ایرانیان میان دو سنگ آسیاب

محمد برقعی

حکومت  راه نفس را بر مردم خود بسته است. فساد فراگیر شده به ویژه در قوه قضاییه که سلامت جامعه به عملکرد آن بستگی دارد و چون آن فاسد شود فساد مالی و سیاسی همه‌گیر می‌شود. حتی سرکوب‌ها چنان است که برای بسیاری‌شان هیچ دلیلی نمی‌یابی و بیشتر  داستان یکی بر سر شاخ بن می‌برید ، است . لذا بسیاری برآن‌اند که عوامل بیگانه مثل اسراییل تا بالاترین سطوح قدرت نفوذ کرده‌اند و نظام را از درون می‌پوسانند و الا هیچ دولت نادانی این گونه خودزنی نمی‌کند، از جمله :

آزار و دستگیری دراویش که مرامشان عدم دخالت در سیاست و تشویق به برادری و عشق است. دستگیری ایرانیان دوتابعیتی و صدور شدیدترین احکام قضایی برای کسانی که اکثرشان ایران‌دوستان وطن‌پرستی هستند که بیش از عموم حکومتیان به منافع ملی می‌اندیشند، از جمله نمازی‌های پسر و پدر پیر. جیسن و همسرش که پس از تحمل ماه‌ها زندان و آزار و خلاصی در اثر تلاش انسان‌دوستان آمریکا نه تنها به طمع وعده‌های دستگاه‌های تبلیغاتی آمریکا حاضر به سم‌پراکنی برای ایران نشد بلکه در هر برنامه‌ای که آمد جانانه از ایران و مردمش دفاع کرد و حتی به مجاهدین که مقامات ارشد دولت ترامپ چون جان بولتن حامی سرسخت آنان هستند، تاخت.

همین سیاست احمقانه را در مورد اهل تسنن اجرا می‌کنند. کسانی که در برابر توطئه‌های ایادی عربستان و داعش در بلوچستان و کردستان با قدرت ایستاده‌اند . بی‌جهت نیست که این سرکوبگران را داعشیان شیعه ایرانی می‌خوانند. شکی نیست که عوامل عرب و اسراییل در میان آنان نفوذ کرده و در اعمالی چون حمله به سفارت عربستان دست داشته‌اند. و این نفوذی‌ها با استفاده از تعصب کور و نادانی بسیار اینان در بالاترین سطوح حوزه‌های علمیه سپاه دفتر رهبری و قوه قضاییه عمل می‌کنند .

از سوی دیگر، جنگ روانی بسیار وسیع و وحشتناک تبلیغاتی علیه ایران راه افتاده است. هر مدتی یک رسانه ایجاد می‌شود که با مهارت کامل به دنبال انقلاب نارنجی است. و این بازی را چنان ماهرانه و پیچیده انجام می‌دهد که شناخت آنها بسیار مشکل می‌شود.

چنین است که از یک سوی حکومت چنان مردم را مرتبا خشمگین و لبریز از نفرت از خود می‌کند که به هر صدایی علیه ایران و حکومتش دل می‌بندند، چنان که اگر حکومت از ترس پخش تبلیغات علیه خودش تلگرام را می‌بندد ملت خسته و عصبی و دنبال هر خبری می‌گردند و بالاخره از هر منبعی شده خبر را به دست می‌آورند و طبق قانون منع انسان را حریص می‌کند؛ یک کلاغ چهل کلاغ می‌کنند. از جمله می‌گویند شاهدانی دیده‌اند که مردم در استان کرمان از سرگرسنگی به‌جای نان،  یونجه می‌خورند و یا در بلوچستان مردم از سر ناچاری کلاغ شکار می‌کنند. آین درماندگی تا به‌انجا می‌رسد که دل‌سوزی‌های سرسخت‌ترین دشمن ایران، آقای نتانیاهو، هم دست به دست می‌گردد.

در چنین آشفته‌بازاری اسراییل یکه‌تاز می‌شود. کشوری که باتجربه وسیع جهانیش در تبلیغات و در اختیار داشتن رسانه‌های بین‌المللی ، نشان داده چنان می‌تواند شب را روز و روز را شب کند که حتی بی‌اساس‌ترین و بی‌پایه‌ترین مطالب را چنان نافذ و حاکم کند تا آن‌جا که حتی بسیاری از سیاسیون و اهل نظر را با خود هم‌صدا کند. نمونه بارز آن اتهام  اسرا‌یل ستیزی‌ست، اتهامی که نه تنها از زبان اسراییل و عواملش در سطح جهانی شب و روز تکرار می‌شود، بلکه بسیاری از ایران‌دوستان و مبارزان راه آزادی ایران هم، از سر دل‌سوزی تسلیم این گفتمان حاکم می‌شوند و مرتبا آن را به عنوان مشکلی مطرح می‌کنند که جمهوری اسلامی ایجاد کرده است و از این طریق مانع بزرگی در راه برقراری رابطه ایران و جهان ایجاد کرده است. اجازه بدهید با ارایه مدرک ببینیم آیا این ایران است که اسراییل ‌ستیز است یا اسراییل است که تا مغز استخوان از ایران متنفر است و همیشه در پی ضربه‌زدن به ایران بوده و هست.

اسراییل‌ستیزی یا ایران‌ستیزی

اقای گنجی مطلب رسایی در این زمینه دارد(۱) که می‌گوید باید نخست ستیز را تعریف کنیم. آیا نقد جنایات یک حکومت را می‌توان ستیز با آن خواند. در این صورت سازمان ملل و تمام نهادهایش و همه کشورهای جهان به‌جز آمریکا و چند کشور کوچک دست‌نشانده‌اش اسراییل‌ستیز هستند. کسانی که به این دلیل ایران را اسراییل‌ستیز می‌خوانند و می‌گویند به شما چه که در دفاع از قربانیان فلسطینی شعار مرگ بر اسراییل می‌دهید. بگویند کدام سازمان حقوق بشری را و یا شخصیت‌های مترقی و مسیول جهان و حتی دانشمند معتبری در جهان را می‌شناسند که هم‌زبان جمهوری اسلامی جنایات اسراییل را محکوم نکرده باشد . آیا شما هم مثل آقای نتانیاهو همه اینان را یهودی‌ستیز یا اسراییل‌ستیز می‌خوانید.؟

نفرت عمیق یهودیان از ایرانیان؛ ادعای آقای نتانیاهو
این ادعا در نگاه اول عجیب و باورنکردنی به نظر می‌رسد و همین نشان می‌دهد چگونه تبلیغات قادر است حقایق را کاملا وارونه نشان دهد و ما ندانسته آن‌چه را تکرار کنیم که خود مدعی، خلاف آن را می‌گوید. از جمله در حالی که آقای نتانیاهو به روشنی عنوان فوق را در جهان فریاد می‌کند، در همان حال کاری می‌کند که ما هم هم‌زبان با او بگوییم ایران اسراییل ستیز، بلکه یهودی‌ستیز است  و بعد هم هرکس مثل من بخواهد با استناد به گفته خوداو خلاف آن را بگوید بلافصله ذهن‌های پر شده آن را رد کرده و می‌گویند این تبلیغات رژیم ملایان است. آجازه بدهید به‌جای بیان نظر به مستندات و گفته‌های بدون شک مراجعه کنیم. ستیز با یک مجموعه در دو شکل اصلی عمل می کند ۱- گفتار ۲- عمل

ستیز گفتاری
زبان تند ایران: اسراییل زبان تند رهبران حکومتی و شعارهای خیابانی خواستار نابودی اسراییل را بهانه کرده و توانسته ادعای اسراییل‌ستیزی را تبدیل به یک گفتمان غالب کند و از  آن مهمتر آن را تبدیل به دشمنی مسلمانان با یهودیان کند و از این‌جا نتیجه گرفته است، ایران مرکز اسراییل‌ستیزی در جهان است و این ستیز پدیده‌ای است مربوط به حکومت جمهوری اسلامی و میان مسلمانان. البته نادانی حاکمان ایران که بی‌خردانه و فرصت‌طلبانه با شعارهای تند بهانه به دست آنان داده‌اند، انکار ناپذیر است اما چند نکته اگر روشن نشود، چهره واقعی این توطئه تبلیغی فاش نمی‌شود

