۱- استعفا داده است، بعد از کمتر از چند ماه از قبول مسئولیت و چند گام پس از حرکت در مسیر شفافیت. شهردار تهران در عدولی تمام عیار از «شفافیت وعده داده شده» برای افکار عمومی چنین میسراید «خوش تر آن آید که سر دلبران… گفته آید در حدیث دیگران». شهردار حتی مفاد استعفانامه خود را علنی نمی کند و افکار عمومی را به «حدیث دیگران» حواله می دهد …
حال افکار عمومی باید به جست و جوی «محدثان» برود تا خبر از اوضاع و احوال آشفته شهر و سیاست خویش گیرد .
۲- محدث اول محسن هاشمی است، رئیس شورای شهر، سرلیست انتخاباتی اصلاح طلبان … او هم با وعده شفافیت سر کار آمده است. در جمع خبرنگاران می گوید « نجفی گفته است موضوعات سیاسی در استعفایش دخیل نیست هرچند فشارهای زیادی را تحمل کرده است و تصمیم گرفته بود بر اساس همین فشارها استعفا ندهد ولی مشکل بیماری وی موجب شد که این استعفا را ارائه بدهد.»(خبرگزاری فارس؛ ۲۳/۱۲/۹۶)
محدث دوم غلامعلی رجایی است، از چهره های نزدیک به آیت الله هاشمی؛ مشاور رسانه ای شهردار تهران، او در حساب توییتر خود، ۱۸۰ درجه مخالف محسن هاشمی می نویسد « شهرداری در بهشت است و نجفی در شهرداری.پس نجفی در بهشت است! کسی دلش نمی خواهد «داوطلبانه» از بهشت بیرون برود! به خصوص اینکه« نجف ی» هم باشد!از نزدیک در جریان استعفای دکتر نجفی شهردار تهران هستم.این کناره گیری غیراختیاری! ربطی به مراسم برج میلاد و احضار ایشان به دادسرای تهران ندارد.» او ادامه می دهد « استعفای نجفی این پیام پنهان منفی را به جامعه داد که چون با اختاپوس فساد در شهرداری در افتاد و مقبول نیفتاد ناچار بهانه بیماری را پیش کشید»
محدث سوم محمد نعیمی پور است؛، عضو بلندپایه حزب اصلاح طلب اتحاد ملت، مهمترین حزب سیاسی پشتیبان آقای شهردار، او بعدی جدید و درون جناحی به ماجرای استعفا میافزاید… در مصاحبه ای مدعی می شود: « اخیراٌ افراد موثر حزب کارگزاران سازندگی به منزل آقای نجفی رفته و در آنجا بحثهای مختلفی مطرح شده است. در آنجا هم بزرگان حزب کارگزاران، معتقد بودند که آقای نجفی بایستی کنارهگیری کند. معتقدم باید محتوای این جلسه برای همه ملت روشن شود، اینکه چرا این حرف زده شده است… به نظر من بعضی از دوستان آقای نجفی و کسانی که در حال حاضر با ایشان مراوداتی دارند، تلاشهای زیادی کردهاند که آقای محسن هاشمی را شهردار کنند. تا آنجا که مطلع هستم، تا همین اواخر هم به این موضوع اصرار داشتهاند در حالی که همه میدانند رفتن یک نفر از شورا، تبعات سنگینی خواهد داشت .آقای محسن هاشمی هم به همین دلیل پذیرفتند که در شورا باقی بمانند و ریاست شورا را به عهده بگیرند. پس این فشارها چه هستند؟ آیا مصلحت سیاسی و یا مصالح دیگری پشت سر آنها نهفته است؟ مثلاٌ توجه بیشتر به روابط در سطوح بالاتر که عواقبی را برای مصالح اقتصادی بوجود نیاورد؟»
محدث چهارم غلامحسین کرباسچی است، عضو بلندپایه دیگر حزب اصلاح طلب یعنی کارگزاران سازندگی؛ او به بعد درون جناحی استعفا دامن میزند در پاسخ به اظهارات چهره های حزب اتحاد ملت می نویسد «شاید پذیرفتنی باشد که به خاطر مصلحت، بخشی از واقعیت را نگفت، ولی حتما دروغ و تهمت به دیگران به اسم شفافیت چاره کار نیست»
محدث پنجم سعید شریعتی است؛ عضو شورای مرکزی حزب اصلاح طلب اتحاد ملت. او نیز مینویسد «بعدها در تاریخ پزشکی مینویسند یکی از علل ابتلای یکشبه به سرطان پروستات، دست گذاشتن روی ۲۷۸ حساب شهرداری تهران است که ابزار میلیاردها تومان پولشویی به نفع یک نیروی خاص بوده اند و تنها ۱۵۰۰ میلیارد تومان نشتی شخصی به نفع نفر دوم سابق شهرداری تهران بوده است»
محدث ششم خانم شهربانو امانی است، عضو اصلاح طلب شورای شهر و حزب کارگزاران سازندگی … او هم گفته است «آقای نجفی هزینه عملکرد ضدفسادشان در شهرداری را پرداخت می کند»
تا همینجا کافی است، هر چند محدثان بیش از اینها هستند … خلاصه اینکه همه جور موضع در میان محدثان میتوان یافت … سکوت؛ استعفا به دلیل بیماری؛ استعفا به دلیل دولت پنهان و استعفا به دلیل فشار همزمان دولت پنهان و بخشی از اصلاحطلبی. اینجا مرزهای شفافیت جابه جا شده است. همه از پشت پردههای استعفا میگویند …
۳- تکلیف اصولگرایان در این بازی روشن است، آنها یا متحد دولت پنهاناند یا خود دولت پنهان. فساد دوره قبل شهرداری برای جریان اصلی آنها اصلا مسئلهای نیست؛ به هر حال به قول آقای نادران پس از کنارهگیری قالیباف به نفع رئیسی، «آقا باقر نشان داده که پای کار انقلاب است» منهای این مسئله بسیاری از آنها به شهرداری قبل نزدیک بودهاند. گاه یادداشت مینویسند که «دل تهرانیها برای قالیباف تنگ شده است». دغدغه شفافیت هم ندارند .. هیچ گاه نداشتهاند.. همچنانکه دغدغه کارکرد مکانیزمهای دموکراتیک …خیلی هم شعار شفافیت ندادهاند. ارزشهای انقلاب و اسلام از نظر آنها چیزهای دیگری است؛ آنها سرگرم ممانعت از کنسرت و رقص و برخورد با برداشتن حجاب و برخورد با معترضان و دانشجویان و صادق زیباکلام اند.
حالا اصولگرایان شادمانه زمین خوردن نجفی را لبخند می زنند و زوال و انحطاط مملکتی غرقه در فساد سیستماتیک را دامن می زنند، جامعه مدتهاست از آنها قطع امید کرده و آنها خودشان هم این را میدانند. صداهای محدود احمد توکلی و سعید زیباکلام و جنبش عدالتخواه ناتوان تر از آن است که بتواند در مقابل این نیروی عظیم بنیان کن بایستد.
۴- اصلاح طلبان اما وضعیتی بغرنجتر دارند، آنها شعار شفافیت داده اند. از امید اجتماعی گفتهاند و از اینکه آمدهاند که وضعیت را تغییر دهند. حالا اما هنوز چیزی نشده، وحدت میان نیروهای خودشان دارد از دست میرود. همگی آشکارا نگران تکرار تجربه شورای اول اند. «قدرت»، تفرقه میآورد و ستیز میآفریند. حالا اصلاحطلبان در قدرتاند و ستیز تازه آغاز شده است. ستیزی که بوی هر چه میدهد بوی منافع ملی از آن نمیآید.
۵- شفافیت در مهمترین عرصهها مطالبه اصلی صندوق رای اصلاح طلبان از آنهاست. آقای نجفی خطای بزرگی کرده اگر بیماری را «بهانه» استعفا قرار داده است. گام اول در عدول از شفافیت. خطای بعدی را زمانی کرده که خود حرف نمی زند و ماجرا را شفاف نمی کند و به «حدیث دیگران» حواله میدهد. گام دوم در عدول از شفافیت. خطای سوم را محسن هاشمی کرده اگر از پشت پرده استعفای نجفی خبر داشته و اینگونه سودای ماست مالی ماجرا را دارد. خطای چهارم را اعضای حزب اتحاد ملت مرتکب میشوند که «شفاف» عوامل استعفای نجفی را با اشاره به ریز جلسات و پیغام و پسغامهای رد و بدل شده به افکار عمومی معرفی نمی کنند و به پشتیبانی افکار عمومی شجاعانه به جنگ نیروی مولد فساد سیستماتیک نمی روند. آنها باید بدانند اینجا جای سازش و عقب نشینی نیست، آنها باید بایستند وگرنه خود آلوده فساد اند و سازشکار… وگرنه به مردم دروغ گفتهاند که میتوانند شفافیت برای آنها به ارمغان بیاورند. وگرنه خیابان زدن آنها به اسم مصدق کلاه برداری است در عدول از روش و منش مصدق! سرگرم کردن افکار عمومی است برای گم شدن مسئله اصلی. آنها بازی اعتماد و امید را اینگونه هر چه بیشتر خواهند باخت. نمیتوان تنها با دولت پنهان مردم را ترساند و رای گرفت؛ پس از رای گرفتن باید ایستاد و با آن مبارزه کرد. مبارزه با فساد شوخی نیست. همچنانکه نزاع بر سر منافع. نزاعی بس خشن و بیپروا.
۶- دعوای تماما غیر شفاف میان جناحهای اصلاح طلب بر سر جانشینی نجفی آغاز شده است. دعوایی که در آن دغدغه سلامت و توانایی به حاشیه می رود و نزدیکی به گروه سیاسی صدر مینشیند. این اشتباه دیگر اصلاحطلبان است که به زودی و در صورت تداوم آن، تاوان سختی برای آنها خواهند داد. بزرگان اصلاح طلب باید برای این نزاع ضد منافع ملی، چاره کنند و چهرهای مقبول افکار عمومی و سالم را خارج از نزاعهای گروهی، برای شهرداری تهران، معرفی کنند.
۷- شاید امثال رحمت الله حافظی امروز دوای درد اصلاح طلبان و اصولگرایان برای مدیریت شهر باشند؛ خوشنام به مبارزه با فساد و مستقل از باندهای قدرت. راهی برای نجات از غرق شدن … ؛ وگرنه شوربختانه باید گفت دولت پنهان قوی، اصلاحطلب و اصولگرا، این مستضعفان سیاسی سر بر «شوخی ملی با شفافیت» برداشتهاند، با فساد همراه شده یا دست کم با آن ساخته اند و هر یک به سهم خود بر تَرَکهای کشتی در حال غرق شدن میافزایند. شعارهای ضد فساد آنها را دیگر هیچ کس نخواهد پذیرفت…
منبع: فیسبوک نویسنده