شاه‌پرستان و علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی

محسن نکومنش

من اصرار دارم در این جا میان سلطنت‌طلبان و شاه‌پرستان تمایز قائل شوم. بی‌تردید هم‌وطنانی هستند که به حکومت مشروط سلطنتی اعتقاد دارند و آن را روش مناسبی برای اداره‌ی امور ایران می‌دانند. طبعا با این گروه می‌توان تعامل و استدلال کرد. آنها برای اثبات ادعای خود مبنی بر امکان انطباق سلطنت با دموکراسی به کشورهایی مانند سوئد و هلند استناد می‌کنند. درست هم می‌گویند که در این کشورها پادشاه وجود دارد و اداره‌ی امور هم در بالاترین میزان ممکن دمکراتیک است. اما به نظر می‌رسد غالب هم‌وطنان طرفدار سلطنت، خواهان حکومتی از نوع رضا شاه و محمدرضا شاه باشند و یا این گروهند که عمدتا در رسانه‌ها شنیده و خوانده می‌شوند. حتا رضا پهلوی هم که تلاش می‌کند در انظار عموم خود را گوش به فرمان مردم معرفی کند، حاضر نشده به استبداد پدر و پدربزرگش انتقاد جدی و موردی کند. در بهترین حالت گفته که کاستی‌هایی بوده است، بدون آن که حاضر باشد از این کاستی‌ها به طور مشخص نام ببرد.

مشکل عمده‌ی شاه‌پرستان هراسشان از مردم است، از مردم کوچه و بازار و از توده‌های رنج کشیده. آنها چه در زمان حاکم بودنشان و چه حالا در موضع اپوزیسیون به شیوه‌های گوناگون انزجار خود را از مردم ابراز کرده اند و قادر نبوده اند زبان اشرافیت‌شان را حتا با تقلا برای تملق هم پنهان کنند. مثلا اصطلاح «آخوندهای شپشو» کشف همین شاه‌پرستان است. هر کسی که ابتدایی‌ترین شناختی از وضعیت روحانیت، چه قبل و چه بعد از انقلاب، داشته باشد می فهمد که آخوندها بعنوان یک قشر، هرگز «شپشو» نبوده اند. آنها هم مانند شاه‌پرستان اریستوکراسی خود را داشته اند. این واقعیت که در میان این قشر هم همواره افراد تهیدست وجود داشته بیانگر موقعیت اکثریت نیست.

«شپشو» بودن در کشوری با فرهنگ دیرینه ی مبتنی بر نظافت و تمیزی بیانگر فقر است. در یک جامعه ی مسلمان افراد توانا به تمیزی خود اهمیت می دهند، این تاکید آموزه های دینی آنان است. اگر در سال ۵۶ خورشیدی، یعنی در اوج خیز شاه بسوی «دروازه تمدن بزرگ»، بسیاری از روستاهای منطقه ی الموت و اشکور حمام نداشتند و با توجه به سرمای سخت زمستان آن دوران بعضا تا سه ماه نمی توانستند تن خود را بشویند بیانگر یک انتخاب نیست، بیانگر فقر دحمیل شده بر مردمی در کشوری ثروتمند است. این مردم «شپشو» می شوند. آخوند هم ، دست در دست سرمایه دار و ژاندارم، این شپشوها را غارت می کرد. اما آخوند قادر بود تفرعن و تفاخر خود را پنهان کند و به زبانی سخن بگوید که عامه ی مردم او را از خود بدانند. شاه در یک لجبازی کودکانه و در قمار بر سر قدرت حمایت مردم را به آخوندها باخت و از آنجا که گمان می کرد می تواند آخوندها را هم با همان شیوه که زحمت کشان را تحقیر کرده تحقیر کند و سر جای خود بنشاند به آنها هم انگ شپشو زد. غافل از اینکه آخوندها بی اعتنا به این شیوه ی تحقیر و حتا با استفاده ی بهینه از این تحقیر خود را جانبدار «شپشوها» جا زدند و شاه با استبداد رای و کله شقی کم نظیرش، که حتا نزدیک ترین یارانش چون اسدالله علم هم بر آن تاکید کرده اند، به جاانداختن و تحمیل رقبای قبا پوش خود بعنوان ناجیان زحمت کشان کمک بسیار کرد. همان طور که شاه پرستان امروز هم باید خدای آخوندها را شاکر باشند که با سیاست های ضدمردمی و ضد ایرانی شان روی شاهان و شاه را سفید کرده اند و امکان کرکری خواندن علیه دوستان مردم و عاشقان آزادی، عدالت و آبادی ایران را به آنان اعطا کرده اند.

این تنها سلطنت طلبان نیستند که حالا پس از مرگ انسان شریفی چون علی‌اصغر حاج سیدجوادی و به این بهانه، یک بار دیگر دشمنی خود را با افراد مستقل و دوستدار عدالت و آزادی علنی می کنند. سازمان رجوی ها که در ابتدای دهه شصت ادعا می کرد به خواست فرزندان آخوند تبهکار محمدی گیلانی برای اعدام انقلابی پدرشان، برای حفظ حرمت خانواده، رضایت نداده است چنان در کینه توزی با سیدجوادی پیش رفت که چند سال بعد شهرزاد حاج سیدجوادی، عضو سطح بالای مجاهدین و برادرزاده ی علی اصغر حاج سید جوادی را وادار کرد تا در نوشته ای تحت عنوان «عمو جان فرومایه» از تسلیم نشدن او در مقابل رهبر «تنها آلترناتیو حکومت ولایت فقیه»، با زشت ترین الفاظ و کریه ترین شیوه انتقام بگیرد. دور از انتظار نیست که تمام افراد یا جریاناتی که گرفتار نوعی از جزمیت عقیدتی هستند از افراد آزاداندیشی چون حاج سیدجوادی کینه داشته باشند.

بی تردید حاج سیدجوادی، چون هر فعال دیگر سیاسی در مسیر دهها سال مبارزه با جهل و استبداد مرتکب اشتباهاتی شده است. حمایت از اعدام ها بلافاصله بعد از انقلاب نقطه ای سیاه در پرونده ی بسیاری از فعالان آن دوران است، اشتباهی اساسی که باید هر عنصر صادقی به دلیل این حمایت و یا بی تفاوتی از خود انتقاد کند. اما چماق ساختن از یک اشتباه برای توجیه دهها خطا و خیره سری شاه تنها سلاح عوام فریبان ابن الوقت است، کسانی که عامه مردم را شپشو می خوانند اما تمام تلاش خود را برای فریب همین شپشوها در رسیدن به قدرت یه کار می برند. وقتی مردم دست رد به سینه ی افکار عقب مانده ی شاه پرستان می زنند شپشو قلمداد می شوند اما وقتی فریب آنها را می خورند درخور تمجیدند.

نامه ی علنی و صریح حاج سید جوادی به شاه در سال پنجاه و پنج تحت عنوان «صدای فروریختن سقف حکومت را می شنوم» سندی بر تیزهوشی، شجاعت و مسئولیت پذیری اوست. همان طور که ممنوع القلم کردن چنین نویسنده و روزنامه نگار دلسوزی بیانگر عمق عقب ماندگی، خیره سری و بی اعتنایی شاه و حکومتش به سرنوشت ایران در آن روزهای جبروت قدرت است. شاه پرستان که با ظرافت سوراخ سوزن اشتباهات منتقدین به استبداد شاه را زیر نظر دارند بد نیست عنایتی هم به دروازه ی گشاد خطاهای شاه شان داشته باشند. این خصوصیت مستبدین است. از سوی دیگر شوربختانه مدعیان امروز اصلاح طلبی و بخش بزرگی از اپوزیسیون امروز حکومت هم در سال پنجاه و هشت هنوز قادر نبودند «صدای پای فاشیسم» را که حاج سید جوادی با گوش ذکاوت خویش شنیده بود، بشنوند.

هر آن چه بددلان و کینه توزان درباره ی فردی چون حاج سیدجوادی بنویسند و بگویند خللی در جایگاه او در میان فرهیختگان بوجود نمی آورد. در زمستان گذشته به لطف و تلاش دوست گرانقدرم رضا علیجانی موفق به دیدار حاج سیدجوادی و همسر نازنینش کیان کاتوزیان شدم، در همان جایگاه و وعده گاه همیشگی اش در یک کافه تریا در میدان ایتالیا در پاریس. با وجود عبور از نود سالگی ذهنش کاملا روشن و تیز بود. پیش از خداحافظی از او پرسیدم نظرش درباره ی روند دمکراسی خواهی در ایران چیست. برداشت من از پاسخش این بود:  «به روشهای خشونت آمیز اعتقاد ندارد اما اصلاح طلبان حکومتی هم شانسی برای پیشبرد پروژه ی ادعایی شان ندارند. مگر اینکه صریحا با اصل ولایت فقیه مخالفت کنند. هر حرکت جدی دمکراتیک در ایران پس از تغییر بنیادی در قانون اساسی میسر است.»

نام حاج سیدجوادی در ذهن و ضمیر ما با شجاعت، صداقت، وارستگی و رها شده از وابستگی به مصالح سیاسی زنده خواهد بود.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

13 پاسخ

  1. مردم امروز یک صدا فریاد می زنند رضا شاه روحت شاد . ای شاه ایران برگرد به ایران. این شما هستید که از رای مردم هراس دارید . فردا که رژیم فروپاشید و پرده ها افتاد چشمتان باز خواهد شد …هه هه هه

  2. با درود،
    نگارنده میگویند که در زمان شاه فقید در الموت و …. حمام نبوده؟! درست، حال من مقایسه ای بسیار سطحی را در اینجا خدمت ایشان میکنم : زمان آخرین شاه قاجار حمام کجا داشتیم و زمان رضا شاه کجا حمام داشتیم؟! زمان وضا شاه کجا حمام داشتیم و زمان محمد رضا شاه چند تا حمام داشتیم؟!
    آقای عزیز دست یردارید و چشمانتان را باز کنید! اگر فکر کنیم که دوران پهلوی نبوده است ، میماند قاجار و بعد جمهوری اسلامی که هر کدام مانند خواهر و برادر میمانند، آنوقت یک دانه حمام هم در کل ایران نبود.

  3. ۱- در نکوهش شپشو خطاب کردن ملایان نوشتید ولی خود را در جبهه مثلا فرهیختگان از همان توده ای که سنگش را به سینه می زنید جدا کردید.
    ۲- اگر با یک گل بهار میشد با ۴ تا ملای ملاک یا مال مردم خور در صنف ملا های قبل از انقلاب از گروه شپشو ها خارج می شدند. روضه خوانی برای پنج ریال قطعاً با فقر و شپش مرتبط می شود.
    ۳- اگر بخشی از یک ملت طالب سلطنت مطلقه باشند شما “فرهیختگان” دقیقاً چکاره اید که بر ضد آنها قلم تلخ بکشید و با انگ پرستش( که گویا در نگاه شما امری است منفی) آنها را منکوب کنید؟ به گمانم شمار زیاد پادشاهی خواهان موجب نگرانی شما شده و دور نیست که شما هم مسلحانه در کنار محسن چریک قرار گیرید.
    ۴- آن خدا بیامرز روزی روزگاری ۵۳ صفحه کاغذ سیاه کرده و وسط آن همه انشاء فکر کرده که صدایی شکستنی هم شنیده و از راه خیر خواهی به پادشاهش عرض کرده. این بزرگترین اقدام سیاسی او بوده در حالیکه در همان سالها هزاران ایرانی دیگر که شما ابا دارید حتی نام آنها را بیاورید با جانفشانی ( بیجا یا بجا) در حال شکستن عملی آن سقف و یا با سختکوشی در حال ترمیم آن بودند.
    ۵- همین ۳۸ سال تاریخچه جمهوریت در ایران که با ده ها انتخاب ملی آذین بسته شده آنقدر تاریک و نکبت است که بواقع می توان گفت رضا شاه روحت شاد! وقتی ملتی با کنار زدن هزاران تکنوکرات قوی، برای خود ولی و قیم ملا قبول می کند چه لیاقتی برای عهده داری صلاح خود دارد؟
    ۶- رضا پهلوی امروز از سوی سلطنت طلبان افراطی زیر ضربه است که چرا فقط بر ماهیت دموکراتیک و سکولار نظام آتی سیاسی ایران اصرار دارد، مشکل شما با موضع ایشان چیست؟

  4. فرمودید : مدح و ثنا ها و چه تصاویر سراسر دروغی از خمینی و « رژیمی که میخواست بر سر کار بیاورد» ؟!
    یعنی هنوز مجلس خبرگان اول تشکیل نشده، ولایت فقیه با زمینه سازی و پیشنهاد دارودسته مظفر بقایی توسط بهشتی و منتظری و دیگر رفیقانشان در قانون اساسی پیشنهادی گذاشته نشده، حاج سیدجوادی مدح و ثنای رژیمی که میخواستند تشکیل بدهند را میگفت ؟!
    داداش ! شما دیگر خیلی بی لطفی میفرمایید !
    آن زمان نزدیک به همه مردم خواهان رژیمی تازه با روش دادگستری و رعایت حقوق ملت بودند. آقای خمینی هم قول حکومتی چون جمهوری فرانسه را میداد، حتا قانون اساسی پیشنهادی هم خوب بود و ایشان میخواست آن را به رفراندم بگذارد. ولی در جریان کار خبرگان اول سران حزب الهی از حزب جمهوری اسلامی و دیگران، ناگهان راه خود را جدا کردند و این وضع را پیش آوردند و بعد هم به جان هم افتادند.
    حاج سید جوادی و دیگر آزادی خواهان خیلی زود انحراف و خیانت را دریافتند و پیکاری دیگر را آغاز کردند که تا امروز هم ادامه دارد.
    برادرم ! مخالفت حق شماست، ولی نه با هرکس و با هر بهانه و (ببخشید) خلاف واقعیت و انصاف !

  5. درود بر شما بیشتر فعالان سیاسی ایران تکثر را به رسمیت نمی شناسند. اگر ما قبول کنیم در مختصات جغرافیایی ایران گرایشات مختلفی و جود دارد به چه تحلیل به دام انکار ودشنام نمی افتیم

  6. جناب نکو منش, در همین چند پاراگرافی که در بزرگ کردن آقای علی اصغر حاج سید جوادی نمودید, بر هر کسیکه با رفتار و گفتارهای جناب حاج سید جوادی اشنائی داشته باشد بروشنی میفهمد که در اصل شما در حال بزرگ کردن و صحیح نشان دادن رفتارهای خودتان هستید, منتها خود را بزیر عبای این مرحوم مخفی کرده اید, یعنی همانکاری که حزب خائن توده کرد و خود این مرحوم! اگر تا این حد فراموشی به شما دست داده, هنوز میتوانید بسراغ روزنامه های آنزمان بروید تا ببینید که چه مدح و ثنا ها و چه تصاویر سراسر دروغی از خمینی و رژیمی که میخواست بر سر کار بیاورد, میکشید و مردم را فریب میداد. ولی هرچه که بود گذشت و روزهای عمر این رژیم ننگین هم رو به پایان است, ولی حرکت شما تنها به ناصحیح وغیراخلاقی بودن ختم نمیشود, بلکه بمراتب بیش از اینهاست و خیانت است و احمق نشان دادن مردم.

  7. امثال این اقا پشت روحانیون سنگر گرفتند برای نابودی ایران .واز عجایب روز گار توسط همین روحانیون هم از عرصه و دور خارج شدن .یاد اور یک ضرب المثل معروف است که : از کفر بدر رفته به ایمان نرسیده مصداق کاملی است برای این جماعت .

  8. یاد آن بزرگ گرامی باد.
    جای تأسف بسیار است که چنین فرهیخته و دلاوری تبعید شود و دور از میهن بمیرد. چه کنیم که ماندن حکومت ننگین و یکسره فاسد ولایت فقیه یا هر حکومت استبدادی و ضد مردمی دیگر در گرو سرکوب آزادگان، آگاهان و هوشمندان است.
    شاه شانس آورد که اینها تا این اندازه پلید هستند !

  9. امثال همین اقا باعث تیره روزی الان ایران هستند .چنان از اسلام ناب و عدالت خواه و روحانیت دم می زدند.که مردم تیره بخت ایران فریفتند .نه برنامه عملی داشتند ونه کار اصولی بلد بودن فقط تئوری انهم از نوع خیالی فکر می کردند اخوندا را راحت می شود کنار گذاشت ولی خمینی و دار و دسته اش به قول خود خمینی خدعه زدن به همه از جمله این اقایان روشنفکر .ما چقدر بدبخت بودیم که امثال اینها شده بودند روشنفکر ایران ان زمان .

  10. جناب نکومنش، هرگاه شما از عملکرد گذشته خودت و نظام سیساسی ایدئالی که با آن عوام را فریب دادی و به سوی نظام اسلامی سوق دادی، نقد و ابراز پشیمانی کردی، آنگاه طلبکار دیگران نیز شو.

  11. یک مثلی شنیدم که میگفت: آدم چیزی را که قی کرد دوباره جمع نمیکند تا بخورد!
    حال و روز سلطنت طلبان هم همین است. من احترام زیادی برای رضاشاه و کلا حکومت پهلوی قائلم اما این به کنار، مطمئنا در تمام دنیا ذاتا حکومت جمهوری بر حکومت سلطنتی ارجحیت و برتری دارد.
    اینکه حکومت پهلوی بهتر از جمهوری اسلامی بود و یا پادشاهی دانمارک و انگلستان و اسپانیا از جمهوری اسلامی دموکرات تر هستند دلیل نمیشود مردم ایران چیزی را که ۴۰ سال پیش دور انداختند دوباره بپذیرند.
    راه این نیست که حکومت جمهوری خودمان را به سلطنتی تبدیل کنیم، راهش آن است که همین جمهوری نیم بند را جمهوری تر و دموکرات تر کنیم.
    هیچ آدم عاقلی مال و دارایی خود را داخل سینی نمیگذارد تا تقدیم شخص دیگری کند، هیچ ملتی هم منطقا و عقلا نباید حق رای و حاکمیت خود(جمهوری) را داخل سینی گذاشته و تقدیم به شخص دیگری (پادشاه، رضا پهلوی) کند. حتی اگر مطمئن باشد رضا پهلوی دموکرات خواهد بود نفس این کار برگشت به عقب است.
    اصلا الان چرا باید بپذیریم که شخص یا خانواده ای از سایر اشخاص و خانواده های ایران برتر هستند و لایق سلطنت ولو به شکل مشروطه و دموکرات؟! چرا خانواده من نه؟!
    به هر حال ضمن اینکه من هم شعار رضا شاه روحت شاد سر می دهم اما در طرف مقابل اصلا فاز سلطنت طلبان را درک نمیکنم. راستش را بخواهید اصلا سلطنت طلبی در یک حکومت جمهوری (ولو ناقص) با عقل جور در نمی آید.

    1. نظام مقدس جمهوری ناقص نیست ، سلطنتی غیر مشروطه است ، چیزی شبیه سلطنت قاجار با شاهی خبیث تر از ناصر الدین شاه .
      در دوره انتخابات اخرین مجلس شورای ملی حزب رستاخیز برای هر حوزه انتخابیه سه برابر تعداد کرسی های حوزه نامزد معرفی کرد و مردم را در انتخاب انان آزاد گذاشت ، کاری که جنتی میکند و آن را دلیل جمهوری ناقص دانستن نظام مقدس به حساب می آوریم ، با این تفاوت که نامزدان حزب رستاخیز دزد یا شهره به دزدی نبودند !

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »