زیتون-مازیار بهرامی: ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهوری اسلامی ، اگر چه بهطور مستقیم با ماجرای مکفارلین و تبعات آن در این نظام روبهرو نشد ولی ارسال برخی اطلاعات به او برای افشاگری در این زمینه پای او را به این پرونده باز کرده است.
او در یکی از گفتوگوهای رسانهای گفته یکی از اعضای بیت آیتالله منتظری اخبار مذاکرات محرمانه جمهوری اسلامی با نمایندگان دولت آمریکا را که از میانه سال ۱۳۶۴ تا آخر سال ۶۵ ادامه داشت به او رسانده است.
برخی فرد مورد اشاره آقای بنیصدر را سید مهدی هاشمی دانستهاند ولی مروری دوباره بر رخدادهای آن روزها در ایران نشان میدهد هاشمی در آن روزها به اتهام فعالیتهایی پیش و پس از انقلاب در زندان بوده است.
پس چه کسی این اطلاعات را از بیت قائممقام سابق بنیانگذار جمهوری اسلامی به رئیس جمهوری مخلوع و مغضوب جمهوری اسلامی رسانده است؟!
منبع نزدیک به بیت آقای منتظری اطلاعات دقیقتری درباره اعضای هیئت آمریکایی و ایرانی به من داد. این موضوع که از دولت اسرائیل هم در هیئت مذاکره کننده با مقامات ایرانی نیز حضور دارد را از همین طریق متوجه شدم.
اهمیّت این موضوع به این دلیل است که بسیاری نقطه اوج درگیری جمهوری اسلامی با آیتاللهمنتظری را همین افشای پرونده مخفیانه ایرانگیت از سوی برادر داماد او یعنی سیّد مهدی هاشمی دانسته اند.
جدا از پرونده ایرانگیت، بنیصدر شاهد نزدیک رابطه آیتالله خمینی و آیتالله منتظری در سال یکی دو سال ابتدای انقلاب ۵۷ هم بوده است.
روایت او از چگونگی گزینش منتظری به جانشینی خمینی در پاریس و رویدادهایی که به گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی شد،خواندنی است.
آقای بنیصدر شما در گفتوگو با یکی از رسانهها گفتید یکی از اعضای بیت آقای منتظری در مورد ماجرای مک فارلین به شما اطلاعات میداد؟ آیا این فرد سید مهدی هاشمی بود؟
منابع من در قضیه مک فارلین سه دسته بودند. یک منبع، منبع شخصی خود من بود که از آغاز ورود مکفارلین به تهران به من اطلاعات میداد و اطلاعات او در سایت انقلاب اسلامی نیز منتشر میشد.
منبع من از این که طرف آمریکایی و طرف ایرانی مذاکرات چه کسانی هستند اطلاعی نداشت. وقتی نشریه «الشراع» (لبنان) اخبار ماجرای مکفارلین را منتشر کرد، مطبوعات غربی نیز به این جریان حساس شدند و تلویزیون های آمریکایی و روزنامهها و مجلات برای مصاحبه به دفتر من میآمدند. به جایی رسید که حتی جمهوری اسلامی برای شنود اطلاعات در دفتر من دکل شنود کار گذاشت.
منبع بیت آقای منتظری امّا اطلاعات دقیقتری درباره اعضای هیئت آمریکایی و ایرانی به من داد. این موضوع که از دولت اسرائیل هم در هیئت مذاکرهکننده با مقامات ایرانی نیز حضور دارد را از همین طریق متوجه شدم.
امّا این که دقیقاً این موضوع که این فرد عضو بیت آقای منتظری چه کسی بود را اگر این فرد در حال حاضر هم در قید حیات باشد، من نمیتوانم هویت او را فاش کنم.
این که چون سید مهدی هاشمی در زندان بوده فردی از گروه او هم نمیتوانسته اطلاعات مکفارلین را فاش کند، ادعای درستی نیست.
درباره شخص سید مهدی هاشمی هم نمیتوانم چیزی بگویم؛ چون فردی که این اطلاعات را از آنجا به من میرساند به من نمی گفت که این اطلاعات را چه شخصی از بیت آقای منتظری دریافت کرده است.
امّا آقای ریشهری (وزیر وقت اطلاعات) به این سوال شما پاسخ داده است. او در کتاب خاطرات خود گفته شایعه کردهاند که سید مهدی هاشمی به دلیل انتشار اطلاعات پرونده ایران گیت (مکفارلین) اعدام شده است.
اگر موضوع چیز دیگری نبوده که فعالیتهای سید مهدی هاشمی قبل و بعد از انقلاب تا پیش از آن هم روشن بوده است. پس چرا در آن مقطع زمانی اعدام میشود؟!
پس افرادی به عنوان واسطه بیت آقای منتظری این اطلاعات را به شما میرساندند؟
بله همین طور است.
موضوع این است که همزمان با افشای ماجرای سید مهدی هاشمی در زندان بود. چگونه میتواند افشای این مذاکرات کار او باشد؟
مدیر الشراع به تازگی در مصاحبهای گفته است که افشاکنندگان از گروه سید مهدی هاشمی بودند. این روزنامهنگار میگوید این افراد را از قبل میشناخته است.
پس این که گفته شود، چون سید مهدی هاشمی در زندان بوده، فردی از گروه او هم نمیتوانسته اطلاعات مکفارلین را فاش کند، ادعای درستی نیست.
پس همان افراد گروه سید مهدی هاشمی که اطلاعات را برای روزنامه الشراع بردند، برای شما هم فرستادند…
احتمال قریب به یقین این طور است. چون آنها مستقیم با من در تماس نبودند که من بفهمم این اطلاعات را از چه کسی در بیت آقای منتظری میگیرند. از آنجا که نمیشود همه چیز را آشکار گفت من تنها میتوانم بگویم اینها از طرف بیت آقای منتظری تماس گرفته بودند.
مسئله ایرانگیت در برهم خوردن رابطه آقای منتظری و آقای خمینی نقش مهمتری از موضوع اعدامهای سال ۶۷ ایفا کرد.
با توجه به نامهای که سید مهدی هاشمی هم برای آقای منتظری نوشت و به او هشدار داد، ایرانکیتیها یعنی آقای هاشمی رفسنجانی و خامنهای و احمد خمینی و برخی دیگر در حال توطئه علیه شما هستند و به تازگی هم که مدیر الشراع گفته گروه سید مهدی هاشمی این اطلاعات را داده پس دو برادر سید هادی( داماد آیت الله منتظری) و مهدی برادر او در این کار نقش داشتند. امّا این موضوع هیچ قطعیتی ندارد و باید درباره آن تحقیق شود.
حتی احتمال دخالت نمایندگان شخص آقای منتظری هم در این قضیه وجود دارد. چون سه نامه انتقادی او به آقای خمینی درباره اعدامهای ۶۷ از طریق ترکیه برای من پست شد، کار سید مهدی هاشمی نبود. چون او در این سال عدام شده بود.
این سه نامه با تهدید آقای خمینی در ایران اجازه انتشار نیافت و ما در خارج از کشور آن را منتشر کردیم.
به موضوع رابطه آقای خمینی و آقای منتظری بپردازیم. به نظر شما دلیل اصلی بر هم خوردن این رابطه چه بود؟
اعدامهای سال ۶۷ و اعتراض آقای منتظری در این مورد بسیار موثر بود. ولی همین مسئله ایرانگیت و رابطه پنهانی برخی مقامات با دولت آمریکا که در ادامه اعتراض آقای منتظری را در پی داشت، در بر هم خوردن رابطه آقای منتظری و آقای خمینی نقش مهمتری ایفا کرد.
در خاطرات یکی از اعضای آمریکایی هیئت مذاکره کننده با ایران در تیم مک فارلین، نوشته شده که فرستاده آقای هاشمی رفسنجانی اعلام کرده مسئله ما با شما (دولت آمریکا) دراز مدت است.
در خاطرات مکفارلین نیز آمده که مدیر کل وزارت خارجه اسرائیل نزد او رفته و پیام میانهروهای جمهوری اسلامی را اعلام کرده است. در این پیام گفته شده بود که اگر ما بتوانیم دیگران را کنار زده و بر ایران حاکم شویم، حتی حاضریم خود آقای خمینی را نیز بکشیم.
خود آقای منتظری هم گفته است که اینها ولایت فقیه نمیخواستند، بلکه «ولایت بر فقیه» میخواستند و چون من زیر بار نرفتم، مرا کنار زدند.
برخی شاگردان آقای منتظری اعتقاد دارند که آقای خمینی او را با رضایت کامل به قائممقامی خود برنگزید و این کار را کرد چون فرد مناسب دیگری را در میان مراجع برای این مقام وجود نداشت. نظر شما چیست؟
من تجربه خودم را مطرح میکنم. در همان روزهای زمستان ۵۷ در پاریس بودم که آقای احمد خمینی آمد و گفت آقای منتظری دارد به اینجا می آید و شما به ایشان احترام زیادی بگذارید.
پرسیدم چرا باید احترام ویژه ای به او گذاشت؟ احمد خمینی گفت آقای منتظری قرار است جانشین پدر شود و ما باید از حالا جایگاه او را در جامعه ارتقاء بدهیم.
البته آن زمان بحث ولایت فقیه مطرح نبود. تنها قرار بود به عنوان مرجع، جانشین آقای خمینی شود.
در قانون اساسی نخستین نیز مسئله ولایت فقیه مطرح نشده بود، ولی آقای خمینی آقای منتظری را به امامت جمعه برمیگزیند تا «فعل اعلم» بودن او را جا بیاندازد.
در مجلس خبرگان قانون اساسی هم وقتی حسن آیت مشغول جمعآوری امضا برای طرح ولایتفقیه شد، آقای منتظری هم به عنوان رئیس آن مجلس، طرح را امضا کرد.
