زیتون- علی سرمدی: این روزها، نسبت سپاه و داعش، حکایت دکان شیشه گر و سنگ است و عدویی که سبب خیر می شود. بهنظر می رسد کمربندهای انتحاری داعش در کنار همه اهداف و آثارش بهنفع سیاستهای سپاه نیز عمل میکنند. با هر عملیات تروریستی این گروه، قدرت چانهزنی سپاه پاسداران در سیاست داخلی و اقتصاد و برخورداریشان از امکانات و نفوذ، ارتقاء پیدا کرده و احساس تهدید ایرانیان نسبت به داعش، راه را بر ترمیم وجهه و تغییر چهره پاسداران در میان افکار عمومی هموارتر ساخته است.
با ظهور داعش رسانههای وابسته به سپاه با یک عملیات رسانه ای منظم تلاش برای تغییر نگاه مردم به این نیروی نظامی را آغاز کردند تا پیگیری سیاست هایی چون اقدامات برون مرزی و هزینه برای حزب الله لبنان و فلسطین و درگیر شدن در نبردهای داخلی سوریه را توجیه پذیرتر سازند. پیام این رسانه ها برای شهروندان این بوده که سپاه بایستی در عراق، سوریه و لبنان نقش فعالی داشته باشد تا ایرانیان در آسودگی و امنیت بهسر برند.
این البته تنها یک لایه از بهره برداری آنها از سربرآوردن داعش در خاورمیانه بود. اقتدارگرایان که در بیش از ۳۰ سال گذشته تبحر ویژه ای در موج سواری بر مفهوم «دشمن» در راستای توجیه سیاست های خود داشتهاند حالا با ظهور «تهدید داعش» بستر تازه ای بدین منظور کشف کرده اند. این نیروی نظامی که تا پیش از این خود را حافظ نظام و انقلاب در برابر «دشمنان داخلی و خارجی» معرفی میکرد اکنون در حال جا انداختن خود به عنوان حافظ امنیت مردم در برابر «تهدید داعش» نیز است. حال باید دید آنها چه پاداشی در قبال این امر از مردم و ساختار سیاسی-اقتصادی جمهوری اسلامی مطالبه می کنند؟ برای پاسخ به این پرسش و مرور کارنامه سپاه در این حوزه نیاز نیست زمان زیادی به عقب برگردیم.
پاداش سرکوب ۸۸ در سال۹۲
در تابستان سال ۹۲ به فاصله چند روز مانده به برگزاری مراسم های تحلیف و تنفید حسن روحانی، سران سپاه در جلسه ای با آیت الله خامنه ای ضمن ابراز نگرانی نسبت به انتصابات احتمالی در دولت یازدهم خواسته ای را از وی مطرح ساختند که با همراهی وی و عدم مخالفتش روبرو شد. در آن برهه فهرست های متعددی از چهرههای مختلف به منظور حضور در مناصبی چون وزارت، استانداری، فرمانداری و دیگر مدیریت های میانی به بحث و بررسی گذاشته می شد که این امر نگرانی توام با عصبانیت فرماندهان سپاه را بهدنبال داشت.
آنها در گفتگو با آیت الله خامنه ای ضمن تاکید بر این مساله که نیروهای سپاه در سال ۸۸ توانستند کیان نظام را حفظ کرده و در این راه هزینه های بسیاری متحمل شدند گلایهشان را بدین مضمون مطرح ساختند که نمیشود نیروهای سپاه و بسیج در چنین صحنههایی وسط میدان حاضر باشند اما نسبت به حضور افراد «مسألهدار» در مناصب اجرایی بی تفاوت باشد. یکی از استدلالات مطرح شده در این جلسه چنین بود که سپاه بایستی در زمینه استعلامات برای انتصابات دولت و رایزنی ها در این زمینه نقش فعال داشته باشد و اگرنه چگونه می تواند در آینده در صورت بروز مسائلی چون «فتنه ۸۸» پاسخگو بوده و مجددا در وسط میدان حاضر شود.
نتیجه همین جلسه در کنار همه مولفه های آشکار و نهان دیگر جزو عواملی بود که به گماردن شمار قابل توجهی از مدیران ضعیف و غیرهمسو با آرای مردم در خرداد ۹۲ منجر شد. در واقع فرماندهان سپاه در قبال سرکوب و مقابله با “تهدید جنبش سبز” پاداش دخالت بیشتر در امور سیاسی را دریافت کردند که ناگفته پیداست این دست باز در سیاست در حوزه اقتصاد و مسائل امنیتی نیز خودنمایی می کند. با همین رویه میتوان برای مقابله با «تهدید نفوذ» افرادی مثل جیسیون رضائیان را بازداشت کرد و یا برای روزنامه نگاران پرونده سازی کرده و آنها راه به زندان انداخت. در این شرایط پاسخ به این پرسش که سپاه پاسداران برای مقابله با «تهدید داعش» از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و مردم ایران چه مطالبات سیاسی و اقتصادی دارد آسانتر خواهد بود.
میتوان انتظار داشت با هرگونه رعب آفرینی داعش در اروپا و خاورمیانه، به تشویقیها و پاداش دریافتی سپاه نیز اضافه می شود، پاداشی که در قالب دخالت هرچه بیشترشان در سیاست، انتقاع اقتصادی و ماندگاری فضای امنیتی و بهدنبال آن تاثیرات انکارناپذیر بر سرنوشت ایرانیان بروز پیدا خواهد کرد.
دوگانه سیاستمداران- نظامیان
در حال حاضر دوگانه ایجاد شده میان محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه و سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس یکی از نمادهای تقابل بر سر ارجحیت سیاستمداران و نظامیان بر یکدیگر است. فعالان سایبری وابسته به نهادهای انقلابی سعی دارند این احساس را برای ایرانیان به وجود آورند که نظامیان قدرتمند و موشکهای دوربرد بیشتر بهکار کشور می آیند تا لبخند سیاستمداران پای میز مذاکرات. به همین منظور به سخره گرفتن آثار و دستاوردهای دیپلماسی بهطور رسمی در رسانه ها و از زبان مقامات نظامی و وابستگان سیاسی به نهادهای نظامی امری معمول در ماههای اخیر بوده است.
آنها موشک های سپاه را نسبت به قلمی که توافقنامه های سیاسی و اقتصادی با دیگر کشورها را امضا می کند و راه تعامل با دنیا را می گشاید برتری می دهند، چنانکه در رزمایش موشکی ماه گذشته سپاه یکی از فرماندهان، گفته بود: «برخی با ایرباس فرانسوی عکس یادگاری گرفتند اما ما با محصولات بومی و ایرانی خودمان عکس میگیریم که مایه مباهات و غیرت ایرانی باشد.»
این دست از ذهنیتسازیها برای افکار عمومی حتی به حوزه هنر و سینما نیز رسیده است، همانطور که ابراهیم حاتمی کیا در نشست خبری خود در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر سال گذشته، سیاستمداران را آماج حملات خود قرار داده و از بی توجهی به «مدافعان حرم» و فیلم هایی با این مضمون انتقاد می کند.
او معتقد است: «یکی از مهمترین حرفهای کشور ما موضوع سوریه است. شما نگاه کنید جلوی در ورودی همین سالن برای حفظ امنیت، گیت اشعه ایکس گذاشتهاند، داعش هم به کشور ما نزدیک شده است و مرزهای کشورمان را نیز به گیت اشعه ایکس مجهز کردهایم و امیدوارم فیلمسازهای ما متوجه این موضوع شوند و فیلمهای خود را متوجه وضعیت خاص کشور کنند اما متاسفانه میشنویم آثاری که درباره این موضوع ساخته شده وارد جشنواره نشده است… با آقای روحانی کار دارم. چطور میشود فیلمهایی از این دست وارد مسابقه نمیشوند، حتی اگر ضعیف باشند… چه کنیم که هنوز هم مثل زمان جنگ مسئولان سمت شمال میایستند، در حالی که در جنوب جنگ است. خطر پشت مرزهای این کشور است و دوستان متوجه نیستند.»
در این شرایط می توان انتظار داشت با هرگونه رعب آفرینی داعش در اروپا و خاورمیانه، به تشویقی ها و پاداش دریافتی سپاه نیز اضافه می شود، پاداشی که در قالب دخالت هرچه بیشترشان در سیاست، انتقاع اقتصادی و ماندگاری فضای امنیتی و بهدنبال آن تاثیرات انکارناپذیر بر سرنوشت ایرانیان بروز پیدا خواهد کرد.