جناب آقاى خاتمى عزیز!
شما خود مىدانید که براى من تا چهاندازه عزیزید، اما در کنار همه ستایشهایى که سزاوار عزت شماست، بهخاطر رنجى که همه ایرانیان از این حکومت دینى مىبرند، ناچارم به نقد اصلاحاتى که منجر به استمرار استبداد شده بپردازم.
خاتمى عزیز!
وقتى ١٣ سال پیش شما را ملاقات کردم، خود شما هم در خلوت از اصلاح استبداد دینى ناامید شده بودید. حال آنکه در آن زمان هنوز هفت سال از اصلاحات گذشته بود و چون امروز این اندازه ناکارآمد و غیر اخلاقى نبود. ١٣ سال پیش اصلاحات هنوز یک روش بود و به ایدئولوژى تبدیل نشده بود و مىشد با اصلاحطلبان دربارهاش سخن گفت. در آن زمان من با نگرانى از عاقبت اصلاحاتى که ناکارآمدىاش را هر روز بیش از پیش به رخ مى کشید، با پیشنهاد استعفا براى یافتن راهى نو نزد شما آمده بودم. شما گفتید:” استعفاى من موجب شلوغى مى شود، و من هرگز کارى نخواهم کرد که یک قطره خون از دماغ یک ایرانى جارى شود.”
خاتمى مهربان!
شما که ١٣ سال پیش نگران ریخته شدن قطرهاى خون از دماغ یک ایرانى بودید، چگونه اینک نگران هدر شدن عمر همه مردم ایران براى سعى و خطاهاى بى ثمر ٢٠ ساله اصلاحات نیستید؟!
خاتمى عزیز!
من اکنون ۶٠ ساله ام، ٢٠سال (یک سوم) از عمر من و نسل من در آزمایش اصلاحات بى سرانجام شما طى شد. نسل بعد از من که ۴٠ سالهاند، نیمى از عمرشان براى اصلاحات ناکارآمد هدر شد. نسل بعدتر که ٢٠ سالهاند، همه عمرشان در آزمایش اصلاحات ناممکن، به ناامیدى و سردرگمى و خشم و عصیان رسید. خدا عمر شما را زیاد کند، اما اگر بخواهید تا پایان عمر خویش بر اصلاحاتى که دیگر حاصلى جز تداوم استبداد ندارد ادامه دهید، دیگر نه از نفت ایران براى نسل بعد چیزى باقى مىماند، نه از طبیعت ایران و نه از امید و صبر ایرانیان امروز.
اگر این ناامیدى و خشم به ویرانى ایران منجر شود، آیا حاضرید سهم صبورى خود را در آن ویرانى بپذیرید؟ اگر اصلاحات یک برنامه است، زمانبندى آن باید معلوم باشد. شما ما را به راه بىپایانى کشاندهاید. اصلاحات وعده بهشت مىداد، اما به تقلیل جهنم استبداد دینى هم کمک نکرد!
در قانون اساسى جمهورى اسلامى، زمان سعى و خطاى هر رییس جمهوری ۴ تا ٨ سال است. در همان قانون، دوره خطاهاى ولى فقیه تا پایان عمر اوست. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، جایى براى اصلاحات نگذاشته اند، تا براى سعى و خطاى آن زمانى تعیین کنند. ناچارم از شما که بنیانگذار و رهبر اصلاحات ایران هستید، بپرسم که پایان دوره آزمایش اصلاحات ناکارآمد شما چه زمانى است؟ پایان عمر شما؟ پایان عمر همه ما؟ یا پایان ایران؟
خاتمى عزیز!
مشکل اصلاحناپذیرى حکومت دینى، فراتر از ناکارآمدى دولتها، استبداد جایگاه ولى فقیه یا بىلیاقتى خامنهاى است. مشکل اصلى، ادعاى حکومت الهى است که ناچار آن را نقدناپذیر و غیر قابل اصلاح و غیر پاسخگو مىکند که همین ریشه فساد و ناکارآمدى حکومت جمهورى اسلامى است.
آیا شما دوست داشتید یکى از ادیان دیگر در ایران به قدرت رسیده بود و مثلا شما زیر سیطره قوانین کلیمیان یا مسیحیان یا زرتشتیان زندگى مىکردید و حکومت دینى آنها قوانین مطلقاش را بر شما تحمیل مى کرد؟ اگر نه، چرا آنها باید قوانین حکومت اسلامى مورد باور شما را در زندگى اجرا کنند؟! آقاى خاتمى! ایرانیان همه مسلمان و شیعه نیستند. حتى جمع گستردهاى از مردم ایران امروز، از جبر حکومت اسلامى به بىدینى رسیدهاند. این رهاشدگان از استبداد دینى و یا آن پیروان ادیان دیگر، تا کى باید حاکمیت دینى را که قبول ندارند، بر زندگى روزمره خود تحمل کنند؟ شما در درون حکومت دینى چه اصلاحاتى را ممکن مىدانید تا جزاى از دین خارج شدن، گردن زدن نباشد؟ و برداشتن حجاب اختیارى مجازات زندان نداشته باشد؟ و مجرم زیر هجده سال را به محض ١٨ ساله شدن، اعدام نکند؟
خاتمى عزیز!
شما ١٣ سال پیش همین احساس ناامیدى مرا از اصلاحات داشتید، و با آنکه از دولت کنار کشیدید، باز بر خلاف آنچه آزمایشها به شما اثبات کرده بود، بر اصلاحات ناممکن حکومت دینى اصرار کردید. آن خاتمى که من ١٣ سال پیش دیدم، چون دانشمندى از بىنتیجه بودن آزمایش اصلاحات حکومت دینى سخن مى گفت. پس چرا آن دانشمند بر استمرار خطا اصرار کرد و مىکند؟
خاتمى گفتوگوى تمدنها!
شما از گفتوگوى تمدنها گفتید. نظامى که ٢٠ سال در حال اصلاح آن بودهاید، با زبان موشک و جنگ و ترور با تمدنها سخن مىگوید. گفتوگوى تمدنها هیچ، این نظام دینى آیا اجازه مىدهد در یک جلسه آزاد عمومى، شیعه در کنار سنى و مسلمان در کنار مسیحى و کلیمى و بهایى و زرتشتى بنشینند و با هم گفتوگو کنند؟ اصولگراها هیچ، آیا اصلاح طلبان در این ٢٠ سال اصلاحات، حتى زمانى که در قدرت بودند، مخالفین بىدین یا مومن به ادیان غیر اسلامى را دعوت به گفتوگو یا همکارى سیاسى کردند؟ خاتمى عزیز! گفتوگوى تمدنها تنها از یک حکومت دمکراتیک، سکولار و مبتنى بر حقوق بشر برمىآید و ربطى به حکومت دینى ندارد.
در پشت سر ایرانیان ، چهل سال استبداد دینى و بیست سال اصلاحات ناکارآمد است. در پیش روى آنها، انقلاب یا حمله ویرانگر خارجى است. مردم ایران نه آن گذشته چهل ساله را مى خواهند و نه آینده ویران ایران را. پس چه راهى مىماند؟
رفراندوم سریعترین راه حل مشکلات
ایرانیان مىگویند جمهورى اسلامى مشکلات متعددى را در این حدود ۴٠ سال براى همه ما ایجاد کرده. نیمى از این مشکلات مربوط به آزادىهاى فردى است که از قضا با “رفراندوم آرى به جمهورى اسلامى” یک شبه ایجاد شده و فقط با “رفراندوم نه به جمهورى اسلامى” یک شبه فرصت رهایى از این جبرهاى حکومت دینى را فراهم مىکند، مثل رفع حجاب اجبارى زنان و قوانین مجازات اسلامى و تبعیض دینى و نابرابرى زن و مرد…
رفراندوم راه کمهزینه تغییر استبداد
انجام رفراندوم یک روز وقت مىگیرد و تکلیف ملت در فرصت کوتاهى معلوم خواهد شد. حال آنکه اصلاحات ٢٠ سال وقت گرفت و هنوز تکلیف هیچ چیز معلوم نیست.
اگر به خاطر جنگطلبىهاى ایران و ناامنىهایى که حکومت ایران در منطقه ایجاد کرده، دولتهاى خارجى به ایران حمله کنند؛ یا مردم جان به لبرسیده، که از اصلاح حکومت دینى ناامید شدهاند، به انقلابى خشن مجبور شوند، خون مردم بىگناه ریخته خواهد شد، به سرمایههاى ملى آسیب فراوان خواهد رسید. در حالى که با شرکت در رفراندوم زیر نظر مجامع بى طرف و یا سازمان ملل، استبداد برانداخته خواهد شد، بى آنکه خونى ریخته شود و سرمایههاى ملى از بین برود.
رفراندوم و شکوفایى اقتصادى
اگر وضع به همین منوال در بىاعتمادى مردم به حکومت، ادامه اختلاس یا هدر کردن ثروت ملى در جنگ سوریه و تروریسم در منطقه طى شود، و تحریم ها تشدید یابد؛ یا حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى اتفاق افتد، تا مدتها هیچ سرمایهگذار بین المللى حاضر به سرمایهگذارى در ایران نخواهد شد. چرا که سرمایهها به سوى مکانهاى امن جارى مىشوند. در حالى که اگر رفراندوم انجام شود، راه را براى رسیدن به یک حکومت دمکراتیک و سکولار مبتنى بر اصول حقوق بشر باز مىکند، در آن صورت دنیا به امنیت ایران اعتماد مىکند و کارآفرینان تشویق مىشوند در ایران حضور یابند و بیکاران با سرعت بیشترى به اشتغال خواهند رسید و ویرانىهاى طبیعت و اقتصاد ایران زودتر رو به آبادى مىروند. در حالى که حمله خارجى و انقلاب خشن داخلى، تا مدتها امنیت نمىآورد و سرمایهگذاران و کارآفرینان را از ایران فرارى مىدهد.
بازگشت مغزها و سرمایه هاى ایرانى
اگر استبداد دینى فعلى ادامه یابد، که نمىیابد، (همه نشانهها، این روزها فروپاشى تدریجى یا حتى ناگهانى حکومت دینى را نشان مىدهند) و اگر حمله خارجى اتفاق بیفتد یا انقلابى خشن رخ دهد، به دلیل ناامنى، باز هم ایرانیان بیشترى از ایران خواهند رفت. اما اگر رفراندوم انجام شود، بسیارى از آنها که از ایران رفتهاند، بازخواهند گشت. در این صورت نه تنها مغزها و سرمایههاى ایرانى به ایران باز مىگردند، که میلیونها رابطه عاطفى گسسته بین خانوادهها از نو برقرار خواهد شد و پدران و مادران بسیارى فرزندانشان را دوباره در آغوش خواهند گرفت.
خاتمى عزیز!
خواهید گفت مگر استبداد دینى رفراندوم را خواهد پذیرفت؟ پاسخ من این است مگر اصلاحات شما را پذیرفت؟! مگر انقلاب را مىپذیرد؟! استبداد با زبان خوش حق ملت را نمىدهد. حق گرفتنى است، نه دادنى.
طرفداران رفراندوم، ابتدا باید مردم را از طریق استدلال قانع کنند که این روش کمهزینهتر و پر فایدهتر از تحمل استبداد یا انقلاب خشن است. سپس مردم با هر روشى، اعم از تظاهرات یا اعتصابات یا مخالفتهاى مدنى در بحرانهاى نظام، رفراندوم را به حکومت خواهند قبولاند و از این طریق آن را برخواهند انداخت.
طرفداران حکومت نیز وقتى راهى جز قبول شکست نداشته باشند، ترجیح مىدهند با رفراندوم کنار روند تا اینکه با انقلاب نابود شوند. البته اگر رفراندوم را نپذیرند، مسئولیت انقلاب و ویرانى ایران به عهده حکومت اسلامى خواهد بود.
خاتمى عزیز!
فاجعه در فروپاشى رژیم اتفاق نمىافتد که فروپاشى استبداد یک معجزه است. فاجعه آنجاست که این فروپاشى قبل از اتحاد مخالفین استبداد رخ دهد. اصلاحات امروز نه تنها از اتحاد مخالفین نظام دینى عاجز است، که حتى دیگر از متقاعد کردن دوستداران اصلاحات هم درمانده است. اما رفراندوم، توانایى اتحاد مخالفین استبداد دینى را دارد. چرا که کمهزینه، پر فایده و به نفع همه مردم ایران است.
خاتمى عزیز!
از اصلاحطلبان توقع گفتوگوى تمدنها را نداریم، اما متوقعیم در باز شده به گفتوگوهاى ایرانى با ایرانى را نبندند. توقع داریم از طریق نامهنگارى و گفتوگو به هر شکل بر این تاریکى سر در گمى ملى نورى انداخته شود. چرا که اگر گفتوگو خاموش بماند، سوء تفاهم و خشونت و فریب به صدا در خواهند آمد، و مى شود همین وضعى که اکنون داریم.
با احترام
دوستدار شما
محسن مخملباف
١٣ فوریه ٢٠١٨
منبع: وبسایت دویچهوله فارسی