کسی که از قضا روزگاری هم نمایندهٔ مجلس بود توی توییتر نوشته: «به تاریخ که نگاه میکنم، امثال اشعث کندی و ابوموسی اشعری یک عمر به امام علی (ع) خون دل دادند، یکی دو بار هم در حرف و نه در عمل، مواضع درست داشتند، اما مالک اشتر برای دست بوسی از آنها دستپاچه نشد. «قاسم_سلیمانی»
به نظر نقش مالک اشتر و ابوموسی و اشعث و … در شبیهسازی تاریخی خیلی تکراری شده است. به اندازهٔ سپاهیان معاویه در صفین، توی همین دو دههٔ اخیر «مالک اشتر» معاصر داشتیم و شمار «عمار»ها از ریگهای بادیه بیشتر شده است و هر کسی هم به مذاقمان خوش نیامد ابوموسی و اشعث شد. خب به نظر باید کمی تاریخ را ورق زد و آدمهای جدیدی رو کرد.
در تاریخ شخصیتی مجهول و مجعول بود به اسم برغوثبنابیقداقد. برغوث شترچران بود. «چه داند آنکه اشتر میچراند» همیشه دوست داشت که مقامات بالایی داشته باشد و در میان سران قبایل بنشیند. در مهرجان عکاظ که شعرای جاهلی شعرشان رو میخواندند، این خودش رو داور جا زده بود و حتی به معلقهٔ معروف امرؤ القیس گیر داده بود و گفته بود یک اسبِ لاغر مردنی که «مکر مفر مقبل مدبر معاً کجلمود صغر…» نمیشود.
سالی از کاروان رومیان لباسی رومی دزدیده بود و خود را نماینده قیصر روم خوانده و در طائف چند روز مهمان حاکم طائف بوده و کلماتی بیمعنا میگفته که مثلاً زبان رومیان است و شکستهبسته تازی سخن میگفته. یک مدت خودش رو کلیددار کعبه معرفی کرده بود. در جلسات مهم عربها میرفت و نظریهای کارشناسی هم میداد. سران عرب نقشش را پذیرفته بودند و برای تفریح هم که شده بود، میگذاشتندش.
اما مهمترین کاری که کرد در نبرد معروف یوم الطفخه -قبل اسلام- بود، در این روز جنگی بین بنیمنذر و بنو یرجع در گرفت که جنگی عدنانی-قحطانی بود. برغوث پیش از آغاز جنگ و هنگام صفآرایی دو سپاه، در آبشخور شتران گیاه «سنای اسکندرانی» ریخته بود و شتران -گل به ساحتتان- تا شد پشکل ریختند. بعد از ساعتی از میان دو سپاه رد شدند.
جنگ شروع شد. پای سربازان در انبوهِ پشکلهای برغوث گیر میکرد و خلاصه نمیشد جنگید. دو طرف گفتند «بیخیال فردا یه جای دیگه بجنگیم.» شب نصف بیشتر سپاه دو طرف بیمار شدند و هر دو سوی ستیز مجبور به بازگشت شدند. بسیاری از سپاه در راه بازگشت تلف شدند. مورخان نوشتهاند پشکلهای شتران برغوث بن ابیقداقد از خود جنگ بیشتر تلفات داد. «قتلی روث ناقات برغوث بنابیقداقد اکثر من قتلی البسوس» [ابنابیالمحرف، تاریخ حروب الجاهلیه، ج۳، ص ۱۳]
بعدها ضربالمثلی در کتابهای تاریخی نقل میشد که «برغوث بن ابیقداقد نه به جایگاهی رسید و نه نامش ماند؛ اما پشکل شترهایش سربازان را از پا درآوردند و در تاریخ ماندند.»
به گمانم در شبیهسازیهای تاریخی معاصر میتوان برای «پشکلهای شترهای برغوث بنابیقداقد» هم جایگاهی معرفی کرد.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…