قطعنامه پیشنهادی بریتانیا مبنی بر محکوم کردن ایران در کمکرسانی تسلیحاتی تهران به حوثیهای یمن با وتوی روسیه ناکام ماند. این نخستین قطعنامه درباره جنگ یمن است که در آن نام ایران به عنوان منبع تأمینکننده تسلیحات حوثیها تصریح شده بود. وتوی این قطعنامه حاوی چه پیامی است؟
گو اینکه قطعنامه توسط بریتانیا پیشنهاد شده بود ولی متن آن با کمک فرانسه و ایالات متحده تهیه شده بود. چین و قزاقستان رأی ممتنع و بولیوی نیز رأی منفی داده بودند. با این حساب تنها مانع مهم روسیه بود که با وتوی خود مانع تصویب قطعنامه شد و به این ترتیب، مانع شد پرونده جدیدی در کنار دیگر پروندههای جمهوری اسلامی (شامل پرونده موشکی، حقوق بشر و کمک به تروریسم) گشوده شود. قابل پیشبینی است که تصویب چنین قطعنامهای چه پیامدهای وخیمی برای تهران میتوانست به همراه داشته باشد.
در اهمیت این قطعنامه برای امریکا همین بس که نیکی هیلی، نماینده امریکا در سازمان ملل، خود به صحنه آمده بود و در مورخ ۱۴ دسامبر ۲۰۱۷ در واشنگتن با نمایش دادن بقایای موشک شلیکشده به ریاض از سوی حوثیها مدعی بود که این موشک ساخت ایران است. او با نشان دادن آرم گروه صنعتی «شهید باقری» بر بدنه لاشه موشک، جمهوری اسلامی ایران را نه تنها به تهدید عربستان بلکه به بیثبات کردن خاورمیانه متهم کرد و افزود این شواهد دال بر نقض تعهدات بینالمللی توسط تهران است. اشاره او به «قطعنامه ۲۲۱۶» شورای امنیت بود که در ۱۴ آوریل ۲۰۱۵ با ۱۴ رای موافق ، توسط شورای امنیت از تصویب گذشته بود. این قطعنامه از کلیه کشورها خواسته بود که از ارسال هر گونه سلاح به حوثیها خودداری کنند، چه رسد به تسلیح آنان به توان موشکی.
بیمیلی روسیه به مضمون قطعنامه یادشده را از همان هنگام میشد در رأی ممتنع مسکو به قطعنامه دریافت. اینک روسیه در یک گام فراتر قطعنامهای که تسلیح حوثیها را به ایران نسبت میدهد، وتو کرده است.
همچنین پیشتر نیکی هیلی در اقدام معنادار دیگری برای قانع ساختن اعضای شورای امنیت از اینکه موشک ساخت ایران است در تاریخ ۲۹ ژانویه همه اعضای شورای امنیت را به واشنگتن دعوت کرد تا با چشمان خود علایم ایرانی ثبت شده بر بقایای موشک را ببینند و سپس برای صرف ناهار با ترامپ به کاخ سفید بروند.
این همه تمهیدات امریکا پس از آن بود که که کمیتهای از سوی شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ تصریح کرده است: «گروه بازرسی چنین یافته که جمهوری اسلامی ایران پاراگراف ۱۴ قطعنامه ۲۲۱۶ را به اجرا نگذاشته است که در آن خواسته شده از فراهم ساختن، فروش یا انتقال مستقیم یا غیرمستقیم موشک به حوثی ها خودداری شود»”. نتایج یافتههای این کمیته از سوی روسیه مورد تردید قرار گرفته و آن را جانبدارانه دانسته بود.
اینک به رغم این همه تمهیدات امریکا، قطعنامه مزبور برای محکوم کردن ایران از تصویب شورای امنیت نگذشته است. این بدان معناست که واشنگتن یکی از برگههای فشار خود را بر تهران فعلا از دست داده است. گرچه بدان معنا نیست که امریکا در ادامه راههای خود برای فشار بر تهران کوتاه بیایید، به ویژه وقتی به یاد میآوریم که موضوع تسلیح حوثیها نه صرفاً نگرانی برای امریکا بلکه مسالهای دردسرساز برای عربستان نیز هست.
از دست رفتن یمن به عنوان حیاط خلوت عربستان به قدری برای ریاض نگرانکننده بوده و هست که از اوایل ۲۰۱۵ ریاض یک ائتلاف نظامی مرکب از ۱۰ کشور را برای حمله به حوثیها تدارک دیده، ولی به رغم سپری شدن سه سال هنوز صنعا پایتخت یمن در تصرف حوثیهاست. از نگاه ریاض وتوی قطعنامهای که مانع محکومیت ایران در کمک به حوثیها شده، سیگنال دوستانهای از سوی مسکو به ریاض تلقی نمیشود.
یمن سوریهای دیگر
تاکنون جنگ داخلی سوریه هفت سال زیانبار (یک سال کمتر از جنگ عراق و ایران) را پشت سر گذاشته است. در طول این سالهای دراز، شورای امنیت مطلقا در صدور حتی یک قطعنامه که منتهی به محکومیت بشار اسد شود، ناتوان بوده است. در تمام این سالها تمامی قطعنامههایی که علیه دمشق در شورا مطرح شده بودند تکتک توسط روسیه وتو شدهاند. ناتوانی شورای امنیت یعنی عدم توافق قدرتهای جهانی برای یافتن برونرفت سیاسی در جنگ داخلی سوریه. این وضعیت بدانجا منتهی شده که تنها در یک مثال، دبیرکل سازمان ملل غوطه شرقی را «جهنم روز زمین» توصیف کرده است.
به شرحی که درباره یمن و سوریه میدانیم به نظر میرسد یمن در وضعیت مشابه سوریه قرار گرفته است. از یکسو، امریکا مطلقا چشمان خود را بر جنایات عربستان در یمن بسته و از سوی دیگر تمام فشار خود را برای محکوم کردن ایران به کار گرفته است. در مقابل روسیه نیز مانع صدور قطعنامهای میشود که منتهی به محکومیت جمهوری اسلامی شود. نتیجه بلافصل این وضعیت به ما خاطر نشان میسازد که بحران یمن عینا در مسیری قرار گرفته که پیشتر بحران سوریه در آن مسیر قرار گرفته بود.
هم در سوریه و هم در یمن، دو قدرت منطقهای یعنی ایران و عربستان چنگ در چنگ هم انداختهاند. از سوی دیگر روسیه و امریکا به عنوان دو قدرت جهانی به حمایت از هر یک از این دو قدرت منطقهای بر آمدهاند و در نتیجه فضایی همچون «نظام دو قطبی» پس از جنگ جهانی گویا دوباره بازسازی شده است با این فرق که در نظام دو قطبی آن زمان، ایران در اقمار امریکا قرار داشت ولی اینک در اقمار روسیه قرار گرفته است.