زیتون ـ مهسا محمدی: دو روز پیش تعدادی از وب سایت ها خبر دادند که محمدجواد معتمدی نژاد، دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی در محل اعتصاب کامیونداران بازداشت شده است.
به گفته این وب سایت ها، او که برای سرکشی به اعتصاب کامیونداران به پایانه بار تهران رفته بود به همراه سیدمیثم صفاییان از فعالان صنف رانندگان بازداشت شد.
برخی از اقدامات سال های اخیر جنیش عدالت خواه دانشجویی مطلوب قوه قضائیه و نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی نبوده است،از جمله تجمع آنان مقابل خانه رضا شهابی،عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران.
هر چند دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی یک روز بعد با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. اما واکنشها به خبر بازداشت این دانشجوی اصول گرا از جهات بسیاری محل بحث و مهم شد.
غلام حسین اسماعیلی،رئیس دادگستری استان تهران،خبر بازداشت معتمدی در اعتصاب کامیون داران را تکذیب کرد اما سخنانش حکایت از درست بودن گزارش ها درباره اصل بازداشت او داشت.
معتمدی نژاد از نسل جدید دانشجویان اصول گراست وجنبش متبوعش نقاط اشتراک و افتراقی با همه جریانهای ریز و درشت دانشجویی و سیاسی داخل کشور دارد، از این رو موضع گیریها بر سر مسئله بازداشت وی جالب و گاه تاحدی متناقض بود.
معتمدی نژاد روز پیش از بازداشت خود در دیدار دانشجویان با رهبر جمهوری اسلامی از «عقبماندگیها در تحقق کامل عدالت» گله کرده بود.
او در این جلسه دلایلی این عقبماندگی را مواردی چون« رویههای ناعادلانه و عدم شفافیت در قوه قضائیه» و «عدم احیای حقوق عامه؛ از کارگران شلاقخورده آقدره گرفته تا کارگران جانباخته معدن یورت، هپکو، المهدی، معلمان معترض، رانندگان و کامیون داران» برشمرده بود.
این دانشجوی «عدالتخواه» معترض بود که قوه قضاییه نه تنها از ورود« آمرین به معروف»، به مسائل مختلف، جلوگیری کرده، بلکه برخورد هم میکند.
در ادامه هم به صدا و سیما تاخته بود که تبدیل به « کارخانه سلبریتیسازی و روابط عمومی دولت» شده است.
او در عین حال «نیروهای بهاصطلاح انقلابی» را هم بینصیب نگذاشت و گفت که « نهادهای امنیتی سالهاست باگروگانگیری امنیت وترسیم موقعیت حساس کنونی به نفع یک جناح خاص، بانگاههای قیم مآبانه…نیروهای انقلابی را سرکار میگذارند».
سخنان و نقدهای این دانشجو در حضور «رهبرش»، خلاصهای از رویکردهای اصلی این جنبش «ناراضی از همه» است.
آنها کلمه کلیدی جنبش خود را عدالت میدانند و میگویند که اهمیت آن را از تاکیدات آیتالله خامنه ای در اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ فهم کردهاند.
این منتقدین «حزبالهی»های سنتی، از بدو شکلگیری خود فعالیتها و اولویتهای حزباللهیها را مغایر با «اصول» میدیدند و به رویه طی شده در جمهوری اسلامی انتقاد داشتند.
«مملکت مال شماست»
در ۲۰ دی ۸۳ رهبر جمهوری اسلامی در یک دیدار خصوصی با جمعی از افراد گفت که «بدانید مملکت مال شماست، مال این تفکر است. البته عدهای هیاهو و کارهایی میکنند، اما ان الباطل جوله/ فاما الزبد فیذهب الجفا. اینها کف روی آب است و آنچه که میماند همین جریان است. به شرط اینکه کار کنید».
از جمله اقدامات این گروه بازدید از مناطق محروم و نیز فعالیت درمناطق حاشیه شهرها و یااعتصاب به نفع کارتن خوابها و مواردی از این دست است.
گرفتن چنین تایید جانانهای از آیتالله خامنهای تبدیل به نقطه عطفی در حرکت این جنبش شد و به دنبال آن با به هم پیوستن گروهها و جمعهای پراکندهٔ همفکر و منتقد به وضع موجود و استفاده از امکانات و مصونیتهایی که این تایید برایشان به ارمغان آورد جنبش فعلی شکل گرفت.
طی سالهای بعد جلسات هفتگی حیدر رحیم پورازغدی، کارگاه نویسندگی وحید جلیلی در مشهد (مجمع تبشیر) و تهران (مجمع حزبالله) نقش مهمی در بسط این گروه داشت.
بازوی رسانهای آنها نیز به جز حمایت کلی رسانههای اصول گرا، نشریه «خیزش» دانشگاه علم و صنعت و «هفت قفل» دانشگاه امام صادق بود.
سایت «مطالبه» و کانال تلگرامی «مکتوبات» نیز از محافل مجازی مهم نزدیک به این دانشجویان نئواصولگرا است.
آنها همچنین صندوقی با عنوان صندوق کمک به نابودی اسرائیل تاسیس و برای قتل دولتمردان اسرائیل و آمریکا جایزه تعیین کردند.
درنهایت اما برخی از اقدامات سال های اخیر این گروه مطلوب قوه قضائیه و نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی نبوده است،از جمله تجمع آنان در مقابل خانه رضا شهابی،عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران.
این گروه در شهریور ماه سال ۹۶ ضمن تجمع درمقابل خانه رضا شهابی در بیانیه از« قوه عدلیه نظام» خواستند که خود را در جایگاه پاسخ گویی به مردم ببیند و یک بار برای همیشه تکلیف ابهامات موجود را روشن کند.
این گروه همچنین صندوقی با عنوان صندوق کمک به نابودی اسرائیل تاسیس و برای قتل دولتمردان اسرائیل و آمریکا جایزه تعیین کردند.
این اقدام درحالی انجام می شد که رئیس قوه قضائیه رضا شهابی را «سرپل» گروه مجاهدین خلق خوانده و مدعی شده بود که او از این گروه «پول دریافت می کرده است».
از جمله اقدامات دیگر این افراد بازدید از مناطق محروم و نیز فعالیت درمناطق حاشیه شهرها و یا اعتصاب به نفع کارتن خوابها و مواردی از این دست است.
جنبش عدالت خواه دانشجویی، که نه فقط دانشجویان که در بدنه خود طلاب را هم دارد، را شاید بتوان پدیده ای نو در میان اصولگرایان متصلب این روزها دانست.
شاید هم بتوان آنان را کمی به اصولگرایان جوان اول انقلاب ایران اما در شرایط غیرانقلابی شبیه دانست. ترکیبی از نیروهای جهادی و صادرکنندگان انقلاب که حول «شعار» عدالت جمع شده اند.
با این وجود دستور کارشان از یک سو آنان را در اعتراض به بیعدالتی به اعتصابهای کامیونداران و درب منزل رضا شهابی میکشاند و از سوی دیگر آنان را «آمران معروف آتش به اختیاری» میکند که از اینکه قوه قضاییه دستشان را باز نمیگذارد، شاکی اند.
به این ترتیب به نظر میرسد که لااقل در میان نیروهای اجتماعی فعال از اینجا رانده و از آنجا مانده شده اند و نهایتا هم قطاران قدیمی تا جایی که موی دماغ نباشند از آنان برای نمایش «بچه انقلابیهای حقیقی» بهره میبرند.
اینگونه است که خبر بازداشت یکی از آنان در اعتصاب کامیون داران هم طعنه و ریشخند «براندازان» به «اوج دموکراسی» را در پی دارد و هم انعکاسِ کمِ خبر را در میان اصولگرایان سنتی.
دوستان معتمدی هم این دستگیری را توطئه دولت و حتی قوه قضاییه برای ضربه زدن به وجهه رهبری قلمداد میکنند.
این گزارش ها متناقض و تکذیب بازداشت معتمدی نژاد از سوی رئیس دادگستری استان تهران تغییری در اصل موضوع درگیری این دانشجویان با بخشی از نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی ایجاد نمی کند.
دانشجویانی که هرچند خود را در« خط رهبری» می خوانند اما اقدامات منصوبانش را به حدی غیر قابل توجیه می بینند که مجبور به اعتراض می شوند و ممکن است درنهایت مانند محمود احمدی نژاد به درگیری مستقیم و جدی با این نهادها برسند.
نمونه این اتفاقات سخنان اعتراضی شدید نمایندگان دانشجویان در نشست با غلام حسین محسنی اژه ای،سخنگوی قوه قضائیه،در دانشگاه صنعتی شریف است.
4 پاسخ
این ها ادم ویادعده ای از دانشجویان زمان شاه می اندازد که گران شدن اجناس را نه در عملکرد غلط دولت وقت بلکه گناه خرده فروشان بی نوا می دانستندو جنبش گونه ای براه انداخته بودند برای برخورد با بقال و قصاب وخرده فروش.حکومت هم از انها تمجید وتعریف می کرد.
ظاهرا بد جوری نگران شده اید!
بهتر است همیشه با تئوری توطئه تحلیل نکرد.
ابجکتیویتی هم گاهی خوب است.
گاهی از توهم در بیائیم. هوائی به کله مان بخورد.
دنیا نه سفید است و نه سیاه.
خاکستری هم رنگی است!
سیاه بازی تهوع آور و ناشیانه تعدادی مبتدی
دیدگاهها بستهاند.