برای روحانی چه خوابی دیده‌اند

گفت‌و‌گو با سعيد حجاريان

اعتماد-ثمینا رستگاری: دقیقا زمستان سال ٨٧ در لید مصاحبه‌ای که در همین روزنامه اعتماد با سعید حجاریان داشتم، نوشته بودم او که زمانی تئوریسین اصلاحات نامیده می‌شد حالا نماد اصلاحات است؛ بریده بریده سخن می‌گوید و برای راه رفتن به یاری یک نفر احتیاج دارد. از آن گستاخی‌هایی که جوانی و خامی و کم‌سوادی به آدم تحمیل می‌کند. این حرف من در خاطر کسی نمانده، بعدها هم که یکی، دوبار ایشان را دیدم، فهمیدم آنقدر که بار گناه نوشتن آن جملات روی دوش خودم هست خاطر ایشان را نیازرده، کتاب بچه‌های ژیواگو را به من معرفی کرد و مقاله‌ای هم برایم ایمیل کرد.

سال‌ها گذشته و الان اگر می‌توانستم لید آن مصاحبه را تغییر دهم حتما می‌نوشتم او نماد اصلاح‌طلبی در ایران است، چرا که ناامید نمی‌شود؛ با اینکه با خشن‌ترین صورت ممکن قصد جانش را کرده‌اند، هیچ‌وقت دست از کار نکشیده و همیشه دغدغه و دردی بر جانش هست که برای درست شدن وضعیت چاره‌ای بیندیشد. وقتی دانشجو بودیم این حرفش که اصلاحات در غرب ٣٠٠ سال طول کشیده، سخت آشفته‌مان می‌کرد. ما در تریبون‌های دانشجویی صدای‌مان را بالا می‌بردیم و اعتراض می‌کردیم؛ ما می‌خواستیم، خوبش را هم می‌خواستیم و خیلی زود هم می‌خواستیم. حالا ما دانشجویان آن روزها که موهای‌مان در حال سفید شدن است، فهمیدیم که اصلاحات بازگشت‌‌پذیر است و ٨ سال دوران پسا‌اصلاحات را زندگی کردیم؛ دورانی که کف خواسته‌های ما آمال و آرزوی دانشجویان سال‌های بعد ما شد. تمام کسانی که ما منتقدشان بودیم و به دانشگاه دعوت‌شان می‌کردیم تا صدای اعتراض‌مان را بشنوند نه حضورشان که چاپ عکس‌شان در بولتن‌های دانشجویی هزینه داشت. در تمام این دوران سعید حجاریان هم تغییر کرده، مگر می‌شود کسی فرزند زمانه‌اش باشد و تغییر نکند؛ اما یک چیز در او بی‌تغییر مانده، او هیچگاه از راه رفتن نا‌یستاده، خیلی از ما با سرعت از کنارش رد شدیم، خسته شدیم و از راه بازماندیم اما او در حال پیمودن راهی است که انتهایش برای کسی معلوم نیست، سیاست برای او تمام نمی‌شود.

سال گذشته و پس از اعتراضات دی‌ماه، شما در تحلیلی با عنوان «پس از روحانی» ضمن بررسی ابعاد اعتراضات، آینده جمهوری اسلامی بدون روحانی را تصویر کردید و هشدار دادید که پس از وی به کجا خواهیم رفت. اکنون با گذشت زمان و با وجود مجموعه انذارها، به‌‌نظر هنوز می‌توان ایده حذف روحانی را از لابلای خطوط جناح راست خواند. تداوم این خط نشانه چیست؟

ترجیح من این است، بحث را با طرح یک پرسش آغاز کنم و آن پرسش این است: «اگر وضعیت کشور بغرنج شود، آینده روحانی چه می‌شود؟» بغرنج شدن وضعیت کشور ناظر بر چند فاکتور شامل اقتصاد، سیاست خارجی و سیاست داخلی است. ببینید! در سه حوزه مذکور، انتقادات جدی مطرح است اما همه این انتقادات متوجه دولت و رییس‌جمهور نیست.

در واقع، اهرم‌های قدرتی در ساختار سیاسی ما فعال هستند که ابتکار عمل را از دولت گرفته‌اند و نه‌تنها پاسخگوی عملکردشان نیستند بلکه همواره در مقام منتقد قوه مجریه ظاهر می‌شوند. روحانی به چنین وضعیتی واقف است و هر از چندی در سخنرانی‌هایش پالس‌های انتقادی می‌فرستد و می‌گوید دولت در بعضی تصمیم‌گیری‌ها دخیل نیست و حتی به‌صراحت به مخاطب خاص اشاره می‌کند. به اعتقاد من، این سنخ پیام‌ها و کنایه‌های روحانی از مقطعی به بعد دیگر تحمل نخواهد شد.

همان طور که اشاره داشتید، روحانی در سخنرانی‌هایش پیام‌هایی ارسال می‌کند و متقابلا از طریق بلندگو پاسخ‌هایی را دریافت می‌کند. شما از «آستانه تحمل» سخن گفتید. چنانچه طاقت‌ها به پایان برسد، آینده روحانی چگونه خواهد شد؟

در صورتی که وضعیت گفته شده تشدید شود، راست‌ها چهار سناریو پیش روی دولت روحانی قرار خواهند داد. اولین آنها پیشنهاد استعفاست؛ یعنی روحانی را به استعفا دلالت کنند. دومین سناریو، اِعمال فشار است؛ و بر سر مسائل شخصی رییس‌جمهور مانور دهند. سپس بر مبنای عکس‌العمل روحانی حملات را تشدید کرده و از رییس‌جمهور مشروعیت‌زدایی و نهایتا وی را وادار به کناره‌گیری کنند.

سناریوی سوم، طرح عدم کفایت روحانی است؛ به نظر اگر اکثریت مجلس تا پایان سال اوضاع را بحرانی ببینند و نتوانند در برابر فشار مردم تاب بیاورند و به این جمع‌بندی برسند که دولت توانایی حل بحران ندارد، لاجرم و شاید بنا به بعضی صحبت‌ها موضوع عدم کفایت را مطرح می‌کنند.

آخرین سناریو از جنس پرونده‌سازی است؛ به این نحو که مجموعه عملکرد روحانی را رصد کنند و فی‌المثل بگویند رییس‌جمهور با اصحاب فتنه سر‌ و ‌سرّی داشته یا در موضوع برجام دو و سه با خارجی‌ها ارتباطی برقرار کرده است، لذا نمی‌تواند سکاندار قوه مجریه باشد. پس در یک تقسیم‌بندی با دو سناریوی شبه قانونی و دو سناریوی قانونی مواجه هستیم.

به جز اعمال فشار، سه سناریوی دیگر به نظر خیلی محتمل به نظر نمی‌رسند. چرا که در دوره پیشین که مسائل حادی مانند قهر یازده روزه احمدی‌نژاد و عیان شدن اختلاف وی با حاکمیت آشکار شد، هیچگاه بحث عدم کفایت یا برخورد قضایی با او جدی نشد.

من هم با شما موافقم اما چون محتمل خطیر است، احتمال ولو به صورت ضعیف را باید در نظر گرفت. به‌خصوص آنکه فشار خارجی به‌حدی شدت خواهد گرفت که دولت را کاملا دست‌و‌پا بسته خواهد کرد، به‌حدی که نتواند پاسخگوی مایحتاج روزمره مردم باشد و هر روز در هر گوشه کشور شاهد غائله‌ای باشد. در این صورت هم مردم و هم جناح راست به‌دنبال رییس‌جمهور مقتدری می‌گردند که بتواند به عنوان منجی در صحنه ظاهر شده و اوضاع را بسامان کند. این در حالی است که نمی‌دانند کارایی رییس‌جمهور مقتدر توهمی بیش نیست.

در فرض پیش رو، نظام برای حل چه مشکلی باید هزینه انتخابات زودرس و عدم کفایت رییس‌جمهور را بپردازد؟

شما یادتان هست که در تبلیغات انتخاباتی روحانی ‌گفت «من حقوقدان هستم» و ضمنا رقیب خود را سرهنگ خطاب کرد. در آن مقطع گمان می‌رفت تسلط بر قانون‌، حقوق بین‌الملل و فنون دیپلماتیک حلال مشکلات است اما اگر کار به جایی برسد که کلیه مراودات حقوقی با غرب بسته شود، طبعا نظام برای پیشگیری از درگیری نظامی به سمت سرهنگ‌ها خواهد رفت. نمی‌خواهم از الان، آیه یأس بخوانم و امیدوارم اروپایی‌ها به‌دنبال امریکا نروند اما به یاد می‌آورم در زمان حمله بوش به عراق نیز اروپایی‌ها ابتدا با وی همکاری نکردند و دولت بوش ادعا کرد اروپا به دو بخش پیر و جوان تقسیم شده است و خاطرنشان کرد که امیدش به اروپای جوان است؛ یعنی کشورهایی که به‌تازگی از یوغ شوروی درآمده بودند. نتیجتا کشورهای اروپای جوان مانند لهستان و… با بوش همراه شدند و بعدا کشورهای اروپای پیر برای آنکه از قافله عقب نمانند به جنگ ورود کردند.

فارغ از تقسیم‌بندی قانونی و شبه‌قانونی در صورت تحقق هر یک از چهار سناریوی فوق‌الذکر واکنش مردم، چهره‌ها و احزاب چه خواهد بود؟

شاید مردم به نبود روحانی رضایت دهند چرا که جایگاه رییس‌جمهور نزد حامیان خود به دلیل تحقق نیافتن وعده‌های اقتصادی و همچنین عدم توانایی در رفع حصر و برخی دیگر از مسائل افول کرده است.

از این گذشته روحانی در مقابل مسائل جاری چون فیلترینگ تلگرام و افزایش نرخ دلار نیز واکنش مناسبی نداشته است. در میان احزاب و چهره‌ها نیز عبور از روحانی محتمل است؛ چرا که هر یک از متحدان امروزین وی تئوری بقای خاص خود را دارند و ممکن است در یک نقطه عطف به موضع عدم دفاع برسند. بنابراین بعید نیست در بزنگاه، روحانی بماند و یکی دو حزب اصلاح‌طلب! اما من معتقدم احزاب اصلاح‌طلب تا آنجا که مقدور و میسر است و خود روحانی توان ایستادگی دارد باید از وی پشتیبانی کنند و این نکته را توضیح دهند که بسیاری از موانع پیش روی روحانی ناشی از عوامل داخلی و خارجی است که وی در آنها مقصر نبوده است.

یعنی چون روحانی نتوانسته به مطالبات مردم پاسخ دهد آنها می‌ایستند و می‌بینند که کسی بیاید که او هم به طریق اولی به این مطالبات پاسخ نخواهد داد؟

باید روشن کنیم از چه کسی سخن می‌گوییم؟ هرکس بخواهد درون نظام بیاید و رییس‌جمهور شود، وضعیتی بهتر از روحانی نخواهد داشت و شاید وضعیتش بدتر شود. مگر آنکه گشایشی در کار روحانی ایجاد کنند که بتواند سیاست‌ خود را آن گونه که می‌خواهد به پیش ببرد.

اکنون ظریف با استیذان به مذاکره با اروپاییان رفته است و طبعا برای آنکه کارش به سرانجام برسد باید دم به دم پشتیبانی شود نه آنکه از داخل علیه‌اش بیانیه صادر کنند.

آقای دکتر! با فرض اینکه روحانی از قدرت کنار برود آینده قوه مجریه در فردای پس از او چه خواهد بود؟

دو راه قانونی برای این منصب متصور است. یکم برگزاری انتخابات زودهنگام و دوم تغییر قانون اساسی و حذف پست ریاست‌جمهوری.

کمی بیشتردرباره انتخابات زودرس توضیح بدهید.

درباره برگزاری انتخابات زودرس نخستین پرسش موضع اصلاح‌طلبان است. آیا اصلاح‌طلبان کاندیدا معرفی خواهند کرد؟ به اعتقاد من، اصلاح‌طلبان در آن انتخابات کاندیدا نخواهند داشت لذا سکوت خواهند کرد و رقابت تنها میان کاندیداهای جناح راست در می‌گیرد.

البته ممکن است بعضی «بدلی‌ها» از باب تقرب به انتخابات ورود کنند و شکاف سطحی ایجاد کن ند اما مشارکت در چنین انتخاباتی پایین خواهد بود بنابراین احتمالا راست پیروز انتخابات خواهد بود و این یعنی چشم‌پوشی از حضور حداکثری مردم.

به‌نظر نمی‌رسد انتخابات زودرس صرفا در گذار از شخص «الف» به شخص «ب» خلاصه شود؟

ببینید! راست‌ها و بعضی دیگر کمابیش از مدل‌های مطلوب خود سخن گفته‌اند. مدل اول برای کابینه مطلوب آنها «کابینه روحانی- نظامی» است.

آنگونه که نظامیان سکاندار وزارتخانه‌های کشور، دفاع، امورخارجه و اقتصاد شوند و مابقی کابینه در اختیار روحانیون قرار بگیرد. مدل دوم «کابینه نظامی» است؛ آنگونه که فردی نظامی در رأس کابینه قرار بگیرد و تمامی وزرایش را از میان نظامیان انتخاب کند.

در صورت تحقق هر یک از این دو مدل پرسشی مطرح می‌شود. رفت و آمد رییس قوه مجریه و استقرار نظامیان کدام بخش از مشکلات موجود را مرتفع خواهد کرد؟

به نظر کابینه «نظامی» یا «نیمه نظامی- نیمه روحانی» نمی‌تواند گشایشی در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی به وجود بیاورد و حتی شاید وضعیت را حادتر از امروز کند. اما به نظر می‌رسد اقتصاد و سیاست خارجه دغدغه حامیان این دو مدل نباشد.

در آن مدل‌ها در واقع دولت پادگانی به‌معنای اعم کلمه مستقر خواهد شد و نتیجتا همه مخالفان داخلی ذیل عنوان «شرایط ویژه» مجبور به سکوت خواهند شد اما باز هم فساد، گرانی و… باقی خواهد ماند.

راه دوم یا همان تغییر قانون اساسی به کجا خواهد انجامید؟

چنانکه می‌دانیم برای تغییر قانون اساسی، مطابق اصل ١٧٧ قانون اساسی، رهبری باید به رییس‌جمهور حکم بدهد تا ساختار نظام از ریاستی به پارلمانی تبدیل شود. در این مکانیزم به رأی مردم و همه‌پرسی نیاز است و من معتقدم به‌لحاظ صوری نتیجه مورد نظر به دست خواهد آمد.

احیای پست نخست‌وزیری طبعا تنش‌هایی را به دنبال خواهد داشت…

بله. اما به اعتقاد من تنش زمانی ایجاد خواهد شد که برای انتخاب نخست‌وزیر مدلی همچون انگلستان پذیرفته شود. یعنی احزاب به‌صورت موثر به انتخابات ورود کرده و نخست‌وزیر حزبی انتخاب شود؛ ما قطعا به این مسیر نخواهیم رفت بلکه با نخست‌وزیر منصوب مواجه‌ خواهیم شد. در این فرآیند پارلمان به حاشیه می‌رود و صرفا برای کابینه اظهارنظر خواهد کرد. ولی به‌نظر باز هم اوضاع بسامان نخواهد شد چرا که برخی مشکل را فراتر از آمدن یک نخست‌وزیر همسو می‌دانند.

به نظر شما خروج ترامپ از برجام منجر به اثبات ادعای جمهوری اسلامی نبود و آیا همین نکته باعث نمی‌شود که مردم شرایط تحریم‌های جدید را آسان‌تر از گذشته تحمل کنند؟

من قبلا گفته‌ام «و ما ادراک ما تحریم»؛ در تحریم‌های جدیدی که ترامپ و دارودسته‌اش به‌خصوص خزانه‌داری امریکا در نظر دارند، در بحث زنجیره مالی به تحریم ثانویه اکتفا نمی‌شود و این یعنی گره‌ها به دست بابک‌ها گشوده نخواهد شد.

تاثیر این خروج بر بی‌اعتباری گروه‌های سیاسی در ایران که مدافع مذاکره با غرب هستند، ‌چقدر است؟

فعلا خروج امریکا به نفع ما است چرا که می‌گوییم امریکا تک افتاد و همه دنیا ا به سمت ایران آمد. پس همچنان برجام قابل دفاع است. ولی ما باید قدری عمیق‌تر به موضوع نگاه کنیم.

ببینید! مخالفان برجام حتی برای آتش‌زدن پرچم امریکا برنامه نداشتند چه برسد به کارهای بزرگ‌تر؛ آنها‌ برای سوزاندن پرچم فندک روشن می‌کنند.

این‌کار ابتدا دست‌ خودشان را می‌سوزاند چون شعله به بالا زبانه می‌کشد. در نتیجه، پرچم از دست‌شان می‌افتد و آتش به موکت‌ها سرایت‌ می‌کند و…

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »