۳۷ سال پیش در ۱۲ فروردین ماه مردم با برچیدن تومار شاهنشاهی بهنفع روحیه و رفتار ضدطاغوتی رأی دادند. دوران سلطنت پایان یافت و روزگار جمهوری اسلامی آغاز شد. اما انگار بعضی هنوز پایان آن دوره را باور نکرده و فکر میکنند که پادشاهی بهجای پادشاهی نشسته و مثلاً سلسله هاشمیه و روحانیه بهجای پهلویه و قاجاریه آمده است!
اوایل انقلاب برخی بهشوخی میگفتند دیگر اثر جاودان فردوسی را باید امامنامه بنامیم نه شاهنامه! چون شاه رفته و امام آمده اما حقیقت این است که دیگر نه «مملکت» و نه «پایتخت» داریم بلکه باید بگوییم کشور ایران و مرکز سیاسی کشور؛ «مملکت» یعنی کشور پادشاهی و «پایتخت» یعنی منطقه حوالی تخت سلطنت! در حالی که از ۱۲ فروردین ۵۸ منش و مشی تفوّق و سلطهگری نفی شده و دیگر نه عمامه داریم بهجای تاج و نه پایمنبر بهجای پایتخت!
روزگار «بله قربان» و «اعلیحضرت» و «مقام عالی وزارت» و … گذشته و دوران خدمت و دینمداری رسیده است و کاش این را جناب شیخ حسن روحانی بفهمد و خطر اطرافیانی که برای منافع خودشان نفسانیت او را پروار میکنند، دریابد. البته هنوز هم برای بیدار شدن دیر نشده وگرنه او هم حال و روز آقای هاشمی را پیدا میکند که پس از عمری خدمت و مجاهدت، عاقبت حال و روز پیرمردی بلاتکلیف و رقتانگیز را پیدا کرده است.
ظاهراً خدمتی که هاشمی رفسنجانی در دوره قبل به احمدینژاد کرد و باعث رأی آوردن او شد، در این دوره آقای روحانی میخواهد بکند؛ از ما گفتن! با این منش سلطنتی آقای روحانی و اطرافیانش اگر دوباره احمدینژاد رأی آورد تعجب نکنید!