سقف اصلاح‌پذیری نظام بر ستون انکار بدیهیات

هژیر عطاری

از بین دو نوشته اخیر منتشر شده در سایت خبری تحلیلی زیتون و دوماهنامه میهن که به بررسی موضوع اصلاح پذیری نظام جمهوری اسلامی می پردازند، یعنی «اصلاح‌پذیری نظام سیاسی در ایران» به قلم دکتر علیرضا علوی تبار و  «اصلاحات ساختاری و نظام اصلاح ناپذیر»  نوشته دکتر محسن کدیور، نگارنده با مقاله دکتر کدیور همدلی بیشتری دارد،هر چند مقتضیات و پیش فرض های نوشته آقای علوی تبار نیز برای من قابل درک است.

در شرایط فعلی و برای فعالین اصلاح طلب ، هر نتیجه گیری غیر از اصلاح پذیری نظام منجر به پرسش پسینی می شود که در صورت استنتاج اصلاح ناپذیری حکومت جمهوری اسلامی چه باید کرد؟شرایط امروز احزاب و فعالین سیاسی در ایران به گونه ای نیست که به این پرسش پسینی در قالب یک مانیفست یا نقشه راه پاسخ گویند.هر چند به گمان من فعالین اصلاح طلب ثابت کرده اند که شجاعت اعلام اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی را دارند اما نیروهای امنیتی و قسمت متصلب حکومت اجازه طراحی و طرح نقشه راه اصلاحات و تغییرات ساختاری را نخواهند داد.

در هر حال استنتاج اصلاح ناپذیری نظام جمهوری اسلامی،متضمن شروع جنبش ها و حرکاتی از قبیل مقاومت مدنی،اعتراضات و اعتصابات هدفمندی ست که به نظر می آید هنوز شرایط مطلوب برای آن فراهم نیست و با توجه به بی پروایی حکومت در سرکوب،افق کوتاه مدتی برای فعالین اصلاح طلب معتقد به چهارچوب نظام در مورد حرکت به این سمت و سو دیده نمی شود.در این حالت دوراه بیشتر متصور نیست : یا باید سکوت کرد و ازعرصه سیاست کنار کشید و یا با تعریف های حداقلی مجرایی برای حرکاتی نیم بند فراهم کرد.اما پرسش اینجاست که اخلاقا این تعاریف حداقلی باید مبنایی از صحت و درستی داشته باشند یا می توان با بازی های کلامی و وارونه جلوه دادن برخی از فکت ها، مجرای فعالیت های سیاسی را در کمترین حالت ممکن باز نگاه داشت؟ دکتر علوی تبار در جهت اثبات اصلاح پذیری نظام جمهوری اسلامی،سقف استدلال خود را بر ستون هایی علم میکنند که یا مغالطه آمیزند یا با متدی بیان شده اند که برای من قابل درک نیستند.در این متن به برخی از آنها اشاره خواهم کرد:

۱ – اینکه با بازی های کلامی اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری یک نظام سیاسی مستقر، با کارنامه ای چهل ساله و پر از نقاط تاریک را امری عینی – ذهنی معرفی کنیم و بعد با ذکر ویژگی هایی برای چگونکی کار کرد ادراک ، به نفی “معیار کاملاً مستقل از فرایند ادراکی فعالان سیاسی برای تعیین اصلاح‌پذیری یا اصلاح‌ناپذیری یک نظام سیاسی” برسیم کمی عجیب است.بحث قدیمی استدلالیون و منطقیون و بازی های کلامی استقرا و استنباط به کار حوزه و مجالس گعده فلسفی – اسلامی می آید و شرایط بحرانی امروز ایران فرصتی برای این دست لفاظی ها باقی نمی گذارد.موضوعات عرصه سیاسی – اجتماعی تماما عینی – ذهنی هستند اما اینکه مثلا حکومت پل پوت و خمرهای سرخ را جنون سیاسی وضد بشری قرن بیستم بدانیم نیازی به ادراک محیطی و استنباط و استقرا ندارد و در حد یک عمل اصلی ریاضی قابل فهم است.نظام جمهوری اسلامی در تاکید مضاعف و همیشگی خود بر اصلاح ناپذیری ، آنقدر شواهد و قرائن ارائه کرده که نیازی به ورود به علم کلام و منطق برای اثبات آن نیست.اصولا ساختاری تا بدین حد متصلب که هر تلاش مردم سالارانه را در سپهر عمومی برای اصلاح وضعیت موجود ، به دام توقیف و حبس و اعدام و زندان های طویل المدت و هزار بازی دیگر دچار کند خود معترف بر اصلاح ناپذیری ست. اینکه به عنوان یک اصلاح طلب ، اعتراف عامل را نپذیرید چون راهی برای غلبه بر نیروی مستقر حاکم نداریدو شروع به بازی های کلامی کنید که اعتراف عامل را مخدوش نمایید و شانه های خود را از زیر بار چاره جویی خالی کنید با علاقه مندی به منفعت و خیر سپهر عمومی منافات دارد.اولین قدم درمان، پذیرش بیماری ست.تازمانیکه نه طبیب و نه بیمارموضوعیت “بیمار بودن” را نپذیرند پروتکل درمان آغاز نخواهد شد.
2- در قسمت بعدی متن،دکتر علوی تبار آورده اند :” می توان نظام‌های سیاسی را بر حسب میزان برخورداری از مردم‌سالاری بر روی یک پیوستار مرتب کرد. هر چقدر در این پیوستارجلو می‌رویم، میزان برخورداری از مردم‌سالاری بیشتر می‌شود:

نظام‌های تمامت‌خواه (توتالیتر) ← نظام‌های اقتدارگرای نظامی ← نظام‌های اقتدارگرای لیبرال (در سیاست اقتدارگرا و در اقتصاد لیبرال) ← مردم‌سالاری نمایشی ← شبه‌ مردم‌سالاری ← مردم‌سالاری مبتنی بر نظام نمایندگی ← مردم‌سالاری مشارکتی ← ..”
اگر مراد و منظور ایشان فقط ترتیب بندی نظام ها باشد بهتر است از خط فاصله استفاده کنند اما با توجه به اینکه در جمله قبل از این پیوستار ، ایشان به “فرآیند” اشاره کرده اند به نظر می آید این پیوستاربه نوعی روند نما یا فلوچارت است.در فلوچارت ها علامت ← نشان دهنده خط جریان یا مرحله بعد است (then) . در این حالت این پیوستار به شدت مغالطه آمیز است زیرا اصولا بخش عمده ای از نظام های توتالیتر به هیچ وجه پیوستاری و خطی نیستند یا به عبارتی فرآیندهایی روبه بهبود یا مردم سالارانه شدن نیستند بلکه عمدتا و بالاخص در مورد نظام جمهوری اسلامی، فرگشتی اند یعنی سیستم های خود آموزنده و دارای دور بازخوردی در جهت تکامل هستند.بدین معنا که نه تنها فرآیند خطی رو به جلو ندارند بلکه مدار برگشت براساس کسب تجربه و فید بک در جهت تکامل توتالیتریسم دارند.به نظر می رسد دوباره لازم بوده با تعریف خط سیر نظام به این صورت، راه را برای “اصلاح پذیر بودن” نامیدن آن فراهم نمایند.تعریف پیوستاری برای یک نظام سیاسی توتالیتر همانند تهیه پیوستار خطی برای فرآیند شطرنج بازی با گوریل است.هرجا چند مهره جلو می افتیم یا دست بالارا در استراتژی بازی داریم ، گوریل معظم یا زیر میز میزنند و بازی را بهم میزنند یا چون کودکی بازی باخته مهره ها را از نو می چینند و میفرمایند “از اول”.
مسلما آقای علوی تبار درست می فرمایند که مردم سالاری را نباید وضعیتی صفر و یکی یا باینری دید و به همچنین باید اضافه می فرمودند که توتالیتریسم نیز صفر و یکی نیست هر دوی این موضوعات و چه بسا تمامی مسایل سیاسی – اجتماعی امروز جهان،از منطق فازی پیروی میکنند که اگر با پدیده های منفیِ صفر و یکی روبرو بودیم راه حل ها خیلی ساده تر پیدا می شدند.موضوعات سیاه و سفید را به راحتی شاید بتوان حل کرد اما دشواری در حل مسایل فازی و خاکستری است.

۳-بند های چهارم تا هفتم مقاله آقای علوی تبار کلاف سردر گمی ست که به شخصه هر چقدر بیشتر خواندم کمتر متوجه شدم.ترجیحم به این است که از ایشان پرسشهای زیر را مطرح کنم:
الف) اصلاح پذیری یک حکومت را بیشتر منوط به عدم انسجام فرادستان حاکم می دانید یا خواست و اراده فرودستان محکوم؟!
ب) اصولا جمهوری اسلامی را در دسته حکومت های توتالیتر میدانید یا هنوز آنرا برآمده از انقلابی مردمی و حامل سطح موثری از حاکمیت براساس خواست و اراده فرودستان محکوم(مردم)میدانید ؟
ج)” با توجه به معیارهای فوق، زمانی که نظام سیاسی اصلاحات مردم‌سالارانه را نخواهد و توانایی جلوگیری از آن را هم داشته باشد، می‌توان آن نظام را اصلاح‌ناپذیر قلمداد کرد.” در کدام قسمت گذاره فوق شک دارید که هنوز نظام را اصلاح پذیر می دانید؟
د) اگر گمان دارید” قدرت سیاسی حقانیت خود را از جامعه (مردم) می‌گیرد” که البته در متن خود این گزاره را به صورت سئوالی مطرح کرده اید، می توانید توضیحی برای این عناوین که ازعقاید لایتغیر قسمت متصلب حاکمیت در جمهوری اسلامی است ارائه دهید؟نظریه کشف و نصب – ذوب در ولایت – ولایت مطلقه فقیه – جانشین ولی عصر – کف اختیارات ولی – حکم حکومتی – تنفیذ ریاست جمهوری – التزام عملی به قانون واصل مترقی ولایت مطلقه فقیه
آیا حکومتی که کارگزاران و تئوریسین های آن به چنین عناوینی باور دارند و شخص اول هم خود در مقام ترویج این دست احکام و نظرات و مهملات است میتواند توتالیتر، آن هم از بدترین نوع آن یعنی توتالیتریسم دینی نباشد؟

۴- در بند هشتم با نظر شما در قسمت اول کاملا موافقم یعنی جمهوری اسلامی بر منابع خشونت آمیز قدرت در تمام ابعاد نظامی-انتظامی و امنیتی تسلط کامل دارد و قابلیت اعمال سلطه و سرکوب را دارا می باشد.اما در قسمتهای بعدی این بند از چند منظر جمهوری اسلامی را دچار ضعف دانسته اید و سعی نموده اید از منظر این نقاط ضعف امکانی برای اصلاح پذیری مطرح کنید.از نظر رسانه ای به این نکته اشاره فرموده اید که رسانه های حکومتی یا همگانی در یک فضای کاملا رقابتی با سایر رسانه های خارجی و داخلی و فضای مجازی قرار گرفته اند.این چگونه رقابتی ست که با پارازیت و قطع کامل ارتباطات اینترنتی در هر زمان و مکانی می توانند امکان دسترسی آزاد شهروندان را به اطلاعات قطع کنند؟چگونه رقابتی ست که می توانند با مستمسک قرار دادن قانون اقدامات تامینی یک شبه ده ها رسانه و روزنامه و مجله و خبرگزاری و نشریه را توقیف نمایند؟سپس مدعی شده اید که از لحاظ سازماندهی و تشکیلات ، جریان های اقتدارگرا فاقد تشکل های مدنی فعال در سطح ملی هستند و برعکس اصلاح طلبان داخلی از خاکستر کودتای ۸۸ ققنوس وار برخاسته اند و با تشکل های تازه به میدان آمده اندو انجمن های دانشجویی نیز از رکود به در شده و در حال انسجام یابی بیشترند،هر چند در چندین خط بعد خود از آنچه فرموده اید به شک افتاده اید.اینکه فشار امنیتی بعد از کودتا تا حدی کاهش پیدا کرده و تعداد بیشتری از دوستان از زیر بار احکام ناعادلانه با گذران بیشتریا تمام مدت محکومیت به درآمده و با رشادت و شهامت مثال زدنی همچون ضیا نبوی و بهاره هدایت به فعالیت های سیاسی برگشته اند صد البته مایه مسرت است اما هنوز فشار و خفقان ادامه دارد.دایره به قدری تنگ است که مطبوعاتمان گرفتار خودسانسوری هستند و کار برادران سانسورچی به دوش سردبیرها و مدیران مسئول افتاده است.استاد گرامی شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان با این همه معضل وچند حزب نیم بند و درگیری های درون حزبی اعتماد ملی و دانشجوهای در نوبت دادگاه و حکمِ دادگاه به دستِ منتظر تجدید نظرکجا نشان از نشاط سیاسی و رویش دوباره دارند؟اگر هدفتان این است که پلی بزنید بر اصلاح پذیر بودن نظام این کوچه زیاده بن بست است.ضمنا جمهوری اسلامی هنوز برای بسیج توده ها،هم دسترسی به شبکه گسترده و پرنفوذ مساجد مخصوصا در نواحی روستایی و شهرهای کوچک دارد هم دسترسی به شبکه سازماندهی شده کمیته امداد و هم شبکه بسیج ادارات و نواحی مختلف که هم عضو گیری فعال برای شبکه گسترده فساد سازمان یافته و سیستماتیک نظام را درآن انجام میدهد و هم میتواند به قدر نیاز برای سرکوب یا تظاهرات های به فرموده ، نیرو سازماندهی کند.در نبرد قدرت برای پیشبرد مردمسالاری به جای انکار پتانسیل ها و توانمندی های رقیب،باید راهی پیدا کرد که این شبکه های تحت نفوذ را خنثی نمود و نیروهای تحت شستشوی مغزی را رهایی بخشید.

آقای دکتر علوی تبار عزیز تمام اینها را به عنوان کسی نوشتم که تمام روزهای جوانی اولین کارش این بود که صبح علی الطلوع سراغ کیوسک روزنامه فروشی برود و سرمقاله های شما و دوستان اصلاح طلب را بخواند.اینها نقد نیست شاید گلایه باشداما نگارنده معترف است که هنوز جایگزینی برای مشی اصلاح طلبی و تغییرات کوچک ولو به ازای حسرت های بزرگ از مسیر صندوق های رای و انتخاب بین بد و بدتر پیدا نکرده است.به اصلاح پذیری نظام باوری ندارم و حکومت جمهوری اسلامی را بدترین نوع توتالیتریسم از نوع مذهبی می دانم اما نه طرفدار حمله نظامی و دخالت بیگانگانم،نه طرفدار شورش های کور و بی سر کف خیابانی و نه طرفدار حفظ وضع موجود اما به جد معتقدم نوشتن و استدلال کردن بر اساس آنچه که می دانیدعاری از قراین و دلایل صحیح است تنها به این دلیل که نتیجه گیری کنید بیماری وجود ندارد یا برروش درمانی مربوط به آن اشراف کافی ندارید به نوعی اقدام به قتل بیمار است.اولین سنگ بنای حرکت بعدی برای تمام نیروهای نگران وضع موجود در ایران ، پذیرفتن بیماری ست و تعریف این بیماری چیزی نیست جز اینکه نظام جمهوری اسلامی هر منفذی را برای اصلاح،به صورت آگاهانه بسته و اصلاح ناپذیر است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. هم نشابور ، هم بغداد
    دانی چرا رفت بر باد؟
    نسیم غنا چون وزید
    هما ز سر پر کشید
    عالم که شد دنیایی
    کارش شود ویرانی
    مدائن را یاد شده
    اینک نگر خاکزده

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »