این روزها بحثهای زیادی پیرامون سرنوشت برجام و تصمیم دولت ترامپ برای خروج از ان ارائه میشود. انچه تابهحال مشخص است این است که احتمال خروج امریکا از برجام بسیار بالاست. اما بعد از خروج از برجام، دولت ترامپ میتواند به اتخاذ سه سیاست روی اورد.
اول: از برجام خارج شود اما بهدنبال ان نباشد که از مکانیزمهای بینالمللی برای اعمال تحریمها استفاده کند. با اتخاذ این روش، دولت امریکا به اروپاییان اجازه میدهد که روابط تجاری و مالی خود را با ایران حفظ کنند.
روش دوم: از برجام خارج شود و بهدنبال اعمال تحریمهای گذشته، تحریمهای ثانویه و تحریمهای جدیدی از طرف دولت امریکا باشد. تحریمهای ثانویه بیشتر متوجه کمپانیهای اروپایی و بینالمللی میشود که با ایران مراودات تجاری دارند. دولت امریکا میتواند این کمپانیها را مشمول تحریمهای خود کرده و بدین طریق اجازه ندهد که ایران به مراودات تجاری جهانی خود ادامه دهد. اتخاذ این روش، به اقتصاد ایران ضربات بسیار بزرگی وارد خواهد اورد.
روش سوم: در قرار داد برجام اگر یک طرف مشکلی با بندی از این قرار داد داشته و عملی مخالف با مفاد انرا مشاهده کند، میتواند به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کند. اگر این شکایت در مدت یک ماه توسط شورای امنیت مورد بررسی قرار نگرفت و راه حلی برای مشکل ایجاد شده پیدا نشد، برجام بخودی خود لغو و سقوط خواهد کرد. بهخاطر اینکه ایران تا کنون به همه مفاد قرار داد پایبند بوده و این پایبندی مورد تایید اژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز قرار گرفته، آمریکا بهسختی مینواند به این راه حل متوسل و در یک مجمع بینالمللی نظیر شورای امنیت برجام را بیاثر کند.
در راه حل دوم که امریکا به اعمال تمامی تحریمها، تحریمهای جدید و خصوصا تحریمهای ثانویه روی آورد، بدون شک به رابطه بین اروپا و امریکا ضربه خواهد زد. اروپاییان هرگز نمیخواهند که دولت ترامپ به تحریمهای ثانویه روی اورد و اجازه ندهد که کمپانیهای اروپایی با ایران مراودات تجاری داشته باشند. آنها بهدرستی ادعا میکنند که امریکا میخواهد سیاستهای تحریمی خود را به اروپا اعمال کند. در سال ۱۹۹۶ میلادی، اتحادیه اروپا به تحریمهای ثانویه امریکا بهخاطر تبادلات تجاری کمپانیهای اروپایی با ایران، کوبا و لیبی عکسالعمل نشان داد. در ان زمان، حقوقانان اروپایی پیشنهاد دادند که داراییهای امریکا در اروپا مسدود گردد تا در صورت خسارت به کمپانیهای اروپایی، به این کمپانیها غرامت تعلق گیرد. اتحادیه اروپا در ان زمان قانونی را وضع کرد (Blocking Regulation) تا در صورتیکه کمپانیهای اروپایی با این سه کشور روابط تجاری خود را قطع کنند مورد پیگرد قانونی قرار گیرند.
بسیاری از کمپانیهای امریکایی خروج ترامپ را از برجام جدی قلمداد کردهاند. کمپانی بوئینگ یکی از این کمپانیهاست. کمپانی بوئینگ جواز ساخت ۱۵ هواپیمای (۷۷۷-۳۰۰ ER) را از دولت امریکا برای فروش به ایران کسب کرده بود. ارزش این قرارداد حدود ۲۳ میلیارد دلار است. کمپانی بوئینگ در حال حاضر دارد این هواپیماها را به امارات و کشورهای عربی منطقه میفروشد. در حقیقت کشورهای عربی منطقه به کمپانیهای امریکایی این سیگنال را دادهاند که حاضرند ضررهای آنها را در این رابطه جبران کنند. این بدون شک زنگ خطریست برای ایران و اقتصاد کشور ما. کشورهای عربی در طول دو دهه گذشته سرمایه گذاریهای بزرگی روی خطوط هوایی و فرودگاههای خود کردهاند. کشورهایی مثل امارات با چند صد هواپیما، پل ارتباطی بین خاورمیانه، اسیا و اروپا شدهاند. انها از این طریق توانستهاند به پویایی اقتصاد خود کمک شایانی کنند. همین کار را ترکیه و بقیه کشورهای عربی خاورمیانه کردهاند.
بسیاری در ایران به دو کنش مخرب در مورد برجام روی آوردهاند. گروهی اعتقاد دارند که کشور ما میبایست از این قرارداد بینالمللی یا پیش و یا بعد از لغو این معاهده توسط ترامپ بیرون آید. این گروه فکر نمیکنند که بزرگترین دستآوردی که ایران بعد از قرارداد برجام کسب کرده، اعتماد بینالمللی برای پایبندی به مفاد این قرارداد بوده است. چطور میتوان این دستاورد بزرگ را پایمال نمود واز ان گذشت؟ گروه دوم به مدل ژاپن و کره شمالی رجوع میکنند و خصوصا مدل کره شمالی را مدلی موفق میدانند. کره شمالی نهایتا با شکست اقتصادی بزرگی روبرو شد و نهایتا چین با اخطاری به کره اعلام کرد که حاضر نیست از سیاستهای این کشور که بسیار هزینهآفرین است دفاع کند. کره شمالی با اقتصادی فلج نهایتا به این جمعبندی رسید که پویایی اقتصاد کشورش را بهجای سیاستهای بلندپروازانه و ماجراجویانه انتخاب کند.
خارج از مشکل ترامپ با کشور ما که پایی در تبعیضنژادی، ایدئولوژی راستگرایانه و منافع اقتصادی و سیاسی شخصی برای او دارد، اروپا به عنوان یک بلوک که مایل به حفظ روابط با ایران است، بایستی بسیار جدی گرفته شود. رئیس کمسیون امنیت ملی مجلس ایران پیشنهاد کرده بود که در این شرایط به روسیه و چین متوسل شوند. چین برای روابط با ایران به اندازهای که برای روابطش با امریکا و اروپا اهمیت قائل است ، قدر و منزلت قائل نیست. روسیه برای ما در حال حاضر بهخاطر مشکلاتی که در اروپا و امریکا و در انتخابات کشورهای اروپایی و امریکا ایجاد کرده، یک همپیمان پرضرر است. روابط نزدیک پوتین با ناتانیاهو و محمد بن سلمان و کشورهای عربی و اینکه منافع آنها را بهعنوان یک استراتژی و منافع ما را بهعنوان یک تاکتیک در شرایط فعلی در نظر گرفته، در آیندهای نهچندان دور میتواند برای کشور ما دردسر ساز باشد. بسیاری از کسانی که به منافع ملی کشور دل بستهاند، نزدیکی ایران به اروپا را بهترین راه کارساز برای کشور میدانند.
مکرون و مرکل به امریکا سفر کردهاند تا ترامپ را قانع کنند که اگر میخواهد از برجام خارج شود، روش اول را انتخاب نماید و اجازه دهد که اروپا در چهار زمینه با ایران وارد مذاکره شوند. ازدیاد زمان و محدود کردن ایران برای ساخت بمب اتمی، سیاستهای ایران در خاورمیانه، سیاستهای ایران در سوریه و برنامه موشکی ایران، چهار موضوعیست که میخواهند با ایران در میان گذاشته و وارد مذاکره و به نتیجه ای مثبت دست یابند.
در این شرایطو بهترین راه حل برای ایران که به حفظ برجام و بیرون رفتن از این بحران منجر میشود، شروع یک دیپلماسی کلان در سوریه است. سوریه به منافع ملی کشور ما بسیار ضربه زده است. با ایجاد پایگاه در سوریه، مرزهای کشور را به کشور بیکانهای منتقل کردهایم. هرگونه مناقشه نظامی بین ایران و اسراییل، بدون شک جنگ را به مررزهای کشور خواهد کشانید. اگر چه اسد در سوریه برنده جنگ شده است اما پیروز صلح نیست و این کشور سخت به یک صلح پایدار نیازمند است. ایجاد صلح پایدار در سوریه به همت و مشارکت همه گروهها و کشورهای دخیل در این کشور وابسته است. هزینه نگه داشتن اسد در قدرت، برای ایران بسیار بالاست و میتواند بهقیمت اضمحلال برجام و جنگهای بعدی بین ایران و اسراییل تمام شود. اسراییل اگرچه یک کشور غاصب و تبعیضگراست اما مشروعیت بینالمللی دارد. متاسفانه ایران اعلام کرده که سوریه را به عنوان یک جبهه مقاومت ضداسراییلی انتخاب کرده، اسراییل هر زمانی میتواند به مواضع ایران در سوریه حمله کند و به بهانه دفاع از خود آن را مشروع جلوه دهد، اما ایران نمیتواند ادعا کند که فقط برای کمک به اسد به سوریه رفته است که خود این ادعا هم از وجاهت قانونی بینالمللی برخوردار نیست.
اروپاییان با این موضع ایران در سوریه مشکل دارند و نهایتا حق دفاع را به اسراییل خواهند داد. اگر جنگی بین ایران و اسراییل شروع شود، اسراییل میتواند ادعا کند که برای امنیت ملی خود و دفاع از اسراییل وارد این جنگ شده است. روسها اعلام کردهاند که منافع اسراییل را در سوریه حفظ خواهند کرد. روسیه بارها و بیش از صدبار به اسراییل اجازه داده است که مواضع تسلیحاتی دولت سوریه را در خاک این کشور بمباران کند. پوتین بدون شک با چراغ سبزی به اسراییل اجازه داده است که مواضع نظامی ایران در سوریه برای سومین بار در هفتههای گذشته بمباران شود. در حمله به تیفور، نزدیک به حمص، دوازده مهندس بالا رتبه سپاه-و نه چهار نفر یا هفت نفر- کشته شدهاند. اسد و پوتین هرگز نمیخواهند که سوریه صحنه جنگ بین ایران و اسراییل شود. در صورت چنین جنگی، دولت بیثبات اسد بیثباتتر خواهد شد و احتمالا روابط روسیه و اسراییل به تیرگی خواهد گرایید. دولت ناتانیاهو بهدنبال یک جنگ با ایران است بهخاطر اینکه دولتش و شخص او بهخاطر فساد گسترده سخت زیر فشارهای قانونی و افکار عمومی در اسرائیل قرار دارد.
چند روز پیش، اقای ظریف گفت که باید بدنبال ایجاد صلح پایدار در منطقه و نه هژمونی کشور خاصی بود. پیشنهاد او بسیار چارهساز و مشکلات ایران را حل خواهد کرد. معلوم نیست که سردارانی که از ماجراجویی و ایجاد تنش در این منطقه بهره میگیرند با پیشنهاد او موافق باشند. اگر ایران برای یک مذاکره در مورد سوریه خود را اماده کند و قدمهایی جدی برای ایجاد صلحی پایدار در این کشور و خروج همه کشورهای دخیل در سوریه بردارد، به شانس و موفقیت بزرگی در سیاست خارجی خود دست یافته است. اگر شروع سوریه باشد ایران میتواند با عربستان سعودی و بقیه کشورهای عربی منطقه روابط خود را ترمیم کند. در یک مذاکره کلان میتوان همه گروهها و کشورهای دخیل منطقه را مشارکت و به یک بازی برد-برد تن داد. هزینه ماندن ایران در سوریه و حفظ اسد که قدرتش را بیشتر مدیون روسیه تا ایران میداند، بسیار بالاست. اروپا در این چهارچوب میتواند با ایران وارد مذاکره شود و در مقابل ترامپ و سیاستهای راستگرا و تبعیضگرایانهاش ایستادگی کند.
همچنین نباید فراموش کرد که ایجاد صلح در سوریه و بازسازی این کشور که به کمکهای بینالمللی سخت نیازمند است، شروع یک تحول بزرگ برای ثبات منطقه خاورمیانه خواهد بود.