آیا اروپا در حال مسلمان شدن است؟ آیا اسلام با شتاب زیاد در حال رشد در دنیا است؟ آیا غرب – بویژه اروپا – بدست مسلمانان فتح خواهد شد؟ آیا بیشترین مهاجران در اروپا مسلمانان – بویژه از شمال آفریقا – هستند؟ آیا مسلمانان بیشترین زاد و ولد را در بین همهٔ مردم دنیا و بویژه مهاجران اروپایی دارند؟
آیا تئوری «تهاجم جمعیتی» – که طبق آن بزودی مهاجران مسلمان با زاد و ولد زیاد جمعیت غالب اروپا میشوند- مبنای واقعی دارد؟
خواندن از بهترین کارهایی است که در دورهٔ کسالت میشود انجام داد. من در این مدت کوتاه کسالت چند کتاب و مقاله بدست گرفتم، از جمله «افسانهٔ (یا اسطورهٔ) اسلامیسازی» نوشته رافائل لوآژییِر. پاسخ نویسنده به تمام پرسشهای بالا «نه» است. او با دلیل و مدرک و آمار دقیق و علمی به جنگ افسانه میرود.
پس از جنگ جهانی دوم این ایده که مسلمانها – و در واقع عربهای شمال آفریقا در فرانسه ، ترکها در آلمان و پاکستانیها در بریتانیا – بزودی از اقلیت خارج میشوند و جزوی از اکثریت میشوند، در اروپا وجود داشته. یا اینکه اینها دستکم «از یک اقلیت غیرفعال به یا اقلیت فعال» تبدیل میشوند.
اما این ایدهٔ «تهاجم جمعیتی» در سایهٔ شکوفایی اقتصادی اروپا و نیاز شدید کشورهای صنعتی به نیروی کار ارزان، پنهان میشود و رنگ میبازد.
اما با پایان ماه عسل رفاهی در غرب و ظهور بحران اقتصادی، اسطورههای قدیمی از قول چراغ بیرون میآیند. راستگراهای افراطی پیشتاز بیان و انتشار این ایدهٔ هراس آور اند :
بزودی منارههای مسجدها جای ناقوس کلیساها را میگیرند و… .
رخداد یازده سپتامبر اما این گفتمان را از کافهها و رمانهای زرد، به لای کتابها و روزنامههای «مهم!» میبرد. چند نویسندهٔ آمریکایی «اروپا» را مسئول این فاجعه میدانند. از نظر آنها اروپاییها با سیاستهای مهاجرتی خود، باعث رشد اسلام رادیکال شدهاند و علاوه بر قارهٔ سبز، آمریکا را هم به خطر انداختهاند.
در طول دههٔ ۲۰۰۰ این بحث اوج میگیرد و ناتوانی سیاسی در ادارهٔ اروپای واحد، جنبشهای ملیگرای تندرو را تقویت میکند. آنها همین نظریهٔ «جابجایی یا تهاجم جمعیتی» را موتور تئوریک خود قرار میدهند و تابحال هم موفق بودهاند.
موفقیت آنها تابدانجا بوده که بسیاری از دوستان ایرانی – و عموما دوستان ضد عرب من – این تئوری را باور کردهاند که طبق آن، عربهای شما آفریقا به فرانسه میآیند و حقوق بیکاری میگیرند و زاد و ولد میکنند و هر روز بر جمعیت خود میافزایند.
آقای رافائل لوآژییِر با آمار دقیقی که مو لای درزشان نمیرود، نشان میدهد که همهٔ این حرفها مهملاتی بیش نیستند.
میزان زاد و ولد مسلمان، پایینتر از میزان فرانسویهای غیرمسلمان است. دلیلش هم بحران اقتصادی و فرودستی این قشر از جامعه است. حتی جمعیت آنها اینقدرها هم زیاد نیست. تعداد کسانی که در کشور ۶۰میلیونی فرانسه خودشان را مسلمان اعلام کردهاند از دو میلیون و نیم نفر تجاوز نمیکند. (درحالیکه اسلامهراسان این تعداد را تا ۱۰ میلیون تخمین میزنند، البته بدون هیچ دادهٔ رسمی و علمیای.) تازه فرانسه بیشترین جمعیت شهروند مسلمان را دارد و در بقیهٔ جاهای اروپا تعداد مسلمانان بسیار کمتر است.
میزان زاد و ولد در خودِ کشورهای مسلمان، از اندونزی گرفته تا ایران و ترکیه و همهٔ کشورهای عرب شمال آفریقا با سقوط آزاد روبرو گشته و اگر پایینتر از اروپا نباشد، بالاتر هم نیست.
همچنین طبق آمار رسمی، رشد گرایش به اسلام در سالهای اخیر در کل رو به افول بوده و این روند با شدت بیشتری ادامه خواهد داشت. (جالب است که بدانیم طبق پژوهشهای مختلف، کاهش روند موج اسلامگرایی در آمریکا و اروپا تحت تاثیر انقلاب ایران و ماجرای گروگانگیری دیپلماتهای این کشور و همچنین عملیات تروریستی مسلمانان تندرو، روند معکوس و منفی میگیرد و این روند همچنان ادامه دارد.)
نویسنده ارائهٔ آمار ناقص را شگرد حامیان این فرضیه میداند. آنها رشد گرویدن به اسلام را برجسته میکنند، اما نسبت آن را با رشد جمعیت نشان نمیدهند. آنها همچنین از روند رشد دیگر دینها هم حرفی نمیزنند.
درحالیکه مسیحیت و بویژه نئو-اوانجلیک (شاخهای تندرو از مسیحیت) بیشترین رشد را در میان دینهای دنیا دارد. تا سال ۲۰۵۰ بیش از دو-سوم دنیا مسیحی خواهند بود. فقط ۱۰هزار نفر در روز در چین مسیحی میشوند. در اروپا سرعت گرویدن به اسلام بسیار پایینتر از گرویدن به پروتستانتیزم است و با همین روند، ۶هزار سال طول میکشد تا اسلام دین اول اروپا شود.
این پژوهشگر فرانسوی همهٔ این بحثها را با ارائهٔ آمار دقیق و علمی و مقایسهای ادامه میدهد.
در ادامه وی جنبههای مختلف این تئوری را حلاجی میکند و نتیجه میگیرد که انتشار این اسطورهٔ خیالی و دروغین فقط در راستای پروپاگاند اسلامهراسانِ تندرو از یک طرف، و اسلامگرایانِ تندرو از طرف دیگر است. هردوی این گروها در اقلیت قرار دارند اما سروصدای زیادی به راه میاندازند.
نتیجهٔ این پروپاگاند، سختتر شدن زندگی مسلمانان معمولی در سرتاسر اروپا و آمریکا است. همانطور که آخوند خراسانی ۱۰۰ سال پیش این امر را پیشبینی کرده و با ایجاد حکومت اسلامی مخالف ورزیده بود.
منبع: فیس بوک روح الله شهسوار
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…