چیست و خلاف آن را می‌گوید. در حالی که در اینجا فرد حرف مفت‌زن، می‌خواهد در مخاطب تخیلات و توهماتی ایجاد کند.

چرا ما حرف مفت می‌زنیم؟

فرانکفورت در کتاب عللی را بیان کرده است که به نظر استقصاء او ناتمام است. به نظر من گرایش انسان به حرف مفت دو دسته ادله دارد:

۱- ادله غیرمعرفتی: این ادله به دو دسته فردی و جمعی تقسیم می‌شوند. اینها عواملی روانی هستند. از میان ادله فردی یکی احساس تنهایی عمیق است. فرد برای رفع تنهایی عمیقش حرف مفت می‌زند تا با دیگری ارتباط برقرار کند. این نشان‌دهنده آن است که فرد سلامت روانی ندارد. انگیزه دیگر حرف مفت خودشیفتگی است، مثل زمانی که فرد احساسات و عواطف خود را برای دیگران بیان می‌کند. این قسم غیر از آنکه نشان‌دهنده فقدان سلامت روانی است، نشان‌دهنده نوعی رذیلت اخلاقی نیز هست. سومین دلیل فردی حرف مفت خودنمایی است که صرفا یک رذیلت اخلاقی است، مثل فردی که رشته اصلی‌اش فیزیک است، اما در سایر رشته‌ها نیز اظهارنظر می‌کند. دلیل فردی چهارم حرف مفت تنبلی است. آدمی که حوصله مطالعه ندارد، حرف مفت می‌زند. اما عوامل غیرمعرفتی اجتماعی نیز هست که فرانکفورت به برخی از آنها اشاره کرده است. نخست اینکه در تمدن مدرن سخن گفتن، علامت برتری است. یکی از ویژگی‌های ماهوی فرهنگی مدرنیته این است که برای سخن ارزش قائل است، نه برای سکوت. بنابراین مدرنیته بی‌معنایی (non sense) را رواج داده است، زیرا برای نفس سخن گفتن ارزش قائل است. در حالی سکوت یکی از ویژگی‌های فرزانگان در دوران گذشته بود. دومین عامل اجتماعی دموکراسی است. در دموکراسی از شهروندان خواسته می‌شود که در مسائل مختلف اظهارنظر کنند و این سبب رواج حرف مفت‌گویی می‌شود. البته دموکراسی به ضرورت عملی چاره‌ای جز رجوع به نظر همگان ندارد و به لحاظ حقوقی برای همه حق سخن قائل است، اما این بدان معنا نیست که افراد به لحاظ اخلاقی نیز می‌توانند راجع به هر چیز حرف بزنند. در حالی که باید میان حقوق و اخلاق تمایز گذاشت.

سومین عامل اجتماعی این است که در مدرنیته «حکمت به من چه» وجود ندارد. در مقام علم، جواب هر سوالی را دانستن به درد نمی‌خورد. «حکمت به من چه» فرزانگان باستان می‌گوید سوالاتی را باید پرسید که وضع انسان قبل از طرح آنها در ذهن با بعد از طرح آنها فرق کند. در مدرنیته به نام کنجکاوی علمی هر پرسیدنی مستحسن شمرده می‌شود. هایدگر در «هستی و زمان» در این زمینه بهترین نکته را خاطرنشان می‌شود و می‌گوید زمانی که کسی کنجکاوی بی‌ارزش داشته باشد، مخاطب یاوه‌گویی بی‌ارزش می‌کند و مخاطب و گوینده هر دو سرگشته می‌شوند. او می‌گفت باید اولین مرحله یعنی کنجکاوی بی‌جا را متوقف کرد وگرنه دو پدید بعدی یعنی یاوه گویی بی‌ارزش و سرگشتگی نیز رخ می‌دهد. هیچ تحلیلگری به خوبی هایدگر این پدیده را تحلیل نکرده است.

چهارمین پدیده اجتماعی که سبب رواج یاوه‌گویی می‌شود، سیطره کمیت بر کیفیت در دوران ما است. در چنین روزگاری افراد به جای حرف درست (توجه به کیفیت)، زیاد حرف می‌زنند (توجه به کمیت) . قرآن می‌گوید: «لیبْلُوکُمْ أیُّکُمْ أحْسنُ عملًا» (سوره ملک، آیه ۲) یعنی خدا می‌آزماید که کدام کار بهتر می‌کنید، نه اینکه کدام یک کار بیشتری می‌کند یعنی نگفته است«ایکم اکثر عملا» یعنی قرآن برای کیفیت عمل ارزش قائل است نه کمیت آن.

پنجمین عامل اجتماعی رواج حرف مفت، تقدم اتیکت (آداب معاشرت) بر اتیکس (ethics، اخلاق) است. میان آداب معاشرت و اخلاق تمایز هست و هر دو ضرورت دارد. اما هنگام تعارض این دو باید اخلاق را بر آداب معاشرت ترجیح داد. متاسفانه امروز آداب معاشرت بر اخلاق تقدم یافته و به همین خاطر افراد برای رعایت ادب و احترام، به حرف مفت گوش می‌کنند.

۲- ادله معرفتی: همه فلسفه‌ها و مکتب‌ها و سنت‌های فکری که می‌گویند یا حقیقتی در کار نیست (نیهیلیسم معرفتی) و فقط چشم‌اندازها و سوژه‌ها در کار هستند؛ یا بشر به حقیقت دسترسی ندارد (آگنوستیسیزم یا اسکپتیسیزم معرفتی)، در واقع می‌گویند، هر چه بیان می‌شود، حرف مفت است. هر جا انسان فکر کند حقیقتی نیست یا دسترسی به حقیقت ندارد، به گمانه زنی درباره حقیقت می‌پردازد و این به معنای حرف مفت است. این دیدگاه معرفتی لب سخن پست‌مدرن‌هاست. آنها می‌گویند حقیقتی در کار نیست و اگر حقیقتی هم هست، خارج از دسترس بشر است. این البته غیر از سخن کانت است که می‌گفت نومنی (شیء فی‌نفسه) هست که از دسترس معرفت خارج است، اما معرفت به فنومن (پدیدار) امکان‌پذیر است. به دو مبحث فرصت نشد که بپردازم. یکی اینکه مضرات حرف مفت چیست و دیگر اینکه حوزه‌های مختلف معرفت بشری در برابر حرف مفت درجات متفاوتی از مقاومت را دارند.

دلایل فردی یاوه‌سرایی

رفع تنهایی عمیق موجب حرف مفت است.
آدم خود شیفته حرف مفت‌می‌زند.
خودنمایی انگیزه فردی حرف مفت‌زدن است.
آدم تنبل، حرف مفت می‌زند.

دلایل جمعی یاوه‌سرایی
دموکراسی سبب رواج حرف مفت‌می‌شود.
در مدرنیته حکمت به من چه، وجود ندارد.
سیطره کمیت بر کیفیت علت حرف مفت‌زنی است.
تقدم اتیکت بر اتیکس دلیل حرف مفت زدن است.

توضیح: این متن گزارش محسن آزموده از سخنرانی مصطفی ملکیان  در نشستی است که  در انجمن علوم سیاسی عصر شنبه ۷ بهمن ماه  در باب کتاب  (Bullshit) .  نوشته هری گوردون فرانکفورت  برگزار  شد. این گزارش روزنامه اعتماد منتشر شده است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »