ابتدای سال ۹۶، در پروژهای بهعنوان مترجم و محقق همکاری میکردم و به این مناسبت تقریبا تمامی بولتنهای اتاقفکرهای واشنگتن را میخواندم. آنزمان هنوز دولت ترامپ بسیار نوپا بود و سکان سیاست خارجی هم در دست فرد نسبتاً مستقلی قرار داشت.
اتاقهای فکر جمهوریخواهان مملو از اندیشههای ضد برجام بود که راهحلهای مختلفی برای غلبه بر دستاورد دیپلماتیک ایران و جهان ارائه میکردند. راهحلیهایی که همگی بر محور تحریمهای غیر هستهای و جلوگیری از اجرای واقعی برجام تا زمان خروج ایران از توافق هستهای شکل گرفته بودند. امروز و در ابتدای سال ۱۳۹۷ باز هم همان نامها را در عناوین خبری میخوانم اما اینبار بهجای اتاقهای فکر، این افراد در سخنرانیهای رسمی بهعنوان وزیر امور خارجه، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی و مشاور امنیت ملی آمریکا همان عقاید را مطرح میکنند.
مسیر مقالاتی که زیر عنوان «غلبه بر ایران» در دانشگاهها و میزهای مشورتی مورد بررسی قرار گرفته بودند به این شکل بود که باید ایران را زیر شدیدترین فشارهای غیرهستهای قرار داد و بهترین نقطه برای چنین فشارهایی، برنامه موشکی و حوزه نفوذ تهران در منطقه است. در برخی از پژوهشها پیشنهاد شده بود که دولت ترامپ فضای تبلیغاتی را به سمت تنش لفظی با دولت ایران هدایت کرده و پس از آنکه بخشهای غیردیپلماتیک قدرت بهصورت رسمی از فعالیتهای پشت پرده نظامی پردهبرداری کردند، این فعالیتها هدف تحریمهای دست و پاگیر قرار گیرند. در گام بعدی، فقط بخشهای حساس برجام مانند لغو تحریم سوئیف، لغو تحریم بیمه و لغو تحریم نفتی در ظاهر دست نخورده باقی بماند اما با تحریمهای موازی از ادامه فعالیت آنها جلوگیری شود تا جایی که تهران خوداقدام به خروج از توافق کند و در این لحظه محاصره کاملی با اجماع جهانی علیه کشور آغاز شود. آن روزها خواندن این مقالات و پژوهشها که با جزئیاتی کم مانند منتشر شده بودند بیشتر شبیه حرفهای محفلی بود اما امروز آن متفکران سکانداران سیاست کلان آمریکا هستند.
مسئله اینجاست که مکانیزم ماشه طراحی شده در برجام، یک مکانیزم دوسویه است؛ به این معنی که هر طرفی که از توافق خارج شود، در این زمینه در دنیا به انزوا کشیده میشود اما از آنجایی که تنها تراز تجاری ایران با جهان نفت است، وضعیت برایش سختتر خواهد بود. در صورتیکه دولت ترامپ براساس وعده تکراری خود از این توافق خارج شود، اروپا و دیگر حاضران در میز مذاکره هستهای با واشنگتن همکاری نخواهند کرد و تنها میماند ولی اگر این اتفاق نیفتد، اتفاق بدتری ممکن خواهد بود. در صورتی که برجام از سوی واشنگتن برقرار بماند، ایران بهانهای برای طرح مسئله در محافل بینالمللی و دریافت امتیازهای جانبی نخواهد داشت، در مقابل، تحریمهای که در حوزه موشکی و جنگهای نیابتی در در انتظار تهران هستند، مسیر بسیار دشوار تجارت و مراوده با بیرون را به سوی یک بنبست خواهد برد و در نهایت ایران ناگزیر به خروج یکجانبه از برجام میشود؛ اقدامی که ماشه نهایی را کشیده و تمامی توان مذاکره و دیپلماسی را صلب میکند.
در شرایط کنونی، عربستان سعودی بهعنوان دشمن شماره دو اما غیررسمی ایران در منطقه، در کنار اسرائیل بهعنوان دشمن شماره یک، مسیر پایان برجام را تشویق میکنند و لابیهای انها تلاش دارند تا از مسیرهای مختلف این توافق را از سوی غرب بهچالش بکشند. این تنها نقطه امیدواری در آغاز سال ۹۷ شمسی برای دیپلماسی ایرانی خواهد بود. خبر بستری شدن ظریف بهمدت چند روز و لغو دیدار با وزیر امور خارجه عمان در تهران، بهصورت غیررسمی نشان از وجود مشکلاتی در مذاکر غیرمستقیم با آمریکا دارد، مشکلاتی که میتواند از سنگاندازیهای داخلی تا نیمنگاه به مذاکرات کرهشمالی را پوشش دهد. علت هرچه که باشد، نتیجه آن بهسود اقتصاد تازه شکفته نفتی ایران نخواهد بود. اکنون در کنار ریاض، تگزاس هم میتواند کاهش تولید نفت ایران در جهان را جبران کند و یک برگ نهچندان قدرتمند دیگر را از دست ما روی میز بیاندازد. روسیه پیش از این نشان داده که از هیچ توافقی خوشنود نخواهد بود و حتی در عکس یادگاری برجام هم حضور نداشت؛ چین با اعتراضهای پیاپی ایران سطح حضور خود در مذاکرات را به معاون وزیر میرساند و کلاف سوریه و یمن نیز دور دست و پای گربه خاورمیانه پیچیده، کلافی که شاید با قیچی برجام از سوی واشنگتن کمی سبکتر شود.