در آن طرح، ۱۶ اختیار قانونی برای ولیفقیه در نظر گرفته شده بود. من آقای منتظری را در جلسه سران قوا ملاقات کرده و از ایشان درباره دلیل امضای این طرح پرسیدم.
از ایشان پرسیدم شما در مجلس خبرگان قانون اساسی چه کاره هستید؟ گفت من رئیس مجلس هستم. پرسیدم چه کسی این مجلس را اداره میکند؟ گفت آقای بهشتی.
گفتم فرض کنید شما با این همه اختیاراتی که در طرح آقای آیت آمده به رهبری رسیدید، مطمئن هستید که میتوانید بدون اشتباه وظایف خود را به انجام رسانید؟
آقای منتظری پرسید منظورتان چیست؟ گفتم این دستگاههای کشوری و لشگری که به طور قانونی باید زیر دست شما باشند، کنترل امور را از شما میگیرند و به مردم ظلم بیاندازه میکنند.
این که بعدها آقای منتظری گفت بنیصدر همان روزها درباره ولایت فقیه هشدار داده بود و ما گوش ندادیم به این جهت است.
بعد ما با توافق آقای منتظری طرح را از «ولایت فقیه» به «نظارت فقیه» تغییر دادیم. این هم که گفتند در مجلس اول بحث نظارت فقیه مطرح شد، داستانش به این گونه است.
بعد هم باز ولایت فقیه در آن مجلس به تصویب رسید و آقای منتظری نیز قائممقام آقای خمینی شد…
بله در ادامه هم کتابی را با عنوان «فقیه عالیقدر» منتشر کردند که در هر فصل آن یکی از کسانی که در آینده دسیسه چینان ماجرای ایرانگیت شدند، به توصیف مقامات عالی فقهی و سیاسی آقای منتظری میپردازند. همزمان آقای منتظری برای دستیابی به مقام مرجعیت، بعد از دورهای امامت جمعه به حوزه علمیه برگشت.
گفته میشود یک تیم از نزدیکان آقای خمینی در برکنار کردن آقای منتظری نقش داشت. از احمد خمینی، هاشمی رفسنجانی، ری شهری و خامنه ای هم در این مورد صحبت شده است. شما فکر می کنید کدام یک از این افراد نقش پر رنگ تری در کنار زدن آقای منتظری از قدرت داشت؟
تیمی که پروژه برکناری آقای منتظری را پیش برد، قبلاً با هم در معامله پنهانی با دولت آمریکا برای تحویل افراد گروگان گرفته شده در سفارت آمریکا همکاری داشتند. آن زمان آقای بهشتی هم زنده بود.
این تیم البته در نبود آقای بهشتی همکاری خود را تا رهبر شدن آقای خامنهای ادامه دادند.
حتّی نامه منتسب به آقای خمینی که هاشمی رفسنجانی در جلسه خبرگان رهبری با استناد به آن، ضرورت مرجعیت برای رهبر آینده را رد کرده نیز جعل همین گروه بود.
من نامه را بعدها به یک متخصص خطشناسی دادم و به من گفت این نامه خط یک فرد ۹۰ساله نیست و به فردی با سن ۵۰ سال تعلق دارد.
رابط این گروه با آقای خمینی نیز شخص احمد خمینی بوده است. این را میشود از «رنج نامه»ای که او منتشر کرد نیز دریافت.
خاطرات آقای منتظری نیز همین واقعیت را توضیح میدهد. این تیم بعدها به طریقی که میدانید خود احمد خمینی را نیز از پیش رو برداشتند و تنها هاشمی رفسنجانی و خامنهای در قدرت باقی ماندند.
سردار مشفق ( از فرماندهان سپاه) که بزرگان نظام را «درس بصیرت»میداد، شهادت داده حسنخمینی در زمان حیات پدر به دیدار خامنهای رفته و گفته «امانت رهبری را به اهل آن برگردانید.»
در ادامه نیازی رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح به حسن خمینی میگوید که داستان قتل پدرش صحت دارد.
به احمد خمینی قول داده شده بود که با ادامه تحصیلات حوزوی او را به عنوان رهبر آینده منصوب کنند که با قتل او مهمترین ضلع این مثلث حذف شد.
حالا هم که خانواده هاشمی رفسنجانی میگویند در بدن پدرشان مواد رادیو اکتیو بوده و لابد او را نیز از سر راه برداشتهاند و خامنهای به عنوان وارث بلامنازع حلقه ایرانگیتیها باقی مانده است.
این دادهها البته به تحلیل و راستیآزمایی بیشتری نیازمند است اما منطق قدرت دقیقاً همین روندی است که آقایان طی کردهاند.
کسی که به مدارج بالاتر رسیده نردبان را از زیر پای دیگران می کشد تا خیالش بابت ماندگاری در قدرت راحت باشد.