زیتون- سینا پاکزاد: اگر حکایت سالی که نکوست از بهارش پیداست درباره دولت روحانی صدق کند باید انتظار داشت که دولت در سال ۹۵ با موانع جدی برای پیشبرد برنامههایش روبرو شود. مانعی که این بار نه تحریمهای خارجی و محدودیت در فروش نفت بلکه اصرار آیتالله خامنهای برای بازی کردن در زمینی است که به آن اقتصاد مقاومتی میگوید.
عقبگرد از سیاست آشتی با جهان
سخنان رهبر جمهوری اسلامی در پیام تبریک سال نو و بعد از آن سخنرانی در شهر مشهد یک هماوردی و تعارض آشکار با سیاستها و برنامههای دولت روحانی را نمایان میکرد. او در دو حوزه کلیدی به دولت حمله کرد و خواهان حرکت در مسیری شد که با برنامههای اعلام شده از سوی روحانی تفاوتهای اساسی دارد.
به نظر میرسد که آقای خامنهای اکنون به شدت نگران تضعیف فضای آمریکاستیزی در ایران است و میخواهد از هر طریق ممکن جلوی این اتفاق را بگیرد. به رغم دستیابی ایران به توافق اتمی و رفع بحرانی طولانی که کلید آن مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن بود حالا رهبر ایران دیگر تمایلی به ادامه این بازی ندارد و میخواهد که وضعیت به قبل از این مذاکرات برگردد.
دولت روحانی امیدوار است که در دوران پساتوافق بسیاری از شرکتهای معتبر غربی برای سرمایهگذاری به ایران بیایند اما سخنان تقابلی جویانه آقای خامنهای میتواند آنها را در گرفتن این تصمیم مردد کند.
اگر سخنان او را مبنای تحلیل قرار دهیم حتی نشانههایی از بهانهجویی برای به هم زدن توافق هم در آن دیده میشود. او در سخنرانی مشهد گفت که آمریکا به برخی از تعهدات خود بعد از توافق هستهای عمل نکرده است هر چند که مشخص نساخت منظورش کدام یک از تعهدات است.
نکته قابل تامل در این زمینه به تفاوت رویکرد آقای خامنهای و تیم دیپلماسی هستهای ایران برمیگردد. تاکنون هیچ از اعضای این تیم ادعایی در زمینه عدم رعایت تعهدات آمریکا به توافق نکردهاند بلکه حتی از عمل این کشور به تعهداتش به نوعی تقدیر هم کردهاند. نکته مهم دیگر این که به رغم اظهار موضع محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه مبنی بر این که ایران به تمام خط قرمزهای اعلام شده در مذاکرات پایبند بوده است اما رهبری در سخنانش به نقل از وزیر خارجه گفت که در برخی موارد خط قرمزها رعایت نشده است. چنین سخنانی بعد از گذشت چند ماه از رسیدن به توافق هستهای نشان میدهد که آقای خامنهای از روند امور بعد از به دست آمدن این توافق رضایت خاطر ندارد و میخواهد نارضایتی خود را به این شکل نشان دهد. سخنان او اگر ترمزی بر حرکت قطار دیپلماسی در استراتژی تنش زدایی با جهان نباشد دستکم حرکت در این مسیر را کندتر میکند.
اثر بعدی و قابل پیشبینی این سخنان در نحوه مواجه سرمایهگذاران خارجی با ایران خواهد بود. دولت روحانی امیدوار است که در دوران پساتوافق بسیاری از شرکتهای معتبر غربی برای سرمایهگذاری به ایران بیایند اما سخنان تقابلی جویانه آقای خامنهای میتواند آنها را در گرفتن این تصمیم مردد کند. دلیل محکم دیگر برای این تردید٬ در نامگذاری سال پیش رو به نام سال « اقتصاد مقاومتی» است. چنین شعاری برای دوران تحریم که ایران امکان معامله با جامعه جهانی را نداشت یک شعار از سر ناچاری تلقی میشد اما اکنون در شرایطی که راههای ارتباط اقتصادی با دنیا برای ایران بازتر شده است٬ اصرار بر این ایده به منزله آن است که در هم تنیده شدن اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی به مذاق آقای خامنهای خوش نمیآید.
در شرایطی که جناح اصولگرا از خلاء چهرههای موثر و متتفذ رنج میبرد به نظر میرسد که آقای خامنهای ترجیح داده نقش رهبری این جناح را خود به عهده بگیرد و نیروهای متعلق به این جریان را بسیج کند.
دو قطبی غیرمنتظره
سخنان رهبر جمهوری اسلامی درباره سیاست داخلی هم در تعارضی جدی برای برنامههای دولت روحانی قرار داشت به نوعی که تصور میشد او از تریبون عمومی قصد پاسخگویی و مخالفت با رییسجمهور را دارد. درست ساعاتی پس از آن که روحانی در پیام نوروزیاش از برجام دو به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک ملی یاد کرد و نسبت به برآورده شدن این هدف در سال جاری امیدواری کرد٬ آقای خامنهای در مشهد اصل طرح چنین برنامههایی را با زبانی نسبتا استهزا آمیز زیر سوال برد. فرضیههای متعددی را میتوان درباره موضعگیری تند و کم سابقه رهبری علیه دولت مطرح کرد اما دو فرضیه برجستهتر است.
بعد از شکست قابل توجه تندروهای اصولگراها در انتخابات هفتم اسفندماه که به حذف گروهی از متخدان آقای خامنهای در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی منجر شد حالا رهبری در صدد تغییر فضا به نفع حامیان خود است. او ابزارهای زیادی برای این هدف در دست دارد اما تهییج حامیان و مشروعیت دادن به آنان از طریق چنین سخنرانیهایی نیز موثر و مهم است. در سخنرانی مشهد هم وقتی که حاضران در مراسم متوجه شدت حملات رهبری علیه دولت شدند با شعار « دولت تدبیر و امید٬ بصیرت بصیرت» به جانبداری از آقای خامنهای پرداختند.
در شرایطی که جناح اصولگرا از خلاء چهرههای موثر و متتفذ رنج میبرد به نظر میرسد که آقای خامنهای ترجیح داده نقش رهبری این جناح را خود به عهده بگیرد و نیروهای متعلق به این جریان را بسیج کند. پدید آمدن چنین وضعیتی این پیشبینی را ایجاد میکند که در سال ۹۵ شاهد شکلگیری یک دو قطبی مهم خواهیم بود که در یک سو دولت و حامیانش قرار دارد و در یک سو رهبری و مجموعه جریان اصولگرا.
شکل گیری این دو قطبی قبلا چندان قابل تصور نبود اما در ماههای گذشته آرایش جریانهای سیاسی به این سمت رفته و انتخابات هفتم اسفند هم بر وضوح این دستهبندی افزوده است. اهمیت این دو قطبی در فضایی است امسال پیرامون انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ ایجاد خواهد شد. انتظار میرود که آقای خامنهای این بار به شیوه علنیتری نقش رهبری اصولگرایان برای انتخابات را بازی کند و کار را برای روحانی و حامیانش سخت و پیچیده سازد.