سه روز پیش در کشاکش گمانه زنی ها درباره حمله آمریکا به سوریه، دو تصویر توجه بسیاری از کاربران فضای مجازی را به خود جلب کرد؛ علی اکبر ولایتی در غوطه شرقی در حال رجزخوانی علیه غرب بود و محمدجواد ظریف در همایش تجاری مشترک ایران و اروگوئه در مونته ویدئو پایتخت این کشور در حال سخنرانی بود. جلسات متعدد ظریف در اروگوئه در حالی در جریان بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و برخی اعضای کابینه اش سفرهای دیپلماتیک خود را لغو کرده بودند تا به مسئله سوریه بپردازند.
علاوه بر این، الکساندر لاورنتیف، نماینده ویژه پوتین در امور سوریه پیش از حمله آمریکا، انگلستان و فرانسه به سوریه، در سفری اعلام نشده و غیرمنتظره به تهران رفت و با علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران گفتگو کرد. شمخانی پس از این دیدار، به جلسه هیات دولت رفت و با حسن روحانی، رئیس جمهور ایران دیدار کرد. در هنگام ورود او به پاستور، مجید تخت روانچی، معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور همراهش بود. مجید تخت روانچی، عضو تیم مذاکره کننده هسته ای ایران که از چهره های کلیدی وزارت خارجه دوران ظریف بود، از شهریور۹۲ تا آبان ۹۶ معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه بود. او همچنین مسئول اصلی گفتگوهای ایران و اتحادیه اروپا بود که «گفتگوهای سطح بالا» نام گرفته بود. این گفتگوها که اهدافی مانند گفتگوهای حقوق بشری بین ایران و اتحادیه اروپا و تاسیس دفتر اتحادیه اروپا در تهران را دنبال می کرد، در عمل به جایی نرسید، چون اساسا نگاه کلان دیپلماسی پس از برجام، نگاه به اتحادیه اروپا نبود، نگاه غالب و مورد حمایت رهبر جمهوری اسلامی، همکاری با چین و روسیه بود.
مشکلات تخت روانچی اما فقط این راهبردهای کلان نبود. همسر او خواهر سیروس ناصری بود، فعال اقتصادی، دیپلمات و عضو تیم هسته ای ایران در دولت خاتمی. سیروس ناصری تا پیش از برجام در ایران ساکن بود و به تفسیر مشغول ولی اندکی پس از برجام زمزمه ها درباره او شروع شد، متهم به جاسوسی شد، حکم جلب برایش صادر شد، از ایران رفت و فعلا هم امکان بازگشت ندارد. جواد کریمی قدوسی، نماینده مجلس ایران ۱۰شهریور۹۶ ادعا کرد: « ناصری هفته ای یک بار از لندن به تهران می آمد و آقایان چهار میلیون تومان پول بلیط هواپیمای وی را پرداخت می کرد. حق ایاب و ذهاب و حق مشاوره هم می گرفت و بر می گشت به لندن.» زمستان۹۵ هم «علیرضا زاکانی»، نماینده مجلس نهم اشاره کرده بود سیروس ناصری به همراه حسین فریدون، برادر حسن روحانی، گروهی اقتصادی تشکیل داده و درباره تقسیم منابع و منافع پس از برجام به صورت هفتگی تصمیم گیری می کنند. سیروس ناصری در نشست های پس از برجام، همراه با «عبدالرسول دری اصفهانی»، عضو کمیته اجرای «برجام» شرکت می کرد. دری اصفهانی پس از توافق هسته ای، ۱۹ بهمن ۹۴ از حسن روحانی، رییس جمهوری ایران نشان درجه۲ خدمت و ۵۰ سکه بهار آزادی دریافت کرد ولی مهرماه ۹۶ حکم ۵سال زندان دریافت کرد و اعلام شد که جاسوس هسته ای بوده است. دادگاه او غیرعلنی بود، وزارت اطلاعات و مقام های وزارت خارجه اعلام کردند جاسوس نبوده ولی برنامه این بود که جاسوس اعلام شود.
در کنار پرونده دری اصفهانی، دو نام دیگر هم مطرح بود. محمد نهاوندیان، رئیس دفتر سابق حسن روحانی که از کلیدی ترین مهره های دوران پس از برجام بود و بسیاری از کنفرانس های اقتصادی تحت هدایت او برگزار می شد. او نقشش در معرفی دری اصفهانی را تکذیب کرد ولی ۲۹مرداد۹۶ سید جواد ابطحی، نماینده مجلس از محمد نهاوندیان پرسید: « آقای نهاوندیان باید پاسخ دهد دری اصفهانی را چه کسی با هزینه بیت المال هر چند وقت یک بار از لندن به تهران می آورد؟»
بروز چنین حاشیه هایی بود که هم نهاوندیان را در دولت دوم حسن روحانی به حاشیه برد و هم مجید تخت روانچی را. تخت روانچی، حدفاصل زمستان۹۲ تا بهار۹۳ هم درگیر یک ماجرای دیگر بود، همراه با بر محمدجواد ظریف، عباس عراقچی، سیروس ناصری و حسین موسویان. گروهی موسوم به «بچه گربه پرنده» تلاش کرد ایمیل های آنها را هک کند. در گزارشی که دی ماه۹۶ توسط «بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل» منتشر شد، آمده بود که این حملات هکری از داخل ایران و از سوی گروهی هدایت می شود که با سپاه پاسداران در ارتباط بوده اند.
در پرونده دری، یک نام دیگر هم شنیده می شد. کریمی قدوسی، نماینده مجلس خبر داد دری اصفهانی در دوران مذاکرات زیرمجموعه «حمید بعیدی نژاد»، عضو ارشد تیم هسته ای ایران مشغول به فعالیت بود. روزنامه وطن امروز، ۱۹مهرماه۹۶ در گزارشی نوشت: « نحوه ارتباط دریاصفهانی و حمید بعیدینژاد … باید به دقت مورد رسیدگی قرار گیرد … مشاورهها و نظرات دریاصفهانی درباره مسائل بانکی و مالی باید از طریق بعیدینژاد وارد فرآیند اعمال در انشای برجام میشد … باید مشخص شود نظرات دریاصفهانی تا چه اندازه در ایجاد مخمصه فعلی برجام در حوزه بانکی و مالی موثر بوده است.» برای چنین ادعاهایی هیچ سندی وجود نداشت، فقط بعیدی نژاد خوش شانس بود که در دسترس نبود.
بعیدی نژاد شهریور۹۵ به عنوان سفیر ایران در لندن منصوب شد و نسبت به دیگر چهره های تیم هسته ای از حاشیه های سیاست داخلی کمتر آسیب دید. در همان ایام با بالا گرفتن بحث جاسوسی دری اصفهانی، بعیدی نژاد هدف از طرح اتهام جاسوسی دری اصفهانی را اینطور توضیح داد: «خیلی مایلند با آب و تاب دادن برخی اطلاعات ناقص و ناصحیح حکم قطعی جاسوسی برای آقای دری را هر چه سریعتر ثابت کنند تا این نظریه خود را اثبات کنند که دشمن در مذاکرات هستهای و تیم مذاکرات هستهای کشورمان نفوذ و رسوخ کرده و این منشأ و دلیل نقصهای عمده ساختاری برجام است.» نتیجه چنین کاری هم معلوم بود؛ به زمین زدن تیم هسته ای ایران.
این پروژه دو متهم دیگر هم داشت. نفر اول مشکان مشکور بود که در مثل دری اصفهانی، نشان درجه سه خدمت از حسن روحانی دریافت کرد. او نیز متهم به جاسوسی شد. مشکور که در نشست های پس از برجام به عنوان «عضو حقوقی» تیم مذاکره کننده معرفی شد، دکترای حقوق بین الملل دارد و بر اساس ادعای کریمی قدوسی، نماینده مجلس ایران، پس از طرح اتهامات از ایران خارج شده و دستگاه های امنیتی و قضایی موفق به بازداشت او نشده اند. کریمی قدوسی همچنین از فردی ۳۵ساله به نام شعبانی به عنوان چهارمین جاسوس تیم هسته ای یاد کرده است: «وی مسئول رسانه ای و اطلاع رسانی تیم مذاکرات بود که جریان رسانه ای داخل و دیگر کشورها را هماهنگ می کرد و هم اکنون فراری است.» به نظر می رسد منظور او محمدعلی شعبانی، عضو مرکز تحقیقات استراژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در زمان مدیریت حسن روحانی است که در دوران مذاکرات هم در رسانه های غربی به نوشتن مقالاتی در دفاع از توافق هسته ای مشغول بود. علاوه بر شعبانی، حسین موسویان هم در این حوزه فعال بود. موسویان نیز در دولت خاتمی عضو تیم مذاکره کننده ای هسته ای بود ولی مدتی بعد به اتهام جاسوسی بازداشت شد. او در طول مذاکرات و پس از برجام یکی از چهره های کلیدی نزدیک به تیم هسته ای ایران محسوب می شد ولی حضورش در تهران همواره با توجه و انتقاد رسانه های اصولگرا همراه بود. به گفته یک منبع آگاه، او با پادرمیانی علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران از بازداشت رهایی یافته است. دیگر چهره ای که عضو تیم مذاکره کننده ای هسته ای نبود ولی حضورش در طول مذاکرات به شدت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت، حسین فریدون بود که اکنون با یک پرونده فساد بزرگ مواجه است و به حاشیه سیاست پرتاب شده است.
در حال حاضر، تنها چهره ارشدی که از میان اعضای تیم هسته ای در ایران مانده و کماکان در متن بازی قرار دارد، عباس عراقچی، معاون سیاسی وزیرخارجه ایران است و اگرچه ماموریت اصلی اش در دوران پسابرجام باید اجرایی کردن برجام و حل مشکلات باقیمانده از تحریم ها می شد ولی در حال حاضر به سخنگوی برجام تبدیل شده که باید به طور دائم در مجلس و رسانه ها به دفاع از برجام بپردازد و ثابت کند برجام خیانت نبوده است، به عبارتی کماکان در نقطه صفر بازی می کند. در سه سال اخیر، حتی درباره او که سابقه اش در سپاه قدس و پشتوانه قدرتمند خانواده تاجرش را به همراه دارد و موقعیت بسیار قدرتمندتری نسبت به سایر اعضای تیم هسته ای دارد، گاه به گاه شایعه شده که سفیر می شود و از ایران می رود ولی کماکان به عنوان آخرین بازمانده حضور رسانه ای خودش را حفظ کرده است. عراقچی که مهره امین تیم هسته ای در نزد اصولگرایان محسوب می شود، در ماه های اخیر سعی کرده با تغییر هرچه بیشتر ادبیات خود، حاشیه امن سیاسی را بالا ببرد. او در تازه ترین گفتگویش که با باشگاه خبرنگاران جوان انجام شده، با تمجیدهای کم سابقه از آیت الله خامنه ایِ، رهبر جمهوری اسلامی، گفته دست قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را می بوسد. علی اکبر صالحی و محمدجواد ظریف هم چنین راهی را رفته اند، منتها با احتیاط، ظرافت و پنهان کاری بیشتر.
این دست بوسی ها چه اختیاری باشد، چه اجباری، روایت گر یک واقعیت بزرگ تر است؛ تیم هسته ای ایران که پیچیده ترین مذاکرات پس از انقلاب۵۷ را انجام داد، در طول سه سال گذشته، به متهمان ردیف اول تبدیل شده اند، نقش مهمی در دیپلماسی ندارند، در زندان هستند یا فراری یا به حاشیه پرت شده.
انبوه اتهاماتی که بیشتر از طرف رسانه ها و نمایندگان نزدیک به سپاه علیه این تیم مطرح شده، اثبات نشده اند ولی آنها نیازی به اثبات شان نمی بینند، چون به هدف شان رسیده اند. این همان چیزی است که آیت الله خامنه ای و سپاه می خواهند باشد، فروپاشی دیپلماسی.
منبع: وبسایت ایرانوایر