جواد موسوی خوزستانی

جهان روزمره و جامعه ­شناسی مدرن

نگاهی به «نظریه­های معاصر جامعه­شناسی» ترجمه مهدی داودی

زیتون – جواد موسوی خوزستانی : پس از چاپ و نشر «نظریه‌های جامعه اطلاعاتی»؛ «کلان‌شهرها در دنیای سرمایه‌داری»؛ «عصر فرهنگ فناورانه»؛ «نظریه انسان و بازی»؛ «جهانشهرها»، و…، انتشار «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی، گسترش سنت کلاسیک» تازه‌ترین کتابی است که مهدی داودی به فارسی برگردانده و نشر ثالث آن را امسال روانه‌ی بازار کتاب کرده است.[۱] این اثر را که در آمریکا کتاب درسی است مؤلفان‌اش روث والاس و الیسن ولف، به طور پیگیر و مداوم روزآمد و ویرایش کردهاند و به همین دلیل، مطالب کتاب جدید است از جمله برخی از مهم‌ترین رویدادهای جهان که به حوزه جامعه‌شناسی راه پیدا کرده‌اند. مهدی داودی آخرین ویرایش کتاب (ویرایش ششم) را به فارسی برگردانده است.

در گفتگویی که با مترجم کتاب داشتم ایشان حق تقدم را در این زمینه با کتاب جورج ریتزر با برگردان محسن ثلاثی می‌داند[۲] با این حال نگارنده که هر دو ترجمه را خوانده است نمی‌تواند جای خالی کتاب والاس و ولف را فراموش کند که طی سال‌های گذشته، به دلیل نیاز دانشجویان به چنین اثری، متن ترجمه‌نشده‌اش در کلاس‌های جامعه‌شناسی تدریس می‌شد. از سوی دیگر رده‌بندی‌کردن دقیق نحله‌های فکری جامعه‌شناسان، دسته‌بندیِ فرضیه‌ها، نقدها، پیش‌پنداشته‌ها، پرسش‌ها و مفاهیم کلیدی هر نظریه و جای‌دادن آن‌ها در فصل‌های جداگانه، از ویژگی‌های دیگر کتاب است.

مطالب متنوع و پُرکشش کتاب، حاکی از آن است که والاس و ولف هدف‌شان جذب مخاطبانی فراتر از دانشجویان بوده است: «کوشش کرده‌ایم تا از به‌کار بردن زبان تخصصی غیرضروری پرهیز، و اندیشه‌ها را تا حد ممکن ساده و روشن بیان کنیم. در عین حال این پیش‌شرط برای خواننده وجود ندارد که دانشجوی جامعه‌شناسی باشد. ما هرآن‌کس را که به یاری علوم اجتماعی در فهم و درک حوزه اجتماعی ما علاقه دارد جزو خوانندگان برمی‌شمریم.»[۳]

زندگی بزرگان جامعه‌شناسی: تلفیق اندیشه و عمل اجتماعی

کتاب «نظریه های معاصر جامعه شناسی، گسترش سنت کلاسیک» برای دانشجویان و علاقمندانِ علوم اجتماعی، حاوی نکات آموزشی مهمی است. برای نمونه این نکته که اگر دانشجوی پُرکار و خلاقی در رشته ای معین، به پشتوانه عزم و همت اش، به راهحل یا نظریه ای تازه برسد، باید متوجه باشد که رهیافت او در حقیقت ترکیبی از سنت های گوناگون فکری و دنبالۀ کار عالمانِ پیشکسوت در آن رشته است. نویسندگان کتاب با تکیه به سال ها تجربۀ تدریس و تخصص علمی شان – جامعه شناسی- تأکید میکنند که «نظریه پردازان معاصر روی شانۀ غول های جامعه شناسی ایستاده اند اما افق های این حوزه را گسترش داده اند…جامعه شناسی معاصر، تقریباً در هر موضوعی بر آثار کلاسیک ها، به ویژه کارل مارکس، امیل دورکیم، ماکس وبر، گئورگ زیمل و جورج هربرت مید بنا شده است.»[۴]

در این کتاب، تجربه ها و درس های فراوان دیگری نیز برای نسل جوانِ جستجوگر وجود دارد که خواننده علاقمند، به فراخور نیازهایش میتواند از آنها برای ارتقای زیست اجتماعی و فردیاش، بهره گیرد. از میان این آموزه‌های گران‌قدر، آشنایی با شیوۀ خلاق و پویای زندگی بزرگان جامعه شناسی است. با مطالعه این کتاب، خواننده پی می‌برد که جامعه‌ شناسان مطرح و معاصر دنیا، همچون اغلب مصلحان اجتماعی، به حمایت از مردم و اصلاح جامعه شان متعهد بوده ‌اند و به دلیل ایستادگی بر عقاید انسان دوستانه شان، رنج و آواره گی و سختی های فراوان را به ‌جان خریده ‌اند. آنان شعار «هریت مارتینو» نخستین جامعه ‌شناس زن (۱۸۷۶-۱۸۰۲) را سرلوحه‌ زندگی ‌شان قرار دادند که گفته بود «جامعه‌ شناسان باید کاری بیش از فقط مشاهده کردن انجام دهند، آن‌ها باید در جهت نفع رساندن به جامعه دست به عمل بزنند.»[۵] برای نمونه «لوئیس کوزر» به دلیل آن که در جنبش دانشجویان سوسیالیست فعال بود هنگامی که هیتلر به قدرت رسید مجبور شد وطن اش آلمان را ترک کند. او که اجازه کار نداشت، در طول اقامت اش در پاریس با فقر و بینوایی و در حد بخور و نمیر زندگی کرد اما دست از فعالیت نکشید. با حمله هیتلر به فرانسه، و کشیده شدنِ ناگزیر این کشور در جنگ، دولت فرانسه کوزر را به عنوان بیگانه ‌ای دشمن (یعنی آلمانی) بازداشت کرد. اما او با کمک شهردار محلی که سوسیالیست بود بالاخره توانست در مقام پناهنده سیاسی ویزا بگیرد و در اوج بی ‌پولی و تهیدستی از طریق اسپانیا و پرتغال به نیویورک برسد. وی در سرتاسر زندگی خود به شدت بر این باور بود که نقش روشن‌فکر انتقاد از کاستی‌ ها و نابرابری ‌های جامعۀ خود است. نوشته ‌های او همواره بازتاب دلمشغولی‌ هایش در باره سیاست و پیوندهای بین ایده ‌ها و سرشت جامعه است. کوزر در سال‌ های آخر زندگی دلنگرانی های خود را در این باره بیان می ‌کرد که لبه انتقادی جامعه‌ شناسی کُند شده است. او با ایروینگ هاو، مجله «مخالفت»(دیسنت) را طی تاریک ‌ترین سال ‌های کابوس مک‌ کارتی و برای مخالفت با تعصب و بزدلی بسیاری از سخن‌ گویان روشنفکر که وجه بارز این دورۀ شوم بود، راه انداخت.[۶]

نمونه ای دیگر از این چهره ها که بر عقاید انسان دوستانه اش ایستادگی کرد و در نتیجه از موطن خویش آواره شد میتوان از «آلفرد شولتز» نام برد. شولتز پس از آن که از تعقیب نازی ها جان به در برد و خود را سرانجام به ایالات متحد آمریکا رساند، برای گذران زندگی، کاری موقت در بانک به دست آورد با این حال فعالیت فرهنگی و علمی خود را کنار نگذاشت و به هر ترتیب که بود در حوزه فلسفه اجتماعی در مدرسه نوین پژوهش های اجتماعی، درس ‌دادن به جوانان دانشجو را آغاز کرد… [۷]

دورتی اسمیت، یکی دیگر از چهره ‌های شاخص و کوشندۀ جامعه شناسی معاصر است که زندگی‌اش سراسر نوآوری‌های علمی، مقاومت در برابر مشکلات زندگی، و تلاش خستگی‌ناپذیر در دفاع از حقوق برابر برای زنان است. مادری صاحب دو فرزند که از منشی‌گری در چاپخانه‌ای کوچک (در ۲۵ سالگی) آغاز کرد و تا مقام استادی در دانشگاه‌های بریتیش کلمبیا، دانشگاه اِسِکس، و دانشگاه تورنتو پیش رفت. او نیز برای تداوم کارش چندین بار مجبور به مهاجرت شد از جمله وقتی که با جنگ ویتنام به شدت مخالف بود و برای همین، از بازگشت به آمریکا، صرف‌نظر کرد و از انگستان به کانادا مهاجرت کرد. البته طی دو سالی که در بریتانیا بود برای امرارمعاش ناگزیر بود که به شدت کار کند؛ او در انگلیس با این که سه شغل داشت و فشارهای ناشی از چنین وضعیتی را می‌بایست تحمل کند با این حال افکار فمینیستی و برابری‌خواهانه‌اش را پی‌گیری می‌کرد.[۸] جنبش‌های زنان او را حسابی درگیر کرده بود به طوری که برای همراهی با این جنبش‌ها و تحکیم پایه‌های تئوریک‌شان، تمام توش و توان‌اش را برای ایجاد برنامه‌ی مطالعات زنان در دانشگاه بریتیش‌کلمبیا صرف کرد. تلاش بی‌وقفه‌اش برای گشودن افق‌های نوین در جامعه‌شناسی و شجاعت علمی این زن جستجوگر سرانجام باعث شد که افزون بر کسب دو جایزه‌ی علمی از انجمن جامعه‌شناسی و انجمن انسان‌شناسی (کانادا)، انجمن جامعه‌شناسی آمریکا نیز «سه بار از او تقدیر کند: یک بار در «نظریه‌ی جامعه‌شناسی» تمامی مقاله‌ها را به معرفی آثار او اختصاص داد. بار دیگر در۱۹۹۲ همایش تخصصی‌ای برگزار کرد که به کتاب‌های او و ژرفا و دامنه‌ی آثارش اختصاص داشت از جمله: «جهان روزمره به منزله‌ی چیزی بغرنج: جامعه‌شناسی‌ای فمینیستی»؛ «کاربست مفهومی قدرت: جامعه‌شناسی فمینیستی دانش و متون»؛ «امور واقع و زنانگی: کندوکاو در باره‌ی روابط سلطه». و بالاخره سومین بار در سال۱۹۹۳ انجمن جامعه‌شناسی آمریکا جایزه‌ی جسی برنارد [۹] را به دوروتی اسمیت و پاتریشیا هیل کالینز اهدا کرد به پاس کار دانش‌پژوهانه‌ای که افق‌های جامعه‌شناسی را بازتر کرده تا کاملاً نقش زن در جامعه را دربرگیرد»[۱۰]

«رالف دارندورف» یکی دیگر از چهره های برجسته جامعه ‌شناسی معاصر است که رژیم هیتلر او را به دلیل عضویت در گروهی ضدفاشیستی، دستگیر می کند و به اردوگاه دسته ‌جمعی می ‌فرستد. ولی این محرومیت‌ ها هرگز باعث نمی ‌شود که دارندورف از مبارزه و فعالیت برای بهبود شرایط اجتماعی کنار بکشد. دارندورف همچنین عضو جریانی با عنوان «آزادی دموکراتیک» در مجلس منطقه ‌ای و مجلس آلمان غربی بود.[۱۱] در حقیقت اغلب این عالمان اجتماعی برای بسط اندیشه و یافته های علمی شان و نیز ترویج افکار مصلحانه، همۀ عمر و جوانی خود را وقف کرده‌ اند و بارها زندگی ‌شان را به خطر انداخته ‌اند. این در حالی است که سبک زندگی دانشوران این حوزه در اغلب کشورهای توسعه ‌نیافته، تفاوت آشکاری را نشان می ‌دهد. برخی از اینان به جای ایستادگی بر ایده ‌های ‌شان و تحمل رنج و سختی برای کشف حقیقت، چه بسا ترجیح می ‌دهند عمر بی بازگشت شان صرف رقابتی فرساینده برای اخذ پروژه‌ های نان‌ و آب‌دار از سازمان های دولتی و شبه دولتی شود!

زنان و جامعه‌شناسی معاصر

آرای جامعه‌ شناسان فمینیست‌ و نقدهای ساختارشکن‌ شان به تابوی نظم اجتماعی و مورد تردید قراردادنِ پاره ‌ای از پُرنفوذترین نظریه‌ های جامعه‌ شناسی، جایگاه ویژه‌ ای را در این کتاب به خود اختصاص داده‌ است. به رغم این جایگاه ویژه، اما نویسندگان کتاب برای آشنایی دانشجویان با نظریۀ فمینیستی، فصل جداگانه ‌ای را برای آن در نظر نگرفته ‌اند. خود نویسندگان چرایی آنرا این گونه توضیح می دهند: «زیرا نظریه فمینیستی از جهت گیریهای بسیار گسترده‌ نظری بهر می برد. بنابراین تأکید ما بر شیوه هایی است که از طریق آن‌ها نظریه پردازان فمینیست، چشم اندازهای متفاوت جامعه شناسی را گسترش بخشیده اند و در سرتاسر این کتاب در فصل های مناسب به بحث درباره آنان می پردازیم.»[۱۲]

پرسش‌ های گوناگون در باره‌ی: دلایل تاریخیِ فرودستی زنان، بازنمود شکل‌ های پیچیده‌ سلطه بر زنان، ریشه های تبعیض جنسیتی، مسئله بازکشف تن، درباره‌ زنان کارگر، زنان سیاه پوست، همجنس ‌گراها، کار زنان در خانه، کار بیرون از خانه، مسئله دستمزدهای نابرابر، رابطه طبقه و جنسیت، و نظایر این مسایل کلیدی در این کتاب مطرح می‌شود. بدیهی است که بخش بزرگی از این پرسش‌ ها به طور مستقیم به امور ملموس و روزمره‌ زندگی زنان پیوند دارد مثلاً این پرسش که: «در میان مزد و حقوق‌ بگیران، چرا میانگین سالانه‌ حقوق زنان دارای مدرک کارشناسی یا بالاتر در ایالات متحد به نحو چشم‌گیری پایین ‌تر از میزان درآمدی است که مردانی با همان مدرک تحصیلی، دریافت می‌کنند؟ دوم این که چرا پسران و مردان، در مدرسه و خانه و سرِ کار، به پرخاش‌گری و تسلط بر موقعیت، گرایش دارند، در حالی که دختران و زنان به دلسوزی و نمایش رفتاری بیشتر «پشتیبانی‌کننده» تمایل دارند؟»[۱۳] افزون بر این پرسش‌ها، والاس و ولف در فصل‌های مختلف کتاب‌شان، ما را با نظرات علمی/انتقادی برخی چهره‌های شاخص جنبش فمینیستی غرب از جمله: زلاِ آیزنشتاین، جانت چافتز، رای لسر بلومبرگ، دوروتی ای. اسمیت، پاتریشیا هیل کالینز، ارلی راسل هوک چایلد، دیدی کایات، و… آشنا می‌کنند. آشنایی با افکار و اندیشه‌های برابری‌خواهانه، به خصوص آگاهی از منظری که این دانشورانِ فمینیست مناسبات اجتماعی قدرت را تحلیل می‌کنند طبعاً به آن دسته از دانشجویان علوم اجتماعی که پرسشگرند و مایل‌اند هرچه بیشتر از جامعه‌ی مردسالار و روابط پیچیده‌ قدرت، آگاهی یابند، فراوان یاری می ‌رساند.

نظریه جامعه‌شناسی معاصر و تزلزل تئوریک انقلاب‌های بزرگ

یکی دیگر از نکات ظریف این کتاب، سیر پُر افت و خیز جامعه ‌شناسی از حوزه‌ نظریه‌های کلان به سطح نظریه‌ های متوسط و خرد است. می‌دانیم که پس از نسلی از اندیشمندان بزرگ اروپایی و آمریکایی (فریدریش هگل، کارل مارکس، امیل دورکیم، ماکس وبر، مارتین هایدگر، گئورک زیمل، جورج هربرت مید، و…) عرصه‌ی علوم اجتماعی از نظریه‌پرداز بزرگی که صاحب نظریه‌ای جامع و مانع «با گستره‌ی جهانی» باشد محروم بوده است. با این حال روث والاس و الیسن ولف، در جای جای کتاب‌شان تأکید می‌کنند که نظریه‌های«با گستره‌ی جهانی»، همچنان اعتبار خود را حفظ کرده‌اند و جامعه‌شناسان کنونی با نگاهی جستجوگر و استقرایی – و به رغم دلبستگی‌شان به جامعه‌شناسی خُرد- باز هم از نظریه‌ی غول‌هایی چون مارکس، وبر، زیمل، و… متأثرند. نویسندگان در مقدمه کتاب تصریح می‌کنند «نظریه‌پردازان معاصر روی شانه‌ی غول‌های جامعه‌شناسی ایستاده‌اند».

به رغم این تأثیرپذیری مثبت اما به هزار و یک دلیل عینی و ذهنی، فاصله‌ی جامعه‌شناسی معاصر نسبت به کلان‌روایت‌های پیشین خود، هر روز فزونی یافته است. این امر به طور طبیعی، در بنیادهای نظری انقلاب‌های کلاسیک (که از کلان‌روایت‌ها تغذیه می‌کردند) نیز اغتشاش و تزلزل ایجاد کرده است. برای مثال چهل سال پیش در سال ۱۳۵۷ هنگامی که انقلاب در ایران رخ داد سرزمین ما همچون بسیاری دیگر از کشورهای آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا، گهواره‌ی کلان‌روایت‌های انقلابی‌/ایدئولوژیک (مذهبی، ملی‌گرا، ملی/مذهبی، و مارکسیستی) برای رستگاری مردم و رهایی جامعه از استثمار و استعمار به‌ویژه رهایی از سبک زندگی و فرهنگ «بیگانه»‌ی غرب بود. آن کلان‌روایت‌ها که در دهه۴۰-۵۰ خورشیدی گفتمان‌های تقابلی و دوگانه‌سازی‌های شرق/غرب؛ مذهبی/غیرمذهبی و سنتی/مدرن را در ایران شکل دادند در واقع مسبب «غلبه‌ی هستی‌شناختی پاره‌ای ایده‌های انتزاعی، بر واقعیات جامعه‌شناختی زندگی روزمره در جامعه اند.»[۱۴]

آن ایدئولوژی‌های رهایی‌بخش و مدرن با رویکردی نوستالوژیک به گذشته (بازگشت به اصالت و اصل خود) بنا داشتند از جامعه ایران به عنوان یک «کلیت»، افسون‌زدایی‌کنند و با پاره‌کردن بندهای فقر و جهل و ظلم از پای مردم، آن‌ها را به رستگاری و زندگی اصیل و بومی‌شان بازگردانند.

میدانیم که لازمۀ انجام رسالتی چنین بلندپرواز (پروژۀ بازگشت به ریشه ها در ابعاد یک جامعۀ بزرگ)، نه تنها تکیه بر یک کلان‌ روایت‌ (حقیقت مطلق) بلکه مستلزم اجرای پروژه‌ های بسیار پرهزینۀ فرهنگی/اجتماعی به پشتوانۀ همان کلان ‌روایت است. از سوی دیگر لازمۀ اجرای این پروژه‌ ها در مقیاس یک جامعۀ چندفرهنگی، حضور مردمانی یکدست و جامعه ای تکصدایی است که به ریسمانی واحد (روایتی کلان و یکّه) چنگ بزنند تا به جامعۀ آرمانی مورد نظرشان – مدینه فاضله- برسند. بر پایه این روایت‌ های کل ‌گرا و مطلق ‌نگر (با گرایشی نیرومند از بومی ‌گرایی)، جنبشی در سال ۱۳۵۶ خورشیدی در ایران آغاز گردید که سرانجام در ۱۳۵۷ به استقرار دولت دینی در کشور منجر شد.

از میان بومی ‌گرایان اصالت ‌جو که بیشتر از بقیۀ روشنفکرانِ آرمان‌ خواه، بر هویت اصیل و بومی، پای می ‌فشردند و در عین حال نفوذ بسیار بیشتری هم بر افکار مسلمانان تحول‌ خواه جامعه ‌شان داشتند می ‌توان از متفکرانی همچون احمدفردید و جلال آل احمد نام برد. در کنار این شخصیت‌ های پرنفوذ، چهره ‌های سرشناس «حلقه‌ اصحاب تأویل» هم بسیار فعال بودند که در واقع شاگردان «هانری ‌کربن» محسوب می ‌شدند مثل داریوش شایگان، سید جلال الدین آشتیانی، مرتضی مطهری، سید حسین نصر، جلال الدین همایی، بدیع الزمان فروزانفر، محمدکاظم عصار، و… بعدتر نیز کسانی همچون احسان نراقی، رضا داوری اردکانی و… نیز به این نحله‌ بومی ‌گرا و غرب ‌ستیز پیوستند.

آرای این روشن‌فکران اصالت‌گرا عمدتاً الهام‌گرفته از نظریه‌های «ستیزه» و جهانشمولِ عالمان غربی – به طور مشخص «مارتین هایدگر»- بود. در واقع هایدگر و پیروان غربی‌اش همچون هانری‌کربن، (که در تاریخ معاصر غرب از چهره‌های شاخص «جنبش ضد روشنگری» محسوب می‌شوند) مدرنیته‌ی غربی را به کل زیر سؤال برده و با خلق «گفتمان اصالت»، بازگشت به ریشه‌ها و خلوص معنوی را تبلیغ می‌کردند. طبعاً پیروان ایرانی آنان نیز راه مرشدان خود را پی گرفتند و هر کدام به بنا به تفسیر خاص خود از «گفتمان اصالت»، نسخه‌ای شفابخش برای درمان عاجل جامعه و رستگارشدنِ‌ همه‌ی مردم ایران – و حتا منطقه خاورمیانه – ارائه کردند.[۱۵] این نسخه‌ی شفابخش مشروعیت خود را نه از متن زندگی و تجارب زیسته‌ی مردم بلکه عمدتاً از قلمروهای فرامتنی و برساخته‌شده (شرق/غرب، ما/ دیگران؛ فرشته/دیو،..)، کسب می‌کرد.

اما پیچیده‌ترشدن مناسبات اجتماعی و آشکارشدن پیامدهای پُرهزینه‌ی انقلاب‌ها (ناتوانی علوم اجتماعی در پیش‌بینی آینده)، به تدریج تحولی در نظام دانایی این علوم -به‌ویژه جامعه‌شناسی- به وجود آورد در نتیجه اکنون بخش عمده‌ای از نظریه‌های معاصر در این حوزه، آرام، آرام از جامعه‌شناسی کلان و حمایت از روایت‌های بزرگِ کلاسیک، فاصله گرفته‌اند و بر محدودیت‌های این روایت‌های کل‌نگر و مطلق‌گرا تأکید می‌ورزند. اغلب جامعه‌شناسان معاصر دنیا اکنون شارح نظریه و بینشی هستند که به جلوه‌های «زندگی روزمره» (everyday life) توجه خاص دارد. یعنی گذار از جامعه‌شناسی کلان به سمت جامعه‌شناسی خُرد و متوسط.

این چرخش و گذار از کلان به خرد، در واقع تحولی ژرف در سازوکارهای فهم جامعه‌های معاصر است. تحولاتی که این دَوَرانِ عظیم به‌وجود آورده به طور قصدناشده، پایه‌ها و پشتوانه‌های تئوریک انقلاب‌های بزرگ را نیز متزلزل کرده است. پذیرش این واقعیت، بدان معناست که زین پس اگر روشن‌فکر آرمان‌خواه به‌دنبال رستگاری ابناءبشر و تغییر انقلابی و سراسری است و برای این کار به نظریه‌ای بزرگ نیازمند است (نظریه‌ای که بتواند آینده را هم پیش‌بینی کند) بعید است که آن را در جامعه‌شناسی معاصر پیدا کند بنابراین ناگزیر است به آرای غول‌های جامعه‌شناسی بازگردد زیرا « نظریه‌پردازان جوان معاصر، نه آن اعتمادبه‌نفس مارکس را دارند که بتوانند آینده را پیش‌بینی کنند و نه حتا با دیدگاه پارسُنز اشتراک‌ نظر دارند مبنی بر این‌که مسیر و سرشت دگرگونی‌های تکاملی تا به امروز به‌نوعی ناگزیر بوده است. آن‌ها بازتاب حال‌وهوای عمومی روشنفکری‌اند. تحولاتی همچون نظریه آشفتگی محض (chaos theory) بر تأثیرهای مهمی تأکید می‌کند که دگرگونی‌های کوچک بر جهان مادی می‌تواند بگذارد. در روانشناسی و دیدگاه‌هایی همچون پدیدارشناسی[۱۶] تأکید بر جنبه‌های از پیش تعیین‌نشده و خلاق کنش و دریافت انسان است. در نتیجه جامعه‌شناسان معاصر برمحدودیت‌های نظریه‌های بزرگ تأکید می‌کنند به ویژه هنگامی که هدف آن‌ها پیش‌بینی آینده است. مثلاً سیمور مارتین لیپسِت چنین استدلال می‌کند: ما باید محدودیت عمومی علوم اجتماعی و ناتوانی ذاتی آن را در پیش‌بینی جزییات بپذیریم. علوم اجتماعی در بهترین حالت خود، آن چیزی را می‌تواند پیش ببرد که رابرت مرتن نظریه‌های «باگستره‌ی متوسط» می‌نامد..»[۱۷]

به همین قیاس، بخش بزرگی از جامعه‌شناسی معاصر به مطالعه‌ی جلوه‌های زندگی و رفتارهای روزمره مردم در وضعیت‌های کنش متقابل می‌پردازند. جلوه‌هایی که به قول علی میرسپاسی «در وهله‌ی نخست مبتنی است بر تنظیم نهادها، و همین نهادها هستند که وسیله یا «ظرف» تحقق امکانات برای یک زندگی سالم اند.»[۱۸] گستره‌ی وسیع زندگی جمعی و معاصر ما انسان‌ها نیز نشان داده است که این تنظیمات نهادی لزوماً به کلان‌روایت‌های جامعه‌شناختی یا فلسفی، مشروط نیست «تحقق این تنظیمات نهادی و عمل‌گرایانه، هیچ وابستگی الزامی به یک دیدگاه فلسفی خاص(مثل سکولاریسم، یا بینش علمی) و پیش‌شرطی چون یک تحول فرهنگی بزرگ که طرز فکر مردم و رفتار و معنای زندگی آنها را سراسر عوض‌کند نمی‌طلبد مثلاً آن طور که آتاتورک، رضاشاه یا دولت‌های کمونیستی قرن بیستم به آن مبادرت کردند.»[ ۱۹]

در واقع بخش بزرگی از پژوهش‌های جامعه‌شناسی امروزه بر تجزیه و تحلیل کنش‌های متقابل در سطح افراد و گروه‌ها و رابطه متقابل‌شان با محیط مادی تمرکز یافته است. از جمله: نهاد خانواده، اقتصاد خودتنظیمی، سرمایه اجتماعی، حقوق مهاجران در کشورهای میزبان، مسئله محیط زیست، رابطه نابرابر کارکنان و مدیران شرکت‌های بزرگ؛ حقوق زنان در خانواده و اجتماع؛ عوارض اپیدمی کالایی‌شدن؛ پیامدهای انقلاب پنجم صنعتی و حقوق افراد در دنیای دیجیتال؛ معضلات شهروندان در کلان‌شهرها؛ شناخت حریم و مرز و مناسبات حوزه خصوصی و عمومی؛ مسایل بغرنج دموکراسی و فرصت‌های برابر شهروندان؛… که مجموعه‌ی این‌ها را نیز «معطوف به جلوه‌های زندگی روزمره مردم» می‌داند. آنتونی گیدنز این بخش گسترده و مسلط در علوم اجتماعی را زیر عنوان «جامعه‌شناسی خُرد» دسته‌بندی می‌کند و می‌نویسد: «جامعه‌شناسی خرد برای روشنی‌بخشیدن به الگوهای وسیع نهادی ضرورت دارد…کنش متقابل در متن و زمینه‌های خرد بر فرآیندهای اجتماعی بزرگ‌تر تأثیر می‌گذارند…کنش متقابل رو در رو آشکارا شالوده‌ی اصلی همه‌ی شکل‌های کنش متقابل اجتماعی است صرف‌نظر از این که متن و بستر کنش متقابل تا چه حد بزرگ‌مقیاس باشد.»[۲۰]

باری، وجود این تحولات ژرفِ علمی/ نهادی در جوامع دموکراتیک که نظریه‌های «باگستره‌ی خُرد و متوسط» را به گرایش مسلط در جامعه‌شناسی معاصر تبدیل کرده و در عوض، نظریه‌های «باگستره‌ی جهانی» را به حاشیه رانده است می‌تواند تحول‌خواهانِ جوامع غیردموکراتیک را -که با استبداد فراگیر سیاسی مواجه‌اند – دچار تناقض و سردرگمی کند. از این رو چه بسا دل‌نگرانی لوئیس‌کوزر که در سال‌های آخر عمرش گفته بود «لبه انتقادی جامعه‌شناسی کُند شده است» به نوعی حرف دل برخی آزادی‌خواهان جوامع استبدادزده را بازتاباند!

پانوشت‌ها:

۱. روث ا. والاس/ الیسن ولف، «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی، گسترش سنت کلاسیک». ترجمه مهدی داودی. هشتصد و هشتاد وهشت صفحه. ۶۸۰۰۰ تومان. نشر ثالث. چاپ اول ۱۳۹۶، تهران.

۲. جورج ریتزر، «نظریه‌ی جامعه‌شناسی در دوران معاصر»، ترجمه محسن ثلاثی. انتشارات علمی. تهران.

۳. «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی، گسترش سنت کلاسیک»، ص ۱۵.

۴. همان. ص۱۳و۱۴

۵ . آنتونی گیدنز، «جامعه‌شناسی»، ترجمه حسن چاوشیان، ص۲۳، نشر نی، چاپ پنجم ۱۳۸۹. تهران.

۶ . «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی، گسترش سنت کلاسیک»، ص۴۳۵

۷ . همان. ص ۴۳۶

۸ . برای آگاهی بیشتر از زندگی و فعالیت‌های علمی دروتی اسمیت، نگاه کنید به «بررسی افکار و اندیشه‌های دورتی اسمیت» در این لینک:https://eloquent.persianblog.ir/post/show/8w53d4qwXYunnpb1r4Ob و به: «چکیده‌ای از زندگی‌نامه‌ی دوروتی ای. اسمیت» در کتاب نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ص ۴۹۹،

۹. جسی شرلی برنارد، جامعه‌شناس و نویسنده‌ی آمریکایی استاد دانشگاه واشینگتن بود. «یک نوع گنجایش فوق‌العاده برای شکوفایی مدام، شاخص زندگی و کار جسی برنارد است» آثار او در باره زنان، جنسیت، ازدواج، روابط جنسی، و برهمکنش خانواده و جامعه، مشهور هستند. جایزه دانشگاهی «جسی برنارد» در رشته جامعه‌شناسی به نام او وجود دارد. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به «زندگی‌نامه جسی برنارد» در کتاب «نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر» تألیف جورج ریتزر، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۴۷۸ .

۱۰. «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی، گسترش سنت کلاسیک». ص ۴۸۳ و۴۸۴

۱۱. همان. ص۲۰۹

۱۲. همان. ص ۱۶

۱۳. همان. ص۴۱ و۴۲

۱۴. علی میرسپاسی، «روشن‌فکران ایران، روایت‌های یأس و امید»، ترجمه عباس مخبر، ص۱۴، نشرتوسعه، چاپ چهارم ۱۳۸۷، تهران.

۱۵. آثار مارتین هایدگر، به‌خصوص آرای او در کتاب «هستی و زمان»، برای این دسته از روشن‌فکران ایرانی که در جنبش ضد روشن‌گری، فعال بودند دکترین راهنما محسوب می‌شد. این در حالی است که به اعتقاد علی میرسپاسی «فلسفه‌ی سیاسی شالوده‌ای مندرج در کتاب هستی و زمان و سایر آثار هایدگر، هرچند برای کسانی که در یک بستر جهان سومی، مدرنیزاسیون را از بالا [و به شکل آمرانه] تجربه می‌کنند ممکن است جذاب باشد و توسل هایدگر به ریشه‌ها امنیت خاطر بیاورد و بازگشتی خیالی به نظمی آشنا را ممکن سازد اما محور قرار گرفتن گفتمان اصالت، فوق‌العاده خطرناک و دشمن ذاتی مدرنیته‌ی دموکراتیک است زیرا فرهنگ سنتی را به قالب یک مدل خیالی واحد و جزم اندیش می‌ریزد… نفوذ عظیم این چارچوب فلسفی بر روشن‌فکران پیش از انقلاب آشکار است…» علی میرسپاسی، «روشن‌فکران ایران، روایت‌های یأس و امید»، ترجمه عباس مخبر، ص ۱۴ و۱۵ و۱۶.

۱۶. «هدف پدیدارشناسی در واقع مقابله با تجرید بود. این مکتب چنان که از شعار آن، یعنی «بازگشت به خودِ چیزها» برمی‌آید بازگشتی به عینیات و واقعیات مجسم بود. فلسفه بیش از حد به مفاهیم و بسیار کم به واقعیاتِ مشخص پرداخته بود و بدین ترتیب نظام‌های فکری سنگین و نااستوار خود را بر شکننده‌ترین پایه‌ها بنا نهاده بود اما پدیدارشناسی با برگزیدن آن‌چه می‌توان از رهگذر تجربه نسبت به آن اطمینان حاصل کرد مبنایی فراهم آورد که معرفتی اصیل و قابل درک برآن بنا گردد.» به نقل از: تری ایگلتون، «پیش‌درآمدی بر نظریه ادبی» ترجمه عباس مخبر، ص۷۸ و۷۹، نشرمرکز، چاپ هفتم۱۳۹۲، تهران.

۱۷. «نظریه‌های معاصر جامعه‌شناسی، گسترش سنت کلاسیک.» ص۳۲۳ .

۱۸. علی میرسپاسی، «اسلام، دموکراسی و جهان‌وطنی»، به نقل از «خانه و جهانشهر» :http://www.radiozamaneh.com/189808

۱۹. همان.

۲۰. آنتونی گیدنز، «جامعه‌شناسی»، ترجمه حسن چاوشیان، صص۵ و۱۱۹ و ۱۲۰، نشر نی، چاپ پنجم ۱۳۸۹. تهران.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

جواد موسوی خوزستانی

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »