از آخرین دیدار دانشجویان با آقای خامنهای که آنرا «مژدهی بزرگ، یک بشارت بزرگ، یک امیدواری بزرگ» نامید، کمتر از یک ماه میگذرد و حال سه دانشجو به دلیل حضور در اعتراضات دیماه به ۱۵ سال حبس، ممنوعیت خروج از کشور و عدم فعالیت مجازی محکوم شدند. این در حالی است که ۸ نفر دیگر نیز در پی دریافت احکام قضایی هستند. او مدعی شد «محیط دانشجویی یک محیط بانشاط است» و «دانشگاه زنده است»، اما حقیقت این است که تراکتور انقلابیگری ۴ دهه دانشگاه را شخم زده که نفس به جان آن نمانده است.
پروانه سلحشوری و محمود صادقی که از شروع موج اعتراضات دیماه بیشترین پیگیریها را برای دانشجویان بازداشتی داشتند حدود آنان را بین ۴۰ تا ۶۸ نفر تخمین زدند، اما منصور غلامی در حاشیه جلسه هیئت دولت اظهار کرد که مجموعاً ۱۳۰ نفر از دانشجویان دستگیر شدهاند. فعالین دانشجویی در واکنشهای مختلف آمار رسمی منتشر شده را صحیح ندانستند و از برآوردی بیشاز ۳۰۰ نفر سخن گفتند. محمود صادقی درباره بازداشتشدگان گفت:«نکته عجیب آن است که برخی از دانشجویان اصلاً در اعتراضها و تجمعهای خیابانی حضور نداشتهاند؛ نمونهاش دبیر انجمن اسلامی پیشرو در دانشگاه تربیت مدرس که بازداشت شده است». اما ماموران وزارت اطلاعات آن را اقدامی «پیشگیرانه» عنوان کردند و سوالی که از همان آغاز مطرح شد این بود که: «پیشگیری» با چه هدفی انجام گرفته است؟ و آیا شایسته است هر زمان برای «پیشگیری» دانشجویانی را «به جرم هیچ» بازداشت کنیم؟
۳۷ تشکل دانشجویی در نامهای خطاب به منصور غلامی تاکید کردند:«مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی نیز تجمعات به شرط عدم حمل سلاح و عدم تعارض با مبانی اسلام آزاد است، حال چگونه و با چه توجیهی میتوان عدهای از دانشجویان را به دلایل واهی بازداشت کرد؟» در این بیانیه بیشترین نقد دانشجویان، معطوف به شعار حسن روحانی بود که میگفت:«فضای امنیتی دانشگاه باید برداشته شود»؛ اما از«عدهای یاران دبستانی و به دلایل مبهم» خبری نیست و «حریم» دانشگاه به عنوان «آخرین سنگر آزادی و وادی اندیشه» هر زمان با دخالت نیروهای امنیتی-نظامی «شکسته شده است». هر چند دستگاه وزارت علوم قول آزادی بیقید و شرط دانشجویان را دادند، اما آنان که با وثیقه و قرار کیفری آزاد شدند، نامهای حاکی از تشکیل دادگاه برایشان ارسال شد.
در واکنش به صدور حکم ناعادلانه و غیرانسانی ۱۵ سال زندان برای لیلا حسینزاده، علی مظفری و سینا درویش عمران، دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به همراه برخی اساتید، با در دست داشتن پلاکاردهای اعتراضی از حضور در امتحانات پایان ترم امتناع کردند و با تعیین مهلتی برای وزیر علوم، خواستار توضیح صریح منصور غلامی (که قول آزادی بیقید و شرط آنان را داده بود) پیرامون آن شدند.
از آغاز انقلاب اسلامی ایران «امنیتیشدن» جان دانشگاه را کرخت کرد و به لایههای عمیقتر آن رانده شد. به همین دلیل در آرامترین شرایط اجتماعی نیز نمیتواند به حظی از آرامش و طمانینه برسد. با مداخله مستقیم و غیرمستقیم نهاد رهبری در سیاستگذاریهای درون دانشگاهی، دخالت نیروهای امنیتی-سپاهی در برگزاری برنامههای تشکلهای دانشجویی و وجود حراست دانشگاهها به عنوان شعبه دیگری از اطلاعات، نشاطی برای دانشجویان نمیگذارند. در حقیقت دانشجویان با جبههای امنیتی مواجهاند که از «دال» تا «ه» دانشگاه را قرق کردهاند و با ایجاد رابطهای ارگانیکی با نهادهای قهریِ حکومتی، شیره دانشگاه را کشیدهاند. البته طبقه الیگارشی حاکم به شکل سازمان یافتهای طبقه سیاسی خود را در دانشگاه گسیل کرده است تا دیگران را به پذیرش ارزشهای سیاسی، اجتماعی فرهنگی خود ترغیب کند و این بسط ایدئولوژیکی هزینههای بسیاری را بر فعالین دانشجویی بار میکند و کسانی چون: مجید توکلی، ضیاء نبوی، لیلا حسینزاده، علی مظفری و دیگران قربانیان این تعفن شدهاند.
استفاده حداکثری از زور و اراده قهری؛ یعنی سیاست «هژمونی اسلحه» در دانشگاه راهی است که طبقه حاکم با گروههای پیوند پیگیری میکند. احکام صادره برای دانشجویان حکمِ سیلی و مشت سهمگینی را دارد که قرار است آخرین نفسهای دانشگاه را به عنوان کانون تحولات سیاسی/اجتماعی بگیرد. دانشگاههای کشور محل تلاقی و مقصد نیروهای مختلفی است که به شیوه یکسانی عمل میکنند و شرایط مادی برای حضور گروهی خاص فراهم آوردهاند. نهاد رهبری گزینش و استخدام نیروهای اداری دانشگاه و اعضای هیئت علمی را در دست گرفته است؛ نهاد حراست با همراهی نیروهای امنیتی و با تحمیل هزینههای سنگین، پژواک صدای دیگری را قطع کرده و بودجه فعالیتهای سیاسی-اجتماعی همه در جیب بسیج دانشجویی رفته و ساختار معاونتهای فرهنگی و امور دانشجویی هم این نابرابری را تجویز کرده است.
دانشگاه میزبان تنشهای مفرطیست که فشارهای ملتهب محیط را در خود پذیرفته که در نهایت این نیروهای ویرانگر بر دانشجویان تحولخواه آوار شده است؛ یعنی قربانگاهی که شکم سیری ناپذیر تمامیتخواهی را بطور سیستماتیکی تغذیه میکند.
آقای خامنهای در دیدار افطاری با دانشجویان که گفت:«هیچ مردمسالاریای مثل مردمسالاری ما واقعی نیست … و در اقامه قسط راه پیغمبر را میرویم» سیستم قضایی تحت اراده او، جوان ۲۲ سالهای را به ۸ سال حبس محکوم میکند!
نمایندگان پارلمانی اصلاحطلب نیز در برابر این فاجعه تلخ و تباهشدن یک عمر زندگانی سکوت کردهاند. دانشجویانی که بیهیچ مزد و بهانه، شب و روز، تمام کوچه پسکوچههای شهر را دوره کردند و دل در گرو «تَکرار میکنم» گذاشتند تا گشایشی در انسداد سیاسی و فضای بسته حاکم بر دانشگاه باشد.
این روزها دانشگاه تنهاست و مورد هجمه نااهلان قرار گرفته است؛ آن را دریابیم …
3 پاسخ
سر چشمه شاید گرفتن به بیل .
انصاف بدهیم ، خامنه ای خود بهتر از هرکس میداند که چه بر سر این ملک و ملت آورده است ، برای حفظ خود و نه برای حفظ اصل البته مترقی ولایت فقیه دست به هر جنایتی میزند !
البته که عده و عده کافی برای او باقی نمانده است والا نفس کینه جوی او بیش از این شلتاق میکرد !
تحولاتی در صورتِ انقلاب؛ یعنی آنچه که در ۵۷ دیدیم و به نظاره نشستیم؛ درسهای عبرت، یک الزام، یک نقطه عطف و البته امری اجتنابناپذیر در روح و کالبد تاریخ بود.
ما صرفاً کلماتی کوچک و با جوهری کمرنگ و کاغذی بدقواره و چروکیده در کتاب حجیم تاریخ هستیم.
پس شاید ۵۷ جرم نبود!
خیلی سخت نیست به جرم انقلاب ۵۷!
دیدگاهها بستهاند.