هنوز یکسال از انتخاب دوباره روحانی نگذشته که دولت به گل نشسته است. برجام هستهای که قرار بود درهای اقتصادی را بگشاید و سرمایههای خارجی را به ایران بکشاند، زیر دست و پای ترامپ، جان داده است و اگر در همین اردیبهشتماه، آمریکا از برجام خارج شود، میتوان پیشبینی کرد که نه تنها همه امیدها به تعامل اقتصادی با دنیا بر باد رفته، بلکه باید منتظر بود تا تحریمهای تازه بازگردند.
حسن روحانی با متلاشی شدن برجام، یگانه نقش بازیگریاش در سیاست خارجی را از دست میدهد و عملا هر آنچه در ارتباط با دنیاست را به سپاه و بیت و اکبر ولایتی واگذار میکند. این اتفاق همین حالا هم برای محمدجواد ظریف رخ داده و وزیر خارجه، سیاهی لشگری شده و خاصیتش تزئین مجالس.
حسن روحانی به مانند کسی است که آخرین سکههای سرمایه را قمار کرد، در آستانه انتخابات بارها به رهبری طعنه زد، سپاه پاسداران را دولت با تفنگ خواند، وعده رفع حصر داد و رایدهندگان را امیدوار کرد به تحولی بزرگ و پس از پیروزی و با اولین فشار و بازداشت برادرش پا پس کشید و کابینهای خنثی و محافظهکار چید و سکوتی ممتد کرد.
اینک اگر که دوباره شعار دهد و حتی ارتش را بر سر سپاه بکوبد که فرماندهانش در فساد اقتصادی نقش ندارند، چندان شوقی نخواهد آفرید. گو اینکه سلامت نظامیان به تقوا نیست که به مهار و افسار اهل سیاست است و اگر نبود بیاعتمادی نظام اسلامی به ارتشی که بنیانش را پهلوی نهاده، ارتش هم سپاه میشد.
وضعیت داخلی دولت روحانی نیز به همان پریشانی اوضاع خارجی است. رکود اقتصادی و تورمی که ممکن است یکباره اوج بگیرد. خیل عظیم بیکاران و حاشیهنشینان و از همه بدتر بحران آب که نزاعهای منطقهای برانگیخته و ممکن است به تنشهای قومی منجر شود، دولت را فلج کرده است.
شاید بتوان گفت هیچ دولتی در ایران تا کنون چنین آویزانِ شرایط بیرونی نبوده است. کابینه روحانی کشتی بیلنگری است که با هر موجی به سمتی میرود و سکان از دست کشتیبان در رفته است. دولت در شرایط امتناع برنامهریزی است و نه با تغییر کابینه این بیعملی که بر ناتوانی استوار است رفع و رجوع میشود و نه دیگر با امتیاز دهی به بیت رهبری و سپاه، امتیازی در کار است.
دولت به عارضهای در حکومت تبدیل شده و بیهیچ کودتایی از عرصه تصمیمگیری کشور حذف شده است. نمونه فیلترینگ تلگرام که با امضای یک قاضی دونپایه عملی شد، و روحانی بعد چند روز به پستی اینستاگرامی و یکی دو هشتگ رمزی بسنده کرده، نشان داد که قدرت جای دیگری است و امضایی ناشناس میتواند همه وعدههای ریسجمهوری که قرار بود پاسدار آزادیهای مدنی باشد را بر باد دهد.
به یاد آوریم که در تعرض مامور نیروی انتظامی به زنی بیحجاب، نیروی انتظامی پیگیری وزیر کشور را به پشیزی نگرفت و نه تنها مامور خاطی را توبیخ نکرد که در دهن کجی آشکار، پلیس ضارب تشویق هم شد.
دولت روحانی در حال هضمشدن در دستگاه هاضمه عظیم حکومت است، حتی دست و پا هم نمیزند و بدتر اینکه با علم به اینکه راهبردهای حاکمیت و ماجراجوییهای منطقهای ممکن است شعله جنگی بیحاصل و بیمعنا با اسرائیل را فروزان کند، همان سیاستهای خانمان برانداز را پی میگیرد و پژواک میدهد.
کافی است به این حرفهای ذلیلانه نوبخت، سخنگوی دولت گوش دهیم که گفته دولت در صورت خروج آمریکا از برجام برنامه دارد و مطمئن باید بود که این برنامه چیزی جز تحویل باقیمانده اقتصاد و سیاست و فرهنگ به سپاه نیست. چنین دولتِ بیشخصیت و منعطفی حتی لیاقت کودتا هم ندارد.
روحانی به کجا می رود ؟
حسن روحانی اگر بخواهد به وادادگی در قبال حاکمیت ادامه دهد از ماه آینده که آمریکاییها تیر خلاص را به برجام میزنند، به عنوان متهم شماره یک فریبخوردگی در رسانههای حکومتی معرفی میشود و بعید نیست که ترمیم کابینه با قربانیشدن ظریف به انجام برسد. وقتی دولت مطالبهگری همیشگی رهبری را میپذیرد و روحانی هیچگاه به عنوان رییسجمهور منتخب از رهبری طلبی نمیکند و همواره بدهکار است، عاقبتی خوشتر از این پیش رو نیست.
از ماه آینده و با سقوط دوباره ریال و شاید دلار ۷ هزار تومنی، شیرازه اقتصاد ایران در هم پاشیده میشود و در چنین شرایطی جمهوری اسلامی به همان راهکار همیشگی امنیتی کردن امور دست مییازد.
اعتراضهای مردمی که از کشاورزان خواهان حق آبه در سال جدید آغاز شد، به کارگران حقوق نگرفته و بیکار تسری پیدا می کند. زرادخانه بحران و اعتراض در ایران البته بیش از اینهاست، نزدیک به چهار میلیون بیکار مطلق و ۱۹ میلیون حاشیهنشینی که بیامید گذران عمر میکنند، میتوانند در غیبت رهبری و برنامه، شورشهای کوری بیافرینند تا دستگاه خشونت جمهوری اسلامی به بهانه امنیت و آرامش به صحنه بیاید و هم رعبآفرینی کند و هم حکمرانی . در چنین شرایطی روحانی اگر استعفا ندهد، سپر بلای حاکمیت خواهد شد.
آیا استعفا چاره کار است؟
حتی استعفا هم نمیتواند روحانی را نجات دهد. پس از جنبش دیماه سال گذشته پایگاه اصلاحطلبان چنان ریزشی کرد که دیگر امروز نمیتوان به نقش وحدتبخشی ملی خاتمی نیز امیدی داشت و اگر در نظر بگیریم که روحانی بهرهای عاریتی از آن پایگاه اجتماعی لرزان دارد، استعفای رییسجمهوری که در یکسال گذشته مذبذب نشان داده و به خلف وعده در شعارهای انتخاباتیاش شهره شده، چندان شوری بر نمیانگیزد و البته به کام حکومت و دولتهای سایهای که در سپاه و آستان قدس نشستهاند، بسی شیرین خواهد آمد.
راهی هم مانده است؟
اگر راهی برای بازیابی و نقشآفرینی دولت مانده باشد، راه سختی است که از مصلحت بر نمیخیزد و شجاعتی میخواهد که تا به حال در روحانی ندیده ایم. حکومت دو گانه در ایران به نقطه عطفی رسیده که باید یکی از این دو عرصه سیاست را خالی کنند.
وضعیت بحرانزده ایران به اقتداری نیازمند است که تشتت و دوگانگی مراکز تصمیمگیری، چیز جز آشوب و هرج و مرج و احیانا جنگی خانمانسوز در پی نخواهد داشت. نقشه راه روحانی که میتواند نهاد دولت را نجات دهد و راهی به اداره بحران بگشاید.این نقشه راه تغییر چند وزیر دست و پا بسته و آوردن نفرات عاجز بعدی نیست بلکه اعلام شفاف برنامه و سیاستی مغایر با حاکمیت نظام است.
عقبنشینی از سوریه و گفتگو با کشورهای متخاصم منطقه و در نهایت مذاکره مستقیم با آمریکا در عرصه خارجی و در سیاست داخلی، تغییر در قوه قضاییه و محدود کردن سپاه که البته جز با رفراندمی درباره قانون اساسی قابل تحقق نیست. چنین نقشه راهی میتواند شکاف دولت و حاکمیت را به فصل تازه و سرنوشتسازی سوق دهد و حمایت مردمی برای دولت بیرمق روحانی فراهم کند و هدفی ملموس برای مبارزه مدنی بسازد.
آخرالزمان ایرانی فرا رسیده است و اگر روحانی و اصلاحطلبان از واپسین فرصتهای باقیمانده برای تغییر مسیر حکومت استفاده نکنند، دیری نخواهد گذشت که فرصت اختیار از دست همه و حتی اپوزیسیون بیرون خواهد رفت و سرنوشت ایرانیان را بیگانگان تعیین خواهند کرد.
4 پاسخ
متاسفانه مطالب بالا کاملا درست است. سپاه و بیت دولت دوم روحانی را نابود کردند و ترامپ هم که ابزار مریم رجوی و عربستان شده با خروج از برجام از دولت فشل بیبرنامه را از کار خواهد انداخت. اصلاحطلبی هم در سیستمی که دمکراسیاش نمادین است و مردم ملعبهی بازی انسانستیزانی چون علمالهدی و آملی لاریجانی و جنتی هستند، خیالبافی کودکانه است.
روحانی و آخرالزمان ایرانی:
آقای رهبر مشکلاتیکه اشاره کردید همه درست است. ولی اینکه بانی و باعث همه انها را به دولت که فقط سی در صد قدرت و ان هم باز هم فقط سی در صد قدرت إجرائی را در اختیار دارد جار میزنید قابل تامل است. انوشته های اخیر شما خواننده را به یاد منتقدان دولت از حرمسرای دولت در سایه میاندازد
جناب رهبر – اگر یک فرد عادی و عامی بودید میتوانست گفت که تفاوت اختیارات حکومت و دولت را ندانید و همه مشکلات را به گردن دولت بگذارید – اما و اما با توجه به دانش و إشرافی که در امور دارید، عملا نقش سخنگوی ستاد قالباف و رىیسی را عهده دار شده اید.
حضرت جناب رهبر – چقدر خوب میشد که جنابعالی مارا شیر فهم میکردید که چطور تیغ نقد منطقی و مستدل و اگاهانه خود را از قدرت هفتاد در صدی حکومت معطوف به قدرت سی در صدی دولت که نماینده بیش از بیست ملیون هموطن است مینماىید؟؟؟؟
دیدگاهها بستهاند.