برنامه پرگار در باره همجنسگرایی که در فضایی امن و بدور از تنش و اتهام و ترس از تعصب و تخریب، تکفیر و گزمه، بین دو نگاه سنتی و مدرن صورت گرفت بسی دلچسب بود؛ هر چند غم پنهان فقدان امنیت و آزادی در وطن را باز فرایاد می آورد.
اما؛ جدا از هرگونه ارزش داوری که در باره طرفین بحث داشته باشیم، این مناظره از منظر روششناسی دو طرف بحث، حائز اهمیت نمادین فراوانی است. یک طرف از موضع سنتی و نقلی و طرف دیگر از موضع مدرن و عقلی به چالش با دیگری میپردازد. نکته مهم اما آنجاست که طرف سنتی میخواهد گفتار خویش را نیز با عقل و جهان جدید تطبیق دهد و طرف مدرن تلاش میکند با سنت و به خصوص متن مقدس نیز همآوایی داشته باشد.
در این نقطه مرزی طرف سنتی شفافتر عمل می کند و پنهان نمیکند که هر گاه ارزشهای جهان مدرن با نص و ظهور آن تعارض داشته باشد طرف نص را خواهد گرفت و ابایی هم ندارد که به ناتوانیهای عقل اشاره کند. اما طرف مدرن از ابتدا تا پایان بر روی این نکته عام و کلی میایستد که چون خداوند حرف غیرعادلانه نمیزند پس اگر متنی چنین بود باید تلاش کرد تفسیر و تاویلی مطابق با عدالت (و عقلانیت) از آن بدست داد و ابا دارد که وارد مناطقی شود که «نص» آشکارا ظهوری غیرعادلانه و غیرعقلانی (از زاویه مدرنی که او از آن منظر می نگرد)، دارد. وی در این موارد با فرار از نقطه نزاع سعی میکند با طرح مثالهای نقض در واقع با طرف مقابل به جدل بپردازد. نراقی سعی میکند به طور غیرمستقیم بگوید اگر تفسیر من را نپذیرید در جای دیگری دچار مشکل خواهید شد. مثالهای درست و دقیقی هم میزند و به سراغ بردهداری و نقض حقوق زنان و دیگر تبعیضات آشکار (که اینک مورد توجه معدل عقل امروز و طرد شده از سوی همگان است)، می رود.
به عنوان یک بیننده و رهروی کوچکی در مسیر نواندیشی دینی؛ هر گاه از منظر سنتی به بحث نگاه میکردم کاملا در صف آقای مشکور قرار میگرفتم و سخنانش را منسجم و متقن مییافتم و هر گاه از زاویه مدرن و انسانگرا و عقلگرا مینگریستم عمیقا با آقای نراقی همدلی داشتم. در مجموع هم با صف نواندیشانه (دینی ) نراقی همسو بودم.
اما یک مشکل بنیادی در متدلوژی اسلام شناسی آرش نراقی تلاش بیهوده و ناکام برای توجیه متن و پرهیز از ورود به بحث تاریخیت آن است. همین مشکل به صورت وارونهای در نگاه مشکور نیز وجود دارد.
نراقی سعی بیحاصلی میکرد داستان لوط را با تفسیرهایی متکلفانه، با عقل و عدل انسان امروز منطبق کند و مشکور به درستی ضعفها و تناقضهای او را نشان میداد. همانگونه که وقتی مشکور سعی میکرد با استدلالهای شبهعلمی و شبهعقلی؛ عقل و عدالت را در بحث نراقی زیر سئوال برد، نراقی به درستی و به دقت هم تناقضهای او را در استدلالهایش و هم تعارض جدی منظر و نتایج وی را با عقل و عدالت مقبول جهان مدرن و معدل عقلای امروز که ظاهرا مشکور نیز نمیتوانست با آن مقابله کند، آشکار می کرد.
در این نقطه مرزی سیم خاردارهای نامرئی و مزاحم بین دو منظر مانع شکلگیری یک بحث شفاف و صریح میشد. دست مشکور برای مخالفت کردن با ارزشها و نتایج مدرن بازتر بود تا دست نراقی در زیر سئوال بردن برخی مفاهیم و ارزشهای به ظاهر نهفته در متن. دقیقا نمیدانم نراقی نمیخواست وارد این حوزه از بحث شود یا واقعا تصورش بر این است که می توان تفسیری مبتنی بر عقل و عدل از متن بدست داد. وی چندین بار با تکرار کلیاتی همچون خداوند حکم غیرعادلانه نمیدهد، متکلفانه بحث را دور زد. به نظر میرسید این بحث نیاز به یک منطقه بیطرف و یک بازارچه مرزی برای سهولت تبادل داشت که در طول بحث هیچکدام ورود جدی بدان نکرد:
سرزمین «تاریخ» و تغییر تبیین ها و ارزشها در سیر و روند طولانی آن. عدم ورود به این منطقه بیطرف مرزی چه بر اساس محافظهکاری اجتماعی باشد و چه ملاحظهکاری نظری هر دو به یکجا میرسد و آن اینکه هر طرف حرف خودش را می زند و از نقد و نقضهای طرف مقابل فرار میکند و تبادلی جدی صورت نمی گیرد.
تجربه بخشی از نحله های نواندیشی دینی در گذشته و حال برای توجیه و تفسیر علمی و عقلی برخی مفاهیم و احکام نهفته در متن تلاشی ناکام و بیحاصل بوده است. به گمان من؛ روش علمی و عقلی که هم تا سرحد امکان مقید به واقعیت عینی (در اینجا متن، طبیعت و تاریخ) و هم تا حد توان دارای انسجام و استحکام باشد، «رویکرد تاریخی» است. بدین معنا که مثلا بردهداری، قوانین و سنتها و احکام مرتبط با زنان، سبکهای زندگی و بسیاری از مسائل دیگر(از جمله تلقی از انواع گرایشات همجنس گرایانه) در بسیاری از متون مقدس در چارچوب زمانی- مکانی و تاریخی شان مطرح گردیدهاند. پیامبران نیز در چارچوب زبان قوم زیسته و سخن گفتهاند. چه در حوزه احکام و چه در حوزه تبیینات شان از عالم و آدم.
بدین ترتیب همانگونه که مسطح بودن زمین و ثبات آن و گردش خورشید و یا طبقات هفتگانه آسمان و نظایر آن بر اساس ذهن و زبان زمانه آمده است (البته نه به عنوان جهانشناسی، که کارویژه ادیان نیست؛ بلکه برای طرح نگرش دینی و توحیدی به هستی، نظم جهان، مسئولیت انسان، فرجام نیک و بد اعمال، قدرت و دست بالاتر خداوند نسبت به ستمگران و …)، به همین شکل نیز مناسبات بردهداری و قواعد تبعیضآمیز در مورد زنان و … نیز که در متون منعکس است نه برای جاودانه ساختن آنها بلکه خود بیانگر و حاوی اصلاحات و رفرمهایی جدی و اساسی در «جهت» نفی تبعیض و عادلانه تر کردن زندگی آدمیان بوده است. نه ذهن انسانها را میتوان یکبار و برای همیشه خالی از نادرستی و خطا و اشتباه در رابطه با هستی و عالم کرد و مملو از درستی و واقعیت و نه زیست جمعیشان را میتوان در یک لحظه تاریخی متوقف ساخت و در آن خلا یک بار و برای همیشه نظم نوین عادلانهای را جایگزین کرد. از این منظر «وحی» نیز معنایی تازه مییابد و بیشتر یک «اتصال» خواهد بود تا «ارتباط».( لینک برخی بحثهای تفصیلیام در باره نکات ذکر شده در این نوشتار را در پاورقی خواهم آورد.)
بر اساس «نگاه تاریخی- الهامی» به متن؛ آن چه در متن برتری دارد «جهت» و سمت وسوی فکری- اجتماعی اش در عالمانه و عاقلانهکردن تفکر انسانها و عادلانهکردن زندگی آنان در همان بستر تاریخی است. بدین ترتیب چه به تبیینات نهفته در متون و چه به احکام آمده در آن باید به مانند یک فلش نگاه کرد که سمت و سویی را نشان می دهد. به جایی و سمتی که نشانه رفته است باید نگریست نه به دست و انگشت نشان دهنده.
براساس این نگرشِ روشمندتر و منسجمتر و منصفانهتر با متن، می توان دریافت که چرا متون مقدس برای انسان امروز (نه برای انسان دوران خویش) در همه حوزههای علمی و اجتماعی و …، حالت «دوصدایی» دارد. صدایی که انسان امروز را نیز به آگاهی و علم و عقل و برتر دانستن ارزشهای عادلانه و اخلاقی و .. میخواند و صدایی که خود موید برخی تبیینات غیرعلمی و برخی قواعد غیرعادلانه (از منظر انسان امروز نه انسان عصر متن)، است. صدای اول صدای جاودانه و راهنما و راهبردی متن است و صدای دوم صدای برخاسته از تختهبند تاریخی آن. آنگاه وظیفه هر مومن به متن برخورد «تاریخی- الهامی» با این دو صداست. صدای تاریخی را به تاریخ میسپارد و صدای الهامبخش را راهنمای زندگی اخلاقی و عادلانه امروزینش میکند. البته به عنوان «یکی» از منابع شناخت و الهامدهنده و انگیزه بخش خود. منابع و متون و «کتاب»های دیگر را خود متن به رسمیت شناخته و به او معرفی کرده است.
متن مقدس خود مخاطبش را دعوت کرده که علاوه بر کتاب خدا به کتاب طبیعت (بیرون و درون خویش) و کتاب تاریخ نیز مراجعه کند و «آیات» را در آنها نیز ببیند و بفهمد و راهنمای خویش قرار دهد. متن مقدس به صراحت توصیههای مکرر در به کار گیری «علم» و «عقل» و «سیر در آفاق و انفس» کرده است. بدین ترتیب خود متن اولین مخالف تک منبعی و متن محوری بوده است. و این مشکلی است که در کل بحث آقای مشکور هویدا بود.
—�—�—�—�—�—�—�
+ برخی از مباحثم در باره دوصدایی بودن متون مقدس و نیز برخورد تاریخی- الهامی با آنان را می توانید در این آدرس ها ببینید:
– کتاب «متن، اثر، سند» / https://goo.gl/3YGUZV
– کلاس های زن در متون مقدس ( به خصوص نوشتارهای ۲ و۳ و ۲۰)/ https://goo.gl/7dHro4
– متدولوژی بررسی نسبت دین با دنیای جدید/ https://goo.gl/2dpLG8
– نظریات نو در پی تبیین “دوصدایی”های متون/ https://goo.gl/WiuzRo
– هالهگرایی و هالهزدایی در مواجهه با متون مقدس (قرآنشناسی مهدی بازرگان)/ https://goo.gl/D7abQc
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…