با در گذشت ناصر ملک مطیعی، بازیگر قدیمی و سرشناس سینمای ایران، نه تنها موج گستردهای در حمایت از هنر و این هنرمند محبوب ایرانی به پاخاست و سیلی از ابرازِ احساسات میان دوستداران این بازیگرِ قدیمی سینما، هنرمندان و چهرههای ورزشی، در شبکههای اجتماعی شکل گرفت، بلکه همانطور که پیشبینی میشد، آتش دیگری در حافظه سیاسی/ نوستالژیک مردم ایران شعله گرفت.
آقای ملک مطیعی که ۸۸ سال داشت، در چند روز گذشته به علت مشکلات تنفسی و کلیوی در بیمارستان بستری شده بود. فعالیتهای ناصر ملکمطیعی با انقلاب سال ۵۷ متوقف شده بود. او پس از انقلاب و تغییر شرایط، نتوانست به فعالیتهای سینمایی خود ادامه دهد و فیلم «برزخیها» به کارگردانی ایرج قادری که سال ۱۳۶۱ ساخته شد تنها یک استثنا بود. این فیلم که مدت کوتاهی روی پرده بود، با اعتراض گروهی از مخالفان، نمایش آن متوقف شد. پس از «برزخیها»، ملک مطیعی دیگر اجازه فعالیت در سینمای ایران را نیافت تا سال ۱۳۹۲ که در فیلم «نقش نگار» با کارگردانی علی عطشانی نقشآفرینی کرد. درگذشت این هنرمند، فقط به تجلیل از هنر و فرهنگ محدود نشد بلکه خیلی سریع، واکنش های اجتماعی و سیاسی صاحب نظران و مردم را با خود همراه ساخت.
جعفر پناهی، کارگردان سرشناس سینمای ایران، در واکنش به مرگ ناصر ملک مطیعی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«رفت و به آرزویش که دیده شدن بر پرده سینما بود نرسید. چه کسى باید پاسخگو باشد؟»
هوشنگ ابتهاج در حساب کاربریاش در اینستاگرام نوشت:
«چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی / من چه گویم که غریب است دلم در وطنم. (ه.ا.سایه ) . ناصر ملک مطیعی هم غریبانه رفت».
پرویز پرستویی در حساب کاربریاش در اینستاگرام بیان داشت: «انالله و اناالیه راجعون با نهایت تأسف و تأثر، دقایقی پیش ناصر ملک مطیعی، بعد از تحمل مدتها بیماری و نامهربانی، ستاره ماندگار سینمای ایران دار فانی را وداع گفت. درگذشت این هنرمند عزیز را به خانواده محترمش و جامعه هنری بخصوص هنرمند در غربت بهروز وثوقی تسلیت میگویم. قیصر؛ داداش فرمونت رفت. ناصرخان دیگه ممنوعالتصویر نیستی. تبریک به صداوسیما…تبریک به مسئولین ارشاد اسلامی و تبریک به هنرمندانی که در طول این سالها سکوت کردند ولی حتماً در مراسم تشییع در صف اول حضور خواهند داشت».
هوشنگ گلمکانی سردبیر مجله فیلم چنین گفت: «او مظهر یک دوران بود و در یادها و دلها ماند. تلاش برای حذف او از عرصههای عمومی و علنی نتوانست پس از چهار دهه یاد و تصویرش را از میان مردم پاک کند. یکی از اهل حسرت بود که چهل سال در حسرت ماند و با حسرت رفت. یادش همیشه زنده است».
علی روئینتن (کارگردان سینما) در مطلبی نوشت:
«همه میمیریم…. اما ناصر ملک مطیعی اینک نمرد. که دیرزمانی بود «کشته شده بود» و به کشتنش برآمده بودند. اما زهی خیال باطل. یکی نیست به اینان بگوید که تاریخ و باور تاریخی مردم را نمیتوان زدود. و ممنوعیت؛ محبوبیت را سبب میشود. این بزرگان خاطرهسازان مردماند. تمام که نمیشوند هیچ. بلکه هرروز جاودانتر میشوند. آنها با هنرشان، مرگ را هم بیاثر کردهاند. بدا به حال ناکسانی که هنر و هنرمند را دربند میکنند و نمیدانند آنان هستند و زندهاند تا عشق زنده است. کاش رفتن ناصرملک مطیعی درنگی بشود تا بگذارند ماندهها مانند او و فردین، در وطن خود غریب نمانند. اگر که چنین باید ناپاک زیست/ نه بر مرده که بر زنده باید گریست».
فریبرز عربنیا نوشت:
«ناصرخان ملک مطیعی هم از میان ما پرکشیدند! روان ایشان شاد شد و شماری فراوان از مردم اندوهگین، اما من به آن کسانی میاندیشم که نگذاشتند بر پردهی سینما و صفحهی تلویزیون دیده شود. آقایان، روی سخنم با شماست! حالتان چطور است؟ خوب هستید؟ مردم را میبینید؟ جای بزرگ ناصرخان ملک مطیعی و ناصرخان حجازی را در دلهاشان میبینید؟ چیزی شما را به فکر آن دنیا و آخرین سفر ما آدمها نمیاندازد؟ وجدان چند بخش است؟».
واکنش بهرام رادان چنین بود:
«چقدر سعی کردند شما را دوست نداشته باشیم، چقدر تلاش کردند شما را نبینیم، چقدر هزینه کردند تا از دلهای مردم بیرون بروید، ولی قلب این مردم برای شما می تپید و می تپد، چه بخواهند چه نخواهند، سلام ما را به فردین بزرگ برسانید، خدا سایه بهروز خان را کم نکند».
روزبه بمانی (شاعر و ترانهسرا) نیز با انتشار ترانهای سرود:
«این روزا گوزنُ سر نمیبرن/ میشکنن شاخشُ میفرستن تو باغ/
این روزا طاقُ نمیریزن سرش/ سرِ گلِ شونو میکوبن به طاق/.
قیصر کجایی که فرمونُ کشتن».
جمشید هاشمپور:
«مردمان هر اقلیمی با خصوصیاتی شناخته میشوند, ویژگی اقلیم ما هم حسرت و حسرت و حسرت است، بزرگمرد روحت شاد. دلتنگت میشویم».
سعید سهیلی (کارگردان سینما):
«یا خدااااااااا …. چه مىتوان گفت جز یا خدا، جز وااااااى، جز دااااااد، جز حسرتا، جز دریغا، جز افسوس، جز اشک، جز سکوت، جز نفرین بر کسانى که بغضش را ندیدند و حرفهایش را نشنیدند، … شما کوتولههایى که قامت بلندش را باور نکردید، جایگاهش را نفهمیدید، شما پنداشتید هر آنکه از دیده رود … از دل رود، چهل سال انکارش کردید و او همچنان در قلبها ماند… نه مردم و نه خداى مردم، همه شمائى که در خانهنشینى او مسئول بودید، قیافه هر کدام از شما را چهار روز مردم نبینند انگار که هرگز و هیچگاه نبودهاید… فردا صداوسیما خبر رفتن او را خواهد خواند، همان صداوسیمایى که مردم را در حسرت گذاشت … در یک حسرت بزرگ … در حسرت صداوسیماى او، آرى، قد و قامت او بلند بود و قاب تلویزیون کوچک…»
سامان مقدم:
«واقعا گوینده خبر چی میخواد بگه؟ ناصر ملک مطیعی بازیگر پیش از انقلاب که چهل سال ممنوعالتصویر بوده؛ درگذشت!؟؟ شرمآوره .. بهتره سکوت کنید و این مرگ را هم نادیده بگیرید. آنهایی که در دل مردم جای دارند نیازی به تبلیغ و فاتحهخوانی شما ندارند».
و…
به دنبال این طعنههای سیاسی هنرمندان، مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر ملکمطیعی، در تهران و در میان شعارهای اعتراضی علیه تلویزیون دولتی ایران برگزار شد. بنابر گزارشها و ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، مأموران امنیتیِ موتورسوار به سوی برخی از شرکتکنندگان مراسم یکشنبه، در خیابانهای مرکزی تهران هجوم برده و در گورستان «بهشت زهرا» نیز اقدام به شلیک گاز اشکآور کردهاند. در مراسم پیش از ظهر یکشنبه که از ساختمان شماره ۲ خانه سینما واقع در خیابان وصال آغاز شد، هنرمندان حاضر در مراسم به انتقاد از محدودیتهای اعمالشده بر ناصر ملک مطیعی پرداختند و صدای ضبط شده بهروز وثوقی، بازیگرِ هم نسلِ آقای ملکمطیعی و ساکن آمریکا، نیز برای شرکتکنندگان در این مراسم پخش شد. آقای وثوقی در پیام صوتی خود با اشاره به اینکه این نخستین بار است که صدایش «بین مردم و در خاک وطن» شنیده میشود گفت:
«امروز با اندوه، باید در از دست دادن یک بزرگ و یک برادر و یک ناصر ملکمطیعی ای که مانند من چهل سال منتظر ماند، عزاداری کنیم»
پرویز پرستویی نیز در این مراسم، سخنان خود را به انتقاد شدید از تلویزیون دولتی ایران اختصاص داد و گفت:
«صدا و سیما که برای مردم است و از پول مردم و بیتالمال اداره میشود … چرا باید زمانی از ناصر ملکمطیعی یاد کند که به دیار باقی شتافته است؟».
بهعلاوه، بر پایه ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، جمعیت حاضر در خیابانهای اطراف خانه سینما شعارهایی از قبیل «ننگ ما، صدا و سیما ما»، «ناصرخان روحت شاد» و شعار طعنه آمیزِ «قیصر کجایی مردم رو کشتن» سر میدادند.
رویدادهای فوق نشان می دهد که هنر و هنرمند، فراتر از فلسفه زیبایی شناسی پیش می رود. تفکر «هنر برای هنر» و «شعر برای شعر» در جوامع انسانی در حاشیه قرار دارد و در عوض، این «هنر رهاییبخش» است که با فطرت آزادیخواهانه انسان پیوند ناگسستنی خورده است و هرگز به حاشیه نرفته است. نه تنها خود هنر، نه فقط شخصیت هنرمند، بلکه یک دیالوگ سادهای که یک هنرمند سینما در یک سیاق کاملا متفاوت با سیاق امروز بیان داشته، به نمادی مبدل می گردد و در سیاق عصری/کنونیِ یک جامعه، معنایی «رهاییبخش» می یابد و در راستای بیم ها و امیدهای امروز تفسیر می شود.
شاید هنر ایدئولوژیک را که بهدنبال توجیه وضع موجود و تقویت نهادهای قدرت و سرکوب مطالباتِ تحولخواهانهی اجتماعی است بتوان طرد کرد، اما در مقام توصیف، هنر «رهاییبخش» را، نه تنها «نمیتوان» از تار و پود جوامع انسانی زدود بلکه برعکس و در مقام «تجویز و تاسیس»، باید آن را جدی گرفت و در راستای آرمانهای متعالی اخلاقی و انسانی و اجتماعی جامعه بکار بست.
«هنر علیه استبداد»، آنتی تز موثری برای «هنرِ استبدادی» است.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…