پیمان‌شکنی آمریکا و انتقال سفارت به بیت‌المقدّس

طرح‌ پیشنهاد شناسائی بیت‌المقدّس به عنوان پایتخت اسرائیل، که تاریخ و جغرافیا و سوابق فلسطین و حقوق فلسطینی‌ها و ملاحظات دیگر ملّت‌ها و جنگ‌هاشان بر سر فلسطین و بیت‌المقدّس و همچنین، به زور و تجاوز کشور شدن اسرائیل را به‌کلّ نادیده اِنگاشته بود؛ بر این اساس که هر کشور مستقل‌اِی حقّ تعیین پایتخت خود را دارد و اسرائیل از سال ۱۹۵۰ بیت‌المقدّس را پایتخت خود اعلام کرده است ، در ۱۳ اُکتبر ۱۹۹۵ توسط «باب دُل» (Robert Joseph Dole) سناتور جمهوری‌خواه کنزاس که رهبر اکثریّت سنای وقت بود، مطرح شد. همچنین، بر این اساس که از زمان جنگ شش روزه ۱۹۶۷ هر دو بخش  غربی و شرقی بیت‌المقدس تحت تسلّط و اداره اسرائیل بوده است، شناسائی کلّ بیت‌المقدّس را به عنوان پایتخت اسرائیل عرضه نمود. این طرح که در ۲۳ اکتبر به تصویب کنگره رسیده بود، در ۲۴ اکتبر ۱۹۹۵ (۲ آبان ۱۳۷۴) با ۹۳ رأی موافق و ۵ رأی مخالف و یک ممتنع به تصویب سنا رسید، و در همان روز با ۳۷۴ رأی موافق و ۳۷ رأی مخالف و تعدادی غایب و ممتنع، به تصویب نهائی کنگره رسید. این مصوبّه پس از طی فرصت قانونی اِمضاء یا وِتوی رئیس جمهور وقت، نهایتاً بدون اقدام‌اِی از سوی بیل کلینتون در ۸ نوامبر قانون شد، که تا ۳۱ می ۱۹۹۹ به اجرا در آید. امکان قانونی آن مصوبّه که رئیس جمهور را به دلایل امنیّت ملّی مجاز به نادیده گرفتن آن قانون برای شش ماه و تجدید مکرّر این امکان می‌کرد، موجب شد که کلینتون و بوش و اُباما هر شش ماه یکبار آن قانون را نادیده گیرند.

ریاست‌جمهوری «دانلد تِرامپ» (ژانویه ۲۰۱۷) در حالی آغاز شد که دخالت‌ روسیّه در انتخاب وی محرز شده بود و احتمال ارتباط ترامپ و ستاد انتخاباتی‌اَش با روسیّه در این امر، سؤال تعیین‌کننده‌اِی شد. او که طی سخنرانی مبارزات انتخاباتی‌‌اَش در مجمع AIPAC (21 مارچ ۲۰۱۶) تغییر مکان سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس را وعده داده بود، در ۵ جون ۲۰۱۷ (۱۵ خرداد ۱۳۹۶) از حقّ خود برای تعلیق قانون انتقال سفارت گذشت، و سنا ضمن قطعنامه‌اِی در گرامی‌داشت پنجاهمین سال «یکپارچه شدن بیت‌المقدّس»، رئیس‌جمهور و مراجع قانونی را به اجرای قانون انتقال سفارت به بیت‌المقدّس فرا خواند. این قطعنامه، بدون رأی مخالف به تصویب ۹۰ سناتور حاضر از صد سناتور رسید. ترامپ در اواخر اوّلین سال ریاست جمهوری‌اَش در ۶ دسامبر ۲۰۱۷ (۱۵ آذر ۱۳۹۶) تصمیم آمریکا در انتقال سفارت‌ به بیت‌المقدّس را اعلام کرد، که بسیاری از کشورها را برآشفت. در ۲۱ دسامبر۲۰۱۷ (۳۰ آذر ۱۳۹۶) ترکیه و یمن قطعنامه (A/ES‑۱۰/L.22) را در جلسه فوق‌العاده مجمع عمومی سازمان ملل طرح کردند که وضعیّت بیت‌المقدّس به عنوان پایتخت اسرائیل را «باطل و بی‌اثر» (null and void) اعلام کرده، و از همه کشورها خواسته بود که از گشودن سفارت در آن‌جا خودداری کنند. این قطعنامه که شناسائی بیت‌المقدّس به عنوان پایتخت اسرائیل را به‌ ضدّ روند صلح بین اسرائیل و فلسطین ارزیابی کرده بود، با ۱۲۸ رأی موافق و ۹ رأی مخالف (آمریکا و اسرائیل و هفت کشور از وابسته‌گان به آمریکا و اسرائیل چون گواتمالا و شش کشور کوچک) و ۳۵ ممتنع و ۲۱ غایب به تصویب رسید.

«محمّد بن سلمان» شاهزاده جانشین پادشاه سعودی در عربستان، که گام‌های بلند‌اِی در سازش با اسرائیل برداشته، و در تطمیع ترامپ و داماد صهیونیست وی «جرِد کوشنر» (Jared Corey Kushner) سخاوت‌مندانه عمل کرده است، طی ملاقات‌اِی با رهبران یهود و صهیونیست‌ها در ۷ فروردین ۱۳۹۷ (۲۷ مارچ ۲۰۱۸)، مقابله با نفوذ ایران درمنطقه را مهمّ‌ترین مسئله عربستان در منطقه مطرح کرد. برای آن‌که آن‌ها بدانند دولت سعودی مانعی بر سر راه اقدامات آن‌ها به ضدّ فلسطینی‌ها نخواهد بود، نظر سعودی‌ها در خصوص فلسطین و رهبری آن را چنین اعلام کرد: «رهبری فلسطین با نفی طرح‌های صلحی که در چند دهه گذشته به آن‌ها داده شده، فرصت‌ها را یکی پس از دیگری از دست داده است. وقت آن رسیده است که فلسطینی‌ها پیشنهاد را پذیرفته و بر سر میز مذاکره حاضر شده، و یا خفه شوند و شکایت‌اِی نداشته باشند»[۱]. سازش دیرینه ارتش و رئیس‌جمهور کودتائی مصر «عبدالفتّاح سیسی» با آمریکا و اسرائیل، و سازش‌های آشکار و نهان سعودی‌ها و این موضع از شازده‌اِی که همه‌کاره عربستان شده است، آثار بسیار مهمّی بر رفتار بعدی اسرائیل و آمریکا در منطقه، ازجمله انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدّس داشته است. این‌که چرا ترامپِ غیر مذهبی و بی‌تفاوت به اهداف صهیونیسم، که ارزش‌اِی اجتماعی جز سودِ سرمایه، آن‌هم به هرشیوه برای وی مطرح نبوده است، برخلاف مواضع نسبتاً یک‌پارچه جامعه جهانی و توصیه‌های سران دیگر کشورها و بدون لحاظ کردن عصیان محتمل فلسطینی‌ها و کشتار گسترده آنان، و انزوای سیاسی آمریکا در این امر، مُصمّم به انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدّس شد، قابل توجّه است.

مراسم افتتاح سفارت آمریکا در بیت‌المقدّس را در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۱۴ می ۲۰۱۸) که سال‌گرد هفتادمین سال اعلام رسمی اشغال فلسطین و تأسیس دولت اسرائیل است، و فلسطینی‌ها آن را «روز نِکبَت» خوانده‌اند، برگزار کردند؛ تا داغ فاسطینی‌ها را تازه‌تر و نِکبَت این روز را بیش‌تر کرده باشند. این مراسم در اوضاع و احوالی بر گزار شد که جمع‌اِی از اسرائیلی‌ها به شور و شادی در اطراف آن مراسم پرداخته بودند و نیروهای نظامی‌ اسرائیل به سرکوب اعتراضات و تظاهرات شش هفته‌اِی فاسطینی‌ها و کشتار در غزّه‌ ادامه می‌دادند. تا شب‌هنگام نزدیک به دوهزار نفر را زخمی و بیش از ۶۰ نفر را قربانی آن افتتاحیه کردند. بنای این سفارت که فعلاً صورتی موقّت دارد، در مکان‌اِی میان بخش غربی شهر که تا جنگ ۱۹۴۹ تحت قیمومیّت و فرمان دولت اُردُن بود، و بخش شرقی که از زمان جنگ ۱۹۶۷ به اشغال اسرائیل درآمد، واقع شده است. جامعه بین‌الملل که بخش غربی را از کیسه فلسطینی‌ها بخشیده بود، بخش شرقی بیت‌المقدّس و دیگر نواحی اشغال شده در جنگ ۱۹۶۷ را همواره اراضی اِشغالی دانسته است، و تعیین تکلیف آن ‌را به قرارداد صلح‌ بین اسرائیل و فلسطین سپرده است.

دانلد تِرامپ پس از دو سال و چند ماه بازداشتن آمریکا از انجام تعهدات‌اَش به برجام (Joint Comprehensive Plan of Action) و کارشکنی‌های آشکار در اجرای تعهدات اروپا، نهایتاً در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۸ می ۲۰۱۸) نقض یک‌جانبه تعهدات آمریکا به آن توافق بین‌المللی را رسمیّت داد و «بیرون رفتن» آمریکا از آن را اعلام کرد. او چهار ماه قبل از این، طی بیانیه‌‌اِی که در ۱۲ ژانویه به امید همراه کردن اُروپا برای تجدید‌ نظر در این توافق صادر کرده بود، خروج آمریکا از این توافق را درصورت عدم همراهی اُروپا برای تحمیل خواسته‌های خود (صهیونیست‌ها) اعلام کرده بود. درعین‌حال دستور لغو تحریم‌هااِی که منوط به فرمان چهارماه به چهارماه او بود را صادر کرد، و وعده داد که چهارماه بعد آن را امضاء نخواهد کرد، مگر آن‌که برجام بازنگری شده و مفاد آن متوقّف کننده موشک‌های بالستیک ایران باشد. او که شخصی خود‌معیار، بی‌ملاحظه،  پُر مدّعا و قُلدُرمنش است؛ در آن بیانیه عدم همراهی آلمان و فرانسه و انگلیس و چین و روسیّه با خود را ‌ضدّیّت با مردم ایران و ملّت‌های صلح‌دوست جهان، و حمایت از آرزوهای اتمی رژیم ایران اعلام کرده بود! حال‌آن‌که برخی از سران سیاسی-نظامی سرشناس اسرائیل هم بارها بر لزوم تداوم آن توافق تأکید کرده بودند.

