دین و زندگی

محمدجواد غلامرضاکاشی

تحول تازه‌ای در ایران جریان دارد: خواسته‌های مادی و معیشتی به صراحت بیان می‌شوند، و وجاهت اخلاقی و معنوی پیدا می‌کنند. پیش از این نیز، در بنیاد بسیاری از اعتراضات و جنبش‌های اجتماعی، خواست‌های مادی و معیشتی وجود داشت. اما آنچه مادی بود به صراحت بیان نمی‌شد، ترجمه می‌شد به زبانی اخلاقی و همان زبان، بنیاد مادی اعتراضات را لاپوشانی می‌کرد.

اصولاً زبان صریح مادی، یک زبان خصوصی بود. به کرات می‌شنیدی بسیاری در یک گفتگوی رو در رو، از بیکاری و گرسنگی و کمبود مادلی بنالند. اما هم او که در گوش تو از دشواری‌های زندگی مادی می‌نالید، وقتی در یک اعتراض سیاسی شرکت می‌کرد، از عدل امام علی می‌گفت، از قیام امام حسین دفاع می‌کرد و به یزید و معاویه حمله می‌برد. زبان اعتراض نمادین و انتزاعی و کلی بود. متکی بود بر ذخائر معنوی که در انبار دین یا ملیت یا هر سرمایه اجتماعی و فرهنگی دیگر اندوخته بود.

خواست مادی و دنیوی، به خودی خود وجاهت نداشت، چندانکه ذهنیت عمومی را بسیج کند و به صراحت بیان جمعی پیدا کند.

در اعتراضات پراکنده‌ای که طی هفت هشت ماه اخیر در ایران جریان دارد، شاهد تحول تازه‌ای هستیم. مردم به صراحت از گرسنگی و بیکاری می‌گویند، از حقوق پایمال شده شان، از افزایش حقوق صنف خود سخن به میان می‌آورند و خواهان افزایش امکانات مادی زندگی روزمره‌شان هستند. بدون هیچ واسطه، بدون هیچ نماد و واسطه‌گری زبان اسطوره‌ای یا نمادین.

این تحول به این معناست که زبان اسطوره‌ای و نمادین وزن پیشین خود را از دست داده است. مهم‌ترین زبان نمادین در فضای فرهنگی جامعه ایرانی دین است. جمهوری اسلامی، طی چهاردهه، زبان و سرمایه‌های کلام دینی را خصوصی کرده است. به این معنا که آن را برای همبستگی جمع وفادار به خود مصادره کرده و آن را از دسترسی عموم مردم بیرون برده است. در نتیجه خواست‌های ملموس مادی، عریان و بدون واسطه هیچ زبان میانجی به میان آمده است.

حال نفس بیکاری، نفس تبعیض مادی، خود گرسنگی و فقدان سرمایه مادی، بی میانجی، اعتراض برمی‌انگیزد و جمع‌های انسانی را بسیج می‌کند. این اتفاق تازه‌ای است و خبر از دنیایی تازه می‌دهد. خوب دقیق شویم، این دنیای تازه واقعاً فاقد بنیاد اخلاقی و هنجاربخش نیست. بنیاد هنجار بخش و اخلاقی کننده این دنیا، خود زندگی و تداوم زندگی است. زندگی خود موضوعیت پیدا می‌کند بی میانجی هر آنچه که بخواهد به آن معنا و جهتی اخلاقی عطا کند. خودش و تداومش هنجار تلقی می‌شود، بسیج می‌کند و عالمی ویژه خلق می‌کند.

پیشترها دین چندان اقتدار و نیرو داشت که زندگی تنها به شرط انطباق با آن اهمیت داشت. زندگی‌ها از دست می‌رفت و فدا می‌شد تا دین برپا بماند. اما اینک خود زندگی یک مبنای هنجار بخش است. حال این دین است که اگر بخواهد کسب اعتبار کند باید نسبت خود را با زندگی روشن کند. این ماجرا به دین خلاصه نمی‌شود همه سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و کلامی تابع چنین حکمی هستند. زندگی و تداومش، بر صدر نشسته و همه سرمایه‌ها باید ثابت کنند خدمتگذاران خوبی برای آن هستند و الا از اعتبار خواهند افتاد.

این تحول مهمی است. اگر قرار باشد جمهوری اسلامی به حسب تحولاتی که پیرامونش سر باز کرده تغییر کند، مسیر این تغییر را نشان می‌دهد. تن در دادن به اولویت منطق زندگی، باید چندان به حساب آورده شود که همه چیز را در پرتو آن بازخوانی و بازآفرینی کنیم.

