فیلم ورود عبدالفتاح سلطانی، حقوقدان آزاده به منزل سراسر سوگوار فقدان غمانگیز و ناگهانی دخترش هما، شوک جدیدی به مخاطبان رسانهها و شبکههای اجتماعی آنلاین بود.
با اطمینان میتوان گفت که از جمع ناظران منصف و جانهای در امان مانده از عوارض تزویر و زور مسلط، کمتر کسی بوده که با دیدن تصاویر تلخ بر خویش نلرزیده و با رنج و ستم تحمیلی به وکیل مدافع حقوق بشر ـ که از هفت سال پیش محبوس ستم و سرکوبگری مسلط است ـ و خانوادهاش همدردی نکرده باشد.
سلطانی اما با وجود تحمل سالها محدودیت و سرکوب و تهدید و زندان ـ بهویژه پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ ـ و بهرغم غم هولناک، با صبوری و استواری در میان سوگواران حاضر شد و خویشتندار و مغرور، «دندان ِ خشم بر جگر ِ خسته»۱ گذاشت.
کردار سلطانی یادآور توصیهی امام علی به فرزندش است: «اگر کوهها متزلزل شوند، تو پایدار بمان. دندانها را به هم بفشر؛ سرت را به عاریت به خداوند بسپار؛ پایها را چونان میخ در زمین استوار کن؛ دورترین کرانههاى میدان نبرد را زیر نظر گیر؛ صحنههاى وحشتخیز را نادیده بگیر؛ و بدان که پیروزى وعده خداوند سبحان است.»۲
چنین است که با آرامشی غریب و استواری کمنظیر و جانی پرشور، هنگام دفن فرزند جوان خویش، سلطانی سوگند یاد میکند که در راه سرافرازی ایران و بهروزی و شادی مردم بکوشد و هرگز کمک به مردم را از یاد نبرد.
این تصویر از سلطانی شاید برای آنهایی که وکیل آزاده را نمیشناسند، شوکآور باشد، اما برای کسانی که با وی ارتباط داشتهاند غیرمترقبه نیست، و در راستای استواری و روحیه و مرام حقطلب وی در راهی است که دیرزمانی در آن میرود.
نگارنده از این بخت برخوردار بوده که در یکی از پروندههای قضاییاش، موکل حقوقدان آزاده باشد. سلطانی وکیل پرونده نویسنده (و برخی دیگر از فعالان ملی ـ مذهبی) در سرکوب فلهای ۱۳۷۹ ـ ۱۳۸۰ بود. سلطانی در دادگاه غیرعلنی، که با پروندهسازی اطلاعات سپاه پاسداران تشکیل شده بود و نخستین تجربه جدی سرکوب گروهی و امنیتی این نهاد محسوب میشد، با شجاعت و بیپروایی، به دفاع از حقوق اساسی متهمان پرداخت و از چگونگی برگزاری دادگاه و نقض قوانین به صراحت انتقاد کرد.
با اطمینان میتوان گفت که وکلایی چون سلطانی در دو دههی اخیر، بس معدود و کمشمار بودهاند.
قابل اشاره اینکه با وجود سرکوب و خشونت و بازداشتی که پس از کودتای انتخاباتی متوجه سلطانی شد، او باز هم پس از آزادی از پیگیری حقوق اساسی شهروندان، بهویژه بازداشتشدگان و متهمان جنبش سبز، پا پس نگذاشت. چنانکه از وکلای پیگیر حقوق مظلومان بازداشتگاه کهریزک و شاکیان مرتضوی و همدستانش بود.
سلطانی در تمام این سالهای سپریشده از کودتای انتخاباتی، حدود هشت سال زندان ناروا و غیرقانونی را با استواری و بدون تمکین به خواستههای غیرقانونی بازجوها و نهادهای امنیتی، تحمل کرده است؛ اینگونه، و با چنین کارنامهای ـ که با اجمال بسیار مورد اشاره قرار گرفت ـ صبوری او در مواجهه با رخداد هولناک درگذشت ناگهانی دختر جوانش، غیرمترقبه نبود و نیست.
اما در فیلم بس تلخ و غمانگیز ورود سلطانی به منزل، این تنها حقوقدان آزاده نبود که به چشم میآمد؛ پسِ پشت وکیل پیگیر حقوق بشر، مردی نابینا، با عصایی در دست و گریان، فریاد میکرد: «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِه»۳ و «فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ»۴…
برای آنها که صاحب فریاد را میشناسند، اندوه و سوگ مضاعف بود؛ آنکه چنین دعا میکرد، «شیر آهن کوه مرد»۵ی به نام مهندس لطفالله میثمی بود. «کوهوار مردی نستوه و استوار»۶ که با وجود پشتسر نهادن بسیاری دردها و رنجها و سختیها و مصائب (ازجمله: از دست دادن بینایی چشمانش در راه مبارزه با استبداد سلطنتی)، اینچنین مخاطبان را به صبر فرامیخواند و از خدا میخواست که فراتر از توان جمع، درد و رنجی متوجه آنان نشود.
مهندس میثمی (متولد ۱۳۱۹) از پس حدود شش دهه مبارزهی صبورانه برای آزادی و عدالت و استقلال و آبادی ایران ـ که آکنده بوده از تحمل احضار و بازجویی و بازداشت و شکنجه و تهدید در دو رژیم استبدادی پیش و پس از انقلاب ـ اینگونه مؤمنانه و صبور ایستاده، با وکیل داغدیده شانهبهشانه میرود، و به حاضران در مجلس سوگواری، و فراتر از آن، میلیونها شهروند ناظر تصاویر تلخ، استقامت و توکل و تداوم در حقگویی و حقخواهی میآموزد.
آزادگان استواری چون عبدالفتاح سلطانی و همسر صبورش (بانو معصومه دهقان، که خود کنشگری خستگیناپذیر در جامعه مدنی ایران است) و مهندس لطفالله میثمی، در این روزهای سخت و ویژهی ایران، که با مصائب و سختیهای خاص خود برای آزادیخواهان و دموکراسیطلبان و شهروندان معترض به وضع نامطلوب مستقر، همراه است، چراغهای پرفروغ و امیدبخش و شورانگیزی بهشمار میروند که افزون بر درسآموزی غیرمستقیم، تحسین و تجلیل مخاطب را برمیانگیزانند.
*پینوشت:
۱. از «مرگ نازلی/وارطان» احمد شاملو
۲. تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ، تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ، ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ.
۳. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن ـ بقره، ۲۸۶
۴. اینک صبرى نیکو [بهتر است] و خدا یارىده است ـ یوسف، ۱۸
۵ و ۶. از «سرود ابراهیم در آتش» احمد شاملو
2 پاسخ
صد آفرین ، سلطانی
اسوه علی چون دانی
تسلیت داد میثمی
مستغفر از سبحانی
همچون ایوب آشکار
مستعذر است پنهانی
نه بیزارست بل مقیم
جمله بیند زیبایی
کرب وبلا چون بینی
بیجا باشد گریانی
مویه کردن بیش از حد
بر حق باشد کفرانی
تا میشد دوستان را خبر کردیم تا امروز در مراسم باشند.
دیدگاهها بستهاند.