زیتون-حسام فریدنی: 30 سال پیش از آن که قهدریجان به دلیل اعتراضهای دی ماه و کشته شدن شش نفر در مقابل پاسگاهش مشهور شود، با پرونده مهدی هاشمی و درگیریهای محله علیا و سفلی مشهور شد؛ درگیریهایی که ریشه درگرایشهای حامیان آیتالله خمینی و مخالفانش داشت.
محله علیا که سید مهدی هاشمی و حامیانش در آن زندگی میکردند، محله حامیان آیتالله خمینی بود و محله سفلی محل حضور جریانهای حامی شاه.
محله سفلی همواره پذیرای ابوالحسن شمسآبادی بود که از روحانیون مخالف نیروهای مشهور به انقلابی بود و او در مسجدهای این محله سخنرانی میکرد.
شیخ قنبرعلی صفرزاده هم از روحانیون قهدریجانی بود که در محله سفلی سخنرانی میکرد و از مخالفان نیروهای مشهور به انقلابی بود.
عاملان قتل آیتالله شمسآبادی گفتهاند که او در یک سخنرانی تلویحا آیتالله خمینی را«مردک دیوانه» خوانده بود و آنان به تعبیری «خونشان به جوش آمده بود».
عباسقلی حشمت از ملاکان بزرگ قهدریجان هم ساکن محله سفلی بود و نیروهای مشهور به انقلابی او را متهم میکردند که با سازمان مجاهدین خلق همکاری میکرده است.
در اعترافات مهدی هاشمی اعلام شده که او گفته است منزل عباسقلی حشمت«مرکز افراد خوشگذران و لاابالی شده است».
پس از پرونده مهدی هاشمی، نیروهای حامی آیتالله خمینی از او با عنوان «شهید» نام بردهاند.
در پرونده مهدی هاشمی هم چنین اعلام شده که رضا مرادی و محمد کاظم زاده، عاملان قتل عباسقلی حشمت، نتوانستهاند او را تنها گیر بیاورند و«بدون دستور» مهدی هاشمی، سعید و همایون حشمت، دوپسر عباسقلی حشمت را که همراه او بوده اند، نیز کشته اند.
متهمان و مطلعان یک ترور؛مهدی هاشمی،یا محمد عطریان فر و احمد سالک
دست اندرکاران پرونده سید و حذف آیتالله
برخی نزدیکان مهدی هاشمی میگویند که «عاملان قتل حشمت، پس از اینکه متوجه شدند که پسران وی شاهد قتل بودهاند، از ترس لو رفتن، آنان را هم کشتهاند و ناراحتی سید مهدی بعد از شنیدن خبر اقدام اطرافیانش به حدی بود که از شب تا صبح سیگار کشیده است».
در این فضا این چهرهها، پیش و پس از انقلاب ۵۷ توسط نیروهای مشهور به انقلابی که ترور شدند.
نفوذ مهدی هاشمی باعث شده که بود که او به عنوان آمر این قتلها معرفی شود. از این موضوع همه مقامات جمهوری اسلامی اطلاع داشتند و درباره قتل آیتالله شمسآبادی نیز مهدی هاشمی در زمان شاه در دادگاه محاکمه شده بود.
ایرانگیت و حذف آیتالله در مصاحبه با ابوالحسن بنیصدر
در فضای سالهای پس از انقلاب این شایعه برای نیروهای انقلابی، جزو امتیازات مهدی هاشمی محسوب می شد، نه ضعفهایش.
با اینحال پس از چند سال این پروندههای در آب نمک خوابانده شده، از اتهامات مهدی هاشمی شد و جمهوری اسلامی به کشتهشدگان لقب شهید داد.
آیتالله خمینی در یک سخنرانی خطاب به جوانان گفته بود که عمامه روحانیون مخالف انقلاب را از سرشان بردارند و تاکید کرده بود که «من نمیگویم بکشند، اینها قابل کشتن نیستند لکن عمامه از سرشان بردارند».
یکی از موضوعات درگیری آیتالله ابوالحسن شمسآبادی با نیروهای مشهور به انقلابی، سخنانش علیه کتاب «شهید جاوید» اثر نعمتالله صالحی نجفآبادی در سال ۴۸ شمسی بود.
این کتاب در شرایطی تألیف و منتشر شد که موضوع تشکیل حکومت اسلامی به عنوان هدف اصلی مبارزات مذهبیان پیرو آیتالله خمینی نیاز به تبیین و استناد دینی داشت که در این کتاب به بیان آن پرداخته شده بود و هدف امام حسین را از قیام تلاشی در جهت برپایی حکومت اسلامی دانسته بود.
آیتالله منتظری و مشکینی نیز ضمن استقبال از این کتاب مقدمهای درباره این کتاب نوشته بودند که به مذاق خیلی از روحانیون آن زمان خوش نیامده بود.
با این حال روحانیون سنتی با این کتاب مخالف بودند. آیتالله شمسآبادی از جمله روحانیونی بود که در سخنرانیهایش بارها به مخالفت با این کتاب پرداخته بود.
آنچنان که آیتالله منتظری در خاطرات خود نقل میکند: «پس از تبعید ما در آن زمان آیتالله شمسآبادی گفته بود که امام حسین اینها را لت و پارشان کرد. بعد امام هم در یکی از صحبتهایشان در نجف گفتند که این آخوندهایی که این چنین صحبت میکنند میبایست عمامهشان را برداشت و رسوایشان کرد».
احمد خمینی به دنبال رهبری آینده بود
ادامه این درگیریها در نهایت منجر به قتل مرموز آیتالله شمسآبادی شد. در کتاب خاطرات سیاسی محمدی ریشهری اعلام شده که مهدی هاشمی به جعفرزاده و شفیعزاده دستور قتل مهدی هاشمی را داده و آنان اسماعیل ابراهیمی را نیز با خود همراه بردهاند.
در سال ۶۲ نیز مهدی هاشمی خود درخواست بررسی مجدد پرونده مزبور را «جهت رفع ابهامات و اعاده حیثیت» داده بود که شورای عالی قضایی به دلیل ماهیت اختلافبرانگیز پرونده از بررسی آن اجتناب کرد.
روایت عاملان این قتل اما چیز دیگری است و آنان گفتهاند که آیتالله شمسآبادی در یک سخنرانی تلویحا آیتالله خمینی را«مردک دیوانه» خوانده بود و آنان به تعبیری «خونشان به جوش آمده بود».
آنان میگویند تنها قصد گوشمالی دادن آیتالله شمسآبادی را داشتهاند اما او بیمار و مسن بوده، سکته کرده است.
نزدیکان آیتالله منتظری همچنین می گویند که آیتالله خمینی در یک سخنرانی دستور برخورد با روحانیون مخالف حرکت انقلابی را صادر کرده بود.
اشاره آنان به این سخنرانی آیتالله خمینی است که درباره روحانیونی که با حرکت او برای مبارزه با حکومت شاه همراه نبودند، گفته بود:« باید جوانهای ما عمامههای این ها را بردارند، عمامه این آخوندهایی که به نام فقهای اسلام، به اسم علمای اسلام، اینطور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد میکنند، باید برداشته شود.من نمیدانم جوانهای ما در ایران مردهاند، کجا هستند، ما که بودیم اینطور نبودیم. چرا عمامههای این ها را برنمیدارند؟من نمیگویم بکشند،اینها قابل کشتن نیستند، لکن عمامه از سرشان بردارند….لازم نیست آنها را خیلی کتک بزنند،لکن عمامههایشان را بردارند».
آیتالله منتظری نیز در کتاب خاطراتش قتل را نتیجه تحریک تعدادی بچه تندرو میداند که قصد اصلیشان گوشمالی بوده اما برخلاف میلشان موجب قتل شدهاند و البته کار درستی نیز نبوده است.
پس از قتل آیتالله شمسآبادی، مهدی هاشمی و چند نفر دیگر بازداشت شدند. او در دادگاه نخست به سه بار اعدام محکوم شد اما دیوان عالی کشور پرونده را به دلیل نقض تحقیقات به دادگاه بدوی فرستاد و در این کش و قوس انقلاب پیروز و مهدی هاشمی از زندان آزاد شد.
در سال ۶۲ نیز مهدی هاشمی خود درخواست بررسی مجدد پرونده مزبور را «جهت رفع ابهامات و اعاده حیثیت» داده بود که شورای عالی قضایی به دلیل ماهیت اختلاف برانگیز پرونده از بررسی آن اجتناب کرد.
یکی از ایرادات آیتالله منتظری به موضوع رسیدگی به اتهامهای قتل مهدی هاشمی این بود که اگر قرار است به این پروندهها رسیدگی شود چرا قوه قضائیه رسیدگی نمیکند و این ماموریت به وزارت اطلاعات داده شده است.
جهان سلطان آقایی و رمضان مهدیزاده نیز دو فردی هستند که درکیفرخواست مهدی هاشمی اعلام شده که با دستور او و به اتهام «قوادی» کشته شدهاند اما در پرونده مهدی هاشمی و دیگر مطالب منتشر شده تنها به صورت گذرا به سابقه آنان اشاره شده است.
یک پاسخ
همه این ناگواریها و ناهمواریها و ناکامیها بجای خود ! این «قهدریجان علیا علیه قهدریجان سفلی» را ببینید و بیندیشید که بر فرهنگ این مردم چه گذشت !
منش و خوی و چگونگی زیست این مردم هم سرگذشتی چون این یافت.
قهدریجان !
علیه !
علیا !
سفلی !
قهدریجان شاید گاهدریگان باشد.
دست کم، نیامدند بجای علیا بگویند بالا ! بجای سفلی بنویسند پایین یا سفلا !
مردمی تا این اندازه بدبخت و خُرد شده، میشود گرفتار این آخوندها ! با این چهل سال سروری کردنشان ! کشور را از کجا به کجا رساندند !
چهل سال در سازمان صدا و سیما هرچه فیلم میسازند بر نقشهای فرومایه و پست و منفی نام ایرانی میگذارند و بر نقشها خوب نام عربی !
دیگر چه میشود گفت ؟
دیدگاهها بستهاند.