الف. درگیری فلسطینیان و اسراییل : این موضوع ربطی به جمهوری اسلامی و حتی مسلمانان ندارد، بلکه درگیری است ۷۰ ساله سیاسی میان اشغالگران یهودی با سکنه فلسطین از هر دین و مسلکی، انواع مسیحی و مسلمان و کمونیست و لائیک. مسئله مسلمان معتقد جهادی مربوط به همین چند دهه اخیر و پیداش حماس است. در تمام طول این ۷۰ سال مردم ایران جنایات اسراییل را به عنوان یک نیروی متجاوز جنایت‌کار همراه با عموم جهانیان محکوم کرده‌اند. چپ‌ها جبهه ملی مسلمانان و رژیم شاه هم همین عقیده را داشته‌اند و شاه در مصاحبه با مایک والاس در سال ۱۹۷۴ بی‌پروا از دشمنی و توطئه اسرائیل و لابی آن در آمریکا علیه ایران می‌گوید.

ب. تفاوت فرهنگی: اگر ایران خام‌طبعانه یا برای بسیج مردم زبان تند بکار می‌برد باید به تفاوت فرهنگی جهان سوم با جهان اول از جمله آمریکا و اسراییل توجه داشت. در جهان سوم زبان ده‌ها برابر خشن‌تر از عمل است. در حقیقت فحاشی و رجزخوانی تهدیدی است به امید گریز از درگیری. در حالی‌که در غرب عمل ده‌ها برابر خشن‌تر از زبان است. برای مثال یک چاقوکش مست می‌کند و همه محله را به هم می‌ریزد تا یک چاقو بزند یا نزند و یک مافیا لباس شیک می‌پوشد و گونه مخالف را می‌بوسد و حکم مرگ تمام خانواده او را صادر می‌کند. مقایسه‌ای کنید میان رفتار صدام و قذافی با بوش و دیگران در قتل عام مردم این دو کشور. به‌همین سبب غرب نام وزارت جنگ را در چند دهه گذشته وزارت دفاع کرده است.

با توجه به این ویژگی فرهنگی، کسانی شعار مرگ بر اسراییل در خیابان‌های تهران را گناه بزرگ ایران می‌دانند و مرتبا هم‌صدا با دستگاه تبلیغاتی اسراییل می‌گویند، ایران به دنبال نابودی اسراییل است بی‌آن‌که از خود بپرسند چگونه. آیا این بیش از یک شعار تو خالی است؟ مثلِ ابلهانه نوشتن مرگ براسراییل به زبان عبری روی یک موشک.

اسراییل و حقارت‌بارترین توهین ّبه ملت ایران: درشگفتم که کسانی که به‌خاطر یک سری شعارهای توخالی و عصبی شب و روز ایران را اسراییل‌ستیز می‌خوانند، چگونه از بزرگترین توهین به ملت ایران توسط دولت اسراییل آسان می گذرند؛ توهینی که در حق هیچ ملتی در تاریخ به این وقاحت و بی‌پروایی سابقه ندارد، حتی در حق مردم آلمان با جریان هولوکاست. در آلمان، نازی‌ها را برای تاریخ چند ساله حکومت نازی‌ها محکوم می‌کنند نه تمام ملت آلمان را برای همه ادوارت تاریخی. اما رییس دولت اسراییل در بلندترین بلندگوهای جهان در کاخ سفید و در حضور اوباما و در جلسه مشترک کنگره و در نشست سازمان ملل و در دیدارهایش با سران کشورهای دنیا مرتبا اعلام می‌کند که ملت ایرن (نه حکومت آن) در سراسر تاریخش ( نه در دوران جمهوری اسلامی ) به دنبال قتل عام یهودیان بوده است  و تنها بدان سبب که یهودیان زیرک توطئه آنان را کشف کرده و پیش‌دستی کرده‌اند آنان موفق نشدند،  لذا بر ماست که بار دیگر با حمله پیش‌گیرانه به ایران جلوی ساختن بمب اتمی آن را بگیریم. و بعد با کمال وقاحت می‌گوید که اگر ما دیر بجنبیم ایران صاحب بمب اتمی می‌شود و ما نمی‌توانیم به آن حمله کنیم.

توجه کنید اینجا صحبت از یک متن تاریخی مربوط به چند هزار سال پیش نیست که در مورد درستی یا نادرستی آن بحث شود، بلکه ارتباط آن به مسپئله روز و تداوم تاریخی آن است. او فاش می‌کند ما یهودیان هرساله در مراسم عید پوریم این واقعه پیشگیری قتل عام یهودیان توسط ایرانیان را جشن می‌گیریم و بعد هم به عنوان مدرک کتاب تورات رابر سر دست می‌گیرد و به جهانیان نشان می‌دهد. ای‌کاش یکی از این منتقدین ایران‌دوست بگویند آیا چنین توهینی در حق هیچ ملتی سابقه داشته است ؟ چگونه است همراه با اسراییل مرتبا از سیاست تو خالی و شعاری اسراییل‌ستیزی ایران می‌گویید اما در مقابل چنین اتهام بزرگی در حق ملت بزرگ ایران می‌گویید انشاءالله گربه است؟

عُمرسوزان: برای این که متوجه اثر این مراسم در فرهنگ یهودیان بشویم ناچارم به برنامه عُمرسوزان اشاره کنم. می‌دانیم دولت صفویه برای دامن زدن به نفرت علیه دولت عثمانی از خلیفه مسلمین عمر به عنوان فاتح ایران شیطانی ساخت و مردم را تشویق کرد که هرساله زمان مرگ او عروسک‌هایی به نام عمر درست کنند و پس از توهین به او طی مراسمی آن را آتش بزنند تا ایرانیان شیعه از یاد نبرند که چه کس امپراطوری آنان را ویران کرد . این امر با وجود سنیان بسیاری در ایران و مسلمان دانستن اهل تسنن، چنان نفرتی از اهل تسنن در این فرهنگ جا انداخت که هنوز هم بعضی متعصبان چنین می‌کنند و به‌ هر حال هیچ شیعه‌ای اسم فرزندش را عمر نمی‌گذارد و زبان شیعه‌ها در ایران سرشار از حقارت نام عمر و تعصب نسبت به اعراب است. حال این چهار صد سال را با همه موانعش تبدیل به دوهزار وپانصد سال کنید واین‌که هیچ یهودی هم آن را رد نکرده باشد. متوجه می‌شوید که چگونه باید نفرت نسبت به ایران و ایرانی در فرهنگ یهود نهادینه شده باشد. برطبق گفته آقای نتانیاهو یهودیان هرساله با نمایش پیکره یک وزیر ایرانی و جشن و پا یکوبی برای نجات از دست این ملت خونخوار وحشی، نفرت از ایران و ایرانی را در میان خود تقویت می‌کنند(۲)

و وقتی همین داستان را برای نمایندگان در کنگره آمریکا با شرح وتفصیل و گرفتن کتاب مقدس در مقابل دوربین‌های رسانه‌های جهان بیان می‌کند، اعضاء کنگره بر پا می‌خیزند و برای نجات این ملت مظلوم از دست این ایرانیان خونخوار کف می‌زنند و بر آن می‌شوند که هرچه بیشتر این وحشیان را مهار کنند. بسیار برخورده ام به آمریکایی‌هایی که صادقانه می‌پرسند چرا ملت شما همیشه در فکر نابودی یهودیان بوده و هستند.  پس از انقلاب هم که خبرنگاران به سراغ یهودیان ایرانی در لس‌آنجلس می‌روند چه شکایت‌ها از ایرانیان و یهودی‌ستیزی آنان نمی‌کنند که چطور دولت ایران شروع به کشتار وسیع آنان کرد و آنان مجبور شدند، همه ثروت خود و آباء و اجدادیشان را رها کنند و جان خود را برداشته و فرار کنند و تنها شاهدی هم که دارند، اعدام ثروتمند معروف القانیان است. در حالی که همه می‌دانند او مثل بسیاری دیگر حتی مسلمانان فراوانی به جرم همکاری با نظام شاه اعدام شدند. این کلیمیان کاملا آگاه بودند که با بیان این ستم ایران، شنوندگان ماجرای نازی‌ها و فرار یهودیان در عالم را به یاد می‌آورند.

من تا زمانی که نتانیاهو پرده از این نفرت عمیق فرهنگی یهودیان نسبت به ایرانیان برنداشته بود، گیج بودم که چرا کلیمیان مدعی آزادی و حقوق بشر و ترقی‌خواه در این مورد سکوت کرده‌اند. مگر می‌شود امروزه شیعه‌های متعصبی جشن عمرسوزان بگیرند و شیعیان دیگر سکوت کنند. حال می‌فهمم چرا در مقابل پافشاری من در محکوم کردن این توهین بزرگ به ملت ایران می‌گویند ما از ترس طرد از جامعه خود جرات نمی‌کنیم زبان باز کنیم. و یا چرا نتانیاهو توانسته مردم اسراییل را چنین از ایران بترساند که بسیاری معتقد شوند هولوکاستی دیگر توسط ایران در راه است و در حالی که هر آدم ساده‌ای هم می‌داند ایران چنین قدرتی ندارد. اما با آن نفرت و ترسی که در عمق این فرهنگ جا گرفته چنین هراسی قابل تصور است.

می دانم خوانندگان بسیاری به پیروی از همان گفتمانی که اسراییل حاکم کرده است، وقتی سخنان امثال من را می‌شنوند، شانه بالا می‌اندازند و می‌گویند این هم یک اسراییل‌ستیز یا یهود‌ی‌ستیز دیگر که در دام تبلیغات جمهوری اسلامی افتاده است. ولی توجه کنند این حرف‌های من نیست، بلکه سخنان قدرتمندترین نخست وزیر اسراییل است و تا به حال هم یک کلیمی ایرانی علیه آن سخنی نگفته است، یعنی تنها گروهی که می‌توانند نادرستی آن را اعلام کنند.

ستیز در میدان عمل
هرکس اندک اطلاعاتی از جنگ و تهدیدهای جنگی داشته باشد، می‌داند در زمینه تهاجمی ایران در مقابل اسراییل فقط یک سری شعارهای توخالی دارد که هیچ‌کس جز طرفداران بی‌خبرش در خیابان‌ها آن‌را نمی‌خرند. ایران که با اسراییل مرز مشترک ندارد و حتی برای رساندن اسلحه به حزب‌الله و فلسطینی‌ها هم باید از کشورهای دیگر اجازه عبور بگیرد. نیروی هوایی‌اش حتی در سوریه و عراق هم امکان عمل نداشت، چه رسد به حمله به اسراییل از درون ایران. اسراییل بیش از دویست بمب اتمی دارد و پدر خوانده‌اش آمریکا با همه توان از آن دفاع می‌کند. حداکثر توان ایران جنگ تدافعی است، که با نیروی ایمان می‌تواند در مقابل قدرت نظامی اسراییل بایستد، مانند همان موفقیتی که حزب‌الله در دفاع از سرزمینش به دست آورد.

اسراییل آن‌قدر در این زمینه آسوده خاطر است که بارها بالاترین مقاماتش گفته‌اند ایران یک گام بیشتر از شعار دادن در خیابان‌ها بر نمی‌دارد که اگر جز این می‌خواست بکند حداقل موشک به حماس می‌داد. تنها کمکی نظامی که ایران بر علیه اسراییل کرد، تجهیز و تعلیم حزب‌الله در لبنان بود که می‌دانیم یک عمل تدافعی بود نه تهاجمی  و نتیجه‌اش هم آن بود که اسراییل نتوانست حزب‌الله را شکست دهد و نابود کند. داستان معروفی در این زمینه هست که بسیار گویای سیاست جمهوری اسلامی در برابر اسراییل است. پس از مقاومت پیروزمندانه حزب‌الله در لبنان، سپاهیان مغرور از جنگ در عراق پیش آقای خمینی رفتند که اجازه بدهید با کمک حماس و حزب الله به اسراییل حمله کنیم و آن را ادب کنیمو آقای خمینی که نمی‌توانست این خواسته غیر‌واقعی و احساسی آنان را نادرست بخواند بازیرکی گفت: راه فتح قدس از کربلا  می‌گذرد؛ به عباراتی آنان را فرستاد دنبال نخود سیاه.

در مورد ابراز ترس اسراییل از سلاح اتمی ایران، هم همه می‌دانند این یک مظلوم‌نمایی و جنگ تبلیغاتی برای پوشاندن جنایات و ادامه‌دادن به غصب زمین‌های فلسطیان است، والا ایران بر فرض هم که بمبی بتواند بسازد با آن چه می‌خواهد بکند، در برابر اسرا‌ییلی که بیش از دویست بمب با امکان پرتاب دارد. بعد هم هرگونه حمله اتمی به اسراییل، بیشتر اعراب را می‌کشد تا اسراییلی‌ها را. این مطلب را خود آقای نتانیاهو هم بارها گفته است که اگر ایران به بمب اتمی به دست بیابد، نمی‌توانیم به آن حمله کنیم نه آن که می‌ترسیم به ما حمله کند.

اما در مقابل اسراییل مرتبا به ایران لطمه می‌زند. با کمال وقاحت بهترین دانشمندان ما را ترور می‌کند، با استفاده از فساد حاکم در ایران هر چند زمان فاش می شود که اسراییل توانسته در سطوح بالای حوزه و بیت رهبری عوامل خود را داشته باشد و همین ها در لحظات حساس بزرگترین ضربات را به ایران زده اندو مثل حمله به سفارت عربستان یا برانگیختن فرمانده کند ذهن و متعصبی که نیمه‌شبی برود یه زبان عبری بر بدنه موشکی بنویسد مرگ براسراییل و بعد هم اسراییل آن را با بوق وکرنا در جهان انعکاس دهد.

کلام پایانی
با توجه به این مدارک و دلایل آیا این ایران است که «اسراییل ستیز» است یا بر عکس این اسراییل است که عمیقا «ایران ستیز» است؟ من می‌دانم هرگاه یک دستگاه تبلیغاتی توانست یک مطلب را به تدریج گفتمان غالب کند، هر استدلالی برخلاف آن حتی با قوی‌ترین دلایل، انگ می‌خورد و از سوی ذهن خواننده طرد می‌شود، لذا تنها راه مقابله با آن تکرار آن است، تا کم‌کم آن گفتار هم جای خود را باز کند. درست است یک سوی دستگاه تبلیغاتی عظیم و کمپانی‌های صاحب رسانه‌ها هستند و یک سوی قلم به‌دستان بی‌امکاناتی چون من . اما تاریخ نشان داده است برای همیشه خورشید حقیقت در پس ابر پنهان نمی‌ماند، به‌ویژه که ما در عصر اینترنت و رسانه‌های مردمی زیست می‌کنیم و من بر آن باورم که  مردمی که با این دروغ‌ها و ترفندهای تبلیغاتی آشنا شدند، اجازه نمی‌دهند اسراییل  تا این حد فریب‌کارانه و با نفرت کامل به ایران و ایرانی ضربه بزند.

پانوشت‌ها

۱- صلای بازگشت به خویش: حاصل یک سده رادیو زمانه

۲- سخنان ناتیناهو در کنگره آمریکا در ۲۰۱۵

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. جناب شاهین متاسفانه شما در اثر خشم بر حکومت ایران هیچ نکته ای از این نوشته را نگرفته و پاسخی داده اید که اسراییل می توانست بدهد. موضوع جمهوری اسلامی نیست موضوع بزرگترین ووقیح ترین توهین به ملت ایران و نفرت از ایران در تمامی تاریخ آن است گرفتن سفارت چه معنی دارد . در ضمن همان گونه که نوشته ام جنایات اسراییل از زمان شاه محکوم بوده و شاه از توطیه آنان شکایت دارد . فروش اسلحه به ایران کار چند قاچاقچی بود با کمک سرمایه دار سود جوی عرب مثل صدها معامله قاچاق دیگر که عواملی ازاسراییل آمدند تا جنس را به سه برابر قیمت به ایران بفروشند آن وقت این قاچاق فروشی و چپاول اسمش می شود کمک به ایران .مسئله حمله اسراییل به عراق به حدی بی معنی است که جوابی لازم نیست. جز آن که دستگاه نبلیغاتی اسراییل مغز همه ما را خورده است .
    شاهد آن بودن که غرور ملی و اعتبار ایران این گونه لگد مال نفرت از حکومت می شود چه سخت است حکومت ها می آیند و میروند اما ملت و هویت ملی برجای می ماند اجازه ندهید آن را ننگین کنند
    برقعی

  2. این مقاله به نظر من توسط وزارت اطلاعات و امنیت رژیم تهیه شده است و با تکیه بر تئورى توطئه، سلب مسئولیت و براى تبرعه حکومت و بیت رهبرى جنایتکار است.

  3. درود بر شما
    مدتهای زیادی بود که چنین مطلب واقع بینانه ای در مورد ایران و اسرائیل و سیاست های جهانی در سوء استفاده از بلاهت حاکمان ایران نخوانده بودم. امیدوارم این واقع بینی بر دیدگاه همه اپوزیسیون خارج از کشور غالب شود و خشم و عصبانیت هر چند موجه آنان از جمهوری اسلامی، بر حقایق اصولی انسانی و سیاسی سایه نیافکند که متأسفانه امروز چنین است،

  4. در کلبی مسلکی نتانیاهو و سوء استفاده وی از کلیه امکانات منطقه ای و بین المللی برای زدن جمهوری اسلامی تردیدی نیست. همچنین از اینکه وی از کاه کوه می سازد و یک کلاغ چهل کلاغ می کند. اما جناب برقعی بفرمایند که آیا تا پیش از این انقلاب ایران سوز و اعلام روز قدس و راهپیمایی هر ساله با شعار “اسراییل باید ازبین برود!”، آیا مشکل آنچنانی بین ایران و اسراییل وجود داشت؟ آیا این جمهوری اسلامی نبود که نخستین سنگ را از این فاصله ۲۰۰۰ کیلومتری بسوی اسراییل پرتاب کرد؟ آیا این جمهوری اسلامی “مردمی” نبود که در پاییز همان سال کذایی ۵۸ سفارت آمریکا را اشغال کرد و دل امثال نتانیاهو ها را شاد کرد؟ درعین حال، آیا این اسراییل نبود که در طول جنگ ایران و عراق به این یا آن شکل به ایران اسلامی سلاح فروخت و مهم تر از آن مرکز هسته ای اوسیراک عراق را در ۱۳۶۱ بمباران کرد و جلوی ساخت بمب اتمی عراق را گرفت و نگذاشت که صدام بجای بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه، از بمب اتمی علیه ایران در اواخر جنگ استفاده و کار را یکسره کند؟ وقتی خود رهبر کنونی فلسطین، محمود عباس، بارها رفتارهای مداخله جویانه جمهوری اسلامی را محکوم کرده است، ما چه داریم بگوییم؟ آقای برقعی باور کنید: هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست!!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »