در اقتصاد -بهخصوص در حوزهی بازاریابی- اصطلاحی هست که نسبتاً جدید و از ترکیب واژگان «تولیدکننده» و «مصرفکننده» ساخته شده است. برای اصطلاح prosumer که از ترکیب واژگان producer و consumer ساخته شده است، متاسفانه معادل فارسی وجود ندارد (یا حداقل اینجانب ندیدهام)، لذا به طور موقت در این نوشته از همان واژهی «پروزیومر» استفاده میکنم تا مترجمین و متخصصین واژهای مناسب را پیشنهاد دهند و همگان به کار بریم.
مارشال مکلوهان و بارینگتون نیتت در کتاب Take today پیشنهاد دادند که با رشد تکنولوژی، مصرفکنندگان در فرآیند تولید شرکت کنند. بنابرهمین ایده و پیشنهاد، الوین تافلر در کتاب موج سوم به طرح بحث پروزیومر (prosumer) میپردازد و با ذکر نمونهها و مصداقهایی نشان میدهد که چگونه مصرفکنندگان وارد فرآیند تولید شده و تبدیل به پروزیومر شدهاند. تافلر در کتاب خود تاریخ انسانی را به سه موج تقسیم میکند؛ موج اول را عصر کشاورزی میداند که در آن زمین مهمترین سرمایه برای کشاورز است و تولیدکننده، خود مصرفکننده نیز هست و در واقع برای مصرف خود، تولید میکند. مبادلات اقتصادی عمدتاً پایاپای بوده و هنوز بازار به شکل جدی، گسترده و عمیق آن شکل نگرفته است. موج دوم، عصر صنعتی شدن است که در پی انقلاب صنعتی در انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی ظاهر شد. در این عصر، اصلیترین سرمایه، ماشینآلات و کارخانجات هستند. بازار اگرچه وجود داشته، اما، در شکل بسیار گسترده و عمیق، در تمام دنیا شکل میگیرد و همهی اجزای نظامهای اقتصادی دنیا – اعم از سرمایهداری و سوسیالیستی و … – را متاثر میکند. در این عصر، تولید انبوه واقعیت عینی مییابد و تولید میکنند تا محصولات خویش را در بازار عرضه کنند. هدف اصلی کسب بیشترین سود از طریق پایین آوردن هزینهی تولید است. هر روز بر تعداد محصولات جدید و کیفیت آنها افزوده میشود و تولیدکنندگان حرف اول و آخر را میزنند و …
موج سوم اما، عصر اطلاعات است و ذهن، اطلاعات و تکنولوژی پیشرفته سرمایههای اصلی محسوب میشوند. در این موج مصرفکننده وارد فرآیند تولید میشود و اوست که تعیین میکند چهچیزی و با چهکیفیتی تولید شود. در عصر انقلاب صنعتی و بعدازآن، یعنی موج دوم اقتصادی، محصولات، نسبتاً اساسی و ابتدایی بودند که برای ارضای نیازهای یک بازار انبوه طراحی شده بودند. مصرفکننده نه تنها هیچ دخالت و نقشی در تولید نداشت که اساساً حتی حق انتخاب هم نداشت و مجبور بود چیزی که تولیدکننده ساخته و عرضه کرده بود را مصرف کند. فورد در این عصر گفته بود: «هر مشتری میتواند یک اتومبیل به هر رنگی که میخواهد داشته باشد، مشروط به اینکه مشکی باشد!» این شعارگونهی کارخانهی فورد به خوبی عصر محصولمحوری را نشان میدهد. اما در عصر اطلاعات و موج سوم، دو اتفاق میافتد؛ اول اینکه مصرفکننده است که ارزش محصول را تعیین میکند و به واسطهی اطلاعات انبوه و دردسترس، میتواند به آسانی چندین محصول عرضه شدهی مشابه را مقایسه کند. مشتریمحوری شکل میگیرد و برای کسب رضایت بیشتر مشتری بین تولیدکنندگان رقابت ایجاد میکند که نتیجهی آن ارائهی محصول با کیفیت بیشتر و قیمت کمتر است. اتفاق دوم اما، مهمتر و بنیادیتر است. اینکه اقتصاد و تولید وارد ارزشمداری میشود. در دنیایی که تولید انبوه در نظام سرمایهداری رو نابودیاش میبرد، مصرفکنندگان در پی شرکتهایی هستند که اصلیترین نیازهای خود در مورد عدالتاجتماعی، حفظ محیط زیست، توجه به وجوه غیرمصرفگرایانه انسانی و … جزو چشمانداز و ارزشهای آنها باشند. آنها نه تنها به دنبال برآورده شدن نیازهای عملکردی و هیجانی در کالاها و خدماتی که انتخاب میکنند، میگردند، بلکه به دنبال ارضای روح انسانی خود نیز هستند.