اگر جمهوری اسلامی نخواهد مقتضی تحولاتی که جریان دارد، تغییر کند، مصیبتی از راه خواهد رسید. به تدریج دین و زندگی رویاروی هم قرار خواهند گرفت. اگر متولیان دین با این فضا گفتگو نکنند به تدریج دینی رویاروی زندگی برجسته خواهد شد و هر چه بیشتر این چنین شود، در عرصه عمومی با خواست زندگی رویاروی دین مواجه خواهیم بود. دین در ذهنیت یک نسل، ممکن است به هیولایی علیه منطق تداوم زندگی تبدیل شود و البته آن سو نیز چشم انداز نیکی نخواهد بود. زندگی که خود را رویاروی دین تعریف کرده، دست کم در این سوی عالم، مملو از شرارت و گسیختگی و فردیت‌ خودخواهانه و ضد اجتماعی خواهد بود.

منبع: کانال تلگرام نویسنده

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. آقای کاشی با سلام ؛حقیقتا پرنده دیانت مدتها قبل از لب پنجره قلوب مردم ایران پر کشیده است.رژیم ثابت کرد که ملت نباید وبه هیچ عنوان وتحت هیچ شرایطی در مقابل دیانت از دمکراسی خود سر سوزنی عقب نشینی می کرد ولذا دولت نوپای انقلابی وحاکمیت الله بر زمین ،هر چه قدر در مسیر برساخته های رویایی اسلام عهد حجازپافشاری کرد و واقعیت ها را ندیده گرفت وهر اندازه بنام ویاد خدا در طریق اسلام اکراه واجبار؛اسب جباریت تازاند،نتیجه یکسان بود دور شدن از واقعیات عریان ولبیک گفتن به بربریت وتوحش!!!جائی به کمک القاعده رفتن وزمانی دیگر طالبان را پناه دادن وجایی دیگر مرتکب اعمال تروریستی شدن ودزدانه بر تروریستها آفرین گفتن وحمایت مادی و معنوی کردن ورسیده ایم به لحظه ائی که در مقابل ریاست جمهور کشور به اصطلاح دشمن ،فحاشی چاله میدانی نمودن!!!کنار گذاشتن وپوچ شمردن دمکراسی ،دهن کجی وفحاشی به آزادی و فاحشه پرورشمردن فرهنگ غربی وبه واقع چهل سال است بر مدنیت غرب می تازیم واز سوئی حسرت و داغ آزادی آن را در دل داریم:بالاخره رسیده ایم به تقابل اصلی واساسی دو جبهه دروغ وریا وجهل وخرافه با واقعیت وحقانیت وقانونیت ومدرنیته وعلم ولذا مادر جنگ ها ؛ویکی باید فاتحه دیگری را بخواند.باید بر روان بزرگ هگل درود فرستادکه بر بندگان زمینی آموخت :قانون جبر دیا لکتیکی نهایتا بر همچون منازعاتی حکمفرما وقضاوتش جاودان است .ایستادن در مقابل حرکت واقعی تاریخ ،یعنی انتخاب مسیر زباله دانی تاریخی!!!بیچاره رهروی که عمل بر مجاز کرد%

  2. ظاهرا زندگی نویسنده چنان با دین عجین شده است که نفس زندگی در نظر او نه معنای اخلاقی دارد و نه جهت اخلاقی ، پس بی جهت نیست که این قرائت از دین به سادگی زندگی میستاند برای بقای دین ، اما این دین در کجا عینیت می یابد ؟!
    دینی که پشت به قران داشته باشد رو به روایاتی که آنهم به گفته متولیان ظنی الصدور است جز این نمی پرورد !

  3. آیات را خوان در قرآن
    گوید بخوان هم جز آن
    هم حیات و هم ممات
    خود مخلوقند از رحمان
    مال و ملک و غیرشان
    آیات باشند بر انسان
    چشم و گوش را گر بندند
    قلب هم افتد در بحران
    افاده است شرط شکر
    ورنه مانی بی غفران

  4. با سلام. من اینجا لازم میدانم اول از نویسنده محترم به خاطر شجاعت و صداقت در نوشتن این مقاله تشکر کنم. و دوم از از سایت محترم و وزین زیتون به خاطر درج چنین مقاله ای.

    آنچه روحانیون حکومت اسلامی میکنند لطمه به دین است. آنچه اکثر ( و نه همه ) روشنفکران، و یا نو اندیشان دینی میکننند نیز لطمه به دین است. ما نیاز به کسانی داریم که بد و خوب دین را با صداقت به ما آموزش دهند. ما نیاز به اخلاق دینی داریم. اینکه با تفسیر دو آیه علم فیزیک، و هندسه را قران پیدا کنیم لطمه به دین است و نه کمک. آنچه از دل دین برای ما دراید و ما را نجات دهد انسانیت، مروت ، و عشق است

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »