به مناسبت ۱۹ اردیبهشت، سالروز میلاد مهندس عزتالله سحابی
یکی از رویدادهای تاریخ سیاسی ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، استعفای مهندس سحابی از نهضت آزادی ایران است؛ رویدادی که اگرچه از جانب افراد متعدد پاسخهای متفاوتی به چرایی آن داده شده است، اما همچنان در هالهای از ابهام است. در این یادداشت تلاش میکنم با اتکاء به گفتوگوهایی که با ایشان داشته و شناختی نسبی که از وی دارم، به این پرسش پاسخی درخور و مبتنی بر واقعیت دهم. البته بهتر آن است، و روش من نیز چنین، که دریافتهای خود را مستند به اسناد موجود میکنم و تنها به بیان شفاهی نمیپردازم. لذا تلاش شده آنچه در این رابطه از جانب مهندس سحابی و دیگران گفته و منتشر شده است به عنوان اسناد این پژوهش مورد استفاده قرار گیرند.
در اینجا اما، روایت تاریخ را از آخر شروع میکنم تا به ماجرای استعفا برسم. از دعوت کادر مرکزی نهضت آزادی ایران از مهندس سحابی برای عضویت مجدد در این حزب و پذیرفتن دبیرکلی این جمعیت سیاسی آغاز میکنم. دکتر یزدی در مصاحبه با شماره ۳۳ نشریه مهرنامه، میگوید: «ما چندین بار ایشان و دوستانشان را به شورای مرکزی نهضت دعوت کردیم و حتی پیشنهاد دبیرکلی نهضت (بعد از درگذشت مهندس بازرگان) را به مهندس سحابی دادیم. میگفتند ما جناح چپ روشنفکری دینی هستیم و ایشان جناح راست بودند. من هم گفتم این حرف، مصداق القابی است که قرآن میفرماید؛ ساختهاید تا خود را سرگرم کنید. مخصوصاً در جلسهای که بعد از فوت مرحوم بازرگان در منزل ما داشتیم؛ از جانب شورای ملی – مذهبی آقایان رفیعی، بستهنگار، سحابی و رجایی بودند. از شورای مرکزی نهضت آزادی مرحوم صدرحاجسیدجوادی، مهندس توسلی و صباغیان و من. من به دکتر رفیعی گفتم: شما مواضع اقتصادی را که مورد نظرتان هست بنویسید و بگویید اگر شورای مرکزی نهضت آزادی آن را تصویب کند، ما خواهیم آمد. من این طرح را به شورای مرکزی میبرم، چه ایرادی دارد؟ گفت: نه؛ آخر ما معروف شدهایم به جریان چپ و شما به جریان راست.» ببینید! من این عبارات را قبول ندارم.»
سخن یزدی درست است، اما همهی ماجرا نیست. این دعوتها متاسفانه با مخالفت اکثر اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی مواجه شد، اما مخالفتها تنها در آنچه دکتر یزدی اشاره میکنند، خلاصه نمیشود. مخالفتها از سه منظر و سه موضع اعلام شدند. یکی از منظر و موضع اقتصادی، دیگری سیاسی و سومی که مخالفت مهندس سحابی بود؛ و از منظری تشکیلاتی با بازگشت خود به نهضت آزادی مخالف بود. آنان که از موضعی اقتصادی مخالفت خود را بیان میداشتند، همانهاییاند که دکتر یزدی در مصاحبهی خود اشاره کرده و گرفتار تقسیمبندیهای مارکسیسم – لنینیسم دههی پنجاه ایرانی هستند. دوستانی که خود را سوسیالیست میدانند و نهضت را لیبرال، و همچنان باورمند به تقسمیات چپ و راستیاند که تحلیلهای حزب توده القاء میکرد. چپهای مذهبیای که همچنان انتزاعات لنینی را واقعیات مسلم میدانند و بیآنکه کمترین دانشی دربارهی دیدگاهها و مواضع اقتصادی نهضت و بازرگان داشته باشند، به صراحت و بیکمترین مکث، مواضع اقتصادی آنها را لیبرالیستی دانسته و با آن مخالفت میکنند. مواضع اقتصادی این دوستان، چه در مقام ایجاب و چه در مقام سلب (نقد مواضع اقتصادی نهضت آزادی و مهندس بازرگان) از هیچ پایه استدلالی قوی و دانش لازم اقتصادی برخوردار نیست و هنوز هم نمیدانیم که ایشان چه دیدگاههای اقتصادیی دارند! خیلی کلی خود را سوسیال – دموکرات میدانند و نهضت آزادی را لیبرال – دموکرات! اما هنوز یک مورد اختلاف اساسی و ریشهای نه از سوسیال – دموکراسی با لیبرال – دموکراسی به طور کلی و کلان گفتهاند و نه از اختلاف دیدگاههای اقتصادی خودشان با نهضت آزادی. توجه داشته باشید که از دیدگاههای کلی و کلان اقتصادی این دوستان صحبت میکنیم و نه مواضع اقتصادیشان مثل بهرهی بانکی، مهار تورم، ارزش پول ملی، آزادگزاری نرخ ارز یا برعکس، تعرفههای گمرکی، میزان نقدینگی و … که جزییات دانش اقتصاد هستند. خیلی انتظاری نداریم که مواضع اقتصادی این دوستان روشن باشد، اما وقتی خود را سوسیال – دموکرات میدانند، نمیتوانند دیدگاههای اقتصادی، چشماندازها و ویژن خود را بیان نکرده، اختلافاتی که مدعیاند با دیگری دارند را روشن نکنند، ولی همچنان بر این اختلاف تاکید و اصرار داشته باشند. اما با کمال تعجب برخی دوستان ملی – مذهبی که خود را چپ میدانند، چنیناند و همچنان بر این اختلافات انتزاعی و ذهنی پافشاری میکنند. دکتر یزدی در مصاحبهی خود اشاره میکند که به آقای رفیعی گفتم شما اختلافات اقتصادی خود با نهضت را بنویسید تا من در شورای مرکزی مطرح کنم؛ اما هرگز این اختلافات نوشته نشدهاند. چون واقعیت بیرونی و قابل اتکایی وجود ندارد که با استناد به آنها بتوان این اختلافات را روشن و مشخص نمود. اختلافات، ذهنی و برآمده از رومانتیسم انتزاعی چپ انقلابی متاثر از حزب توده است. آقای دکتر رفیعی در واکنش به مصاحبهی دکتر یزدی مقالهای تحت عنوان «انشعاب یا راهکار جبههای؟» نوشت و منتشر کرد، در آنجا بازهم بر این اختلاف ذهنی تاکید میکند و میگوید: «اولین دلیل انشعاب اختلاف مواضع ایدئولوژیک – استراتژیک بوده است. مهندس سحابی به سوسیالدموکراسی و مهندس بازرگان و دوستان ماندگار در نهضت به لیبرالدموکراسی اعتقاد داشتند و این اختلاف کوچکی نبوده است.» این در صورتی است که مهندس سحابی خود در چندجا صراحتاً بیان داشته که اختلافاتش با نهضت آزادی ایدئولوژیک و فکری نبوده است. در مصاحبه با سرهنگ غلامرضا نجاتی که در جلد دوم خاطرات مهندس بازرگان منتشر شده است میگوید: «بنابراین جدایی من از نهضت معطوف به اختلافات فکری، تحلیلی و سلیقهای نبود، بلکه جنبهی تشکیلاتی و تغییر ترکیب سازمانی داشت.» (ص ۱۳۸) سحابی در جلد دوم خاطرات خود در اینباره میگوید: «تعبیر من از این تفاوتها این بود که دو جریان موجود در نهضت آزادى به دلیل تنفس در دو فضاى کاملاً متفاوت به دو دیدگاه متفاوت رسیدهاند. از سالهاى پس از ۱۳۲۱ ما با دکتر یزدى آشنا و بسیار نزدیک بودیم. ولکن از سال ۱۳۴۱ به بعد در دو وادى متفاوت افتادیم. یزدى به خارج از کشور رفت و در فضاى باز و پر از رابطهی آنجا رشد کرد و فعالیت نمود. من هم به زندان افتادم و در محافل تند و رادیکال رشد کردم. من جنساً رادیکال بار آمدم و او جنساً دیپلمات بار آمد چراکه با افراد و گروهها و جریانهاى بینالمللى دائم تماس داشته است. وگرنه میان ما تفاوت عمیق سیاسى و ایدئولوژیک وجود نداشت.» (ص ۱۰۳ و ۱۰۴) اینجا باز سحابی تاکید میکند تفاوت یا اختلاف عمیق سیاسی و ایدئولوژیک بین او و یزدی وجود نداشته و تنها جنس رفتار سیاسیشان متفاوت بوده است.
دکتر رفیعی در مقالهی پیشگفته دربارهی خاطرهای که دکتر یزدی در مصاحبه با مهرنامه ذکر کرده بود مینویسد: «قبل از ۱۳۸۸ در جلسهای در منزل آقای دکتر یزدی که آقایان صدرحاجسیدجوادی، مهندس سحابی، دکتر یزدی، مهندس صباغیان، علیرضا رجایی، بستهنگار، من و … حضور داشتند، آقای دکتر صدر با کمال حسننیت و با لحنی عاطفی و در عینحال نگران از تحولات آیندهی مملکت از مهندس سحابی خواست به نهضت برگردد. پیش از آنکه مهندس سحابی جواب دهد، من اسائه ادب کردم و گفتم که مهندس الان، شرایط سال ۱۳۵۸ را ندارند. تفکری را در جامعه مطرح کرده است، گروهی را جذب کرده و هویتی را تثبیت نموده است و اگر منظور وحدت این دو گروه باشد بسیار مطلوب است، ولی مشروط بر اینکه در نهضت آزادی مواضع اقتصادی آیتالله طالقانی پذیرفته شود. آقای مهندس صباغیان بلافاصله گفتند که «ما مواضع اقتصادی آقای طالقانی را قبول داریم.» و آقای دکتر یزدی گفتند که مهندس بازرگان در این مورد موضع داشت، ولی من مشکلی ندارم. از ما خواستندکه پیشنهاد خود را مکتوب کنیم تا در شورای نهضت بررسی شود. معلوم بود که این عمل نه مطلوب بود و نه شدنی. من میدانستم که دوستان نهضت با مواضع اقتصادی آقای طالقانی زاویهای جدی دارند و به همین دلیل هم پیگیری نشد.»
البته نمیدانم مواضع اقتصادی آیتالله طالقانی چیست، چون موضع اقتصادی مشخصی از ایشان ندیدهام. اما دیدگاهها و چشماندازهای اقتصادی ایشان را میدانم و در مقالهای با عنوان “مالکیت و سرمایه در تفکر طالقانی” به آن پرداختهام. در آن مقاله به وضوح و روشنی، و با استناد به گفتهها و نوشتههای ایشان، نشان دادهام که طالقانی به هیچوجه چپ یا سوسیالیست به مفهومی که مورد نظر آقای رفیعی بوده نیست. و در مقالهی “سوسیال – دموکراسی بازرگان” نشان دادهام که بازرگان برخلاف القائات حزب توده، یک سوسیالدموکرات تمام عیار است و اختلافات جدی بین دیدگاههای اقتصادی ایشان و طالقانی وجود ندارد.
در واقع اختلافات ایدئولوژیک بین سحابی و بازرگان یا نهضت نیز، ساختههای ذهنی دوستانی است که گرایشات چپ دارند و از همان روزهای آغاز انقلاب علیه بازرگان و نهضت موضع داشتهاند. آنچنان که اشاره شد خود سحابی قائل به چنین اختلافی نبوده و خود نیز چندبار به آن تاکید کرده است.
این مخالفت اول با بازگشت مهندس سحابی به نهضت آزادی بود. مخالفت دوم سیاسی بود و از جانب دوستان جوانتر ملی – مذهبی بیان میشد. این مخالفت برخلاف اولی ذهنی و انتزاعی نبود، واقعی و عینی، اما اشتباه بود. این دوستان معتقد بودند که نهضت پیر و فرتوت شده و قدرت تحرک ندارد. میگفتند نسبت فعالان ملی – مذهبی با نهضت آزادی مثل نسبت نهضت آزادی با جبههی ملی در سال چهل است. الان نهضت به یک حزب پیر محافظهکار تبدیل شده، اما ملی – مذهبیها جوان و رادیکال هستند. باید به جای اتحاد با نهضت به فکر گسترش تشکیلاتی خود باشیم.
اما چرا اشتباه میکردند؟ گذر زمان نشان داد که رادیکالیسم ملی – مذهبی نتیجهی عملکرد و مواضع شخص سحابی بوده است و بعد از مرگ او کمترین تحرک جدی – نه حتی رادیکالی – از فعالان ملی – مذهبی دیده نشده است. نهضت با همهی – به قول این دوستان – پیری و فرتوتیاش! در رابطه با مسائل بسیار مهم و جدی این روزها، اعم از اعتراضات دیماه، رفع حصر، آیندهی نامعلوم ایران و احتمال فروپاشی و … بیانیه داده و اعلام موضع کرده است، ملی – مذهبیها اما در سکوت به سر میبرند و کسی نمیداند که چه موضعی دارند و رویکردشان نسبت به واقعیات اجتماعی و اقتصادی این روزهای جامعهی ایرانی چیست؟! رادیکالیسم ملی – مذهبی به کجا رسیده است که دیگر هیچ خبری از آن نیست؟ اکنون که با حزب قدیمی و ریشهداری چون نهضت آزادی متحد نشدند، خود توانستند گسترش تشکلاتی یابند؟ آنچه من میبینم و میدانم منفی است. نه تنها نتواستند خود را تکثیر و نیروی جوانی که جذب شده بود را حفظ کنند، که آنچه داشتند نیز فروگذاردند و رها کردند. ساختار تشکیلاتی ملی – مذهبی توان رشد و تکثیر نداشت، حتی نتوانست خود را حفظ کند. اختلافات فراکسیونهای شورای ملی – مذهبی با یکدیگر، خیلی بیشتر از اختلافات سحابی و نهضت آزادی بود. مقایسهی عملکرد امروز نهضت آزادی و فعالان ملی – مذهبی نشان میدهد که این تحلیل و مخالفت نیز اشتباه بوده است. پس دو دلیل مخالفت اتحاد با نهضت، یکی اقتصادی و دیگری سیاسی، بیان شد و معلوم که واقعی و درست نبودهاند.
اما مخالفت شخص سحابی غیر از اینها بود. همانطور که دلیل خروجش از نهضت تشکیلاتی بود، عدم بازگشتش به نهضت نیز تشکیلاتی بود. روزی از ایشان پرسیدم نظر خودتان راجع به بازگشت به نهضت چیست؟ پاسخ داد «خروج من از نهضت اشتباه بود، اما بازگشتم اشتباه بزرگتری است.» سحابی در خاطرات خود به وضوح نشان میدهد که یک حس رقابت تشکیلاتی بین اعضای داخل و خارج نهضت حول شخصیت مهندس سحابی و دکتر یزدی ایجاد شده و ممکن است که این احساس رقابت به اختلافات جدیتری تبدیل شود، پس ترجیح میدهد که از نهضت جدا شود. وی نیک میدانست با توجه به مخالفتهایی که در میان اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی نسبت به نهضت آزادی وجود دارد، بازگشت او به نهضت، موجب میشود که عدهی بسیاری این را نپذیرند و شورا از هم بپاشد. اما باز حفظ تشکیلات و تداوم یک نهاد را به علاقهها و اولویتهای شخصی خود ترجیح داد. سحابی از نهضت بیرون آمد تا این نهاد سیاسی سابقهدار دوام بیاورد و به نهضت نرفت تا نهضت و شورا هر دو به عنوان نهادهایی ایرانی دوام بیاورند. مهندس نیک میدانست که مخالفینی در نهضت دارد و شاید بازگشتش به نهضت موجب دلسردی آن افراد از نهضت و ادامهی حضور در آن شود، پس برای حفظ و دوام نهضت و شورا بازگشت دوبارهی خویش به نهضت آزادی را اشتباه بزرگتری میدانست. اما ای کاش میرفت، شاید همانزمان شورای فعالان تضعیف و در نهایت منحل میشد، اما حداقل نهضت قویتر و فعالتر میشد. اکنون هم شورای فعالان دیگر فعال نیست و هم نهضت از حضور چندسالهی سحابی و برخی همفکرانش بهره نبرد.