کامپیوترهای ارزان و قابل حمل مثل موبایلها، اینترنت کمهزینه و قابل استفادهی همگان و منابع آزاد موجب شده است که مصرفکنندگان به راحتی بتوانند در روند تولید مشارکت نمایند و ایدهها و نیازهای متنوع خود را در تولید محصول در نظر گیرند و محصولی را مصرف کنند که خود در تولید آن مشارکت داشتهاند. افراد، اکنون به واسطهی رشد تکنولوژیهای ارتباطی به راحتی میتوانند اخبار، ایدهها و سرگرمیها را تولید و مصرف کنند.
در حوزههای سیاسی و اجتماعی نیز، همین اتفاق رخ داده است و مصرفکنندگان، خود تولیدکنندهی محتوا نیز هستند. از محصولی استفاده میکنند که خود در فرآیند تولید آن نقش داشته و توانستهاند نیازها، خواستهها، ایدهها و آرمانها و … خود را توسط آن منعکس کنند. دیگر عصر رسانههایی که قصد القائات ایدئولوژیک دارند و اخبار کانالیزه شده و دروغین را به خورد مصرفکنندگان میدهند تمام شده است. رشد شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توئیتر و اینستاگرام و تلگرام و … موجب شده است که مردم خود تولید محتوا کنند و از محتوایی که خود تولید نموده و به کمک این شبکهها عرضه میکنند، استفاده کنند. امروزه در همهی دنیا، پروزیومرهای سیاسی و اجتماعی، ایدهها و نظرات، چشماندازها و ویژنها، رویاها و آرزوهای خود را با دیگران به اشتراک میگذارند و دربارهی آنها با هم حرف میزنند. این است که میبینیم در نظامهای سیاسی توتالیتری که قصد دارند همه را به زور سعادتمند و سبک زندگی مورد تایید خود را به زور تحمیل کنند، رسانههای حکومتی کمترین مخاطب را جذب میکنند و هر روز از میزان تاثیرگذاریشان کاسته میشود. اکنون حتی به یومن حضور و گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی دیگر حتی مراجع سیاسی، موقعیت پیشین خود را از دست دادهاند و هرکس به فراخور خلاقیتش، ایدهای سیاسی را طرح میکند و به راحتی ایدههای سیاسی دیگران را به نقد و چالش میکشد. امروزه یک فرد ناشناس، به واسطهی توانایی و خلاقیتی که دارد، تاثیر بیشتری از یک جریان یا حزب سیاسی میتواند داشته باشد و گاهاً، موجافشانی پروزیومرهای سیاسی – اجتماعی وسیعتر از احزاب شناخته شدهی سیاسی بوده است. در اینجا با خوب یا بد این موضوع کار نداریم و هیچگونه قضاوت ارزشی یا نتیجهگرایانه و … نمیکنیم، تنها بیان واقعیتی است که به شدت و سرعت دنیای امروزمان را تحت تاثیر قرار داده است. مردم میخواهند به راحتی و در آزادی کامل تولیدکنندهی ایده و خبر و تحلیل باشند و همین موجب استقبال آنان از شبکههای اجتماعی شده است و بیشتر به سمت رسانههایی میروند که خود در تولید محتوای آنها نقش داشته باشند.
یکی از استانهایی که در سالهای دههی هفتاد، نشریه «ایران فردا» در آن مورد استقبال بسیار بود، استان کردستان بود. این استقبال، زمانی شکل گرفت که ایران فردا ویژهنامهی کردستان را منتشر کرد و در آن ویژهنامه از خود فعالان کرد خواست تا دربارهی کردستان بنویسند و ایدهها و نظرات خود را اعلام کنند. وقتی کردها دیدند که رسانهای، محتوایی را منتشر میکند که آنها در تولیدش نقش داشتهاند، از آن استقبال کردند و کردستان یکی از استانهایی بود که ایران فردا، فروش بالایی در آن داشت. تیراژ ایران فردا، پیش از هفتهنامه شدن، به حدود هفتاد هزار رسید. بحث روزنامهها جداست، اما شاید این تیراژ در میان ماهنامههای تحلیلی و استراتژیک کمنظیر باشد، علت اصلی آن هم مشارکت مصرفکنندگان در تولید محتوای آن بود. هر ایرانی، از هرجای ایران و حتی خارج از ایران، مقالات و یادداشتها و خبرهای خود را میفرستاد و در این نشریه منتشر میشد. بخشی تحت عنوان آنسوی خبر داشت که اخباری که رسانههای دیگر منتشر نمیکردند یا سانسور میکردند را منتشر میکرد و مورد استقبال بسیار مردم قرار گرفته بود. تقریباً تمام محتوای این بخش را مردم و خوانندگان نشریه میساختند. سال ۷۵ به مناسبت انتخابات ریاستجمهوری ۷۶، نظرسنجیهایی انجام میشد که نشان میدادند در میان رقبای احتمالی چه کسی پیروز انتخابات است. در اکثر قریب به تمام این نظرسنجیها، مهندس سحابی نفر اول یا (عمدتاً) دوم بود. یکی از این نظرسنجیها را روزنامهی سلام منتشر کرده بود که نام مهندس سحابی و مقامی که در این نظرسنجی کسب کرده را سانسور کرده بود. افرادی که خود در انجام این نظرسنجی حضور داشتند، همان موقع، اصل نظرسنجی و نتیجهی آن را برای ایران فردا ارسال کردند که در بخش آنسوی خبرها منتشر شد. ذکر این نمونهی نزدیکدست تاریخی، – علاوه بر یادآوری نام مهندس سحابی در اردیبهشت، که ماه تولد ایشان است – نشان میدهد، رسانهای مورد استقبال است که مخاطبین در تولید محتوای آن نقش جدی و حتی محوری داشته باشند. اکنون و در دنیای امروز به واسطهی شبکههای اجتماعی مردم خود محتوای این شبکهها را تولید و مصرف میکنند و کمترین اهمیت و بهایی به رسانههایی که از موضع بالا و به شکلی نخبهگرایانه با مردم و مخاطبین برخورد میکنند، نمیدهند.
در هیچ دورهی تاریخی، اصل عدالت در مورد پدیدهی خلاقیت به این وسعت رعایت نشده است. رشد شبکههای اجتماعی، این امکان برابر را برای همه به وجود آورده است تا خلاقیت خود را در زمینههای مختلف در حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به کار گیرند و ایدهها و نظرات و تحلیلهای خود را ارائه کنند و مخاطبان خود را بیابند. به همین دلیل هم، هر روز کار برای نظامهای توتالیتر و سانسورچیها دشوارتر میشود. چه، نیروهای مردمی با خلاقیتهای خویش طرحهای نویی درانداخته و دیوار سانسور و سرکوب را فرو میریزند. مبارزهی دورف موسس تلگرام با دولت فخیمه و سانسورچی روسیهی برادر! در آوردگاه آزادی و سانسور، نقطه عطفی بزرگ در تاریخ مبارزات آزادیخواهی مردم جهان است. به این معنی که خلاقیت انسانی توانست دولتی که زمانی ابرقدرت جهانی محسوب میشد را به زانو درآورد و جنبش آزادیخواهی جهانی را چندگام پیش برد. دولتهای دیکتاتور و آدمیکش توان مهار پروزیومرهای سیاسی و اجتماعیِ خلاقی که با نیروی ابتکار و اندیشهی جوانی، میدان عمل سیاسی و اجتماعی را در دست گرفتهاند، ندارند و در مقابل شور و شعور بیپایان آنان به زانو درآمدهاند. این نوع حکومتها، با فیلترینگ و بگیروببند چند صباحی به عمر خود خواهد افزود، اما دورانشان به پایان رسیده است و در عصر پروزیومرها به زودی منقرض خواهند شد.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…