آیتالله خامنهای در ادامه مسیری که از ابتدای سال جدید آغاز کرده (و البته نشانهای آن از پیش هویدا شده بود)، اکبر هاشمیرفسنجانی را تلویحا به «خیانت» یا «ناآگاهی» متهم کرد. کمتر از دو هفته پیش نیز رهبر جمهوریاسلامی در سخنرانی آغاز سال جدید در مشهد، به انتقاد از کسانی پرداخته بود که «برجام ۲ و ۳ و ۴ و الیغیرذلک» را مطرح میکنند. مسالهای که مهمترین مطرح کننده آن کسی نبود جز حسن روحانی، رئیسجمهوری.
این سخنان آیتالله خامنهای، مخالفت او با برخی برنامههای دولت روحانی و پاسخ به برخی سخنان مسئولان حکومت در افواه عمومی، با استقبال اصولگرایان – و به خصوص گروههایی که «اصولگرای تندرو» نامیده میشود – مواجه شده. از جمله میتوان به حجم تحلیلهایی اشاره کرد که به تاسی از سخنان رهبر ایران در انتقاد از هاشمیرفسنجانی منتشر شده.
این نخستین بار نیست که رهبر جمهوریاسلامی نه در مقام «رهبر» حکومت، بلکه در مقام رهبر یک جناح سیاسی عمل میکند. از جمله میتوان به دوران هشت ساله ریاستجمهوری محمد خاتمی اشاره کرد. آیتالله خامنهای گرچه در سالهای نخست دوران ریاستجمهوری خاتمی از او حمایت کرد، اما پس از انتخابات مجلس ششم به شکل واضح علیه دولت خاتمی و برنامههای آن وارد عمل شد. نتیجههای زودهنگام این موضعگیریها توقیف رسانههای اصلاحطلب، حذف علیرضا رجایی از لیست نامزدهای پیروز انتخابات در تهران و ورود غلامعلی حدادعادل و صدور حکم حکومتی برای مجلس ششم در زمینه قانون مطبوعات بود.
احتمالا یکی از مهمترین مسایلی که آیتالله خامنهای روی آن حساب کرده بود – و به نظر میرسد که در این محاسبه دچار اشتباه هم نشده بود – خودداری دولت و مجموعه اصلاحطلبان از مخالفت مستقیم با او تا حد امکان بود. هر چه آیتالله خامنهای بر انتقاد از دولت خاتمی اصرار داشت و نهادهای زیرمجموعه او اقدام به سنگاندازی میکردند، مجموعه اصلاحطلبان و دولت تلاش کردند با مماشات و گاهی حتی «تحریف» نظر آیتالله خامنهای – به خصوص در رسانهها – تلاش کنند فضا را برای فعالیت خود تلطیف کنند. آنچه اصلاحطلبان در برخی رسانههای تحت امر خود انجام میدادند (و هنوز هم به شکلی ادامه دارد) دنیایی فانتری بود که در آن آیتالله خامنهای در نقش پدر عادل دو جناح عمده سیاسی در ایران ایفای نقش میکرد (و میکند) و تلاش میکرد همواره توازن در دو جناح سیاسی را حفظ کند.
چنین مسالهای قابل فهم بود اگر نیروهای اصلاحطلب برای از چنین حربهای برای خنثیسازی تلاشهای رسانهای طرف مقابل و پرهیز از ایجاد هزینه استفاده میکردد، اما مشکل از آنجا شروع شد که آنها خود این دنیای فانتزی را واقعی تصور کرده و کنشهای خود را با توجه به این «فضای مجازی» تنظیم کردند، نه آنچه در جامعه وجود داشت. مسالهای که نقش به نسبت مهمی در اتفاقهای دهه اخیر بازی کرد.
به نظر میرسد آیتالله خامنهای این بار نیز بازی مشابهی را آغاز کرده است. او پس از حل مساله هستهای و بخشی از تحریمها توسط دولت روحانی (مشابه ترمیم روابط با غرب و دور شدن خطر حمله نظامی به ایران در دوره خاتمی)، تلاش میکند با حفظ و گسترش اقتدار خود در فضای سیاسی، مانع تحقق اهداف بعدی دولت شود. شکل برخورد دولت روحانی با این مساله، میتواند بر میزان تحقق خواستهای رهبر ایران تاثیر قابل توجه داشته باشد. در پیش گرفتن مسیری که خاتمی و اصلاحطلبان مدتها پیش طی کردهاند، طبیعی است که نتیجه مشابهی را به بار آورد، نتیجهای که حتی میتوان تصور کرد با توجه به افزایش قدرت آیتالله خامنهای و نهادهای زیر نظر او، زودتر از دفعه قبل، به دست آید. (مراد از تغییر در رفتار دولت روحانی، توصیه به درگیری مستقیم با رهبر و نهادهای زیرمجموعه او نیست که در شرایط فعلی کاملا دور از ذهن است).
نباید فراموش کرد که احتمال تعیین رهبر جدید در مجلس خبرگان آینده (پنجم) و نقش هاشمیرفسنجانی در این مجلس (با توجه به پیروزی لیست منسوب به او در انتخابات خبرگان و حذف محمد یزدی و محمدتقی مصباحیزدی – که باعث ابراز ناخرسندی عمومی آیتالله خامنهای شد) باعث شده این منازعه اهمیت دوچندانی پیدا کند. باید دید که آیا روحانی و هاشمیرفسنجانی، از تجربههای پیشین درس گرفته و راهی جدید را آزمایش خواهند کرد یا آنکه به سیاق دولت اصلاحات، با هر اقدام مسیر را برای اقدامات نهادهای انتصابی هموارتر خواهند کرد.
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…