حدود سه دهه است که سیاست خارجی کشور ما با چالشهای عظیمی روبرو شده است. در طول این مدت آقای خامنهای کوشش کرده تا با ایجاد دولتی موازی و پنهان، کنترل ارگانهای بیشتر حکومتی را تحت فرمان خود آورد و در این میان، هیچ ارگانی به اندازه وزارت امور خارجه کشور صدمه ندیده است. اگرچه انتخاب برخی از وزرا مانند وزیر اطلاعات با هماهنگی او عملا بهانتخاب اوست اما در عمل هیچ وزارتخانهای تخریب این دخالت و کنترل را بیشتر از وزارت امورخارجه کشور عیان نکرده است.
در واقع سیاست خارجی ایران در منطقه خاورمیانه کلا از تصرف وزارت امورخارجه خارج شده و گروگان ایدئولوژی غربستیز رهبری شده است. نتیجه این کار ایجاد شکافهای عمیق سیاسی بین ایران و بقیه کشورهای منطقه، ایجاد بهانه برای دخالت مستقیم کشورهای بزرگ در خاورمیانه و تکیه کشورهای استبدادی خاورمیانه خصوصا بر امریکا بهخاطر استفاده از چتر امنیتی این کشور بوده است. امروز دولت عراق که همپیمان منطقهای ایران است، چارهای جز دعوت امریکا برای ماندن در این کشور به خاطر ایجاد امنیت و حمایت از نیروهای مسلح عراق نداشته است.
با استقرار دولت احمدینژاد، خاورمیانه کاملا شماره معکوس امنیتی خودرا رقم زده است. ایران دو شانس بزرگ تاریخی را با دخالت رهبر جمهوری اسلامی ایران از دست داد تا خاتمی با کلینتون و روحانی با اوباما مشکلات مابین دو کشور را بتوانند حل کنند. دولت کلینتون تا مرز معذرتخواهی برای کودتای ۲۸ مرداد در ایران پیش رفت اما رهبری اجازه نداد تا روابط بهتری بین ایران و امریکا ایجاد شود و امروز با دولت ترامپ و انتخاب جان بولتون، امنیت کشور ما بیش از هر زمان دیگری بعد از انقلاب به چالش کشیده میشود.
بعد از انقلاب این اولین باریست که پر مخاطرهترین دولتها با کابینهای بسیار خطرناک برای کشورما در امریکا سرکار میآید.جان بولتون، کسی که میخواهد رئیس شورای امنیت امریکا و دولت ترامپ شود، فقط به اقتدار نظامی امریکا میاندیشد. او مدافع سر سخت استفاده از قدرت نظامی امریکا خارج از مرزهای این کشور است. او حتی بین نیوکانهای راستگرای محافظهکار امریکایی، جایگاه ویژهای را بهخود اختصاص داده است. بولتون هرگز برای پستهای دولتی به کنگره امریکا معرفی نشده است، بهخاطر اینکه بسیاری از محافظهکاران امریکایی او را در مواضع خود بسیار رادیکال میدانند و حاضر نیستند که به او رای اعتماد دهند. انتخاب او برای نمایندگی امریکا در سازمان ملل متحد در زمان بوش با اعتراضات جدی روبرو شد. او هیچ ارزشی برای سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل قائل نیست. بیش از یک دهه زودتر از انکه او نماینده جورج بوش در سازمان ملل شود، گفته:«سازمان ملل متحد وجود ندارد. فقط یک اجتماع بینالمللی است که از کشورهای مختلف ایجاد شده است. این اجتماع بینالمللی فقط میتواند در مواردی که امریکا، تنها قدرت واقعی جهانی، بخواهد، هدایت شود. سازمان ملل متحد چه زمانی که در جهت منافع ما باشد و چه وقتی که بتوانیم حمایت دیگران را جلب نماییم فقط میتواند از طرف آمریکا و رهبری ان هدایت شود». . بولتون، همچنین از جمله رئالیستهای راستگراییست که نتوانسته است با جهانی شدن سیاست و تجارت در سه دهه گذشته از عقاید افراطی خود در رابطه با نظم جهانی جدید دست بردارد و همچنان دگماتیک مانده است.
بر خلاف عرف معمول در سیاست خارجی، او جنگ را بر دیپلماسی ترجیح میددهد. او سخت طرفدار حمله امریکا به عراق بوده و هنوز از این مداخله نظامی حمایت میکند. حتی ترامپ هم کرارا حمله نظامی امریکا به عراق را در سال ۲۰۰۳ تقبیح کرده ست. در مورد ایران، بولتون، بهدنبال تغییر رژیم در کشور ما و از بین بردن برجام بوده است. او یکی از مخالفین دولت اوباما برای عقد قرارداد برجام است. او اعتقاد دارد که بهخاطر ضعف در قرار داد برجام، ایران توانسته است برنامه موشکی خود را ادامه دهد و به موشکهای بالستیک دست پیدا کند. یکی از مشکلات ترامپ با تیلرسون و مک مستر حمایت ان دو از برجام بوده است. مک مستر بطور مشخص اعتقاد داشته است که علیرغم مشکلاتی که ایران در خاورمیانه ایجاد کرده، امنیت ملی امریکا در حفظ برجام خواهد بود. او روشهای دیگری را مانند تحریمهای بیشتر ایران بهخاطر برنامه موشکی این کشور تجویز میکرد.
اما بولتون و پامپیو، نامزد وزیر امور خارجه امریکا، تنها شخصیتهایی هستند که کاملا با ترامپ در خصوص برنامه هستهای ایران هم عقیده هستند. در ماه مارس ۲۰۱۵ در مقالهای در نیویورک تایمز، بولتون اعلام کرد که ایران باید بمباران شود. او با حمایت کامل از راستهای اسراییل نوشت که امریکا نباید این فرصت کوتاه را برای بمباران ایران از دست بدهد. او مدافع سرسخت «سازمان مجاهدین خلق» است و اعتقاد دارد که بمباران ایران و حمله به مراکز استراتژیک این کشور بایستی با مخالفین این کشور هماهنگ شده و در جهت تغییر رژیم در این کشور باشد. در مورد کره شمالی نیز اعتقاد دارد که امریکا فرصت کوتاهی برای یک حمله پیشگیرانه باین کشور دارد. امریکا نباید برای این حمله صبر کند تا زمان از دست رفته و دیر شود. اگرچه او بسیار ضد روسیه و ضد پوتین است اما خبرها در چند روز گذشته حکایت از ان دارد که اندکی مواضع خود را در این خصوص تعدیل کرده تا با مواضع رئیسجمهوری امریکا هماهنگی لازم را داشته باشد.
اما آنچه در مورد انتخاب بولتون، بهعنوان رئیس شورای امنیت امریکا، و انتخاب پامپیو، بعنوان رئیس جدید سیا، در مورد ایران مطرح است، این است که هردوی انها نهادهاییی را کنترل میکنند که در سیاست خارجی امریکا بسیار تاثیر گذار خواهند بود. این دو شخصیت، دشمنان سرسخت ایران بوده و بدون شک در بی اثر کردن برجام نقش موثری را ایفا خواهند کرد.اروپاییان در تلاشند که با اعمال تحریمهای جدید بر ایران به خاطر برنامه موشکیاش، ترامپ را قانع کنند که به برجام پایبند بماند. اکنون این دو شخصیت و خصوصا بولتون نقش مهمی را در لغو احتمالی برجام ایفا خواهند کرد. نیوکانهای افراطی بهدنبال این فرصت تاریخی میگشتند تا بتوانند حمایت امریکا را از مواضع راست افراطی اسراییل و ناتانیاهو خصوصا در مورد ایران بیشتر بهنمایش گذارند. به همینخاطر، نه تنها اسراییل و عربستان سعودی بلکه بقیه دشمنان ایران در منطقه بسیار از انتخاب بولتون خوشحال هستند.
اما چالش دوم برای ایران، جنگ احتمالی با آمریکا خواهد بود. البته باید توجه داشت که متیس وزیر دفاع امریکا حاضر نیست که نیروی نظامی امریکا را به مرزهای ایران اعزام کند، اما ارتش امریکا میتواند با حمله هوایی به مراکز نظامی و تاسیات تولیدی ایران اهداف خود را دنبال نماید تا هدف اصلی امریکا و اسراییل که نشانهرفتن اقتصاد ایران است، تامین شود. بسیاری از تحلیلگران غربی اعتقاد دارند که اسراییل و عربستان سعودی با حمایت امریکا این هدف را در ایران دنبال میکنند. با اقتصادی پویا، ایران میتواند بهبک رقیب صنعتی برای اسراییل در خاورمیانه تبدیل شود. متاسفانه از بیبصیرتی مطلق رهبران دست اندرکار سیاست خارجی ایران در خاورمیانه است که به این تنشها، صرفا نگاه سیاسی دارند و خود را از دیدن تصویر بزرگتر رقابتهای منطقهای محروم کردهاند.
همانند بولتون، رهبری و سپاهیان ایران بهتوفق و برتری نظامی ایران در خاورمیانه تمرکز دارند. متاسفانه این دیدگاه جاهلانه به رقابتهای منطقهای، به منافع ملی کشور ما بسیار ضرر زده است. با فشارهای بیشتر قانونی بر روی ترامپ در امریکا، بهخاطر همکاری او با روسیه و دخالت پوتین در انتخابات امریکا، بعید بنظر نمیرسد که ترامپ برای منحرف نمودن افکار عمومی امریکا، شروع کننده جنگ با ایران باشد. جنگ امریکا با ایران تمام معادلات امنیتی منطقه را بههم خواهد زد و ایران را با تلاطمهای جدی و جدیدی روبرو خواهد ساخت
اما رهبری جمهوری اسلامی ایران دائما بر طبل انتقاد دولتمردان ایران برای اعتماد به برجام و کشورهای غربی زده است. او ادعا میکند که اگر امریکا و اروپاییان از برجام هم راضی باشند مسئله دیگری را برای ایران ایحاد میکنند تا ایران را در تنگنا قرار دهند. این یک ادعای کامل بدون منطق و بدون پشتوانه دادههای تاریخی در صحنه بینالمللی است. در صحنه سیاست خارجی داشتن اعتماد بحث کاملا بیهودهایست. هر کشوری که بهفکر منافع ملی و اخلاقی خود باشد قادر خواهد بود تا از خود دفاع کند. فرصت بزرگی بود تا ایران بتواند از بیاعتمادی اروپا به ترامپ استفاده کند اما کسانیکه موشکهای بالستیک ایران را به ازمایش گذاشتند و این موشکها را به سوریه شلیک کردند و بر روی انها شعار نابودی اسراییل را نوشتند، این فرصت تاریخی را مجددا از ایران گرفتند تا بتواند با اروپا رابطه دیپلماتیک بهتری را بنیان نهد.
خلاصه اینکه، هیچکسی مانند رهبری جمهوری اسلامی ایران در واماندن و شکست سیاست خارجی ایران در منطقه و دنیا مقصر نیست. یک بار رهبری گفته بود او یک دیپلمات نیست بلکه او یک انقلابیست. انقلابیگری و اتخاذ سیاستهای ایدئولوژیک او و نظامیانیکه دائم برای محو اسراییل عربده میکشند، ضربات عدیده، پیوسته و جبرانناپذیری بر منافع و امنیت کشور ما وارد کرده است.