در این فاصله، سران اُروپا، بخصوص «اِمانوئل مکرون» (Emmanuel Jean-Michel Frederic Macron) رئیس‌جمهور فرانسه (۵-۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ – ۲۳-۲۵ اِپریل ۲۰۱۸)، و «آنگِلا مِرکل» (Angela Dorothea Merkel) صدراعضم آلمان (۷-۶ اردیبهشت – ۲۷-۲۶ اِپریل) در سفرهای جداگانه خود به واشنگتن، کوشیدند نادرستی آن تصمیم را به وی تفهیم کنند. این‌که چرا او با توجّه به درپیش داشتن مذاکره با کره شمالی در ماه بعد و امید رسیدن به توافقاتی، و علی‌رغم همراهی نکردن دیگر اِمضاء کننده‌گان برجام و مخالفت اکثریّت قابل ملاحظه‌اِی از سران سیاسی-نظامی آمریکا –چون وزیر دفاع، رئیس ستاد مشترک ارتش، فرمانده امور استراتژیک آمریکا– نسبتاً یک‌تنه اقدام به نقض برجام کرد، معلول عوامل‌اِی است که لازم به یاد آوری است.

تمایلات امپراطورماآبانه و عقده اِعمال قدرت عامل عمده‌اِی در یکّه‌تازی‌های ترامپ بوده است. ارزش‌ها و رفتارهای انسان در مقامات کشوری، عموماً نمی‌توانند به ‌دور از ارزش‌های زندگی خصوصی‌ و رفتارهای اجتماعی‌اش که شکل دهنده شخصیّت او بوده‌اند، باشند.  ترامپ که طی چهل سال فعالیّت‌ اقتصادی، به پشتوانه پول و وکلااِی که قادر به استخدام آنان بوده، توانسته است از اجرای برخی از تعهّدات خود در قراردادها و پرداخت حقوق بسیاراِی از کارکنان‌اَش خودداری کند تا از منافع بیش‌تری برخوردار شود؛ از زمان ریاست‌جمهوری خود نیز به دنبال اجرای همان شیوه‌ها در نظام کشور بوده است. او که همواره خواهان دیکته کردن شرایط خود به معاهدات و قراردادهای امضاء شده تا اجرا شده بود، نمی‌توانست راه و شیوه‌اِی متفاوت از شیوه افزون کردن سرمایه‌هایش برای «به عظمت رساندن دوباره آمریکا» (شعار انتخاباتی‌اَش) داشته باشد. کشیدن دیواری در مرز طولانی آمریکا و مکزیک و وادار کردن مکزیک به پرداخت هزینه آن، عمده‌ترین شعار انتخاباتی ترامپ در امور اجرائی بود، که مصرف داخلی گسترده‌اِی برای نژاد‌گرایان و برخی از بی‌کاران داشت. حال‌آن‌که نه کشیدن دیوار در سرتاسر آن مرز از امور محتمل بود، و نه امکان پذیرش چنان تحمیل‌اِی از سوی مکزیک مطرح ‌بود. او در اوّلین روز آغاز  کارش در کاخ سفید (۲۳ ژانویه ۲۰۱۷) دستور اجرائی خروج آمریکا از (Trans-Pacific Partnership) TPP  که از شعارهای انتخاباتی‌اَش بود را امضاء کرد و مدّعی پایان دوره قراردادهای چند ملیّتی شد. آن قرارداد که فرصت اجرائی شدن برای آمریکا را هم نیافته بود، قرارداد‌اِی اقتصادی بین آمریکا و ۱۱ کشور از دورتا دور زمین بود. پس از طرح و بحث اجتماعیِ برخی انتقادات، ترامپ در اِپریل ۲۰۱۷ امکان بازگشت دوباره به آن قرارداد را مطرح کرد و تهدید به خروج از NAFTA (North American Free Trade Agreement) کرد، که کانادا و مکزیک حاضر به مذاکره برای مطلوب‌تر کردن آن شدند.

او در فعالیّت‌های انتخاباتی خود، بارها وعده خارج کردن آمریکا از «ناتو» NATO، در صورت عدم مشارکت متناسب کشورهای عضو در هزینه‌های آن را مطرح کرد، که وعده‌اِی غیر عملی در اوضاع کنونی جهان بود. مشارکت دیگر اعضای آن در هزینه‌های‌اَش چندان متفاوت نشد، و او اقدام‌اِی نکرد. از آن‌جا که او و دولتش –برخلاف دولت اُباما– باور به روند گرم‌شدن زمین (گرمایش جهانی) نداشته‌اند، در اوّل جون ۲۰۱۷ خروج آمریکا از قرارداد UNFCCC  که به امضای ۱۹۵ کشور با یونسکو UNESCO برای کاهش دادن گرمایش زمین و حفاظت از محیط زیست بوده را اعلام کرد تا آمریکا را از مشارکت در هزینه‌های آن معاف کرده باشد. او که از دوران مبارزات انتخاباتی‌اَش خطّ و نشان‌هااِی برای مبادلات چین و آمریکا کشیده بود، در اسفند ۱۳۹۶ (مارچ ۲۰۱۸)، ۲۵ درصد تعرفه بر واردات فولاد و برخی دیگر از محصولات، و ۱۰ درصد تعرفه بر واردات آلومینیوم آمریکا اعلام کرد. مستثنی کردن کانادا که عمده‌ترین صادرکننده فولاد به آمریکا بوده، مقصود ترامپ از سخت‌تر کردن مبادله با چین را نمایان کرد. چین هم متقابلاً ۲۵ درصد تعرفه بر واردات گوشت خوک و ۱۵ درصد بر بسیاری از میوه‌ها و غلّات و دیگر محصولات آمریکا که عمده‌ترین واردکننده بود وضع کرد، و ترامپ ناچار به نرمش و عقب‌نشیتی شد. ادامه این موضوع و تفصیل آن درخور این مقاله نیست؛ مقصود از این بحث آن بود که ترامپ علی‌رغم وعده‌ها و گُنده‌گوئی‌هااِی که داشته است، به‌جز مواردی که ارتباط مستقیم با امیال صهیونیست‌ها و متّحدین‌شان دارد، لزوماً بر اهداف و مواضع دوران انتخابات‌اَش استوار نمانده است، و از موضع سرمایه‌داراِی که نهایتاً به منافع‌اَش می‌اندیشد، حسب ‌لزوم نرمش نشان داده است.

عمل به وعده‌های انتخاباتی، با توجّه به درپیش بودن انتخابات میان‌دوره‌اِی در نوامبر، و اهمیّت‌اِی که حفظ اکثریّت جمهوری‌خواهان در کنگره و سنا برای ممانعت از استیضاح و ساقط شدن از مقامش داشته است، یکی از علل مطرح برای جلب آراء است. لکن، برخی از وعده‌ها چون انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدّس خواستی عمومی نبوده‌اند، و اساساً شعاراِی برای جلب حمایت صهیونیست‌های مؤثّر در نظام و جلب حمایت‌ آنان بوده ‌است. هرچند که اِونجلیست‌های متّحد صهیونیست‌ها هم پس از انجام انتقال، ابراز شادمانی کردند. تحت بررسی بودن احتمال ارتباط او با روس‌ها برای دخالت آن‌ها در انتخابات ۲۰۱۶، و احتمال سنگ‌اندازی و ممانعت او از بررسی‌های قانونیِ این امر و رو شدن برخی دیگر از بی‌اخلاقی‌های ترامپ، نه‌تنها جلب آراء جدید را برای او چندان ممکن نمی‌کند، بلکه بسیاری از حامیان و رأی‌دهند‌گان به وی را هم مأیوس کرده است. عمل به وعده‌های انتخاباتی عموماً می‌تواند بعضی از مأیوس شده‌ها را امیدوار و مجدداً پای صندوق‌های رأی آورده و رأی آنان را بنا به توصیه ترامپ متوجّه نامزد‌های جمهوری‌خواه نماید.

بیل کلینتون که بیش از آخرین سه رئیس‌جمهور هشت‌ساله آمریکا به‌دنبال تأمین خواسته‌های صهیونیست‌ها بود، با توجّه به مصالح آمریکا حاضر به اجرای قانون انتقال سفارت نشد. صهیونیست‌های آمریکا بخش‌اِی از شش – هفت میلیون یهودی‌ آمریکا هستند‌ که لزوماً امیدی به اجرائی شدن آن نبسته بودند. ترامپ نیز در دوران مبارزات انتخاباتی‌اَش درصد بسیار کمی از آن‌ها را نمایند‌گی ‌کرده بود. یکی از خطراتِ حسّاس نبودن مردم به  شعارهای نادرست انتخاباتی همین است که زمینه‌اِی برای انواع بازی‌های سیاسی و واردکردن فشار بر وعده دهنده می‌شوند. ترامپ که ‌‌اخلاق و ملاحظاتی فراتر از امور تربیتی فرزندان‌اَش نداشت و پای‌بندِ وعده‌ها و تعهدات تجاری‌اَش هم نبود، لزوماً مصرّ به انجام وعده‌های انتخاباتی‌اَش نبود. معضل‌اِی که او گرفتار آن شد، و دام گسترده‌اِی که برای تخفیف عواقب آن معضل در مقابلش باز شد، آثار تعیین‌کننده‌اِی بر رفتار او داشته است. از زمانی که خود را محتاج صهیونیست‌ها یافت بتدریج از دیگر نژادگرایان‌اِی چون «اِستیو بَنِن» (Stephen Kevin Bannon) که پیروز کننده او در انتخابات بودند جدا شد و با صهیونیست‌ها همراه شد. برخورداری از چتر حمایت صهیونیست‌های صاحب‌نفوذ در نظام قانون‌گذاری و قضائی آمریکا، عمده‌ترین دلیل نقض برجام و انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدّس توسط ترامپ بوده است. چون، سقوط ناشی از محکومیّت، تنها غرور بیش از حدّ و شخصیّت خانواد‌گی او را جریحه‌دار نمی‌کند؛ بلکه معاملات و مبادلات او را هم دچار خسارت‌های بزرگی خواهد کرد، و او نگران آن‌ها است نه عواقب حاصل از رفتاراَش بر ملّت آمریکا .

بیهوده جلوه دادن ملاحظات و افتخارات اُباما و خُلق و خوی نژادگرایانه او و حامیان‌ نژاد‌گرای وی به ضدّ مردم خاورمیانه، انگیزه مؤثّری بوده است. نژادگرایان و ترامپ از دوران مبارزات انتخاباتی‌اَش همین نوع رفتار را با اسلام و مسلمانان داشته‌اند. هنگام اوج توحّش داعش در سوریه و عراق که محافل و نشریّات نژادگرایانه کوشش به مرتبط کردن داعش به اسلام و مسلمانی داشتند، اُباما با توجّه به آن‌همه تیراندازی و کشتارهااِی که بدون ارتباط با مسلمانان و عمدتاً از ناحیه نژاد‌گرایان انجام می‌شد، کوشید تا دولت وی چند عمل تروریستی مسلمانان منفرد در آمریکا را به اسلام و مسلمانی آنان و دیگر مسلمانان جهان مرتبط نکند. اُباما ملاحظه درست‌اِی را رعایت می‌کرد که بوش (پسر) هم نسبت به فاجعه ۱۱/۹ رعایت کرده بود. ترامپ که به‌شدّت منتقد رفتار اُباما دراین خصوص بود، اُباما را مسلمان‌اِی که دینش را مخفی نگه داشته و اصلاً متولّد آمریکا نبوده است تبلیغ می‌کرد! در این راستا، از آغاز کار خود مانع از ورود پناهندگانی از سوریه‌ شد که اُباما ورودشان را پذیرفته بود. او تحت لوای حفظ آمریکا از ورود تروریست‌های خارجی، دستور اجرائی ۱۳۷۶۹ که مشهور به «منع ورود مسلمان» (Muslim ban) است را در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۷ برای منع ویزا به شهروندان ایران، عراق، سوریه، لیبی، سومالی، سودان، و یمن صادر کرد.

یکی از افتخارات اُباما  بیمه درمانیِ همه‌گانی‌ مشهور به (Obama Care) بود. نژاد‌گرایان و ترامپ که حاضر به ماندن هیچ افتخاراِی از یک رئیس‌جمهور سیاه نبوده‌اند، خواهان لغو آن شدند. بخصوص که با حدّ اقلّ رأی به‌تصویب کنگره و سنا رسیده بود. اجرای چنان بیمه‌اِی برای اوّلین بار در جامعه سرمایه‌داری آمریکا که مؤسّسات درمانی و شرکت‌های بیمه لقمه‌های درشت‌اِی از آن داشته‌اند، نمی‌توانست بی‌عیب و نقص باشد. هر دولت سالمی که بعد از او می‌آمد، کوشش به رفع مشکلات و نواقص آن می‌کرد، نه لغو وبی‌اثر کردن آن. از آن‌جا که ترامپ و دار و دسته‌اَش فاقد رأی لازم برای لغو آن شدند، و تغییراتشان هم از موضع سالمی نبود، کمک‌اِی به اصلاح آن نکرد. انتخاب یک سیاه‌پوست به ریاست‌جمهوری آمریکا علاوه بر بالا بردن اعتماد به‌نفس سیاه‌پوستان آمریکا و دیگر آثار بسیار مثبت‌اَش، عکس‌العمل‌های اجتماعی بارزی هم داشت، که عیان و فعّال شدن نژادگرائی خاموش در بسیاری از آمریکائی‌ها عمده‌ترین آن‌ها است.  یکی از دلایل مطرح شدن ترامپ برای رئیس‌جمهوری، که عمدتاً به کوشش نژادگرایان خود برتر بین آمریکا و رأی مردم ناآگاه‌اِی که انتظار زندگی بهتر داشتند انتخاب شد؛ رُفتن و شُستن آثار و دست‌آوردهای رئیس‌جمهور سیاه‌پوست بود. هرچند که عمدتاً تأمین کننده خواسته‌های صهیونیست‌ها شد تا دیگر نژادگرایان و خود برتر بینان؛ و برای ما ایرانیان دولت یافتن محمود احمدی‌نژاد پس از محمّد خاتمی را تداعی کرد.

خطر استیضاح و عزل شدن از مقام ریاست جمهوری به‌واسطه اثبات ارتباط ترامپ با مداخلات روسیّه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ که منجر به پیروزی ترامپ شد، عمده نگرانی زندگی ترامپ شده، که از هیچ اقدام‌اِی‌ برای رفع آن خطر خودداری نکرده است. عزل او به دلیل همکاری با روسیّه، نه‌تنها موجب شرم برای خود وخانواده‌اَش خواهد بود، بلکه خسارات عمده‌اِی بر فعّالّیت‌های اقتصادی‌اَش خواهد داشت. هرچند، تصوّر جایگزین شدن معاون ناتوان و بد‌تر از خودش، ممکن است تا حدودی بازدارنده نماینده‌گان کنگره و سنا از ساقط کردن وی شود. «رابرت مولر» (Robert Swan Mueller III) سرپرست باتجربه FBI در فاصله سال‌های ۲۰۱۳-۲۰۰۱، از ماه  می ۲۰۱۷ به سرپرستی کمیته ویژه بازرسی دخالت روسیّه در انتخابات ۲۰۱۶ و امور مربوط به آن گمارده شد، که عمده‌ترین  کار آن بررسی ارتباط ستاد انتخاباتی ترامپ با روسیّه در آن مداخله است. از آن‌جا که گزارش آن کمیته به قوّه قضائیّه و دادگستری داده می‌شود، و بررسی احتمال سوء استفاده ترامپ از قدرتش برای ممانعت از انجام آن تحقیقات هم از جمله وظایف آن کمیته است، ترامپ قادر به پایان دادن به کار آن کمیته نبوده است. ترامپ پس از هر پیش‌روی مولر تصمیم به برکناری او گرفت، لکن وکلای او که از تبعات بسیار بدتر آن اقدام آگاه‌اند مکرراً مانع از انجام آن شده‌اند. او نیاز به اعمال نفوذ بسیار مؤثّری داشته است که بی‌ارتباط با وی و کاخ سفید باشد.

احتمالاً صهیونیست‌ها که متشکّل‌ترین نیروی سیاسی در مراکز قانون‌گذاری و قضائی کشوراند او را به معامله با خود درقبال یاری‌اَش فرا خوانده‌اند، و او حاضر به پرداخت بهای آن شده است. انتظار نانوشته ترامپ ساقط نشدن و به پایان رساندن دوره ریاست‌جمهوریش بوده، و انتظارات نانوشته آنان –اعم از این‌که عضو حزب دمکرات یا جمهوری‌خواه باشند– نقض برجام و انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدّس بوده است. در واقع، هیچ‌یک از علل و عوامل مؤثّر در تصمیمات او، برای نقض برجام و انتقال سفارت به اندازه باج‌دهی‌های مستمرِ وی برای کاهش خطرات تهدید کننده مقام و موقعیّت‌اَش عمده نبوده‌اند. این‌گونه رفتارها و اِعمال نفوذ‌ها که عموماً طرح و بحث و افشا نمی‌شوند جریانات بسیار خطرناکی برای ملّت آمریکا و دیگر ملّت‌های جهان‌اند. میزان سلطه و امکان اِعمال قدرت آمریکا در جهان، و توانِ اعمال نفوذ و قدرت صهیونیست‌ها در قوانین و سیاست‌های این کشور فی‌نفسه خطرات کوچکی نیستند، که رئیس جمهور بی‌معیار و بی‌اخلاق‌اِی از آن کشور به ‌دلایل و منافع و مصالح شخصی و بدتر از آن؛ برای مخفی داشتن جرم‌اَش حاضر به هر کاری در کشور و به‌ضدّ دیگر کشورها شود!

آمریکائی‌های مخالف برجام، ملاحظات و خواسته‌های معقولی متناسب با اوضاع منطقه و جهان ندارند، که ایران قادر به  تن دادن به ملاحظات و خواسته‌های آن‌ها باشد. اشاره‌اِی به عمده‌ترین آن‌ها لازم است.

منعِ حمایت ایران از جنبش‌های حقّ‌طلبانه یکی از خواسته‌های آن‌ها برای ادامه برجام بوده است. ما در دورانی بسر می‌بریم که اگر در حدّ معقول و ممکن‌اِی حسّاس و فعّال به دفع ستم بیگانگان از ملّت‌های منطقه خود نباشیم، برما همان روا خواهد شد که بر آنان شده است. سیل و طوفان‌اِی است که ‌ما را هم به آب و برباد خواهد داد. از دست رفتن استقلال هریک از ملّت‌ها و وابسته و دست‌نشانده شدنِ هر دولت‌ از آن‌ها تهدید‌ی بر دوام استقلال دیگران است. برخی وامانده‌گی‌های فکری و اجتماعی گسترده در جوامع خاورمیانه و استبدادی بودن حکومت‌های آن‌ها مناسب‌ترین خمیرمایه توطئه‌های آمریکا در کشورهای مستقلّ منطقه، تحت لوای دمکراسی‌خواهی بوده است. آمریکای درچنگال صهیونیست‌ها و دیگر نژادگرایان، تحت لوای ممانعت از دست‌یابیِ کشورهای خاورمیانه و آفریقا به سلاح‌های کشتار جمعی و بسط دمکراسی، به کشتار جمعی و تخریب زیرساخت‌های عراق و لیبی و سوریه و ایجاد جنگ داخلی و آواره کردن ملّت‌ها پرداخته‌اند، تا هیچ‌یک از آن کشورها به پشتوانه ثروت حاصل از نفت قادر به رشد و توسعه لازم و کسب توان و قدرت قابل توجّه‌اِی در منطقه نگردد. خواهانِ به ذلّت نشاندن ملّت‌ها و دست‌نشانده کردن رژیم‌ها و دولت‌های آنان بوده‌اند تا خطراِی متوجه آینده اسرائیل نباشد. عربستان و اِمارات به پشتوانه آمریکا جنبش حقّ‌طلبانه مردم بحرین که خواستی جز رفع تبعیض اقلیّت و حاکمیّت سنّی را از مردم اکثراً شیعه‌ نداشت، به‌شدّت سرکوب کردند. مردم یمن را که خواهان امنیّت و اقتدار ملّی و رفع تبعیضات قبیله‌گی و دینی و خروج از سلطه عربستان بوده‌اند را به ‌پشتوانه آمریکا کشتار کرده و کشور توسعه‌نایافته‌‌شان را  تخریب کرده‌اند.‌ آن‌ها را در آن‌چنان محاصره‌اِی قرارداده‌اند که حتّی دارو و غذا به کودکان هم نرسد.

در این اوضاع که صهیونیست‌ها و دیگر نژادگرایان آمریکا و وابسته‌گان‌شان چنان می‌کنند، و آمریکا به قول «هری ترومن» (Harry S. Truman) خواهان به حکومت رساندن و حمایت از «مادر …‌های»[۲] خودش است؛ خواهان توافقی با ایران‌ بوده‌اند که دست از حمایت رژیم مستقلّ –هرچند مستبدّ– سوریّه که از آغاز انقلاب ایران و در طول جنگ هشت‌ساله حامی ایران بوده است بردارد، تا آن‌ها مادر…‌اِی از خود را که مشکلی با سیاست‌های منطقه‌اِی اسرائیل ندارد جاگزین آن کنند، و امکان کمک‌رسانی به حزب‌الله لبنان را هم از ایران سلب کرده باشند. چنان توافق‌اِی موجب سیطره آمریکا و اسرائیل و سعودی‌ها و نوچه‌های‌شان درمنطقه بوده و مخلّ امنیّت ملّی و اقتدار ایرانیان خواهد شد. هرچند که ما ایرانیان تحت نظام ولایت فقیه فاقد اقتدار لازم باشیم. یکی از نگرانی‌های اسرائیل حضور ایران در سوریّه است، حال‌آن‌که در طول مدّت‌اِی که سوریه درگیر جنگ داخلی با مرتجع‌ترین نیروها بوده است، بیش از صد بار مراکز تحت فرمان سوریّه را بمباران کرده است. دلیل حضور ایران در سوریّه دفاع از استقلال و امنیّت ملّی این ملّت است که حقّ تعیین نظام و دولت و سیاست‌های خود را دارد، و حضور ایران در آن‌جا اساساً بنا به ‌درخواست دولت آن کشور بوده است. چنان‌چه تسلّط کامل دولت سوریّه بر کشورش حاصل گشته و امنیّت این ملّت از تجاورات اسرائیل و آمریکا و هر کشور و دولت دیگر تضمین شود، دلیل وجود ایران در آن‌جا منتفی خواهد شد. ایران انتظاراِی از سوریّه جز حفظ استقلالش از شرق و غرب، و راه‌اِی برای رساندن کمک‌ به لبنان نداشته است، و نیازاِی به ماندن در سوریه ندارد. ماندنش در آن‌جا موجب کاهش محبوبیتش شده، و محکوم انواع دسیسه‌ها خواهد شد. ماندنش در سوریّه جز دردسری برای هر دو ملّت ایران و سوریّه نخواهد شد.

اسرائیل و صهیونیست‌های آمریکا از زمانی که ناقض تعهدات‌ «کمپ دیوید» شدند نشان داده‌اند که خواهان راه‌کار و برنامه‌اِی برای حلّ معضل فلسطین نیستند. اندیشه و برنامه‌اِی جز مستهلک کردن تدریجی فلسطینی‌ها و اِشغال اراضی باقی‌مانده آن‌ها ندارند. آن‌ها که از ثروت و تدارکات و قدرت لازم و خفقان جامعه جهانی برخوردارند، مشکلی برای ادامه هفتاد سال دیگرِ این وضع ندارند تا فلسطینی‌ها به‌تدریج جذب و حلّ در دیگر کشورها شده و افسانه‌اِی بیش از فلسطین و فلسطینی‌ها نماند. در این اوضاع ،خواهان توافق‌اِی با ایران‌اند که سدّ راه حمایت‌های ایران از مبارزات مردم فلسطین برای بدست آوردن حقّ و حقوق ممکن‌شان باشند، تا این ملّت ستم‌دیده از امکان اعتراض و عصیان هم برخوردار نباشد. همچنین خواهان توافق‌اِی با ایران‌اند که مانع از حمایت ایران از  حزب‌الله لبنان باشد. حال‌آن‌که توان اقتصادی – نظامی حزب‌الله لبنان امکان سهیم بودن آنان در حفظ امنیّت و دفاع از سرزمین‌‌شان را به آن‌ها داده است. متأسّفانه، شباهت اسمی این نیرو با نام سرکوب‌گران شخصی‌پوشِ نظام ولایت فقیه در ایران که آن‌ها هم «حزب‌الله» نامیده شده‌اند، مانع از شناخت حزب‌الله لبنان و آثار منطقه‌اِی آن برای پاره‌اِی از هم‌وطنان بوده است. حال‌آن‌که بخش‌اِی از اقتدار ملّی مردم لبنان و دولت‌شان در همسایه‌گیِ اسرائیل متجاوز، مرهون توان عقلی و نظامی حزب‌الله لبنان بوده است؛ هرچند که بعضاً مشکل‌آفرین هم بوده‌‌اند.

وجود این نیروی ضدّ امپریالیسم-ضدّ صهیونیسم در منطقه که حسب لزوم به کمک فلسطینیان تحت محاصره در غزّه و مردم تحت ستم داعش در سوریه شتافته است، از عوامل مؤثّر در محدود کردن تجاوزات اسرائیل در غزّه و امیال تجاوزکارانه‌ اسرائیل در منطقه بوده، و مانع از راه یافتن امثال داعش و دیگر وابسته‌گان سعودی‌ها به لبنان بوده است. موافقت ایران با خواست صهیونیست‌ها و دیگر نژادگرایان آمریکا منجر به زمینه‌چینی برای بهانه‌گیری‌هااِی از سوی اسرائیل به ضدّ حزب‌الله لبنان و سرکوب و خلع سلاح آنان و به‌ضعف گرفتن‌شان خواهد شد. کوشش صهیونیست‌ها به برانگیختن نژاد‌گرایان و قوم و قبیله‌گرایان‌اِی از درون لبنان به‌ضدّ حزب‌الله و ایجاد جنگ داخلی در آن‌جا و ورود سرکوب‌گرانه اسرائیل به حمایت از نژاد‌گرایان نیز احتمال مطرح‌اِی است، که موجب سیطره هرچه بیش‌تر آمریکا و اسرائیل و سعودی‌ها و نوچه‌های‌شان درمنطقه خواهد شد. چنان اوضاعی مخلّ امنیّت ملّی و اقتدار ایرانیان‌ است. ایرانیانی که فقدان اقتدارشان در نظام ناسالم فعلی، آنان را بی‌اِعتنا به مصالح دراز مدّت منطقه‌اِی‌شان نمی‌نماید؛ می‌دانند حکومت‌ها و دولت‌ها چون کف روی آب آمدنی و رفتنی‌اند، و آن‌چه مفید ملّت‌ها است ماندنی‌ است.

راه و رسم شازده بن سلمان سعودی هم –هرچند که حاکمان ایران بی تقصیر در آن نباشند– گواه این واقعیّت است که استقلال و امنیّت ملّی و آسایش ایرانیان، سوای رفع افکار واماند‌ه از ملّت و دفع استبداد از کشور؛ در گرو هرچه کمتر بودنِ حاکمیّت مادر…‌های آمریکا در منطقه است. نه سکوت و همراهی با سیاست‌های آمریکا و افزون شدن آن‌ها!

منع ایران از تداوم آزمایشات لازم برای پیش‌رفته کردن تسلیحات‌اَش، مورد دیگری از خواسته‌های آنان است. صهیونیست‌ها در ۲۳ مارچ ۲۰۱۷ طرحی به تصویب کنگره رساندند (H.R. 1698) که رئیس جمهور را موظّف به گزارش فعالیّت‌های موشکی ایران و وضع تحریم‌هااِی به ضدّ ایران و کلیّه حامیان و تأمین کنند‌گانش در این خصوص کرد. در منطقه‌اِی که اسرائیل نژادگرا و خودبرتربین و تجاوزگر مجهّز به پیش‌رفته‌ترین سلاح‌ها و بمب‌های اتمی و انواع موشک‌های دوربرد با کلاهک‌های اتمی است، و سعودی‌های متجاوز مجهّز به پیش‌رفته‌ترین سلاح‌ها از‌جمله موشک‌های بالستیک شده‌اند، محدود کردن فعالیّت‌های تسلیحاتی ایران چه معنا و مقصودی سوای اهداف صهیونیست‌ها و منافع صنایع تسلیحاتی آمریکا را دنبال می‌کند؟ ایران حقّ ساخت سلاح‌های خود و توسعه و تکامل آن‌ها ازجمله موشک‌های بالستیک را نداشته باشد، لکن سعودی‌ها که خریدار سلاح‌های آمریکائی با قیمت‌های گزاف‌اند حقّ داشته‌باشند با استفاده از سلاح‌های آمریکا و کمک‌های تخصّصی یمن را به خاک و خون کشانده‌، و موجبات فعالیّت بی‌دردسر القاعده را در آن‌جا فراهم آور‌اند.  در هفته‌ آخر اسفند ۱۳۹۶ (۱۹ مارچ ۲۰۱۸) که شازده بن‌سلمان به دیدار ترامپ رفته بود، وزارت خارجه آمریکا موافقت خود با فروش بیش از یک بیلیون دلار اسلحه به عربستان را اعلام کرد که ۶۷۰ میلیون دلار آن به خرید ۶۶۰۰  موشک‌ Raytheon TOW-2 anti-tank missiles اختصاص یافته است. سال گذشته دولت ترامپ توافق خود با فروش صد وده بیلیون دلار اسلحه به سعودی‌ها برای ده سال آینده را برنامه‌ریزی کرد که سه بیلیون آن به موشک‌های ضدّ تانک هوا به زمین Standoff Land Attack Missile (SLAM) و ۸۸۹ میلیون آن به موشک‌های دور بُرد  Harpoon Block IIو ۶۴۵ میلیون دلار آن به بمب‌های هدف‌یاب  JSOW  که می‌توانند بدون ورود به مرزهای ایران رها شوند اختصاص یافته بود. این‌ مبالغ سوای خرید‌ سعودی‌ها از انگلیس و فرانسه و ایتالیا است.

  بازرسی « هر زمان و هر جا » یکی از خواسته‌های آنان برای تجدید‌نظر در توافق برجام است، زیرا می‌دانند هیچ ملّت آزاد و مستقلّ‌اِی تن به چنان خواسته‌اِی نمی‌دهد. آن‌چنان که قبلاً یاد‌آور شدم صدام حسین آخرین کسی بود که به امید راحت کردن خیال غرب از این‌که برنامه و ساز و کاری برای ساخت بمب اَتمی و دیگر سلاح‌های کشتار جمعی ندارد، چنان اجازه‌اِی را به آژانس بین‌الملل اتمی IAEA داد، و مسؤلین بازرسی آژانس تحت لوای شک داشتن به این و آن سایت و ساختمان مهم‌ترین مراکز سیاسی-نظامی و اقتصادی-ارتباطی بغداد را دقیقاً بازرسی کردند. چند سال بعد از اِشغال عراق توسط قوای آمریکا و متّحدین‌اَش فاش شد، ارتش آمریکا ازطریق سازمان‌های اطّلاعاتی و ارتباطاتش توانسته بود به آن اطّلاعات دست‌یافته، و از آن برای بمباران بغداد و نابود کردن زیرساخت‌ها استفاده کُند.

ممانعت از عادّی شدن روابط ایران و آمریکا یکی از اهداف اساسی صهیونیست‌ها است که با نبود توافق برجام تضمین می‌شد. یکی از ابعاد نانوشته و پُر اهمیّت برجام تنش‌زدائی از روابط طرفین و امکان برقراری روابط فرهنگی و تجاری بین دو ملّت بود که می‌توانست گام بلند‌اِی در مسیر عادّی سازی روابط باشد. عادّی سازی روابط طرفین، در تضادّ آشکار با خواست صهیونیست‌ها و متّحدین‌شان و سعودی‌ها و آن‌هایی است که به امید به‌دست آوردن حکومت ایران به یاری آمریکا، از هیچ خیانتی به ملّت ایران فروگزار نکردند، و تحت‌الحمایه امثال «جان بولتون» (John Robert Bolton) بوده‌اند. بولتون از جمله هادیان مؤثّر بوش (پسر) برای تجاوز به عراق و از حامیان سرسخت هلری کلینتون برای تخریب لیبی و سوریّه بوده‌ است. او ضمن مصاحبه‌اِی با کانال CBS در ۲۹ آپریل، خلع سلاح داوطلبانه سال‌های ۴-۲۰۰۳ مُعمر قذافی رئیس‌جمهور مقتول لیبی را برای کره شمالی و ولیّ آن «کیم جونگ اُن» (Kim Jong-un) آرزو کرد! سخنان او با توجّه به بلا‌اِی که بر سر لیبی و رئیس‌جمهور آن آوردند، حتماً از عوامل مؤثّر در به‌هم‌خوردنِ روند متوقّف کردن سلاح‌های اتمی او و ملاقاتش با ترامپ شد. امثال بولتون و صهیونیست‌ها که مشکل‌شان فراتر از فعالیّت‌های هسته‌اِی و موشک‌های بالستیک ایران بوده است، سدّ مبادلات تجاری ایران و آمریکا نیز بوده‌اند. حال‌آن‌که اساس ارتباطات و رفع نیازهای متقابل بشر و بسط روابط و استحکام مناسباتش تبادل کالا بوده است که به تدریج به دیگر زمینه‌ها چون افکار و هنر … و حتّی همسر گرفتن از قوم و قبیله دیگر هم بسط یافت.

بنا به مفاد برجام، ایران موظّف به کاهش آب سنگین خود که مورد استفاده راکتورهای اتمی است بوده، و مقام‌های آمریکائی خرید ۳۲ تُن آب سنگین ایران را در آپریل ۲۰۱۶  به ارزش حدوداً هشت میلیون و ششصدهزار دلار با مقام‌های ایرانی قرارداد کردند. کنگره آمریکا در ماه بعد ضمن تصویب متمّم بودجه وزارت انرژی این کشور مانع از آن معامله شد. طرحی در نوامبر همان سال برای ممانعت از فروش هواپیماهای «ایرباس» و «بوئینگ» به ایران در کنگره آمریکا مطرح شد که اُباما مُصمّم به وِتو آن درصورت تصویب شد. تجدید تحریم‌های موسوم به «ایسا» (ISA) توسط کنگره آمریکا، که فعالیّت اقتصادی بیش از ده میلیون دلار در ماه (تا سقف چهل میلیون دلار در هر ۱۲ ماه) شرکت‌های آمریکائی با ایران را، و هرگونه فعالیّت با یک لیست بلند بالا از شرکت‌های ایرانی را تحریم کرده بود، نمونه‌‌ روشنِ‌ ممانعت از گسترش روابط تجاری و حفظ فاصله دو کشور از زمان بیل کلینتون بود، که صنایع جامع ایران، چون نفت و گاز و پتروشیمی را نشانه رفته بود . عمر ده ساله آن قانون در آخر دسامبر ۲۰۱۶ پایان می‌یافت، که در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۶ (۲۵ آبان ۱۳۹۵) طی طرحی تحت نام “Iran Sanctions Extension Act” (ISEA)  (تمدید تحریم‌های ایران) با ۴۱۹ رأی موافق و یک رأی مخالف به تصویب کنگره، و شانزده روز بعد، در اوّل دسامبر ۲۰۱۶ با ۹۹ رأی موافق از ۹۹ سناتور حاضر به تصویب سنای آمریکا رسید. اُباما که بارها مخالفت خود با تمدید آن را تصریح کرده بود، با این ‌احتساب که آن مصوّبه پس از وِتو هم از دو سوّم رأی سنا و قانون شدن برخوردار خواهد بود، اقدام‌اِی نکرد.

حاکمان ایران هم علی‌رغم آن‌که مایل به حفظ رابطه‌اِی صرفاً تجاری با آمریکا برای تأمین برخی احتیاجات ایران بوده‌اند، هیچ‌گاه خواهان عادّی سازی روابط ایران و آمریکا نبوده‌اند. تبریک‌گفتن‌ها و جشن و سروری که به‌تصوّر نافرجام شدن و برچیده شدن برجام ابراز کرده و می‌کنند، بعضاً بازی سیاسی، و بعضاً ناشی از ناآگاهی و دنباله‌روی از چنان خواستِی بوده است. ولیِّ ولایت‌مداران بارها راضی نبودن از عادّی شدن روابط دو کشور را به عناوین مختلف ابراز داشته است. چون قبلاً به شرح چرائی آن پرداخته‌ام، دوباره به آن نمی‌پردازم. منظور از این اشاره غافل نشدن از اظهارات و رفتارهااِی است که در این اوضاع حسّاس می‌توانند ضمن ضربه زدن به برجام برای اقتصاد ایران هم خسارت‌بار باشند. ما در بهترین حالت هم نباید به تحریم مناسبات اقتصادی با آمریکا و یا به ژست آن پردازیم. آمریکا حضور بسیار مؤثّری در نظام بانکی جهان –بخصوص در اروپا– دارد، و داشتن مناسبات افتصادی با آمریکا مخالفت با تحریم‌های بانکی به‌ضدّ ایران را در آمریکا تقویت کرده، و امکان انسجام و تداوم تحریم‌های بانکی را کاهش می‌دهد.

اوضاع و احوال و علل معیّنی ادامه برجام را به ایران دیکته کرده و می‌کنند، که عمده‌ترین‌شان عبارت‌اند از:

  • مطلوب نبودن حکومت ایران برای ملّت و مقبول بودن آن برای چپاول‌گرانِ «خودی» و «مجاز»، که هم‌پای نظام بی‌نظام ولایت فقیه، علّت و عامل عمدهِ اوضاع سیاسی-اقتصادی بسیار بدِ این کشور بوده است، موجب انواع نارضایتی‌ها و اعتراضات و عصیان‌های اجتماعی شده‌اند. لکن حمایت‌های آگاهانه و بعضاً بی‌دریغ اکثریّت مردم ایران از منافع و مصالح ملّی- منطقه‌اِی‌ ایران، که خواه- ناخواه به حمایت از نظام حاکم و حاکمان هم می‌انجامد، مانع از بروز عمق و ابعاد بیگانگی این ملّت و نظام حاکم بر آن و حاکمان‌اَش، و موجب خام ماندن تمام‌خواهان و چپاول‌گران بوده است. این واقعیّت که اسباب و مقوّم بسیاری از توطئه‌های صهیونیست‌های آمریکا بوده است، نمی‌تواند از چشم دولت حسن روحانی و وزیر امور خارجه با تدبیرش (جواد ظریف) و کارشناسان فهیم دولت و ولایت‌مداران سالم و صالحی که نگران حال کشوراند، به‌دور باشد. تداوم ممانعت از مشارکت مردم و رهبران و نمایندگان واقعی‌شان در اداره امور کشور، ممکن است امثال این قلم را خسته و بی‌تفاوت نکند؛ بی‌تردید بسیاری از مردم را خسته و مأیوس از تغییرات بنیادی لازم، و بعضاً بیزار از این‌گونه متون و بی‌تفاوت به آینده کشور خواهد کرد. حاکمان ایران می‌بایست از سال‌ها پیش دست از خود‌برتربینی‌های صنفی و قشر‌گرایانه‌شان بر می‌داشتند، و صادقانه به مردم می‌گفتند که صدای انقلاب‌شان را شنیده‌اند؛ نه آن‌که–چون شاه– آن‌زمان که دیر است و اجباراً گویند. اوضاع بسیار بد معیشت مردم و بی‌کاری فزون از حدّ و انواع سخت‌گیری‌هااِی که حکومت در این چهل سال بر مردم کرده است؛ زمینه‌ مناسب عصیان‌های اجتماعی و طغیان به‌ضدّ حکومت و حاکمان ناخواسته است، که حاکمان پند ناپذیر و عبرت نگیر را بیش از پیش به سرکوب اعتراضات وا داشته و حمایت‌های مردمی‌ در مقابله با توطئه‌ها و تجاوزات محتمل را به‌تدریج ضایع وبی‌اثر خواهد کرد!
  • اگرچه جامعه جهانی رضایت‌اِی از ترامپ و حماقت‌های ناشی از قُلدُرمنشی‌های او و درخطر بودن موقعیّت‌اَش در این مقطع ندارد و اُروپا حاضر است برجام را در حدّ ممکن پاس دارد، امّا حسب نیازش و به امید ساقط شدن ترامپ، یا بسر شدنِ دوره چهارساله‌اَش، با او همراهی کرده و می‌کند. لکن مطلوب نبودن نظام حاکم بر ایران برای اکثریّت نزدیک به اتّفاقِ جامعه خودش و اَبدی خواندن این بلاِی زمینی در قانون اساسی تحمیل‌کرده‌اَش به مردم، و ‌سوابق بسیار بَداِی که در حلّ و فصل اختلافات‌اَش با آمریکا و انگلیس و عربستان و UN، و با انتقادات و اعتراضات مردم خودش داشته است، حساب ایران را از بسیاری از دیگر کشورها کاملاً متفاوت کرده است. آن‌چنان‌که فقدان حمایت‌های منطقه‌اِی و بین‌المللی لازم از ایران، همواره یکی از موجبات تحمیل انواع فشار و تحریم بر ملّت ایران، و از نقاط ضعف دولت‌های ایران در امور منطقه‌اِی و بین‌المللی‌ بوده است.
  • بالا بودن شدّت تنش اسرائیل و عربستان و صهیونیست‌های آمریکا و متّحدین‌ و جیره‌خواران‌شان با ایران، و ارتباط و اتّحاد فعّال ‌این مجموعه که برخوردار از ثروت‌ لازم و پیش‌رفته‌ترین سلاح‌ها و نقّاله‌های جنگنده است، و عموماً به کمتر از سقوط حاکمیت ایران و یا تخریب و به‌هم ریختن زیرساخت‌های ایران راضی نیست؛ رفتار بسیار عاقلانه و پُر ملاحظه‌تری می‌طلبد که حفظ و تقویت برجام با اُروپا و چین و شوروی، اساس آن است.
  • تردید‌اِی نیست که خروج داوطلبانه ایران از برجامِ پسا آمریکا، اُروپا را وادار به تمکین از ترامپ در برخورد به ایران خواهد کرد. اتّحادیه افسارگسیخته آمریکا و اسرائیل و عربستان به‌ضدّ ایران از امکانِ بسیار بیش‌تری برای صدمه زدن به ایران برخوردار خواهد شد. آن شازده بی دانش و بینش سعودی که اِبایی از به باد دادن حیثیّت مردم شرافت‌مند عربستان در ارتباط با فلسطین و فلسطینی‌ها نداشته را از امکان بیش‌تری برای صحنه‌سازی‌ و تحریکات درگیر کننده متّحدین‌اَش به جنگ با ایران برخوردار خواهد کرد. آن زمان که بنای رفتار همه آن‌ها با ایران، رفتار با کشوراِی شود که دنبال ساخت سلاح‌های اتمی بمنظور نابود کردن دشمنان متصوّر خود است؛ دست ایران به‌هیچ‌کجا بند نخواهد بود!

از این‌رو، خارج کردن آمریکا از قرارداد‌اِی که ایران ناگزیر از ادامه‌اَش بوده است، رذالتی‌ سیاسی از سوی ترامپ و مشوّقین او است. ترامپ که توسلّ به انواع حقّه‌بازی برای نپرداختن تعهدات مالیاتی‌اَش را زرنگی خود توصیف کرده است؛ امکاناً این رذالت ‌را هم ازجمله زرنگی‌های خود دانسته است! این رفتار، از کشوراِی که یک پای توافق بوده و محدودیّت‌های پذیرفته ایران در برجام در قبال رفع تحریم‌های او بوده؛ به این دلیل رذالت است که با خروج خود از آن توافق دست خود را برای وضع تحریم‌های بیشتربه‌ضد کشور و ملّت‌اِی که متعهد به تعهدات‌اَش بوده است باز می‌گذارد. می‌خواهد ایران را علی‌رغم عمل به تعهدات‌اَش گرفتار انواع سختی و مزاحمت‌ و جنگ‌های بی‌دود و آتش نماید؛ و در صورت عدم انجام تعهدات‌اَش و یا خروج از آن، اُروپا را هم با خود همراه کرده و دست خود را برای فراتر از آن باز گذارد. برخی ممکن است ریاست‌جمهوری «هلری کلینتون» را بهتر از ترامپ برای خاورمیانه و ایران تصوّر کرده باشند، ناچار از اشارات‌اِی در این خصوص‌اَم. تردید‌اِی نداشتم و ندارم که او می‌توانست رئیس‌جمهور بهتراِی از ترامپ در برخی از امور داخلی آمریکا چون حمایت‌ از خدمات اجتماعی آن جامعه که عموماً از ملاحظات دمکرات‌ها است باشد، حال‌آن‌که آسایش و امنیّت خاورمیانه، و برجام وضع بسیار بد‌تراِی می‌یافت. باید خوشحال باشیم که دشمنی با برجام توسط مشت‌اِی خود‌برتربینِ زیاده‌خواهِ بی‌ملاحظه و قُلدُرمنش –که صفات اغلب خود‌برتربینانِ زیاده‌خواه است– به احمقانه‌ترین وضع انجام شده و خواهد ‌شد.

این‌که ترامپ بمنظور بی‌ارزش کردن دست‌آورد‌های اُباما و جلب حمایت صهیونیست‌ها و متّحدینشان، مخالفت با برجام را هم ازجمله شعارهای انتخاباتی خود گزید، نباید موجب تصوّر نادرست‌اِی از هلری کلینتون مدّعی «حمایت» از برجام شود. صهیونیست‌های حزب دمکرات و هلری کلینتون مفاد آن توافق را در کمترین حدّ هم مقبول خود و واداده‌گان سعودی‌شان نمی‌دانستند. اگر ناگزیر از همراهی با اُباما و جان کری برای جلب حمایت آن‌ها از نامزدی هلری در انتخابات ریاست‌جمهوری نبودند، از مخالفین سرسخت آن توافق می‌شدند. آن‌ها به‌واسطه امید قاطع‌اِی که به پیروزی هلری و کارشکنی‌های او داشتند، با اُباما همراهی کردند!  بگذریم از این‌که ارزش تعیین‌کننده بارَک اُباما و جان کری و تیم فهیم و صلح‌جوی‌شان در آن توافق فهم نشد و تقدیر نشدند.  کلینتون کارگزار صهیونیست‌ها و سیاست‌های آن‌ها در منطقه بود که با وجود تجربه تخریب عراق، اِبایی از بازگرداندن لیبی به دوران برده‌داری و به خاک و خون کشاندن سوریه نداشت. او که از حامیان سرسخت حمله آمریکا به عراق بود، منتقد اُباما بود که چرا برای بدست آوردن سوریّه (خواست اسرائیل) وارد جنگ‌اِی تمام‌عیار در سوریّه نمی‌شود!

انتقاداِی که ترامپ از حمله آمریکا به عراق داشت، روحییه نسبتاً بی‌تفاوت‌اِی که در امور فلسطین و اسرائیل داشت، و انتقادی که به دخالت آمریکا در سوریّه و کمک‌های آمریکا به جبهه موسوم به «آزادی‌خواهان» سوریّه داشت، صحنه‌سازی و دروغ نبودند. آن‌چنان که خُلق و خوی نژاد‌گرایانه و اسلام‌ستیزی وی هم صحنه‌سازی و دروغ نبودند. او خود را آن‌چنان‌که بود عرضه کرده بود. در مقابل آن‌همه خبرنگار و دوربین‌های فیلم‌برداری و کانال‌های تلویزیونی در سخنرانی‌های انتخاباتی، طرف‌دارانش را تشویق به زدن کسی که شعار به‌ضدّ او داده بود می‌کرد! او تا دوهفته قبل از انتخابات –که امید به پیروزی یافت– دنبال پرده پوشیِ روابط نامقبول و بی‌اخلاقی‌‌های خود هم نبود. خود داری از پرداخت مالیات متناسب با درآمدش را آشکارا زرنگی خود در استفاده از شکاف‌ها و سوراخ‌های قانون توصیف می‌کرد. او خطاب به هلری و اُباما می‌گفت «شما کسانی را در سوریّه مسلّح کرده و حمایت می‌کنید که نمی‌دانید کی‌اند و چه‌کاره‌اند». ترامپ بی‌اطّلاع از امور سیاست خارجی و منفعت طلب که مظنون به همکاری با دخالت‌های روسیّه در انتخابات و محتاج حمایت‌های فوق‌العاده برای اِعمال نفوذ در مسیر آن بررسی و استیضاح و آراء محتمل از آن شد، بازی‌خورده صهیونیست‌ها شد، که خلاف افکار پیشین خود رفتار کرد!

کلینتونِ موذی، حتماً از موضع عضواِی از توافق برجام  شروع به توطئه و بهانه‌گیری و کارشکنی می‌کرد، و می‌توانست حزب دمکرات آمریکا و سران اُروپا را با خود همراه ‌کند. از همان زمان بسیاری از صهیونیست‌ها که هلری آن‌ها را نمایندگی می‌کرد، مدّعی شمول برجام بر منع فعالیّت‌های موشکی ایران بودند. ترامپِ نژادگرا و جاهل‌منش، که اساساً مخالف آن بود، و در مبارزات انتخاباتی خود وعده پاره کردن توافق‌نامه برجام را داده بود، نه‌تنها قادر به همراه کردن حزب دمکرات نبود، بلکه اُروپا را هم مقابل آمریکا قرار داد. این قلم با آگاهی از آن اوضاع و ممکنات آینده آن کوشش به تشویق و ترغیبِ حمایت از برجام کرد. اکنون هم تردیداِی ندارد که ادامه صادقانه برجام با بقیه کشورهای متعهد به آن، برجام را از امنیّت بیش‌تری تا حضور و وجود کارشکنانه آمریکا در آن برخوردار خواهد کرد. آن‌چنان که در کتاب «درحاشیه «توافق هسته‌اِی» و اوضاع خاورمیانه» یادآور شدم، تردید‌اِی نبود که اتّحادیه صهیونیست‌ها و مرتجعین منطقه دست از کوشش‌ برای نافرجام کردن برجام برنخواهند داشت. نفوذ فوق‌العاده صهیونیست‌ها در نظام قانون‌گذاری و سیاست خارجی آمریکا، و ناخواسته بودن برجام برای صهیونیست‌های حزب دمکرات که با اُباما همراهی کردند، رئیس‌جمهور پس از «بارَک اُباما» را وزنه تعیین‌کننده‌اِی در رفتار آمریکا با آن ‌توافق خواهد ‌کرد. به همین دلیل، آن زمان که یک سرمایه‌دارلُمپن (lumpen capitalist) و یک حُقّه‌باز باتجربه و متعهد به صهیونیست‌ها بیش‌ترین شانس نمایند‌گی حزب خود را برای شرکت در انتخابات عمومی آمریکا داشتند، و «برنی سَندِرز» می‌توانست بهترین انتخاب آن جامعه و جهان باشد؛ این قلم که چون دیگر ایرانیان و افراد جهان بی‌تأثیر از تفاوت رئیس‌جمهورهای آمریکا نبوده است، مشوّق حمایت از او شد و برای دیر نشدنِ آن حمایت،  ناچار از ارائه عجولانه آن کتاب، قبل از اصلاح برخی اغلاط تایپی‌ و ترمیم برخی جاافتاد‌گی‌ها شد.

اوضاع و احوال حاصل از خروج آمریکا از برجام و تهدیدات آمریکا و اسرائیل و سعودی‌ها به‌ضدّ ایران، و احتمال سوء استفاده روسیّه از اوضاع نامطلوب ما، محتاج اندیشه و گفتار و رفتارهای دور اندیشانه است! شعارها و راه‌کارها و توصیه‌‌های نامتعهدانه‌اِی از نوع «پذیرش اولتیماتوم وتسلیم بدون قید و شرط»[۳] به حاکمان ایران، که سوی دیگرِ شعارهااِی از نوع «جنگ، جنگ، تا پیروزی» است، خالی‌ از اندیشه و راه‌جوئی‌اَند. تصمیم‌های ما نباید بدون توجّه به اوضاع و احوال حاصل از رفتارهای آمریکا در جهان، و اوضاع و احوال‌اِی که آمریکا و دیگر طرف‌های برجام یافته‌اند؛ صرفاً بنا به افکار و مشکلات و امکانات خودمان باشد. جای بسی تأسف است؛ از آمریکااِی که اسیر چنگال صهیونیسم است، تصوّر آمریکای دوران جنگ اوّل و دوّم جهانی را داشته باشیم. به‌جای از یاد نبردن عاقبت عراق و لیبی و سوریّه‌اِی که نه در جنگ با آمریکا بودند و نه سر جنگ با آمریکا داشتند، «طرح مارشال» و کمک‌های آمریکا به بازسازی ژاپنِ شکست خورده، و تسلیم شدن بی‌قید و شرط امپراطور ژاپن در جنگ دوّم جهانی را یاد آور و رهنمون شویم!

آمریکای کشف شده که به  کشتار و اخراج سرخ‌پوستان پرداخت، آمریکااِی که به‌ضدّ حاکمیّت انگلیس برخاست و آزادی و استقلال ‌یافت، آمریکای مبتنی بر برده‌داری در جنوب، آمریکای پس از جنگ داخلی که بیش از نیمی از آن همچنان نژاد‌گرا ماندند، آمریکای زمین‌خوار و متجاوز به سرزمین‌های مکزیک، آمریکای متجاوز به اسپانیا و مستعمرات آن، آمریکای دوران جنگ اوّل و دوّم جهانی، آمریکای جنگ سرد و جنگ‌های کره و ویتنام، آمریکای کودتا کننده علیه نظامات دمکراتیکِ دیگر کشورها، آمریکای جنبش سیاه‌پوستان و حقوق شهروندی، تاریخ‌اِی از تجاوزات زیاده‌خواهانه و رفتارهای انسان‌دوستانه آمریکائی‌ها است، که مداخلات و تجاوزات‌ متفاوت‌اَش هم برای آمریکا و سرمایه‌داران آن کشور، اعم از مسیحی و یهودی و دین‌ناباور بوده است. لکن، آمریکای تحت سلطه و نفوذ متشکّل صهیونیست‌ها، آمریکااِی اساساً متفاوت از همه آن آمریکاها است. تجاوزاتش سوای موارد مختصّ نفت و اسلحه، عمدتاً برای صهیونیسم و سلطه صهیونیست‌های خود برتربین بر مردم جهان بوده است، که رقابت‌اَش با چین و روسیّه در خاورمیانه هم از همین دریچه تبیین شده است! آن‌چنان که بارها گفته‌ام، اندیشه آقائی آمریکا بر جهان که پس از نفوذ متشکّل صهیونیست‌ها در مراکز قانون‌گذاری و قضائی و اِجرائی آمریکا، و از ‌زمان فروپاشی روسیّه شوروی طرح و دنبال شد؛ طرح‌اِی برای آقائی صهیونیست‌ها بر جهان بوده است. صهیونیسم، نهایت امپریالیسم در دوران ما است که رهبران کشورها و قانون‌گذاران و سیاست‌گذاران آمریکا را دریوزه و محتاج امکانات مالی و رسانه‌اِی خود، و آنان را عامل تحقّق افکار و اهداف خود کرده، و امپریالیست‌ها را رُبات اجرای مقاصد خود می‌کند. صهیونیست‌ها به‌واسطه خودبرتربینی نژادگرایانه‌شان و پشت‌سر داشتنِ تاریخ‌اِی از عقده‌های حقارت و ستم‌هااِی که به یهودی‌های اُروپا شده است، به‌شدّت سنگ‌دل و بی‌رحّم‌اند، و اِبایی از پاک کردن نسل دیگر ملّت‌ها از زمین ندارند. آمریکای حاضر در ابعاد‌اِی و تا حدودی اطاق فرمان صهیونیست‌ها و ماشین جنگی آنان است. تسلیم هر ملّت به آمریکا، زخم غیر قابل التیام‌اِی بر امنیّت و آسایش و اقتدار ملّی- منطقه‌اِی دیگر ملّت‌های منطقه آن ملّت است. ما، نه‌تنها نمی‌توانیم  خود را تسلیم امیال آنان، و سکّوی پرش و تسلّط این نیروی بسیار خطرناک بر منطقه باشیم، بلکه کمک‌های معقول خود به حفظ استقلال و آزادی دیگر کشورهای منطقه را بخش‌اِی از ملزومات حفظ  استقلال و امنیت و اقتدار ملّی- منطقه‌اِی خود می‌دانیم.

بی‌تردید، آلمان و انگلیس و فرانسه و چین و شوروی می‌دانند، ازهم پاشیدن برجام به صرفِ خروج آمریکا، ضربه شدید‌ی بر اقتدار وجایگاه سیاسی- اقتصادی ‌آن‌ها، و هدر رفتن محصول سال‌ها کار و کوشش تخصّصی و هزینه‌های‌شان خواهد شد. استقلال و اقتدار جهانی روسیّه و چین در گرو حفظ و کارآمد کردن این توافق، علی‌رغم همه مشکلات‌ ممکن با آمریکا است. لاابالی‌گری ترامپ نسبت به تعهدات بین‌المللی آمریکا موجب پیدایش فرصت‌اِی استثنائی برای رقابت‌های سیاسی-اقتصادی چین و روسیّه با آمریکا و کاهش حدود و ابعادی از ‌حوزه نفوذ آمریکا در اُروپا و خاورمیانه و شمال آفریقا شده است. آن‌ها خوب می‌دانند این مهم جز از طریق مقاومت در برابر تهدیدات آمریکا و رسیدن به راه‌کارهای لازم برای مقابله با تحریم‌های محتمل آمریکا به‌ضدّ بانک‌های کارپردازِ اوراق بهادار ایران و ایرانیان، میسّر نخواهد شد. عدم توافق روشن‌فکران و بسیاری از سیاست‌مداران و سران ارتش آمریکا با افکار و رفتار ترامپ، و عدم رضایت اکثر نزدیک به اتّفاق کشورهای جهان از او، فرصت‌اِی استثنائی برای اُروپا است که اعلام و اثبات استقلال تجاری از تهدیدات آمریکا نماید. تا در آینده هم هیچ لُمپن‌اِی قادر به برهم زدن معاملات و تعهدات تجاری آن‌ها با دیگر کشورها نباشد. توفیق یافتن تحریم‌های آمریکا بر شرکت‌های اُروپائیِ معامله کننده با ایران، به‌صرف این‌که فلان قطعات‌شان از آمریکا تهیّه می‌شود، و فلان مبادلات را با آمریکا دارند، موجب ضربات قتصادی بسیار درازمدّت‌اِی بر اُروپای ناتوان از حفظ تعهدات‌اَش در رقابت با آمریکا خواهد شد. زیرا بسیاراِی از کشور‌ها ترجیح به معامله با خود آمریکا تا کشورهای تحت سلطه‌اَش خواهند داد.

ولایت یک شخص و چند کشورِ همراه یا تحت سلطه‌اَش بر بخش عمده‌اِی از جهان که معضلی عمدتاً منطقه‌اِی و جهانی است، پدیده بسیار خطرناک‌تری از ولایت یک شخص و چند گماشته‌اَش بر یک کشور است. رشد روز افزونِ آراء حمایت کننده از اهداف صهیونیست‌ها در کنگره و سنای آمریکا بارز کننده شدّت روز افزون این خطر است.  به‌همین دلیل، این قلم که حاکمیّت استبداد در کشور خود را با گوشت و پوست خود و همه روح و روانش درک کرده است و امثال خود را همدرد و رنج مردم منطقه می‌داند و شاهد آثار وامانده‌گی واستبداد به‌ضدّ مصالح منطقه هم بوده است؛ هیچ‌گاه مصالح منطقه‌اِی ملّت‌های منطقه را معطّل حلّ مشکل وامانده‌گی و استبداد در کشورهای منطقه نداشته است. چنان‌چه روسیّه و چین بتوانند متحداً با اُروپا و یاری دیگر کشورها چون هند و اندونزی و ژاپن، به راه‌کاری برای مقاومت در برابر تهدیدات و فشارهای محتمل آمریکا رسند، به تجربه ارزش‌مند‌اِی برای مقاوم کردن اُروپا در دیگر زمینه‌ها –از جمله تحریم‌ها و تحمیل‌های محتمل به‌ضدّ خودشان– دست ‌خواهند یافت. چنان دست‌آوردی استقلال تجاری اُروپا از تحریم‌های محتمل آمریکا را حاصل و بخش عمده‌اِی از جهان را مصون از اراده صهیونیست‌ها و دیگر نژادگرایان آمریکا خواهد کرد. فشارها و تجاوزات زیاده‌خواهانه صهیونیست‌های آمریکا و متّحدین‌شان بر ایران، این کشور را خواه نا خواه در ارتباط و اهداف‌اِی استراتژیک با روسیّه قرار داده است، که اکنون از بهترین موقعیّت برای همکاری‌های صادقانه در مبارزه‌اِی رقابتی با آمریکا برخوردار شده‌اند.

در این اوضاع و احوال‌، روسیّه اشتباه استراتژیک بسیار بزرگ‌اِی خواهد کرد که با اِحتساب تن ندادن ایران به‌خواسته‌های ترامپ، در اندیشه تحمیل فرصت‌طلبانه خواسته‌های خود یا خواسته‌های معامله کرده‌اِی از آمریکا و اسرائیل به منطقه و ایران باشد! زیرا ممکن است آمریکائی‌هااِی که خواهان تسلّط روس‌ها بر منطقه نیستند، به‌کمک ارُوپا که آن‌هاهم خواهان سلطه روس‌ها نیستند، از برخی خواسته‌های خود کوتاه آمده و راه بهتری از پذیرش تحمیلات روسیّه پیش پای ایران گذارند، و ایران رفتار فرصت‌طلبانه روس‌ها در بدترین اوضاع و احوال خود را هرگز فراموش نکند!

اُروپا فرصت‌اِی استثنائی از قُلدُرمنشی‌های بی‌درایت و بی‌ملاحظهِ ترامپ یافته است، که نشان دهد آمریکا نباید و نمی‌تواند برهم زننده معاملات اُروپا و تعهدات‌اَش باشد. مصلحت اُروپا نه در تبعیّت از تهدیدات آمریکا، بلکه استفاده مثبت از رفتار بی‌ملاحظه آمریکا نسبت به مبادلات و تعهدات اُروپا است. اُروپا می‌تواند از موضع واحد و منسجم‌اِی به صاحب‌نظران و سیاست‌گزاران و کنگره و سنای آمریکا بفهماند که زیر بار تحریم‌های محتمل آمریکا به ضد مؤسّسات مبادله‌کننده با ایران نخواهد رفت. می‌تواند از طریق افراد و گروه‌های هم‌نظر خود در آمریکا به سیاست‌مداران و قانون‌گذاران و مدیران اجرائی آمریکا بفهماند که نظام معاملات و مبادلات‌اِی که نهایتاً از سرپیچی و مقاومت اُروپا پیش خواهد آمد به‌نفع آمریکا و اسرائیل تمام نخواهد شد. چین و شوروی که رقبای جهانی آمریکااَند از فرصت‌اِی طلائی برای هم‌کاری با اُروپا و منزوی کردن آمریکا در برخی از مسائل و مشکلات جهانی برخوردار شده‌اند که علی‌الاصول نباید چنین فرصت‌اِی را فدای فرصت‌طلبی کنند. انتقال وحشیانه وخونین سفارت آمریکا به بیت‌المقدّس هم که نقاب از چهره «میانجی‌گری‌های بی‌طرفانه» آمریکا برداشت، زمینه‌های بیش‌تری برای منزوی کردن آمریکا در مسائل جهانی فراهم کرده است. آمریکا با وجود ترامپ و بدون بازگشت از گندکاری‌های او، دیگر نمی‌تواند ژست حمایت از برقراری صلح بین فلسطین و اسرائیل را به‌خود بگیرد.

در این اوضاع که ایران چاره‌اِی جز پای‌بندی به تعهدات خود در برجام  با کشورهای باقی‌مانده ندارد، به‌شرط درست عمل کردنِ حکومت و دولت و مقاومت اُروپا در مقابل تحریم‌های محتمل آمریکا، از اوضاع و آینده بسیار بهتری از پیش برخوردار خواهد شد. لازم است از کوشش‌های پرونده‌سازانه سازمان‌های اطّلاعاتی و جاسوسانی که می‌کوشند «تخلّف» ایران از توافق برجام را برای اُروپائی‌ها پرونده‌سازی کنند غافل نباشیم و در جهت تفاهم هرچه بیش‌تر با اُروپا و تحکیم روابط سیاسی- اقتصادی خود با عمده‌ترین کشورهای اُروپا بکوشیم. بکوشیم تا نیروهای سیاسی-اجتماعی فعّال جهان، به‌طرح و بحث سیاست رذیلانه آمریکا نسبت به توافق برجام پرداخته، و ابعاد تعیین کننده اغراض شخصی و گروهی در سیاست‌های خارجی آمریکا و بی‌اعتباری توافقات آن کشور را کاملاً عریان‌ کنند. به‌جای کارگزاری‌های ناخواسته برای اسرائیل و خشنود کردن امثال ناتانیاهو با شعارهااِی که مبتنی بر خواست نابودی اسرائیل بوده‌اَند، بکوشیم تفاوت‌اِی انسانی-اجتماعی برای یهودیان و پیروان دیگر مذاهب و آن‌ها که باوراِی به دین ندارند، قائل نباشیم.

نمایندگان مستصوب مجلس که از هم اکنون می‌کوشند موجبات پذیرش‌شان برای دوره‌های بعد را فراهم کنند، بهتر است به‌جای دل بستنِ ذبونانه به استصواب‌ افراد قاصرتر ازخود، و «مرگ بر آمریکا» گفتن‌ها و پرچم آتش زدن‌ها که منزوی کننده ایران در افکار عمومی مردم آمریکا است، به د‌نبال درک و فهم اجتماعیّات این عصر و ضروریّات فرهنگی- سیاسی- اقتصادی کشور و فهم مردم‌شان باشند. به‌ دنبال دوستی و همکاری با گروه‌ها و جناح‌های معقول و معتدل آمریکا برای منزوی کردن انواع نژاد‌گرایان آن کشور در جهان باشند. رفتار ترامپ با برجام زمینه بسیار مناسب‌تراِی برای همکاری با جناح‌های ناراضی از رفتار او فراهم آورده است. جناح‌هااِی از آمریکا که خواهان برجا ماندن این توافق بین ایران و باقی کشورها بوده‌اند، می‌توانند دست‌انداز و بعضاً ترمزاِی درکنگره و سنای آمریکا بر افسارگسیخته‌گی‌های ترامپ و گردانندگان‌اَش باشند. همان‌طور که خروج آمریکا از تعهدات‌اَش به معاهده آب و هوا ئی یونِسکو‌ مانع از هم‌کاری‌های ارزنده آمریکائی‌های معتقد به مفید بودن آن معاهده با یونِسکو و کشورهای عضو آن پیمان نشد، بکوشیم خروج آمریکا از برجام هم مانع از هم‌کاری‌های لازم آمریکائی‌های موافق برجام با اُروپا، و مانع از حمایت اُروپا و ایران نشود.

می‌دانم توصیه دوستی و همکاری با گروه‌ها و جناح‌های معقول و معتدل آمریکا برای ناآگاهان‌اِی که قادر به تحمّل هم‌وطنان دوملیّتی خود هم نبوده‌اند قابل فهم نیست! وگرنه می‌دانستند، دلیل آسان بودن تحریم‌های خانمان‌سوز و زورگوئی‌های دولت آمریکا به‌ضدّ ایران، بی‌تفاوت بودن مردم آن کشورِ عموماً دمکراتیک نسبت به رفتارهای دولت‌شان با ایران بوده است. اگر فهمیده بودند که خود و افکار و اَعمال چهل‌ساله‌شان عامل عمده‌اِی در بی‌اعتنائی آن ملّت نسبت به مظالم حکومت‌شان به ما بوده‌اند، عامل بی عقل و اِراده نادان‌تر از خود  و بازیچه سیاست‌هااِی برای توهین به ملّت و پرچم آمریکا نمی‌شدند. با توجه به آسان نبودن ویزای بسیاری از کشورها برای ایرانیان و محدودیت‌های پر هزینه ویزای اقامت‌ دائم آن‌ها، به‌فکر «جرم» محسوب کردن تابعیّت مضاعف و منع اموال غیر منقول برای دارنده‌گان تابعیّت مضاعف نمی‌افتادند. به‌ رَد‌گیری جاسوسان‌اِی که از آغاز «انقلاب» فرهنگی‌شان با ریش و تسبیح و نعلین به نظام‌شان پیوستند پرداخته، و تابعیّت مضاعف را که بعضاً محصول نابخردی‌های انقلاب فرهنگی بی‌فرهنگ‌شان بوده است را، وسیله‌اِی برای جاسوسی اعلام نمی‌کردند. در اوضاع و احوال‌اِی که ایران مقصّر و قاصر از داشتنِ لابی لازم در غرب بوده است، بسیاری از دو ملیّتی‌های ایران در کشورهای غربی، سوای وامانده و غاصب دانستن یا ندانستنِ حکومت و حاکمان ایران، کوشش به جلب حمایتِ افکار عمومی آن کشورها برای مخالفت با توطئه‌ها و زورگوئی‌ها و تحریم‌ها علیه ایران داشته‌اند. حتّی بسیاری از ایرانیان مقیم اسرائیل هم که به ناحقّ فاقد حقّ و حقوق ایرانی بودن‌شان شده‌اند، مخالف سیاست‌های آمریکا و اسرائیل به‌ضدّ ایران بوده‌اند.

————

[۱] – https://www.axios.com/1525025098-e7f0faf8-4f3f-442c-8478-6737ddb5a553.html

[۲]  – از بعد از جنگ دوّم جهانی که آمریکا درخارج از آمریکای مرکزی و جنوبی هم مترصد داشتن وابسته‌ها و دست‌نشانده‌ها شد، اکثر رئیس جمهورهای آمریکا دیکتاتورهای سنگ‌دل و وابسته به خود را «مادر …» خوانده‌اند. آنچنان‌که هری ترومن (سی و سوّمین رئیس جمهور آمریکا) در جواب شکوِه همکار‌اَش از «آناستازیو ساموزا» (Anastasio Somoza Debayle) دیکتاتور نیکاراگوا که از او به‌عنوان آدم مادر …‌اِی یاد کرده بود، گفت: “Yes, he is a son of a bitch, but he is our son of a bitch” (بله او آدم مادر‌قحبه‌اِی است، امّا مادرقحبه خودمان است)

[۳]  – مقاله «درس‌های امپراطور ژاپن برای رهبر جمهوری اسلامی» ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ – https://www.zeitoons.com/50067

* نام نویسنده این یادداشت نزد زیتون محفوظ است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. ایشان اگر حوصله و کشش تعمق در یک مقاله طولانی و پیچیده را داشتند که فراتر از کلیشه های جدول ضربی و صفر یا صدی مرسوم، نگاهی به غایت راهبردی را نسبت به منطقه مطرح می کند (فارغ از قبول یا رد مطالب آن); نشان از کیهان نمی دادند. شما دیگر توقع نقد از ایشان نداشته باشید.

  2. کاملا مشخصه که کسی اینا رو نوشته که از آینده جمهوری اسلامی ترسیده نه از آینده ممکت و مردم‌ایران

  3. خوب بود خواننده‌ای که «پیمان‌شکنی آمریکا و انتقال سفارت‌ به بیت‌المقدّس» را از نوع مقالات کیهان خوانده کلامی هم در عیوب نظرات مطرح شده در مطلب نوشته بود تا نقد وی کمکی به فهم نظرات «نادرست» نویسنده باشد. اگر نظری برای نقد و طرح و بحث نداشت، و یا شهامت اظهارنظر نداشت، از نسبت دادن و بد و بیراه گفتن پرهیز می‌کرد.
    عباس
    Abbas.d@gmail.com
    ۱۳۷۹/۳/۱۴

  4. شما چرا زحمت نوشتن این مقاله بلند بالا را کشیده اید یک راست مقالات روزنامه کیهان ایران را در سایت خود بگذارید دقیقا عین هم هستند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »