زیتون-احسان مهرابی: مراسم عمامهگذاری احمد خمینی، فرزند حسن خمینی، بازتابهای گستردهای داشته و برخی از هواداران آیتالله خامنهای با انتقاد از «اشرافی» بودن این مراسم، او را توصیه به تبعیت از «سادهزیستی» آیتالله خمینی کردهاند.
بهنظر میرسد «سادهزیستی» آیتالله خمینی اما افسانهای بوده که پس از انقلاب ۵۷ توسط رسانههای رسمی و نزدیکان او تبلیغ شده و به همین دلیل درباره ثروت او و خانوادهاش و ملّاک بودن آنان نیز کمتر سخن گفته شده است.
در این میان اکبر هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش از زاویهای متفاوت درباره وضع مالی و زندگی آیتالله خمینی سخن گفتهاند؛ شاید به این دلیل که آنان بیشتر از همه مورد انتقادها درباره رفتار «اشرافی» بودهاند و میخواستهاند نشان دهند که زندگی همه مقامات جمهوری اسلامی حتی آیتالله خمینی مانند آنان بوده است.
پدربزرگ و پدر آیتالله خمینی از ملاکان بزرگ خمین بودند و براساس کتابهای نوشتهشده در موسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی برای خود «عده و عده ای» داشته اند.
این سخنان اما پر بیراه هم نیست. پدربزرگ و پدر آیتالله خمینی از ملّاکان بزرگ خمین بودند و براساس کتابها و مقالات منتشر شده توسط موسسه تنظیم و نشر آثار آیتالله خمینی برای خود «عده و عدهای» داشته اند.
براساس این روایتها، سید احمد، پدربزرگ آیتالله خمینی، در فروردین ۱۲۱۸ هجری شمسی به «درجهای از ثروت رسید که توانست یکی از زیباترین و بهترین بناهای مسکونی در محله رازی خمین را از یکی از خوانین به مبلغ یک صد تومان خریداری کند».
براساس مقاله محمدجواد مرادینیا همچنین مصطفی خمینی، پدر آیتالله خمینی، «در خمین و برخی روستاهای آن املاکی داشت و علاوه بر آن یک کاروانسرا نیز در محله رازی خمین در مالکیت او بود. درآمد اینها در سال به هزار تومان میرسید».
خانه پدر آیتالله خمینی نیز «مشتمل بر بیرونی، اندرونی، بالاخانه ها، سرطویله، برج بزرگ، برج کوچک، سنگرها، باغچه بزرگ خیابانکشیشده و دارای انواع درختهای میوه بود».
آیتالله پسندیده، برادر آیتالله خمینی، نیز در خاطرات خود از وجود تعدادی «نوکر»،«کلفت» و «تفنگدار» در خانه پدرش سخن گفته است.
آیتالله خمینی پس از مرگ پدرش نیز از اجاره این املاک استفاده میکرد و از دریافت شهریه و وجوه شرعی بینیاز بود.
براساس اسناد و نامههای موجود نیز حداقل تا سال ۴۳ اجاره املاک خمین به دست او میرسیده است.
آیتالله پسندیده، برادر آیتالله خمینی، نیز در خاطرات خود از وجود تعدادی «نوکر»،«کلفت» و «تفنگدار» در خانه پدرش سخن گفته است.
او البته میگوید که پدرش برخلاف خانهای منطقه با رعیتها رفتار مناسب داشته و با خانها مبارزه میکرده است.
خدیجه ثقفی، همسر آیتالله خمینی نیز از خانوادههای ثروتمند قاجاری بوده است. براساس نوشته فرید مدرسی، او حتی پس از آن که با آیتالله خمینی ازدواج میکند، مادرش برایش از تهران لباس میفرستاده.
همچنین در کودکی برای او «معلم کلیمی جهت تدریس زبان فرانسه استخدام کردند که بین ۶ ماه تا یک سال به او فرانسه درس میداد».
مادر همسر آیتالله خمینی دختر خزانهدار ناصرالدینشاه بود و به این دلیل «خازنالملوک» نامیده میشد.
خدیجه ثقفی درباره پدرش نیز گفته است: «پدرم خوشتیپ، شیک و خوشلباس بود؛ مثلا در آن زمان پوستین اسلامبولی میپوشید و از خانه بیرون میرفت و همه طلبهها تعجب میکردند».
زندگی آیتالله خمینی در قم نیز به نسبت شرایط آن روزگار یک زندگی مرفه محسوب میشده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی در اینباره گفته است: «وقتی در قم طلبه بودم، آقایانی بودند که در بیرونی زیلو و در اندرونی قالی میگذاشتند ولی امام در بیرونی خود قالی گذاشته بود».
آیتالله خمینی «یک خانه نسبتا بزرگ داشت. الان هم اگر آنجا را ببینید ساختمانشان تا پایین کوچه نسبتاً دراز است. خانه حسابی بود، حیاط بزرگ و اتاقهای زیادی داشت.
وی در مصاحبهای نیز گفته است که آیتالله خمینی «یک خانه نسبتا بزرگ داشت. الان هم اگر آنجا را ببینید ساختمانشان تا پایین کوچه نسبتاً دراز است. خانه حسابی بود، حیاط بزرگ و اتاقهای زیادی داشت. بعداً که آقا مصطفی را داماد کردند آن تکه پایینش را با دو سه اتاق بریدند دادند به آقامصطفی که آنجا زندگی میکردند».
آیتالله خمینی مانند دیگر مراجع تقلید وجوهات بسیاری دریافت میکرده اما روشش در هزینه کردن وجوهات متفاوت بوده است.
هاشم رسولی محلاتی، مسئول وجوهات آیتالله خمینی، می گوید رسم بوده که مراجع تقلید به گداها روزانه پول میدادهاند و مصطفی خمینی نیز به او گفته، از پدرش اجازه گرفته روزی پنجاه تومان به گداها داده شود.
رسولی محلاتی میگوید، او علیالحساب پنج تومان به گداها داده و وقتی که خواسته آن ۵۰ تومان وعده داده شده را بگیرد، آیتالله خمینی گفته است که «به حرف مصطفی گوش نده، او درویش است، این پنج تومان را هم بگیر اما من از این پولها نمیدهم».
پس از پیروزی انقلاب ۵۷، اما نزدیکان آیتالله خمینی جلوه دیگری از زندگی شخصی او را در رسانهها مطرح کردند و به مقتضای شرایط آن روزها درباره ساد زیستی او داد سخن راندند.
در تبلیغات نیز بر «حسینیه کوچک» جماران به عنوان محل دیدارها و زندگی آیتالله خمینی تاکید میشد.
خانه آیتالله خمینی اما به مساحت بیش از ۶۰۰ متر شامل دو مجموعه بیرونی و داخلی بود که اتاقهای بیرونی در عکسها و فیلمها نشان داده شده است. اندرونی این خانه یک عمارت دو طبقه و یک حیات بود که یک قنات هم از میان آن میگذشت. مجموعه بیرونی هم شامل یک حیات و دو اتاق و یک سالن در ضلع جنوبی بود که برای دیدارها استفاده میشد.
خانه آیتالله خمینی در جماران اما به مساحت بیش از ۶۰۰ متر شامل دو مجموعه بیرونی و داخلی بود که اتاقهای بیرونی در عکسها و فیلمها نشان داده شده است.
اندرونی این خانه یک عمارت دو طبقه و یک حیاط بود که یک قنات هم از میان آن میگذشت. مجموعه بیرونی هم شامل یک حیاط و دو اتاق و یک سالن در ضلع جنوبی بود که برای دیدارها استفاده میشد.
به جز این خانه، اکثر خانهها و باغهای آن محدوده در اختیار دفتر آیتالله خمینی بود. باغهایی که به گفته فاطمه هاشمی چهار هزار متر وسعت داشته است. برخی ساختمانهای این محدوده نیز توسط دفتر آیتالله خمینی خریداری شده بود اما او اصرار داشت که از آنها ستفاده نشود.
حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی، در نوشتهای به نقل از رسولی محلاتی نقل کرده که «هر چه من و احمدآقا خدمت امام عرض میکنیم دفتر را وسیعتر کنیم نمیپذیرد، حتی احمداقا تا سه حیاط آن طرفتر را هم خریده است و الآن خالیست و میتوانیم با نقل مکان به آنجا دفتر را بزرگتر کنیم؛ اما امام بشدت مخالف است و قبول نمیکند».
در جماران همچنین بیمارستانی نیز برای آیتالله خمینی ساخته شد.
خانه احمد خمینی نیز در نزدیکی خانه آیتالله خمینی قرار داشت. همچنین خانه بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی که در این منطقه زندگی میکنند از جمله خانه اکبر هاشمیرفسنجانی را آیتالله خمینی به آنان هدیه کرده است.
محمد خاتمی، قدرت الله علیخانی و عبدالواحد موسوی لاری از جمله افرادی هستند که در این منطقه زندگی میکنند.اکبر خوشکوش از مدیران وزارت اطلاعات که در جریان قتلهای زنجیرهای نیز بازداشت شد، از همسایگان احمد خمینی بود که بعدها از این منطقه نقل مکان کرد.
محمد خاتمی، قدرت الله علیخانی، عبدالواحد موسوی لاری از جمله افرادی هستند که در جماران زندگی میکنند. اکبر خوشکوش از مدیران وزارت اطلاعات که در جریان قتلهای زنجیره ای نیز بازداشت شد، از همسایگان احمد خمینی بود که بعدها از این منطقه نقل مکان کرد.
براساس برخی روایتها، بخشی از باغ خسروشاهی در شمال عمارت ویلایی جماران در دوران حیات آیتالله خمینی به صورت موقت در اختیار او قرار گرفته بود و پس از فوت او صاحب آن قصد تملک ملک را داشت که محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، آنها را خریده و به موسسه تنظیم و نشر آیتالله خمینی هدیه کرده است.
این موضوع و کمکهای قالیباف در ساخت شهر آفتاب در جوار آرامگاه آیت الله خمینی شاید دلیلی بر تقدیر حسن خمینی و محمد موسوی خوئینیها از او باشد.
آیتالله خمینی همچنین در سال ۵۹ فهرست داراییهای خود را اعلام کرده بود. دراین فهرست به خانه او در قم اشاره شده بود و قطعه زمینی در خمین.
او البته به مساحت این زمین اشاره نکرده و به حسابهای بانکی نیز تنها به صورت کلی اشاره کرده است.
پس از فوت آیتالله خمینی، قاعدتا ثروت او بین بازماندگانش توزیع شده و بخشی از آن در اختیار معتمدان احمد خمینی برای فعالیتهای اقتصادی قرار گرفته است. از جمله غلامحسین کرباسچی، درجلسه آخر دادگاه خود اعلام کرد که بخشی از پولهایی که در اختیار او است، مربوط به احمد خمینی بوده است.
اینک بخش عمدهای از ثروت شخصی آیتالله خمینی در اختیار حسن خمینی و دیگر فرزندان احمد خمینی است؛ این ثروت به جز وجوهات و هدیههایی است که در اختیار آنان قرارمی گیرد. ثروت حسن خمینی مانند دیگر شخصیتهاو مقامات جمهوری اسلامی مشخص نیست.
مراسم عمامهگذاری احمد خمینی اما باعث شده که گروهی از حامیان آیتالله خامنهای برای تسویه حسا های سیاسی از حسن خمینی و فرزندانش بخواهند که مانند رهبر سابق جمهوری اسلامی «ساده زیست» باشد؛ موضوعی که البته تصور ذهنی آنان از وضعیت مالی و زندگی آیتالله خمینی و افسانه ساخته شده در دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی است.
6 پاسخ
اگر در نوشته ی بالا موضوع مبهمی باشد، بجای خود باید روشن شود. درباره سران و دارندگان موقعیت های سیاسی و اداری در هر کشور باید روشنگری شود. بویژه در کشورهایی که سران به مردم پاسخگو نیستند و پاسخ انتقاد و اعتراض را با سرنیزه میدهند. این خود یکی از بهترین راههای پیکار با ستمگری و ستمگران است و وظیفه نویسنده.
موضوع دیگر اینکه، (بنظر من) شغل آخوند ریاکاری است و توجیه شرعی هر موضوعی با توجه به منافع خود و صنفش (از استثناها که بگذریم).
(تا جایی که دریافتم) تشیع برساخته فقیهان و آخوندهای شیعه است. امیرمؤمنان علی (آن علی که من شناختم) اگر امروز بیاید و ببیند درباره او چه میگویند بی هیچ شکی، تقبیح و اظهار بیزاری خواهند کرد .
گونه ای شرک را بجای آموزه های پیامبر و علی بن ابوطالب نشانده اند و همچنان بر آن اصرار دارند و بهره اش را میبرند.
این ستایشها و مدح های عجیب و غیرعادی (بنظر من) نه از روی محبت و ارادت به پیامبر و علی و خاندانش باشد، بلکه برای خودشان است. زیرا آنها که نیستند بنابراین بهره های مادی و احترامها و موقعیت مالی و اجتماعی اینگونه اغراقها میشود مال جانشینان آنها که خود آخوندها باشند. البته (تا جایی دریافتم) آنها که برای خود جانشینی معین نکردند، اینها مدعی هستند !
سرانجام عرض میکنم، وقتی آدمی بیشترِ اقتصاد یک کشور را در اختیار دارد و درامدها و سرمایه های ملی را هرجور و هرجا، برای هرچه و هرکس که خودش بخواهد هزینه میکند، به هیچ کس پاسخگو نیست، هرکس هم بپرسد یا انتقاد کند با برخوردهای شدید روبرو میشود، جای این گونه شعارها (مانند ساده زیستی) نیست، مگر برای عوامفریبی.
یادم هست، یک سال آقای خامنه ای برای پیام نوروزی در اتاقی نشسته بود. روی تاقچه یک چراغ نفت سوز دیده میشد ! در حالی که هزینه همین چراغ نفت سوز از هزینه یک لامپ ۶۰ بیشتر است. یعنی تا این اندازه طرفداران خود را نادان فرض کرده اند ! در واقع هم عوام نادان درک نمی کنند و نمی خواهند روشن شوند. علی هم کشته همین آدمهای نادان و بشدت مقدس مآب است. عده ای فرصتجو هم راهشان معلوم !
امکان ندارد کسی به « روز حسابرسی» ایمان و اعتقاد داشته باشد و یک ساعت که چه عرض کنم، یک دقیقه اینگونه حکومت کند.
(جسارت نباشد) ضمن سلام به دوستان پیامگذار، اگر در نوشته ایراد می بینند آن را توضیح دهند، نویسنده را از نوشتن پشیمان نکنند.
کمک میلیون دلاری «سیا» آمریکا و غرب درفرانسه به آقای خمینی ازقلم افتاده.
نکته: اکنون به گفته خانم آقای بازرگان واقف میشوم که می گفت:برای دیدار به جماران رفته بودیم،و دربیرونی،نشسته بودیم،خانم خمینی ازمن خواست تا جدا از دیگرخانم ها باهم گف بزنیم،وقتی به اندرونی رفتم دیدم چقدر باشکوه است و میوه های درجه یک چیده شده،بهش اعتراض کردم که آن میوه های کهنه و رنگ و رو رفته را برای ظاهر سازی مراجعین گذاشته اید؟وی گفت این میوه های تازه را برایمان فرستاده اند.«این دیدار پس از برون رفت بازرگان از مجلس بوده است».
سلام من از اقوام نزدیک امام هستم ایشان درشهر خمین هزارمتر زمین داشتند که اتفاقا همسایه ملک مادرم بودند مرز به مرز امام ره سال ۵۸ آنرا به بنیاد مسکن اهدا کردند وبنیاد برای چند نفر بی خانه و مستضعف خانه ساخت که همه میدانند . منزل امام در جماران اجاره ای بوده. امام با تمام اطرافیان وبرادرهایشان خیلی تفاوت داشتند ایشان حتی نان منزل اخویهایشانرا نمی خوردند واحتیاط میکردند بعلاوه اگر امام اهل لفت ولیس بود همان سهم امام برای هفت پشتش کافی بود. دعوت میکنم روزنامه سازندگی بتاریخ ۱۵ اردیبهشت را هم بخوانید. لطفا حقیقت رو بنویسید نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم. تشکر
نام پدر بزرگ خمینی سید احمد هندی بوده است و پدرش هم سید مصطفی هندی نام داشته. خمینی اصلا ایرانی نبود و ریشه اش هندی بوده و اعقابش از صوفیان هند و پنجاب بوده اند.
عالی
عالی
عالی
چقدر نادان بودند آنان که قصد داشتند یک مرد ایرانی ( آقای خمینی ) با شش فرزند و شش عروس و داماد و حدود ۱۵ نفر نوه نتیجه را ندار و فقیر به مردم معرفی کنند.
در آن زمان همه مردم از رفاه عادی و معقولی برخوردار بودند و عادی بود که خانواده ها ارث یا باغچه ای هم داشته باشند. مشکل از آنجا آغاز شد که دو رویی و دروغگویی در انقلاب ها پذیرفته شده است و رهبران نیز در مورد آن حساس نیستند.
دروغ و کینه و نفرت، چه ها که نمیکند! احمد ملاک و دلاک و ضحاک و … قافیه چون جور شد و جو هر چه اقتضا کرد، نشر شایعه کن هر چه بلیغ تر به گوبلز نزدیکتر.
نه به آن شعار ها و تظاهرات ساده زیستی و نه به این ادعای اشرافیت و ملاکیت.
دیدگاهها بستهاند.