درگذشت ناگهانی هما سلطانی دختر جوان عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری و معصومه دهقان (سلطانی) معلم در ایران موجب رنج و اندوه بسیاری در داخل و در خارج از آن شد. در آغاز مرگ نابهنگام این دختر جوان را به پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده (به ویژه دخترم مائده که در اینجا حضور دارند) و در نهایت به تمام آزادیخواهان و عدالتطلبان تسلیت میگویم. نیز از شورای شهر و شهرداری نورنبرگ به خاطر اقدام انسانی برگزاری این نکوداشت تشکر میکنم.
به بهانه این مرگ اندوهناک میتوان بسیار سخن گفت ولی من در اینجا به دو نکته مهم اشارتی میکنم و میگذرم.
معمولا نظامهای استبدادی و سرکوبگر، که با آزادی و عدالت و قانون و دموکراسی ناسازگارند، میپندارند که با اعمال انواع محدودیتها و از جمله زندانی کردن مدافعان آزادی و حقوق بشر می توانند بین منادیان آزادی و مردم فاصله انداخته و حداقل بر عمر سیاه خود بیفزایند. آنان می پندارند که با انزوای زندانیان، مردم آنان را فراموش می کنند و احتمالا از نقش روشنگری و برانگیختگیشان برای جنبش های برابری طلبانه کاسته می شود. اما تجارب مکرر تاریخی در تمام جهان و از جمله ایران معاصر نشان می دهد که نه تنها چنین نمی شود بلکه در عمل نتیجه عکس می دهد و در فرجام کار این نظام استبدادی و زندانبانان اند که در افکار عمومی محکوم و منزوی شده و در مقابل بر قدرت نفوذ و اعتبار سیاسی و اجتماعی زندانیان عقیدتی و سیاسی افزوده می شود. این واقعیت در دوران رژیم پادشاهی گذشته وجود داشته و در چهار دهه عمر جمهوری اسلامی نیز بارها و بارها تجربه شده است.
عبدالفتاح سلطانی یک وکیل دادگستری است و حتی یک فعال سیاسی هم نیست. او دو نوع فعالیت داشته و دارد. یکی این که وی از حقوق قانونی موکلانش دفاع می کند و می کوشد ستمی را دفع و رفع کند. این وظیفه ذاتی شغل وکالت است. اما نقش دیگر سلطانی فعالیت حقوق بشری است. او از مؤسسان کانون مدافعان حقوق بشر است که در سال ۲۰۰۴ به وسیله خانم شیرین عبادی برنده صلح نوبل تأسیس شده است. شغل وکالت و تلاش برای تحقق مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، دو روی یک سکه اند و سلطانی و برخی از دوستان و همکارانش برای تحقق درست آن دو تلاش کرده و می کنند.
از آنجا که نظام جمهوری اسلامی نه با قانون و عدالت و آزادی به معنای مدرن آن سازگار است و نه با حقوق بشر موافق است، همواره تلاش کرده و می کند که فعالان این دو عرصه را با زندان و انواع محرومیت ها از ایفای نقش خود باز دارد. اما چنان که تجربه نشان می دهد در نهایت راه به جایی نمی برد. چرا که امروز سلطانی و سلطانی ها به مراتب از گذشته در افکار عمومی مردم ایران و حتی جهان شناخته شدهترند و میزان اثرگذاری شان نیز به مراتب بیشتر است. در همین زمینه می توان به زندانیانی چون نرگس محمدی و نسرین ستوده اشاره کرد که جرمی جز تلاش برای اجرای قانون و عدالت در چهارچوب موازین حقوق بشر ندارند.
نکته مهم دیگری که در اینجا مایلم بدان اشارتی بکنم این است که در پیکار زندانیان سیاسی با تباهی نظام حاکم، خانواده های این زندانیان نیز سهم به سزایی دارند. از روزی که فردی زندانی می شود تا پایان کار اعضای خانواده (همسر، فرزندان، پدر و مادر و دیگران) نیز عملا زندانی می شوند و انواع رنج ها را تحمل می کنند و این رنج به فرزندان دختر خانواده بیشتر است. رنج هایی که جز همین خانواده ها از تمام ابعاد آن خبرندارند. من در کتاب «از برلین تا اوین» بخشی از این رنج ها را بازگفته ام.
در این میان به ویژه اگر برای برخی از اعضای خانواده مرگی رخ دهد، در یک سو بر رنج زندانی و دیگر اعضای خانواده می افزاید ولی در سوی دیگر موجب شهرت بیشتر زندانی و در نتیجه زمینه ساز روشنگری می شود و در فرجام کار در عزم عمومی برای مبارزه با استبداد و ظلم و تقویت جنبش های مدنی و اعتراضات سیاسی بر ضد حاکمیت فاسد و ضد مرمی مؤثر واقع می شود. از آنجا که در نظام بسته جمهوری اسلامی تمام رسانه های رسمی در اختیار حکومت است، انتشار هر خبری از زندانیان و یا معترضان مدنی و سیاسی در برخی رسانه های تحت کنترل شدید و یا اخیرا در شبکه های مجازی، شدیدا بازتاب پیدا کرده و افکار عمومی را در جهت حمایت از مظلومان و در اعتراض و مخالفت با ستمگران بسیج می کند. در بیست سال اخیر این تجربه بارها و بارها تکرار شده است.
نمونه اخیر آن بازتاب مرگ غمناک هما سلطانی است. این مرگ تلخ نشان داد که افکار عمومی نه تنها سلطانی و خانواده اش را از یاد نبرده بلکه هنوز پس از حدود هشت سال سلطانی ها را بر صدر می نشاند و برای آنان حرمت و اعتبار و حقانیت قایل است. از سوی دیگر، مرگی چنین نه تنها زوج سلطانی را منفعل و منزوی نکرد بلکه بر عزم شان برای ادامه مبارزه با استبداد حاکم افزود. مواجهه شجاعانه این زوج با رخداد مرگ فرزند جوان و به ویژه سخنان مهم و اثرگذار سلطانی پدر بر روی سنگ قبر فرزند، مؤید این مدعاست. عشق و صلح طلبی و مدارا، در خانواده سلطانی نهادینه شده است و این ویژگی نیاز امروز و فردای ایران است.
برهمین قیاس می توان به یقین گفت که چنین مرگ هایی، در جنبش های اعتراضی جاری و آینده ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت، نقش مهم و تعیین کننده ای داشته و خواهند داشت. نقش چنین مرگ هایی در جنبش انقلابی دهه هفتاد میلادی در ایران و در نهایت پیروزی آن بر کسی پوشیده نیست. سلطانی و خانواده سلطانی سرمایه مهمی برای جنبش اعتراضی کنونی ایران و آینده میهن شمرده می شوند.
در پایان به احترام این خانوده محترم کلاه از سر برمی دارم و ادای احترام می کنم.
*متن سخنرانی در مراسم یادبود هماسلطانی در شهر نورنبرگ آلمان
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…