در آستانهی نوروز ۱۳۹۵، هاشمی رفسنجانی در دلنوشتهای خطاب به مردم ایران نگاشت: «مردم عزیزم! اکنون شما در جایگاه استادی نشستهاید… ما نیز در سال ۹۴ در کلاس درس شما نشستیم. و به قلب خود فهمیدیم گذشت شما را، از خطاهای گذشته و حمایتهای ناصواب.»
رفسنجانی از پس انتخابات پرمسئله و مناقشه ۱۳۸۸، به شکل محسوسی پا به دوران دیگری گذاشته است. روندی که او طی کرده، بهگونهای فزاینده ناظر به مقاومت در برابر تمامیتخواهی هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی و خودکامگی رأس هرم نظام سیاسی است.
در این ماههای گذشته او بیش از پیش در مقام نقد وضع مستقر ایستاده، و ملاحظات مهم او درباره نظارت خبرگان بر رهبر جمهوری اسلامی و شورایی شدن رهبری، واکنشهای تند تریبونهای تندرو (ازجمله رییس قوه قضاییه) را در پی داشته است.
در متن این تغییر، او نگاهی انتقادی به پیشینه و نگاه و کردار سیاسی خود دارد؛ ملاحظاتی قابل تأمل از سوی کسی که یکی از بازیگران سیاسی مهم و موثر در رهبر شدن سیدعلی خامنهای محسوب میشود.
دو سال پیش هاشمی رفسنجانی در گفتوگویی با اعضای “دفتر فرهنگی مفاخر خراسان” و به بهانهی برگزاری همایش نکوداشت آخوند خراسانی، نکتههایی قابل اعتنا را بهصراحت مورد اشاره قرار داد. ملاحظاتی مهم که شامل نقدهای متعدد و قابل تأمل رفسنجانی به نوع نگاه و مواجههاش با مقولهی ولایت مطلقه فقیه و جایگاه رهبری در جمهوری اسلامی است.
هاشمی، و ولایت فقیه و خودکامگی
آنچه در زیر میآید، برخی از اظهارنظرهای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبهی پیشگفته است؛ دیدگاههایی که سال گذشته در مجموعهای با عنوان “عالم ربانی؛ مجموعه مقالات بزرگداشت آخوند خراسانی” منتشر شده اما در مطبوعات داخل ایران بازنشر نشده است.
اگرچه رفسنجانی در این گفتوگو نظریه ولایت فقیه را ـ با توجه به «شروطی که در قانون اساسی برای ولی فقیه در نظر گرفته شده»، و نیز «لزوم نظارت جمعی از مجتهدان خبره بر عملکرد ولی فقیه» ـ نظریهای «مترقی» توصیف میکند، اما درعینحال به نکتههای قابل تأملی ازجمله موارد زیر اشاره میکند:
ـ «بسیاری از فقها، ولایت فقیه را به این شکلی که ما در جمهوری اسلامی پیاده کردیم، قبول ندارند؛ مثلا آیتالله خویی قبول نداشت؛ ظاهرا بعضیها مدعیاند که آیتالله سیستانی هم قبول ندارد.»
ـ «موضوع نظارت بر کار ولی فقیه در زمان امام هم جدی گرفته نشد و خود ایشان هم توجهی به ناظران نداشتند و حتی اجازه دیدار و گفتوگو هم نمیدادند.»
ـ «الان خیلی از مسائلی که به رهبری منتسب میشود به جهت نهادهایی مانند سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، صدا و سیما، تولیتهای آستان قدس رضوی، حرم حضرت معصومه در قم و حرم حضرت عبدالعظیم در ری و … مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان است که تحتنظر رهبری هستند… مجلس خبرگان از مسئولان برای پاسخگویی دعوت کرد. در ابتدا از هرکسی که دعوت میکردیم، خوشحال میشد و تشکر میکرد و میگفت: من آماده میشوم، میآیم و گزارش میدهم. بعد از چند روز میدیدیم که میگوید نمیآیم. از مسئولان دیگر دعوت کردیم که هیچکدام نپذیرفتند. متوجه شدیم که این قبول دعوت و سپس رد آن، یک مسئله عادی نیست… هیچیک از مسئولان مورد نظر، حتی رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه که آسانتریناش بود نیامد. علت را که از وی جویا شدیم گفت: «دفتر رهبری گفته است نروید!» تعجب کردم و از خود آقا پرسیدم؛ ایشان تایید کرد. من گفتم: «این قانون خبرگان است و ما هم مسئولیت داریم که اجرا کنیم.» ایشان گفتند: «من مخالف تصویب این قانون بودم، ولی نخواستم آن موقع بگویم، و الان که میخواهد عملی شود نظرم را میگویم.»
