مشکلات هم‌پیمانی ایران با روسیه

مهدی نوربخش

در نظام جمهوری اسلامی ایران  دیدگاهی سخت بر این باور است که باید در مقابل غرب و خصوصا امریکا بر روسیه تکیه کرد. سفر آقای ولایتی به روسیه در چند روز گذشته کنش و دستاورد حاصل از این دیدگاه استراتژیک و طرفداران این نوع نگرش به سیاست خارجی است. اما چرا این کنش نمی‌تواند به حل مشکلات کشور ما کمک نماید؟

ابتدا باید قبول کرد که کشور ما در حال حاضر با بحران و مشکلات عدیده‌ای روبروست. مشکل مدیریتی، مشکل رشد جمعیت، مشکل محیط زیست، مشکل فساد، مشکل اقتصادی و اقتصادی وابسته به نفت، مشکل بیکاری، مشکل  فرار مغزها، مشکل برجام، مشکل ترامپ، مشکل سوریه، مشکل عراق، مشکل روابط با دنیای خارج و مشکل با همسایگان منطقه‌ای کشور. اکثر این مشکلات خودساخته، نتیجه بی‌کیاستی ما و محصول فرصت‌های سوخته شده و از دست رفته است. به خاتمی اجازه داده نشد تا مشکلات کشور را با کلینتون حل کند و به‌جای او جورج بوش به جایگاه ریاست جمهوری امریکا نشست. با اوباما حاضر نبودیم کنار بیاییم اما متوجه انهم نبودیم که احتمالا جایگزین او ترامپ خواهد بود. اصلا ترامپ را هم نمی‌شناختیم. در بین ما کسانی بودند که در انتخابات گذشته امریکا ترامپ را بر کلینتون ترجیح می‌دادند. اول باید با خود صادق باشیم و این حقیقت را بپذیریم که مشکل ما مشکل خود ماست. ما فرصت سوز و مشکل سازیم. پوتین حلال مشکلات کشور ما نیست. ما باید مشکلمان را با خودمان حل کنیم.

دوم؛ سیاست‌های روسیه و ایران در دو نقطه تلاقی می‌کنند، یکی در حوزه انرژی و دیگری در حوزه سیاست خارجی در منطقه خاورمیانه. ایران یک قدرت جهانی نبوده و نیست که با روسیه و امریکا و یا هیچ کشور دیگری در سطح جهانی رقابت کند. در این راستا کشور ما می‌توانست از ابتدا و بعد از انقلاب با یک ارزیابی دقیق از نیرو، توان و منابع خود، پایه‌گذار یک سیاست خارجی استقلال‌طلبانه، مسالمت امیز و صلح جویانه بوده و سخت به‌دنبال منافع ملی کشور باشد. اما متاسفانه چنین نشده است و ما اکنون هم در منطقه و هم در سطح جهان با چالش‌ها و مشکلات عدیده ای روبرو هستیم. کشورما با بحران‌های داخلی و خارجی بسیار زیادی روبروست. سال‌ها در سوریه و عراق هزینه کرده ایم اما نظام‌های بی ثبات و اختلافات داخلی در این کشورها نتیجه این سرمایه گذاری‌های نابخردانه بوده است. کشورهای منطقه دوست و نزدیک به ایران به‌این نتیجه رسیده اند که کشورها و نظام‌های سیاسی‌شان با ایجاد رابطه نزدیک با ایران قوام نگرفته و نخواهد گرفت. اسد بیش از پیش بر پوتین تکیه کرده است و در دسیسه اخراج ایران از این کشور با پوتین همکاری می‌نماید. دولت عراق در صدد ایجاد روابط بهتری با کشورهایی نظیر عربستان سعودی‌ست. در طول چند روز گذشته و به‌دنبال ناارامی‌ها در جنوب عراق، حیدرالعبادی نهایتا نتوانست مشکلات برق کشور خود را با ایران حل کند و در پایان با عربستان سعودی وارد مذاکره شده است. در خارج از مرزها، اروپائی‌ها به برجام نگاه امنیتی  دارند. دفاع انها از برجام به‌خاطر داشتن روابط اقتصادی با ایران نیست. انها ادعا می‌کنند که بخاطر صلح جهانی از برجام دفاع می‌کنند. این به‌معنی این‌است که نه‌تنها در عرصه تبادلات تجاری جهانی جایی را با داشتن اولین منبع گاز دنیا برای خود باز نکرده ایم که ان‌چنان عمل کرده ایم که اروپا نمی‌تواند به‌ لحاظ امنیتی به کشور ما اعتماد کند. انها برجام را برای امنیت خود می‌خواهند. المان در حال حاضر در حال ساختن دومین لوله انتقال گاز از روسیه به این کشور است. اگرچه این کشور نمی‌خواهد به‌احاظ انرژی به روسیه وابسته بماند اما الترناتیو دیگری هم ندارد. ایران می‌ت‌انست الترناتیو طبیعی المان باشد اما ماجراجویی‌های بین‌المللی نظام و تکنولوژِی زیر صفر استخراج گاز در کشور ما این شانس را از ایران گرفته است.

اما اولین نقطه تلاقی بین سیاست‌های ایران و روسیه انرژی‌ست. روسیه و ایران دو رقیب انرژی در بازار جهانی به‌شمار می‌آیند. در رقابت بازی برد-برد هدف نیست مگراینکه دوطرف به این نتیجه برسند که با همکاری سود بیشتری عایدشان می‌شود. کاری که در هفته‌های گذشته روسیه با عربستان سعودی انجام داد، یک بازی برد برای مسکو و ریاض و یک بازی باخت برای ایران بود. لذا تکلیف کشور ما در حوزه انرژی با روسیه کاملا روشن است. پوتین منتظر فرصتی‌ست که بتواند با اضافه تولید نفت، بازار جهانی را اشباع کند. هر گونه همکاری در این زمینه با روسیه لزوما یک بازی برد-برد برای کشور ما نیست. اقتصاد ضعیف روسیه و تحریم‌های غرب علیه این کشور، اقتصاد روسیه را با چالش‌های بزرگی روبرو کرده است. لذا روسیه به هر کاری دست خواهد زد تا رقابت را در بازار انرژی به یک بازی برد برای خود و باخت برای طرف مقابل تبدیل نماید. عرضه و تقاضا در بازار انرژی با محدودیت‌هایی رویروست. عرضه زیاد نفت و تقاضای نسبتا ثابت، قیمت نفت را در بازار جهانی به‌شدت کاهش می‌دهد. قیمت پایین نفت در بازار جهانی، تلاش برای دستیابی به استخراج نفت شیل را تشویق می‌کند. قیمت بالای نفت، راه را برای انرژی‌های جایگزین باز می‌کند. اما وقتی نفت کشوری تحریم شد، تولید کنندگان نفت می‌خواهند از کمبود در بازار نفت برای استخراج بیشتر استفاده کنند. این فرصتی‌ست که روسیه به‌ دنبال آن است و همکاری با عربستان سعودی درست در همین راستا شکل گرفته است.

