مصاحبههای اخیر عباس امیرانتظام عرق شرم را بر پیشانی مینشاند و نفس را از شدت خشم به شماره میاندازد. سخنگوی دولت مهندس بازرگان، نخست وزیر زمان انقلاب، از اولین کسانی بود که مغلوب باندهای مافیایی اطراف بیت آیتالله خمینی شد و امروز پس از چهل سال٬ هر گاه از دوران زندان خود سخن می گوید ابتدا اشک میریزد و از میان هقهقهای پیرمردی که امثال لاجوردیها تلاش کردند او را خرد کنند، هنوز احساساتی بینظیر و ناب از ایراندوستی و انسانگرایی از کلامش میجوشد.
در آخرین مصاحبه از مجموعه تاریخ شفاهی٬ عباس امیر انتظام کفش پارچهای مندرسی را نشان میدهند که یادگار اولین هفت سال زندان اوست. این کفش به دور از چشم نگهبانها در زندان اوین از تکه گهای پتو دوخته شده و گاها در کریدورهای زندان از آن استفاده میکرده است. برای هفت سال حتی به او دمپایی هم نمیدادند و او تنها زندانی سیاسی بود که اجازه داشتن هیچ پاپوشی را نداشت تا با تحقیر او پایههای حکومت تاریخی طیف روحانیون دروغگو و دغلباز ریشه بگیرد. حتی همین پاپوش دوخته شده از پتو را در زندان از او گرفتند زیرا گفته بودند که برای تحقیر او و ملیون ایرانی٬ امیر انتظام حتی با پای برهنه باید به توالت و حمام برود.
هر آنچه از علم قضا در نظام حوزوی خوانده یا آموخته یا تدریس شده است را میتوان پاره کرد و به آب رودخانه سپرد، وقتی حکام شرع جنایتکار مستقر در زندان اوین که بویی از انسانیت نبرده اند بر اساس ادله و کینههای قبائل عرب ۲۰۰۰ سال قبل نجد و حجاز به قضاوت انسانهای بیپناه مینشینند. امیر انتظام نقل میکند که یک بار او و دو نفر دیگر را از زندان اوین به بیمارستان مدرس در سعادت آباد برده اند اما او و دو نفر دیگر را زنجیروار به دم الاغ بسته اند. از میان این سه نفر تنها کسی که کفش بر پا نداشته و پا برهنه بوده امیر انتظام بوده است.
آنچه که داستانهای امیر انتظام از خاطرات سالهای زندان را دردناکتر می کند این است که او برای ۳۶ سال اجازه دیدار با فرزندانش را نداشته است و در تنهایی برای آنها مویه میکرده است. ۱۷ سال ممنوع الملاقات بوده است. ۱۷ سال نیز از زندان بیرون نرفته است. او بدون ملاقات برای بیش از سه دهه چنان دلتنگ فرزندانش بوده است که از میان مجلههای زندانیان عادی عکس کودکان را در میآورده به روی یک تکه مقوا میچسبانده و به دیوار کنار تخت خود الصاق میکرده است. تعدادی از این عکسها یادگار زندان امیر انتظام است که در این مصاحبه نشان داده می شود. امیر انتظام در حسرت دیدار فرزندانش که دیگر بزرگ شده بودند و دیگر تصوری از سیمای آنها نداشت به هنگام دلتنگی به عکس این کودکان نگاه میکرده و میگریسته است. همین زندانی پس از سه دهه که از زندان به مرخصی آمد به دیدار محمدی گیلانی، قاضی پرونده و صادرکننده حکم اعدامش، رفت که در بستر مرگ افتاده بود . بسیاری از دانشجویان پیرو خط امام که با ندانمکاری خود بازیچه دست مافیای قدرت در ایران شدند و با انتشار اسناد کاری و عادی سفارت امریکا زمینهساز محکومیت او شدند به دیدار او رفتند و از کرده خود اظهار ندامت کردند.
این برای اولین بار نیست که اخبار هولناکی از زندانیان و زندانهای ایران به گوش میرسد. اما امیرانتظام سرافراز اما درهمشکسته سند زنده آن نظام قضایی فاسد مطرودی است که از همان روزهای ابتدای جمهوری اسلانی پایههای آن ریخته شد و امروز دیگر همه توافق دارند که تبدیل به اصلیترین ابزار سرکوب مردم ایران و مجرای تاراج ثروتهای ملی ایرانیان شده است.
هر چند مصاحبههای امیر انتظام انسان را دلریش میکند ولی شاید او هنوز حامل بدترین خاطرات زندانیان زندانهای جمهوری اسلامی نیست. کم نبودند زندانیان سیاسی پسر و دختر که در دوران محکومیت مورد تجاوز قرار گرقتند یا از سوی مسئولان زندان به لاتهای زندان فروخته شدند. کم نبودند دخترانی که با حکم قضات شرع شب قبل از اعدام از سوی پاسداران زندان مورد تجاوز قرار گرفتند و فردا لباس و مهریه آنها به خانواده آنها تحویل داده شد تا شرعیت و حلال بودن تجاوز در زندانهای جمهوری اسلانمی رعایت شده باشد.
کم نبودند زندانیان دختر گروههای سیاسی که به پس از شکنجه اجازه توالت رقتن هم نداشتند و در سلولهای بیست نفری درون کیسههای پلاستیکی قضای حاجت میکردند و بعدها از بوی تعقن دچار بیماریهای ریوی شدند.
و البته، کم نیستند و نبودند زندانیان سیاسی و امنیتی که نه مورد تجاوز قرار گرقتند و نه آنها را به لاتهای زندان فروختند و نه بازجو نیمه شب با نگاههای کثیف به سلولهای انفرادی آنها سر زدند٬اما خبر خودکشی آنها به خانواده آنها اطلاع داده شد و کسی نمیداند چرا و چگونه آمار زندانیان امنیتی و سیاسی که خودکشی میکنند اینقدر افزایش یافته است.
اما هرچه هست امیرانتظام سند زنده و حامل یکی از دردناکترین تجربههای یک زندانی سیاسی در ایران است که بر اساس شواهدی که ارائه میدهد میتوان همه سران جمهوری اسلامی و همه روئسای زنده قوه قضاییه٬ و همه روئسای چهل سال گذشته زندان اوین را در دادگاههای بینالمللی مسئول رسیدگی به نقض فاحش و مستمر حقوق بشر مورد محاکمه قرار داد.
روزی که دیر نیست خواهد آمد که مسببان چنین موارد دردناک نقض حقوق انسانی مانند سران خمرهای سرخ٬ یا سران صربهای بوسنی٬ یا نازیها و همکاران سازمان اس اس یا اطلاعات و امنیت ادلف هیتلر مورد پیگرد و محاکمه قرار گیرند. سند این ادعا این است که چهل سال کسی اطلاع نداشت که یک شهروند ایرانی به نام عباس امیرانتظام حتی برای رفتن به توالت اجازه نداشته است دمپایی به پا کند٬ اما مصاحبه یکی دو روز پیش او در مورد خاطرات زندان مانند بمب در همه رسانههای خبری فارسیزبان صدا کرد.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…