ـ «شاید لازم نبود ما هشتاد نفر را که هریک اشتغالات متعددی دارند و در اطراف و اکناف کشور هستند مسئول نظارت بر رهبری کنیم. به نظرم ده تا بیست نفر انسان شایسته و مقاوم که بتوانند مثل کوه بایستند و مسئولیتشان هم فقط نظارت بر ولی فقیه باشد کافی بود. چه لزومی دارد که امام جمعه یا نماینده رهبری در فلانجا را مسئول این کار بکنیم؛ لااقل میتوانیم طبق شیوهای که پاپ انتخاب میشود عمل کنیم.»
ـ «من اگر جای آیتالله خامنهای بودم اینکار را در زمان حیات خودم میکردم؛ قصد دارم موضوع را با ایشان در میان بگذارم. الان که از ریاست خبرگان کناره گرفتهام راحتتر میتوانم این بحثها را انجام بدهم.»
ـ «ما الان بعد سالها تجربه متوجه خیلی از خطاها شدهایم؛ ولی الان شرایط برای تغییر مهیا نیست و میترسم که اگر الان بخواهیم قانون اساسی را اصلاح کنیم، همین مقدار از حقوق ملت هم از بین برود.»
ـ «آن موقع نظرشان [نظر رهبر جمهوری اسلامی] بر این بود که رهبری هم مانند مناصب دیگر دورهای باشد و برای آن یک دوره پنج یا ده ساله گذاشته شود. به نظرم این نوع محدودیت کار درستتری است؛ و اگر الان هم نظرشان بر این باشد میتوانیم قانون بگذرانیم و دوره رهبری را با زمانهای پنج یا ده ساله محدود کنیم. در این صورت نمایندگان خبرگان هم با دقت بیشتری بر کار رهبری نظارت میکنند.»
ـ «استبداد اگر بخواهد در لباس فقیه انجام شود، بدتر است؛ چون مستبدان نمیتوانند حرف از تقدس بزنند و کار خود را با دین و شرع توجیه کنند.»
راه دشوار و کار سخت رفسنجانی
چنانکه هاشمی در همین مصاحبه تاکید کرده، «شرایط برای تغییر مهیا نیست» و چه بسا که وضع از آنچه هست، سامانی بدتر یابد.
حساسیتهای رهبر جمهوری اسلامی درباره مجلس خبرگان رهبری و برگزیدن جانشین وی نیز با توجه به بیماری آیتالله خامنهای و تغییرات سیاسی در قوه مجریه و تحقق برجام، بهگونهای معنادار افزایش یافته است. دور از انتظار نیست که جریان نظامی ـ امنیتی همسو و گرداگرد رهبری نیز موضع و حساسیتی مشابه داشته باشند.
هاشمی رفسنجانی خود در این مصاحبه از «سیاسی شدن تفنگ، روزنامه و زندان» میگوید و از «ورود نظامیها به انتخابات» برخلاف «نص صریح قانون اساسی» و به بهانه «حفظ نظام» و «پاسداری از انقلاب» انتقاد میکند. او بهقدر لازم از سختی کار برای اصلاح و تغییر در شیوه حکمرانی ولی فقیه و نظارت بر رهبری مطلع است. رد صلاحیت سیدحسن خمینی ـ که رفسنجانی وی را «علامه» خوانده بود ـ خود شاهدی مهم محسوب میشود.
با این همه، به نظر میرسد نفر دوم نظام در تمام ۳۷ سال عمر جمهوری اسلامی، چند سالی است که از منظری انتقادی به گذشته و تصمیمهای پیش ـ که خود نقش موثری در آنها داشته ـ مینگرد و میکوشد تا زمانی که فرصت بازیگری و کنش سیاسی موثر دارد، روندهای مسلط را در حد مقدورات و نگاه خود، اصلاح کند.
بازیگر سیاسی ۸۲ ساله نیز ـ همچون رهبر بیمار جمهوری اسلامی ـ زمان زیادی برای کمک به تغییر و بهبود اوضاع ندارد.