اما در حوزه دوم، و تلاقی سیاست‌های خارجی ایران با روسیه مسئله پیچیده‌تر می‌شود. روسیه به‌دنبال ایجاد یک نظام بین المللی دو قطبی است. بسیاری اعتقاد دارند که نظام دو قطبی محصول دنیای جنگ سرد بوده و دیگر نمی‌تواند در عرصه روابط بین المللی فعلی کاربرد داشته باشد. نظام دو قطبی بین المللی در زمان جنگ سرد بیشتر به تخاصمات بین المللی و نه همکاری بین دول مختلف دنیا کمک می‌کرد. یکی از فراورده های دو قطبی بودن دنیا، مسابقات تسلیحاتی بین غرب و شرق بود. بسیاری از محققین روابط بین الملل اعتقاد دارند که با ایجاد سازمان‌های بین المللی باید به‌فکر ایجاد یک نظام چند قطبی و همکاری بین المللی خصوصا در زمینه تجارت جهانی بود و نه دو قطبی کردن نظام بین الملل و رقابت نظامی که به ایجاد صلح ضربه می‌زند.

دخالت روسیه در سوریه و ایجاد روابط بهتر پوتین با اسراییل و عربستان سعودی را باید بیشتر در این چهارچوب ارزیابی کرد. نزدیکی روسیه به ایران نیز در همین راستا قابل فهم و تحلیل است. پوتین به‌دنبال بازگرداندن عظمت قدرت اتحاد جماهیر شوروی و روسیه تزاری به‌ کشور خود است. او با ایجاد رابطه با کشورهای منطقه به دنبال کسب قدرت برای قطب قدرت روسیه در مقابل قطب قدرت امریکا و غرب است. لذا سیاست‌های منطقه ای پوتین و ایجاد روابط سیاسی منطقه ای او با کشورهای دوست و دشمن یکدگر، همگی در راستای دو قطبی کردن روابط بین الملل است. او می‌خواهد از هر کشوری به عنوان یک کارت در بازی پوکر سیاسی خود در مقابل غرب استفاده کند. پوتین با ایران یک هم‌پیمان منطقه ای نیست. او کوشش می‌کند که با کارت ایران در مقابل غرب و امریکا بازی کرده و قدرت مانور داشته باشد. زمانی‌که به‌نفع اوست، حاضر است که این کارت را از دست بدهد و به جای ان کارت بهتری را انتخاب کند. او در بازی قمار خود به دنبال شانس و فرصت است. پوتین با حمایت ایران به سوریه امده است تا از این کشور روابط سیلسی منطقه ای خود را سامان دهد. سوریه یک کشور استراتژیک برای روسیه است. نه تنها روسیه بندر نیروی دریایی خودرا در مدیترانه از این کشور نظم می دهد، که پیچ و تاب منافع پیچیده در این کشور بین ایران، اسرائیل، عربستان سعودی، ترکیه و امریکا به مسکو اهمیت و نقش خاصی داده است. ناتانیاهو توانسته است با پوتین به این نتیجه برسد که ایران نمی تواند تهدیدی برای اسرائیل از درون خاک سوریه باشد. پوتین بارها اعلام کرده که منافع امنیتی اسرائیل را در سوریه به رسمیت شناخته و حفظ می‌کند. عربستان سعودی با مسکو هم‌پیمان می‌شود تا ایران را بر سر نفت زیر فشار گذاشته و از قدرت منطقه ای ایران بکاهد. ترامپ از سعودی‌ها خواسته  که اجازه ندهند که قیمت نفت زیاد شود و پوتین و عربستان سعودی حاضر شده اند که با ازدیاد تولید در صورت تحریم کامل نفت ایران، بازار نفت را در عرضه تولید ثابت نگه دارند.

پوتین مانند همه مستبدین دنیا، برای ماندن در صحنه قدرت جهانی به بالابردن سطح امکانات نظامی خود روی اورده است. روسیه علم و تکنولوژی خاصی برای عرضه به دنیا ندارد. مسکو فقط در صنعت اسلحه سازی و تکنولوژی فن اوری هوایی اندکی مهارت کسب کرده است. روسیه نه المان، نه فرانسه و نه ژاپن است. اقتصاد این کشور حتی نسبت به کوچکترین کشورهای اروپایی اندک است. اقتصادی کوچک، امکانات و منابع مالی روسیه اجازه نمی دهد، خصوصا با تحریم‌های غرب، تا پوتین بتواند به بلند پروازی‌های خود ادامه دهد. در رقابت با غرب، او به دنبال متلاشی کردن نهادهای اقتصادی، سیاسی و نظامی غربی‌ست و هم کوشش می‌کند که روابط بهتری را با رهبران دست راستی غربی مانند ترامپ ایجاد کند. بودجه نظامی امریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی معادل ۶۱۰ میلیارد دلار بوده است. در همین سال، بودجه روسیه به مرز ۶۶ میلیارد دلار رسیده است. تولید ناخالص امریکا در همین سال بیش از ۱۹ تریلیون دلار و از روسیه کمتر از ۲ تریلیون دلاربوده است. تولید ناخالص اروپا هم در سال ۲۰۱۷ معادل ۱۸ تریلیون دلار بوده است. پوتین با این اقتصاد کوچک تصمیم گرفته است که در صحنه جهانی با قدرت‌های بزرگ رقابت کند. اما رقابت او فقط در سطح نظامی، اسلحه های هسته‌ای و با گرفتن از نان مردم کشورش تا حدودی میسر افتاده است.

اما چرا برای ایران ورود به بازی پوتین بسیار خطرناک است؟ پوتین به دنبال ایجاد هم‌پیمانی منطقه ای با ایران نیست. پوتین دارد با کارت ایران در زمین رقابت سیاسی با غرب بازی می‌کند چون به منابع مالی، سرمایه گذاری خارجی از غرب و تکنولوژی از ان سوی دنیا سخت نیازمند است، هرزمان حاضر است در یک قمار سیاسی با غرب از سر کارت ایران بگذرد و بر سر منافع ملی کشور ما با انها معامله کند. در گذشته روزی به نفع و روزی به ضرر ایران در شورای امنیت ملی سازمان ملل رای داده است. ملاقات او در هلسینکی با ترامپ در هفته گذشته نشان داد چقدر شبیه او فکر می‌کند.

نزدیکی ایران به روسیه ضرر دیگری هم به منافع ملی کشور ما زده است. اروپاییان سخت مخالف سیاست‌های پوتین در اروپا و خصوصا دخالت‌های او در بهم ریختن نهادهای مدنی و سیاسی نظیر احزاب و انتخابات‌اند. اروپاییان با عینک بدبینی پوتین به ایران نگاه می‌کنند. رابطه ما با پوتین در حال حاضر یک سرمایه برای کشور ما نیست.

اقای ولایتی پس از سفر اخیر خود به مسکو اعلام کرد که روسها حاضر شده اند که ۵۰ میلیارد دلار در صنعت انرژی ما سرمایه گذاری کنند. ابتدا باید گفت که روس‌ها در حال حاضر به این منبع مالی دسترسی ندارند. اگرچه این ادعا از طرف روسیه تکذیب شده است اما گفته اقای ولایتی نشان می‌دهد نظامی که مایل است روسیه را هم‌پیمان خود بداند، از اشاعه خبرهای دروغ هم برای نشان دادن یک توفیق نسبی با پوتین ابایی ندارد. اقای ولایتی همچنان اعلام کرد که روسیه مسئولیت توزیع بخشی از نفت ایران را به عهده خواهد گرفت. گویا نظام کوشش می‌کند که نفت ایران را به ازای غذا به روسیه انتقال دهد که این خود از عجز رهبران سیاسی ما حکایت می‌کند. اما خود این پیشنهادهم با دو مشکل روبروست. اول این‌که چگونه نفت ایران به روسیه انتقال می‌ابد و ثانیا چگونه ایران در اینده می‌تواند مشتریان نفت خودرا مجددا از روسیه و بازار ان جدا کند.

رهبران نظام با تکیه بر روسیه به یک قمار سیاسی بزرگ دست زده و استقلال سیاسی کشور را با تصمیمات پوتین گره زده‌اند. مثل گذشته، رهبران نظام سیاستی را اتخاذ می‌کنند و زمانیکه ان سیاست با چالشی روبرو شد در قبال ان مسئولیتی قبول نکرده و پاسخگو نخواهند بود. قصه ایران قصه ناکامی با رهبرانی‌ست که از سر منافع ملی کشور به‌راحتی و به خاطر وابستگی‌های ایدئولوژیک می‌گذرند. غرب‌ستیزی دست مردان نظام «دینی» کشور را در دست مستبدین منطقه ای و فرا منطقه ای گذاشته است. احمدی نژاد می‌رود، روحانی می‌آید اما شجاعتی نیست تا به این چرخه باطل پایان داده شود. نظام ولایی جمهوریت نظام را از ان و ازادی را از مردم گرفت و اکنون می‌رود تا استقلال سیاسی کشور را هم با مخاطره روبرو کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

18 پاسخ

  1. هم میهن گرامی ناشناس
    امیدوارم بتوانیم در ایران دیدار و در هر زمینه گفتگو کنیم، با همه دوستان.
    بنظر میرسد این بن علوی هم دارد کارهایی میکند.
    درباره مقایسه، منظور این نیست که یک کشور در همه زمینه ها عقب افتاده یا دیگری در همه زمینه ها جلو.
    درست میفرمایید، کوبا دارای سیستم درمانی و گونه ای بیمه خوب است.
    اصل بحث فراموش نشود که درباره خطر روسیه برای ایران است.
    من به روسها هیچ خوشبین نیستم. در نخستین فرصتی که دست دهد وارد میشوند یا از هر راهی رخنه میکنند اکنون هم نفوذ گسترده ای کرده اند، روابط با ولی امر مسلمین جهان که بالای همه !
    بنظرم پوتین و دیگر نخبگان روس این اندازه ساده و بی هوش نیستند که نقشه روسیه را ببینند و نبینند که به خلیج فارس و اقیانوس هند چه اندازه نزدیکند!
    بقول مش قاسمِ دایی جان ناپلئون دروغ چرا …، من اگر جای آنها بودم این برنامه را کنار نمیگذاشتم تا فرصت مناسب !
    سابقه اینها خراب «تر» از دیگران است بویژه در ارتباط با ایران.
    بگذریم که دوباره سر این بحث باز نشود.
    با امید دیدار

  2. آذران گرامی یادم رفت این نکته را هم بنویسم که در فرصتی مناسب حاضرم با هم به مقایسه کوبای تحت تحریم که در پزشکی کمی از غولهای سرمایه داری ندارد با مکزیک فلک زده بنشینیم باز هم آرزوی خرمی و تندرستی شما را دارم و من هم این گپ مجازی را بسیار مفید یافتم

  3. هم میهن گرامی جناب ناشناس (چه دشوار است که دو هم میهن نتوانند با نام واقعی خود درباره وضع و سرنوشت کشورشان باهم گفتگو کنند! گفتیم از چاله استبداد محمدرضاشاهی بدرآییم، در چاه ولایت مطلقه فقیه افتادیم !).
    از نوشته هایتان بنظرم میرسد که نیک میدانید با بخش بزرگی از یادداشت جناب عالی موافقم و نظر من نیز همینهاست.
    مرادم از مقایسه کشورهای زیر سلطه دو ابرقدرت دوران جنگ سرد این نبود که وضع همه کشورهای زیرسلطه امریکا خوب بود. همین الآن هم که بسیاری از هم میهنان با دریغ یاد از دوره شاه میکنند، من نه شاه را خوب میدانم و نه حکومتش را. از قضا همین روزها با چند جا در حال بحثم. از کار و زندگی افتادم ! کار و زندگی که چه عرض کنم ؟! دچار چه کنم چه کنم هستم.
    منظور مقایسه است. مکزیک را با کوبا مقایسه کنید، کره جنوبی را با کره شمالی، آلمان شرقی را با آلمان غربی و مانند اینها. با این همه منظورم این نیست که امریکا برای خشنودی خدا اینها را (در برخی زمینه ها) رشد میداد. ای بسا در رقابت با حریف بود. موضوع در دوره های مختلف هم فرق میکند. در ضمن درباره رفتار روسها چون فرمودید من نیز بحثم را به آن سمت مطرح کردم. نه اینکه از امریکاییها دفاع کرده باشم. (بار دیگر ببینید) در همانجا هم درباره رفتارهای امریکاییها از جمله « سابقه ننگین سیاست خارجی» آنها نوشتم.
    در بار اعتماد در سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها نوشتم و چندباره وقت جناب عالی و دیگر دوستان را نمی گیرم.
    بنظر من این حکومت همین الآن هم پنهان از دید ملت ایران ( از جمله در عمان) در حال تماس با امریکا است. تازگی ترامپ (هنگام سخنرانی برای کهنه سربازان) گفت من به توافقی خوب با ایران خوشبین هستم (نقل بمفهوم). رفتار نظام مقدس در این چهل سال همین بوده. در اوج شعارهای ضدامریکایی در نمازهای جمعه و راه پیمایی های امت حزب اله حاضر در صحنه مک فارلن در تهران با آقای حسن روحانی مستقیم و با رفسنجانی غیرمستیم در حال مذاکره بود! در اینها من بحثی ندارم. حکومتی که علیه مردمش رفتار کند و ملت او را نخواهد جز وابستگی به قدرتهای خارجی (با هزینه ملت) راهی ندارد.
    خواست من همان است که فرمودید، (از دیدو زبان خودم) اصلاح ساختار حکومت و تهیه و اجرای آن گونه قانون اساسی که حاکمیت ملی و حقوق شهروندی را در آن باشد، حاکمان و نمایندگان با رای آزاد و خواست اکثریت مردم بیایند و با خواست و اراده ملت و برابر قانون بروند، حاکم دائمی و مطلق نباشد. ناگفته نماند آگاهی و هشیاری، حضور، حساسیت، همبستگی و همکاری ملی شرط است.
    ببخشید که وقت شما و دوستان را گرفتم. از این گفتگو بهره بردم. برای شما و همه مردم در هرجای جهان خواهان تندرستی و بهترین زندگیها هستم. با احترام

  4. آذران گرامی با سلام متقابل وتشکر از پاسختان. شما وضع کشورهای زیر سلطه روسیه را با وضع کشورهای تحت سلطه امریکا مقایسه کرده اید و به قضاوتی عجولانه دست زده اید، نمیدانم در مقایسه اتان وضع مردم کشورهای تحت سلطه امریکا مثل مکزیک، مصر، پاکستان، فیلیپین، پاناما، ووو را هم در نظر داشته اید؟ و یا تحریمهای خانمانسوز امریکا علیه هر کشوری که تن به تسلیم در نداد را هم در مورد وضعیت کشورهای خارج از سلطه امریکا در نظر گرفته اید؟ بعید میدانم. من وارد باقی بحث روسیه نمیشوم چون پرداختن به لیست طولانی ولی یک سویه شما علیه آن کشور هم نیازمند وقت است و از طرفی هم اصلا موضوع بحث ما نیست.
    بحث ما غیر قابل اعتماد بودن دولت امریکاست. ما با هیئت حاکمه ای در امریکا طرفیم که براحتی از تعهداتش شانه خالی میکند. خروج از معاهدات نفتا، پاریس و برجام را که همین اخیرا صورت گرفت را که دیگر نمیتوان انکار کرد. فراخواندن حاکمیت اسلامی به مذاکرات بدون شرط با امریکا در شرایط کنونی به ضرر منافع ملی و حاکمیت ملی است. چون اولا این حاکمیت نه دغدغه منافع ملی را دارد و نه حاکمیت ملی و از طرف دیگر چون نظارتی از سوی مردم بر این مذاکرات وجود نخواهد داشت، در این فضای بسته سیاسی و در اوج نارضایتی مردم که حکومت و همه جناح هایش را با بحران مشروعیتی بی سابقه مواجه ساخته، حاصل این مذاکرات تنها یک برنده و ۸۰ میلیون بازنده خواهد داشت. راه حل حداقلی همان »بازگشت به مردم« است که عده ای با همین عنوان بیانیه ای را خطاب به حکومت منتشر کردند. تنها با حضور مردم در عرصه و در فضای آشتی ملی واقعی و نه از نوع خاتمی که مقصودش آشتی جناحین است، میتوان به پیشرفتهایی در مذاکرات امید داشت.
    شما مینویسید هیچ کشوری از دشمنی با امریکا سود نمیبرد. به لفاظی های دروغین ولی فقیه حاضر و سابق توجه نکنید. بر پایه اسنادی که اینجا و آنجا افشا شده اند میدانیم که جمهوری اسلامی در پشت ماسک دروغین ضدامریکاییش همیشه در حال زد و بند با امریکا بوده و در عمل به نحو احسنت به آن کشور خدمت کرده. از سرکوب نیروهای چپ، مجاهدین و ملی گرفته تا ادامه جنگ و کشتار و حذف مخالفان، باز کردن پای ناوگان امریکا به خلیج فارس، کمک به ضد انقلابیون نیکاراگوئه (ایران کنترا)، انحراف مبارزات حق طلبانه مردم فلسطین ووو. پس این دشمنی زیاد جدی نیست و بیشتر مصرف داخلی دارد. من شک ندارم که در صورت بالا رفتن فشار اینها با آغوش باز به پای میز مذاکره خواهند رفت و مردم و کشور را متحمل هزینه های هنگفتی خواهند کرد.
    با آرزوی سعادت مردم ایران و تندرستی شما.

  5. هم میهن گرامی جناب ناشناس، عرض سلام و احترام

    موقعیت چین نه پیش از مائو، نه در دوره مائو و نه پس از او آنگونه نبوده و نیست که درکشوری چون ایران در خاورمیانه مانند امریکا دخالت کند. من هم ننوشتم که چینی ها بدتر از امریکایی ها هستند. ولی فرصت طلبی در فضای بحرانی میان امریکا و جمهوری اسلامی، در برابر امریکا با کارت ایران بازی کردن، ازاین سو روابط اقتصادی پرسود با ایران داشتن (از کالاهای بدش گذشته) و از آن سو با امریکا بر خلاف ایران (حکومت مقدس) ساختن، نشان میدهد که اگر قرار بر اعتماد باشد، به سران چین هم نمیشود اعتماد کرد. بار دیگرعرض میکنم، اعتماد دراین گونه موضوعها، معنا و جایی ندارد. در روابط و بستن و اجرای پیمانها، هر طرف باید پاسدار نفع و حقوق کشور خود باشد. چنانکه همه علیه هم جاسوسی میکنند، بیشتر روسیه و امریکا علیه یکدیگر، ولی همه گونه روابطی باهم دارند.
    چون در باره سخن عوامفریبانه ی «نمیشود به امریکا اعتماد کرد» مینویسیم، ناگزیر به نمونه ای اشاره کردیم.
    مطرح کردن اعتماد در این موضوع بهانه ای است برای گریز از حل مسئله و نگه داشتن کشور در حالت بحرانی، کنترل و سرکوب مردم برای ماندن خامنه ای و حکومتش.
    در باره سیاست های سران روس (که نوشتم از هرنوعش)، سرنوشت بهار پراگ، رفتاری که با جمال عبدالناصر کردند، وضعی که برای نمونه کوبا پس از ده ها سال روابط با آنها داشت و دارد، پیش از اینها در دوره تزار درباره شمال ارس (اران) و بخش شمالی خراسان، کوشش سازمان یافته برای ایرانی زدایی در سرزمین های ایرانی اشغال شده، و…، در جریان جنگ جهانی دوم و پس از آن اشغال شمال ایران و آذربایجان و کردستان و ساختن فرقه دمکرات و ایستادن در منطقه، نگه داشتن نام دروغین آذربایجان بر«اران» برای گرفتن آذربایجان (در جنوب ارس) با بهانه یکپارچه ساختن آذربایجان ادعایی، ساختن عنوان بی معنای ملتهای ایران و تبلیغ در این باره که هنوز گرفتار آنیم، رفتارهایی که حزب توده وابسته به روسها در زمان دکتر مصدق کردند و …، در این سالها پشتیبانی از رژیم کنونی ایران در برابر مردم، خیانت در تقسیم دریاچه خزر، قرارداد نیروگاه بوشهر وفروش موشکهای اس ۳۰۰، گرفتن شبه جزیره کریمه (بخش از اوکراین) و …، که خود موضوع چند کتاب است.
    در شوروی علیه مردمان جمهوری های عضو از هیچ جنایتی پروا نداشتند. بر کشورهای وابسته چنان سیستم دیکتاتوری ـ پلیسی حاکم کرده بودندو فرمانروایانی میگذاشتند که نیازی به کودتا نبود، مگر در خارج از آن محدوده مانند افغانستان.
    درباره رفتار سران روس گمان میکنم یاد آوری همین نمونه ها کافی باشد.
    مقایسه وضع کشورهای زیر سلطه ی روسها با کشورهای وابسته به امریکا و چگونگی وضع زیست مردم درهریک از دو بلوک معنادار است. امریکا کشوری نیست که کشوری از دشمنی و قطع رابطه با آن سودی ببرد، چنانکه این چهل سال تجربه نشان میدهد. در چارچوب مصالح کشور با هدف تامین منافع ملت، باید با آن روابط منطقی داشت، چنانکه مالزی، کره جنوبی، چین و از همه پیشتر و بیشتر ژاپن چنین کرد، ویتنام هم در همین راه است.
    با اسرائیل هم دلیلی نمی بینم دشمن باشیم آنهم تا این اندازه. ولی پایمال کردن حقوق فلسطینیان محکوم است. در هر حال از فلسطینی نباید فلسطینی تر بود. آنها مانند هر ملت دیگر سود و زیانشان را بهتر میشناسند، نباید مزاحمشان شد. خامنه ای و شریکانش از این موضوع سؤاستفاده میکنند، وگرنه دلشان برای ملت خودشان هم نمی سوزد.
    در این باره هم با شما موافقم که امریکایی ها با همکاری انگلیسی ها کودتای سال ۳۲ را طراحی و اجرا کردند و پس از آن هم پشتیبان استبداد محمدرضاشاه بودند (منهای دوره کوتاه کندی). کودتاهای دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ و ۷۰ در امریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی و جاهای دیگر و پشتیبانی از حاکمان جنایتکاری که بر آن کشورها میگماردند، بخشی از پرونده ننگین سیاست خارجی حکومت های امریکا است.
    من نیز بر این باورم که حکومت مصیبت بار کنونی از پیامدهای فرمانروایی برآمده از کودتای سال ۳۲ است.
    درست میفرمایید که یک قطبی شدن جهان وضع را بدتر میکند، ولی چند قطبی هم تا چه ویژگیهایی داشته باشد. گرچه در هر حال آقای خامنه ای در پی حفظ حکومتش (اوجب واجبات) است، با هزینه مردم ایران.
    از جناب عالی سپاسگزارم که وقت گذاشتید نوشته ام را خواندید و اظهار لطف کرده اید. تندرست باشید.

  6. آذران گرامی، در این که گفته اید “مسئله اصلیِ امثال خامنه ای و قذافی با امریکا نیست بلکه با ملت خودشان است. آن مشکل پیامد این مشکل است. رفتار اینها طوری است که گویی صاحب اختیار و حتا صاحب مردم هستند” کاملا با شما موافقم. اما در نیجه گیری که کرده اید نمیتوانم کاملا همراه شما باشم. اولا امریکا با کودتای ۲۸ مرداد با دخالت مستقیم سرنوشت کشور ما را به گونه ای رقم زد که در شرایط امروز قرار گرفته که شاهدیم و میرود که با دخالتی دیگر کشور را به سرنوشتی شوم تر دچار کند. نه چین و نه روسیه سابقه چنین دخالتی در ایران را ندارند و من متوجه نمیشوم شما از کدام خیانتهای آنان میگویید؟ شما تعداد مداخله های نظامی مستقیم امریکا در کشورهای دیگر و تعداد کودتاهای آن کشور را با روسیه یا چین مقایسه کنید کدامیک ید طولایی دارند؟ چین و روسیه زیر همه تعهدات بین المللی خود زده اند یا میزنند یا امریکا و اسرائیل که یا وارد هیچ تعهدی نمیشوند و یا اگرهم بشوند براحتی زیرش میزنند. مسئله دفاع از روسیه یا چین نیست مسئله بر سر آنست که تحلیل مشخص از شرایط مشخص داشته باشیم نظم نوین جهانی در حال فروپاشیست. جهان توان تحمل یک قطب را ندارد و همانطور که شما هم اشاره کردید میرود که دو قطبی یا چند قطبی شود. امریکا میخواهد با سیاست نظامی و تهاجمی مانع آن شود. من چند قطبی شدن یا لااقل دوقطبی شدن جهان را به نفع مردم جهان و کشور خودمان میدانم. و اما مشکل کشور در درجه اول استبداد دینی است که تنها راه حل آن جدایی دین از حکومت میباشد. مشکلات اقتصادی و فساد فاجعه بار کنونی نیز ریشه در دیدگاه مذهبی دارد چون بسیار با سیاستهای شکست خورده نئولیبرال شباهت و همخوانی دارد. پس نیروهای دموکراتیک باید در دو جبهه فعال باشند در داخل ضد ولایت فقیه و عرصه جهانی مقابله با دخالتهای نامشروع امریکا و متحدانش

  7. مبعث آزاد گرامی، شما علیرغم این همه رژیم چنج و مشاهده سرنوشت کشورهایی مثل افغانستان و لیبی و عراق هنوز معتقدید که امریکا و غرب بدنبال برپایی نظامهای دموکراتیک در این کشورها بوده اند؟ هموطن گرامی اگر اینها قذافی که برنامه هسته ایش را کنارگذاشت و تن به سازشهای بزرگی با غرب داد را بخاطر غیر دموکراتیک بودن برداشتند چرا بدنبال آن سراغ عربستان و قطر و مصر و امارات نرفتند؟ شما که انشالله این کشورها را دموکراتیک نمیخوانید؟ اگر واقعا اینطوری بود که غرب بنبال جوامع دموکراتیک در هر گوشه از جهان بود اولویت اول آنها باید عربستان میبود و نه لیبی یا سوریه! این چه نظامی است که دموکراسی را با جنگ و کودتا میخواهد به مردم هر کشوری تحمیل کند؟ کدام نمونه موفق از چنین نظام دموکراتیک را میتوانید مثال بیاورید که نتیجه دخالت نظامی مستقیم یا غیر مسقیم غرب بوده باشد؟ از پاسخ شما ممنون خواهم شد!

  8. این روزها سوزِ سوگ ایران را بیشتر حس میکنم و سخت ناآرام و نگرانم. همه جا گفتگو و نگرانی است که چه پیش خواهد آمد. حرفهای خلافِ خردِ دیروز و امروز خامنه ای و روحانی تا جایی که دیدم باعث شگفتی و افزایش نگرانی مردم شده. در شگفتم که اینها درچه حال و هوایی هستند!

    مسئله اصلیِ امثال خامنه ای و قذافی با امریکا نیست بلکه با ملت خودشان است. آن مشکل پیامد این مشکل است. رفتار اینها طوری است که گویی صاحب اختیار و حتا صاحب مردم هستند !
    حاکمی که حقوق مردم را محترم بدارد، با رای مردم بیاید و با خواست مردم کنار برودو جای خود را به برگزیده ملت بدهد، مشکلش با امریکا یا با هر قدرت دیگر بسادگی حل میشود.
    ناگفته نماند که تا مراد ما از مشکل چه باشد و توقعمان با توجه به واقعیت های زمانه تا چه اندازه منطقی.
    این حرف بی معنا است که نمیشود به امریکا اعتماد کرد، این بهانه ای است برای فرار از حل مشکل. انگار به پوتین یا سران چین و یا بشار اسد میشود اعتماد کرد ! مذاکره و برقراری روابط دارای شرایط و فضای خاص خود است و اعتماد در آن فضا معنا و محدودیت ویژه خود را دارد. وگرنه (از استثناها که بگذریم) به هیچ حاکمی نمیشود اعتماد کرد، به روسها که بهیچ وجه. تاریخ روابطشان با ایران و دیگر کشورها را ببینید. از همه بدترند و برای ایران هم بسیار خطرناک.
    اصل مسئله آقای خامنه ای و حکومتش این است که وجودشان با حقوق ملت ایران در تناقض است، از این رو نیاز به دشمن بیرونی دارند. اگر نگرانی از ملت ایران نباشد با ترامپ و نتانیاهو و مانند اینها مشکلی ندارند چنانکه با بدتر از اینها که پوتین باشد نه تنها مشکلی ندارند این همه امتیاز هم به او میدهند. نگرانی اینها از دست دادن قدرت و ثروت ایران است.
    برای ایران هم کسی دشمن تر از اینها نیست. تجربه نشان میدهد که بدترین راه را در بدترین موقعیت برمیگزینند، پنهان از مردم مذاکره میکنند و در ظاهر شعارهای عوامفریبانه میدهند. شاید هم اکنون هم در حال گفتگو و دادن امتیاز هستند. این احتمال را ضعیف نبینید.

    هیچ آدم منطقی نمیگوید که گفتگو با امریکایی و روابط با آنها همه مشکلها را حل میکند. مشکلها دوگونه اند، یک نوعش، دشمنی میان حکومت ما و حکومت امریکا است که با مذاکره باید حل شود. مگر چین و روسیه با امریکا روابط ندارند؟ دلیل خیانت های سران این دو کشور به ایران (بویژه سران روس) منافعی است که از روابط با امریکا دارند. چرا ما غیر از این باشیم؟
    شعار نابودی امریکا و اسرائیل چه معنایی دارد؟ چه سودی برای کشور داشته؟ عمر مردم و سرمایه ها و ظرفیت کشور در این چهل سال در راه دشمن تراشی و تظاهر به دفاع از حقوق فلسطین ها هدر شده ! از فلسطینی ها هم فلسطینی تر شده اند ! رفتاری خنده آور و تأسفبار !
    من با نظر آقای نوربخش موافقم که هرچه زودتر باید این رفتار بیفایده و پرخسارت چهل ساله به پایان رسد.
    ولی چه کنیم که این حکومت به دشمن نیاز دارد تا فضا را بحرانی و امنیتی نشان دهد، مردم را سرکوب کنند و به غارت ادامه دهند. دشمن ما همین جاست، دروغ میگن امریکاست !
    امریکایی ها هراندازه بد باشند، روسها بمراتب بدتر از آنها هستند. بهیچ عنوان نباید غافل بود. کم آسیب از آنها ندیدیم. تاکنون به هیچ دوست و هم پیمانی وفا نکردند، همیشه هم خیانت کردند. جا نمیشود که نمونه ها را بنویسم. باید بسیار هشیار بود. بزرگترین خطر خارجی برای ایران، حکومتِ روسیه است، از هرنوعش. وابستگی خامنه ای و حکومتش به روسها نیز بدلیل فسادش است و از ترس مردم ایران.
    اصل این است که حکومتی با ساختارِ ملت محور و حقوق مدار داشته باشیم که نداریم.
    دیگر اینکه، هیچ تمدنی جاودان نماند، تمدن غرب نیز استثنایی بر این قاعده نیست. ولی امروزه روابط میان ملتها چنان نزدیک شده و جهان بشری (با همه بیدادگریها) چنان رو به یکپارچگی میرود که این بار موضوع فرق میکند. نمیدانم چه بشود ولی به نظرم میرسد که مانند گذشته نخواهد بود. بسیاری کشورهای دیگر چون ژاپن و مالزی و کره جنوبی و حتا چین هم از دیدگاهی مانند غرب شده اند. نگاه ملت ها به غرب است و همه خواهان آنگونه «پیشرفت» هستند، روسها همچنین.
    آنچه که غرب را تهدید میکند، بنظر من جامعه ی بشری و کره زمین را نیز به خطر انداخته. همه آدمها باید در این زمینه حس و رفتار مسئولانه داشته باشند. باید در این باره اندیشید. شاید در فرصتی دیگر چیزکی در این باره بنویسم. بابکان

  9. آقای نوربخش مگر قذافی که مشکلاتش را با کلینتون حل کرد، عاقبت به خیر شد؟ مگر در دوران اوباما وی را بدون رای دادگاه به آن وضع دهشتناک به قتل نرساندند؟ طوری که هیلاری از خوشحالی به رقصیدن افتاد! پس فرقی نمیکند ترامپ سر کار باشد یا کلینتون یا اوباما، امریکا قابل اعتماد نیست. اگر خاتمی با کلینتون، یا روحانی با اوباما سازش کرده بودند باز هم امریکا دست بردار نمی بود. مشکل ترامپ نیست. نظام غرب رو به افول است و برای جلوگیری از سقوط چاره را در نظامی گری می بیند. هدف نهایی این سیاست تهاجمی چین و روسیه هستند. چنین بر می آید که شما هم موافق این سیاست هستید.

    1. قذافی مشکلش را با غرب حل نکرد. اگر او مشکلش را به صورت واقعی حل کرده بود و نظام دیکتاتوری‌ش را با یک نظام دمکراتیک جایگزین کرده بود، چنین وضعیتی برایش رقم نمی‌خورد.
      مشکل اصلی ایران و لیبی و … با غرب، فناوری هسته‌ای نیست. مشکل دمکراسی است.

  10. خوب نوشتند. سپاسگزار آقای نوربخش.
    این درست است که این حکومت فرصت سوز و مشکل ساز است.
    موضوع این است که آدمهایی چون خمینی، بهشتی، رفسنجانی و خامنه ای و دیگر دوروبری ها اینها اعتقادی به کشور و میهن و ملت ندشته اند و باقیماندگان نیز ندارند. اسلام هم آنگونه و تا جایی پذیرفته میشود که با «مصلحت نظام» جور درآید !
    آخوند (منهای استثناها) میهن و ملت و حقوق شهروندی و منافع ملی نمی شناسد. کارش روضه خوانی و سرگرم کردن مردم به داستان هایی است که خود برای عربهای مسلمان حجاز ۱۴۰۰پیش ساخته تا عوامفریبی و سؤاستفاده کند.
    از برکت استبداد و بیداد محمدرضاشاهی اینها موقعیتی پیدا کردند که خوابش را هم نمی دیدند. ولی صدقه خوران و گدایان چنان مست قدرت و ثروت شدند که سر از پا نشناختند، خود را گم و ادعاها و رفتارهای شگفت آوری کردند تا کشوری چون ایران به چنین وضع ناگوار و مصیب باری دچا ر شده است. یعنی همان وضع دوره شاه هم برای مردم چهره رؤیا پیدا کرد !
    در چهل سال گذشته بجای اینکه هدف اصلی تامین حقوق مردم و پیشرفت کشور باشد، نمایندگان و خدمتگزاران مردم حاکم باشند، شایسته سالاری باشدو ساختار حکومت در این جهت تحول یابد، بجای اینکه با رعایت معیارهای علمی و فنی در زمینه های انسانی، زیستبومی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سرمایه گذاری های زیربنایی بشود، قدرت و دارایی های ملی در دست یک روضه خوان ضد ایرانی و حقوق ستیز تمرکز یافته، برای سرکوب و کشتار و تحقیر مردم ایران، گسترش نهادهای سرکوبگر و غارتگر حکومتی و نهادهای آخوندی، بحران سازی در داخل و خارج ، دشمن تراشی و دخالت های بیجا در جاهایی که ربطی به ما ندارد هزینه شده و میشود. غافل از این که هرچیزی اندازه و ظرفیتی دارد.
    چاره ای ندارند مگر اینکه با ذلت به در خانه امثال پوتین بروند و پشتیبانی گدایی کنند ! شغل اصلی اینها گدایی است و شخصیتی هم ندارند. حتا به سران کشورهای کوچک و ضعیف افریقایی هم از پول مردم رشوه میدهند. یکی از اتهام های قوه قضائیه به حمید بقایی این است که یوروهایی را که میبایست از طرف سپاه قدس به برخی سران افریقایی بدهد به آنها نداده ! شرم و حیایی در کار نیست !
    فساد سراسر حکومت را گرفته ، از همه فاسدتر خود خامنه ای است. ولایت فقیه و سپاهش جز سرکوب مردم، بحرانسازی در داخل و خارج و دشمنی تراشی و غارت کاری ندارند.
    از درامد ملی بیشترین بهره را کسانی و نهادهایی میبرند که کمترین سهمی در تولید ملی و پیشرفت کشور ندارند، بلکه مانع پیشرفت و عامل پسرفت و تیره روزی مردم هستند. این تجربه این چهل ساله است.
    سخن در این باره بسیار است. تا ساختار این حکومت بسود و در جهت تامین حقوق مردم تحول نیابد و حاکمیت ملی و حقوق شهروندی برپا نشود، وضع کشور و مردم و حتا منطقه، روز بروز بدتر خواهد شد.
    این نیز بستگی به ما مردم دارد که به تامین حقوق شهروندی برای همگان، همبستگی و همکاری آگاهانه، هشیارانه و سازمان یافته در این جهت پایبند باشیم.
    همه نیروها باید برای چنین تحولی بسیج و یکپارچه شوند و همکاری کنند.

  11. خوب نوشتند. سپاسگزار آقای نوربخش.
    این درست است که این حکومت فرصت سوز و مشکل ساز است.
    موضوع این است که آدمهایی چون خمینی، بهشتی، رفسنجانی و خامنه ای و دیگر دوروبری ها اینها اعتقادی به کشور و میهن و ملت ندشته اند و باقیماندگان نیز ندارند. اسلام هم آنگونه و تا جایی پذیرفته میشود که با «مصلحت نظام» جور درآید !
    آخوند (منهای استثناها) میهن و ملت و حقوق شهروندی و منافع ملی نمی شناسد. کارش روضه خوانی و سرگرم کردن مردم به داستان هایی است که خود برای عربهای مسلمان حجاز ۱۴۰۰پیش ساخته تا عوامفریبی و سؤاستفاده کند.
    از برکت استبداد محمد رضا شاهی اینها موقعیتی پیدا کردند که خوابش را هم نمی دیدند. ولی صدقه خوران و گدایان چنان مست قدرت و ثروت شدند که سر از پا نشناختند، خود را گم و رفتارها و ادعاهای شگفت آور کردند تا کوری چون ایران را به چنین وضع ناگوار و مصیب تباری دچا ر کرده اند.
    در چهل سال گذشته بجای اینکه هدف اصلی تامین حقوق مردم و پیشرفت کشور باشد و ساختار حکومت در این جهت تحول یابد، نمایندگان و خدمتگزاران مردم حاکم باشند، شایسته سالاری باشد، با رعایت معیارهای علمی و فنی در زمینه های زیستبومی، انسانی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سرمایه گذاری های زیربنایی بشود، قدرت و دارایی های ملی در دست یک روضه خوان ضد ایرانی و حقوق ستیز تمرکز یافته، برای سرکوب و کشتار و تحقیر مردم ایران، گسترش نهادهای سرکوبگر و غارتگر حکومتی و نهادهای آخوندی، بحران سازی در داخل و خارج ، دشمن تراشی و دخالت های بیجا در مسائل کشورهایی که ربطی به ما ندارد هزینه شده و میشود. غافل ازاین که هرچیزی اندازه و ظرفیتی دارد.
    چاره ای ندارند مگر اینکه با ذلت به در خانه امثال پوتین بروند و پشتیبانی گدایی کنند ! حتا به سران کشورهای کوچک و ضعیف افریقایی هم رشوه میدهند. یکی از اتهام های قوه قضائیه به حمید بقایی این است که یوروهایی را که میبایست از طرف سپاه قدس به برخی سران افریقایی بدهد به آنها نداده ! شرم و حیایی در کار نیست !
    فساد سراسر حکومت را گرفته ، از همه فاسدتر خود خامنه ای است. ولایت فقیه و سپاهش جز سرکوب مردم، بحرانسازی در داخل و خارج و دشمنی تراشی و غارت کاری ندارند.
    از درامد ملی بیشترین بهره را کسانی و نهادهایی میبرند که کمترین سهمی در تولید ملی و پیشرفت کشور ندارند، بلکه مانع پیشرفت و عامل پسرفت و تیره روزی مردم هستند.
    سخن در این باره بسیار است. تا ساختار این حکومت بسود و در جهت تامین حقوق مردم تحول نیابد، وضع کشور و مردم و حتا منطقه، روز بروز بدتر خواهد شد. این تجربه این چهل ساله است.
    همه نیروها باید برای چنین تحولی بسیج و یکپارچه شوند و همکاری کنند.

  12. این عقیده که پوتین در فکر باز گرداندن اتحاد شوروی سابق و روسیه تزاری ست، انقدر غیر علمی و از موضع تعصب و احساسات است که باقی حرفهای نویسنده را هم حتی اگر حقیقتی در ان باشد به زیر علامت سوال می برد. اولا شما از کجا چنین اطلاعاتی دارید و چگونه میخواهید این موضوع را ثابت کنید؟ این حرف رسانه های غربی و کشوری ست که در آن زندگی میکنید. مضجک انکه روسیه تزاری و اتحاد شوروی دو سیاست کاملا متفاوت داشتند و پوتین نمیتواند هم این باشد، هم آن. ثالثا بفرمائید مگر امریکا در فکر گسترش اقلیم خودش نیست؟ یا حتی برخی کشور های اروپائی یا اسرائل؟ این ادعا را حتی در مورد ایران هم می گویند که می خواهد به امپراطوری چتد قرن پیش برگردد. نه جانم اگر سیاست روسیه را درست و بی تعصب مطالعه کنید، پوتین فقط میخواهد کشورش را از چاهی که با سقوط شوروی انرا در آن ناداختند بیرون بیآورد. اگر هم موفقیت هائی کسب میکند، هر کس دیگری هم تلاش کند و زحمت بکشد به آن میرسد. شما از او بدتان می آید موضوع دیگری ست. مقاله هایتان را بی غرضانه تر بنویسید. ممنون

  13. قیمت پایین نفت در بازار جهانی، تلاش برای دستیابی به استخراج نفت شیل را تشویق می‌کند. ???

  14. به گمانم ما در ده ما اول انقلاب به صورت موقت دولت داشتیم مهندس بازرگان بیش از هرکس از نهاد دولت دفاع می کرد بدرستی خواهان یک دولت ویکملت ومجلس با تفکیک قوا بود ودر همین مسیر حرکت می کرد با استعفا دولت موقت انقلاب به به بی راهه رفت وباز بقول مهندس بازرگان انقلاب دارای دوحرکت شد واین حرکت دوم باعث شد مردم ایرا ن باز به گفته ان پیر فرزانه خسر الدنیا والا خره شود وروز بروز عوارض خسارت دنیایی بر ملا می شود وتماماین بدبختی را باید در لجاجت وتوهم روحانیون که از پیروزی ارزان بر شاه سرمست بودند جستجو کرد

  15. با عرض ارادت. تحلیل بسیار خوبی‌ است. کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من. هیچ کس نمیتواند مشکل ما را حل کند جز خودمان. اکثر مشکلات کنونی را ما خودمان ما درست کردیم. با مدیران جاهل و بی‌ کفایت، با ماجرا جویی در کشور‌های دیگر، و با تهدید به محو و نابودی اسرأییل. با تهدید به بستن تنگه هرمز ………در حقیقت میتوان گفت که ما از شروع یک جنگ استقبال میکنیم تا نابودی کامل ایران تکمیل شود.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »