کنفرانس سه کشور ایران، ترکیه و روسیه در تهران بر سربحران سوریه حالی پایان یافت که دولت روحانی نشان داد که ایران در مورد سوریه، مواضع مشترکی با روسیه دارد. دولت ترکیه در مورد بحران ادلب بهدنبال آتشبس و یک راه حل مسالمتامیز بود اما پوتین و روحانی بر راه حل نظامی تکیه کردند. هر سه کشور گروههایی را نظیر جبهه النصره و داعش تروریست دانشته و بین گروههای معارض و مخالف اسد که یا در گذشته به آتشبس پیوسته و یا خواهند پیوست، فرق قائل میشدند. اما ایران و روسیه با پیشنهاد ترکیه برای حل مسالمتامیز بحران ادلب و مذاکره با گروههای مسلح موافق نبودند. هر سه کشور تصریح داشتند که راه حل پایان دادن به بحران سوریه نظامی نیست و تنها از طریق مذاکره و در یک فرایند سیاسی، مشکل این کشور قابل حل خواهد بود. اما ایران و روسیه حاضر نبودند که مذاکره سیاسی را از ادلب و با مخالفین اسد شروع کنند.
تاکنون کاملا مشخص شده است که روسیه در سوریه منافع دیگری را دنبال میکند و این منافع لزوما با منافع ایران همسویی ندارد. روسیه با ریاستجمهوری سادات در مصر، با حمله نظامی غرب و امریکا به لیبی و با شروع بهار عربی در سوریه و دخالت کشورهای همسایه و غرب در این کشور، سه کشور مصر، لیبی و سوریه را از حیطه نفوذ خود از دست داده بود. دخالت نظامی روسیه با دعوت و حمایت کامل ایران در سوریه، فرصت و گام بزرگی برای پوتین شد تا نفوذ سیاسی خود را مجددا در خاورمیانه و افریقای شمالی احیا کند. پوتین در سوریه با سیاست خارجی امریکا و عدم رغبت اوباما به حمایت کامل از مخالفین اسد و عدم هماهنگی و ناتوانی دولتهای مخالف اسد در این منطقه مواجه شده بود. ایران همراه با اسد، علی رغم بسیج منطقه ای از لبنان، عراق و پاکستان و گسیل افغانستانیهای مقیم ایران، در سال ۱۳۹۴ جنگ داخلی سوریه را به بست کشیده و راه را برای دخالت نظامی روسیه به این کشور باز کرد. روسها با چچنی کردن سوریه و استراتژی بمباران هوایی و بدون تبعیض بخشهای مختلف این کشور، موفق شدند که مخالفین اسد و گروههای جهادی را شکست دهند. روسیه بهجز دخالت نظامی در سوریه، با کشورهایی نظیر اسرائیل و عربستان سعودی در ایجاد همکاریهای منطقهای توفیق حاصل نموده و اکنون به یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه و ایجاد کنترل کامل در سوریه تبدیل شده و در عین حال با همه کشورهای منطقه روابط خود را حفظ کرده است اما برای اسرائیل در سیاست خارجی خود جایگاه خاصی قائل است. پوتین نهایتا میخواهد روابط خودرا با غرب و خصوصا با امریکا ترمیم کند و در این رابطه، روابط تنگاتنگ پوتین و ناتانیاهو بسیار کلیدیست. علیرغم تمایل اسرائیل، پوتین هنوز حاضر نشده است از ایران بخواهد تا بطور کامل از سوریه خارج شود، بهخاطر اینکه او میخواهد از ایران بهعنوان یک برگ برنده در روابط احتمالی اینده خود با امریکا استفاده کند. هیچ بعید نیست که پوتین نهایتا بر سر ایران برای رسمیت دادن به تصاحب کریمه و سامان دادن به اوضاع در و روابط با اوکراین و برداشتن تحریمهای غربی معامله کند.
اما هنوز زمان استفاده از این برگ برنده نرسیده است. انچه تا به حال پوتین برای ناتانیاهو انجام داده است حمایت و نشان دادن چراغ سبز روسنا برای حملات هوایی ممتد اسرائیل بر ضد مواضع ایران در سوریه است. دولت اسرائیل در چند روز گذشته ادعا کرده که در طول بیش از یکسال گذشته، اسرائیل موفق شده است که بیش از ۲۰۰ بار پایگاههای ایران را در سوریه منهدم کرده و توان موشکسازی ایران را دراین کشور به صفر برساند. به همین دلیل، سپاه در هفتههای گذشته کوشش کرد تا بخشی از تاسیاسات موشکی خودرا به عراق برده که با عکسالعمل دولت اسرائیل روبرو شد. از طرف دیگر سوریه هنوز ثبات سیاسی پیدا نکرده است و نیروی زمینی ایران برای مقابله با نیروهای تکفیری در بخشهای مختلف این کشور مورد نیاز روسیه است.
ایران برای گسترش «عمق استراتژیک» ضد اسرائیلی خود به سوریه رفته بود. رهبری و سپاهیان ماجراجوی بیبصیرت کشور بهفکر ان بودند که با سرکوب مردم سوریه و حفظ اسد بتوانند در این کشور پایگاههای نظامی ایجاد کرده تا هلال شیعی را از عراق تا سوریه و لبنان گسترش داده و کامل کنند. با ایجاد چنین جبههای، ایران میخواست در مقابل اسرائیل به ماجراجوئیهای نظامی دست زند و به خیال مردان قدرت ایران، جبهه ضد اسرائیلی و ضد امریکائی خود را در این هلال کامل نماید.
اما استراتژی ایران در سوریه با شکست روبرو شده است.
اول؛ اسرائیل قویتر از ان بود که در خیال خام رهبران سیاسی ایران تصور شده بود.
دوم، دخالت روسیه در سوریه چنین امکانی را کاملا از ایران گرفته است تا بتواند در کشوریکه روسیه انرا کنترل میکند و پوتین میخواهد با اسرائیل و عربستان سعودی روابط خوبی داشته باشد، چنین امکان و امکاناتی به کشور ما داده شود.
سوم، ایران به لحاظ نظامی قدرتی نیست که سپاهیان ماجراجو تبلیغ کردهاند. به بنبست کشیدن جنگهای داخلی سوریه توسط ایران و اسد، نشان داد که ایران به لحاظ قدرت نظامی در کجا قرار گرفته است. سوریه ازمایشگاه بسیار خوبی برای اسرائیلیها شد تا بتوانند توان نظامی ایران را ارزیابی دقیق نموده و متعاقبا برای رودررویی با ان برنامهریزی کنند. بمباران مواضع ایران در سوریه توسط اسرائیل بهدنبال ارزیابی ضعف کشور ماست.
چهارم؛ دولت بی ثبات اسد هرگز نمیخواهد که سوریه صحنه تنش بین ایران و اسرائیل قرار گیرد. اسرائیلیها به اسد گوشزد کردهاند که فقط زمانیکه ایران از سوریه خارج شود، اجازه خواهند داد تا دولت این کشور ثبات پیدا کند. لذا، مادامیکه پوتین و اسد بتوانند از ایران برای ایجاد ثبات در سوریه استفاده کنند، اینکار را خواهند کرد و در زمان مساعد خواهند خواست که ایران از این کشور خارج شود. ماندن ایران در سوریه بستگی مطلق به روسیه، اسد و اسرائیل دارد.
معلوم نیست که با بودن چنین منافع متضادی بین روسیه و ایران در سوریه، چرا دولت روحانی هنوز حاضر است تمام تخممرغهای ایران را در سوریه در سبد روسیه بگذارد. از طرف دیگر، بهمیزانی که ایران به روسیه در سیاستهای منطقه ای خود نزدیک میشود، به همان میزان به شک و شبهه اروپائیان در مورد رابطه ما با پوتین و بی اعتمادیشان به سیاست خارجی ما اضافه میکند. پوتین نهتنها در انتخابات امریکا و اروپا بهنفع نیروهای محافظهکار راستی در گذشته وارد عمل و دخالت شده، بلکه ابائی ندارد به کارهای تروریستی برای ترور مخالفین خود در قلب کشورهای اروپائی دست بزند. دولت انگلیس در چند روز گذشته پس از یک دوره تحقیقات با مدارک دقیق ثابت کرده است که سازمان (GIU) که در زیر چتر ک جی بی روسیه فعالیت میکند مسئول قتل دو شهروند روسیه در این کشور بوده است. متاسفانه رهبران سیاسی کشور ما بهخاطر ایدئولوژی غربستیز خود که بر منافع ملی کشور تکیه نکرده است، چنین جایگاهی را برای همسایه شمالی ما، که در طول تاریخ پیش و بعد از انقلاب منافع ملی کشور ما را بارها بهچالش کشیده است، قائل شدهاند.
اما تعجب اصلی از صحبتها، استدلالات و مواضع جناب روحانی بعد از این کنفرانس در تهران است. ایشان ادعا میکنند که «حضور و مداخله غیر قانونی امریکا در سوریه باید فورا پایان یابد.» دولت ایران ادعا میکند که با دعوت اسد وارد خاک روسیه شده است، لذا دخالت نظامی ایران در سوریه قانونی است. اگر قانون بر پایه دعوت دولت مستبد اسد برای مداخله نظامی ایران در سوریه تعریف و توجیه گردد، دخالت نظامی و جنایات عربستان سعودی در بحرین و یمن هم قابل توجیه و تعریف است. مگر امریکا برای سالهای متمادی به دعوت سلاطین سعودی در این کشور دخالت نداشته است؟ اگر بنا باشد که تعریف ما از قانون و توجیه ما برای دخالت نظامی، در اصل دعوت دولتها برای مداخله نظامی درکشوری باشد، چرا باید اصولا به توسعه طلبیهای قدرتهای بزرگ و امپریالیسم امریکا انتقاد کنیم؟
اقای روحانی ادعا میکنند که «راه مردم سالاری از لوله تفنگ نمیگذرد.» در رابطه با سوریه شاید نفاق برانگیزترین جمله همین جمله و ادعا باشد. مردم سوریه، استبداد اسد و حمایت ایران از اسد در کجای این معادله و ادعای رئیسجمهور کشور ما قرار گرفته است؟ آیا اقای روحانی به مردم، به تعبیر دموکراتیک آن، اعتقاد دارند و یا فقط این مفهوم از مردم در زمان انتخابات و برای رای انها بکار گرفته میشود؟ مردم سوریه در طول این سالها کجا بودهاند؟ جناب روحانی تفنک را برای حل بحران ادلب انتخاب میکند و صبر و حوصله برای مذاکره با مردم میلیونی در این بخش از سوریه ندارند. جمعیت ادلب در حال حاضر بیش از سه میلیون تخمین زده میشود. براورد نیروهای مسلح در این منطقه به شصتهزار نفر میرسد. حدود بیست هزار از این شصت هزار نیروهای تکفیری تروریستی تخمین زده شده است. ایا کسیکه برای مذاکره صبر و حوصله ای ندارد و میخواهد بیش از دو میلیون انسان در ادلب به گروگان گرفته شوند، میتواند چنین ادعا کند؟ جناب روحانی بهموبی میدانند که اسد و پوتین چگونه به ادلب حمله خواهند کرد. انها به هیچکسی رحم نخواهند کرد. پوتین با کشتن مردم بسیاری، ادلب را به یک چچنیای دیگر تبدیل خواهد کرد. مگر سازمان ملل و کشورهای اروپایی همه مترصد اوضاع در ادلب و خشونت و کشتار مردم نیستند؟ چگونه رئیس جمهور کشور میتواند از مردم صحبت کند و سرنوشت میلیونها انسان را بهدست پوتین و اسد سپارد؟ ایران در حال حاضر به حمایت نهادهای بینالمللی در مقابل قانونشکنیهای ترامپ نیازمند است. ایا چک سفید به اسد و پوتین دادن و از خشونت در ادلب حمایت کردن، بهکشور ما در حال حاضر کمکی خواهد کرد؟
از آقای روحانی باید سئوال کرد این مردمسالاری بعد از تقلب انتخاباتی سال ۸۸ کجا بود؟ چگونه کسیکه مردمسالاری را با خشونت و لوله تفنگ مغایر میداند، به سرکوب مردم بیگناه که حق قانونی خودرا مطالبه میکردند و میخواستند بدانند سرنوشت رای انها چه شد اعتراض نکردند؟ چه شد که در طول هفت سال گذشته در سوریه به لوله های تفنگی که از طرف اسد و سپاه به روی مردم نشانه گرفت، اعتراضی نکردند؟ چه شد که جناب روحانی به قول انتخاباتی خود برای یک انتخابات ازاد در سوریه عمل نکردند؟ مگر حصر سران جنبش سبز با زور لولههای تفنگ، زیر پا گذاردن ارزشهای مردمسالاری در حکومت نیست؟ چرا جناب روحانی در مورد حصر سکوت کرده اند.
چرا جناب روحانی شهامت انرا ندارند که بگویند که سیاستهای ماجراجویانه رهبری و سپاهیان ایران در عراق و سوریه شکست خورده است و باید روشی نو ساخت؟ مگر کنسولگری ایران در بصره در این چند روز به اتش کشیده نشده است؟ مگر مردم شیعه بصره نمیخواهند که ایران به نفوذ سیاسی و نظامی خود در عراق پایان دهد؟ مگر این بصره همان شهرشیعی نیست که در جنگ ایران و عراق میخواستیم انرا تسخیر کنیم؟ چقدر باید بر خطاهای گذشته در صحنه سیاست خارجی کشور اصرار ورزید؟ اقتصاد کشور دارد فرو میپاشد. ایا زمان ان نرسیده که به نقد گذشته بنشینیم و از ان درس گیریم.
همزمان با انتشار این یادداشت، حمله به ادلب آغاز شده و بیش از یک چهارم خاک سوریه،اگر ادلب هم با خونریزی فتح شود، هنوز در دست دولت مرکزی این کشور نخواهد بود. جنگ شاید در سوریه پایان یابد اما مادامیکه استبداد اسد در این کشور بماند صلح به سوریه بر نخواهد گشت. فقدان جنگ به معنی وجود صلح و ثبات در سوریه نیست. از فردای فتح خشونتامیز ادلب، اسلحه بهدستان برای چالش استبداد اسد به روشهای دیگری روی خواهند اورد و کشورهای مجاور به اعمال نفوذ خود به روشهای دیگری متوسل خواهند شد. سوریه با تسخیر ادلب به صلح و ثبات سیاسی نخواهد رسید. ایجاد صلح در سوریه هم هرگز از لولههای تفنگ بیرون نخواهد آمد.اگر چنین بود ما امروز شاهد چنین صلح و ثباتی در کشور خود بودیم. در کشوریکه نظامش مشروعیت خودرا از دست دهد ایجاد صلح مگر از طریق تغییرات ساختاری میسر نخواهد افتاد. جنبش سبز را با صلح خارج شده از لوله تفنگ و حصر سران جنبش سبزو بهزنجیر کشیدن انسانهای ازاده این مرز و بوم و به خیال خام خود سرکوب کردند اما یک نامه از شیخ شجاع اصلاحات، لرزه بر اندام استبداد میافکند و بیبصیرتان سیاسی میفهمند که کار پایان نیافته است و نظام ولایتمدار ثبات پیدا نکرده است. فاعتبرو یا اولی الابصار.
یک پاسخ
واقعا که فاعتبروا یا اولی الابصار
جناب نوربخش از شیرمرغ تا جون آدمی زاد حرف میزند که دق و دلی سیاسی خودش را ارضا کند.
1 چرا ایشان این منطق را در باره امریکای دموکراتیک بکار نمی برد که برای تنبیه تروریست های یازده سپتامبر دو کشور عراق و افغانستان را به خاک و خون واشغال کشید؟ و نه رژیم قرون وسطائی خانوادگی سعودی را؟
2 مقاله در باره سوریه و روسیه است یا مسائل سیاسی داخلی ایران؟
3 چرا همه چیز را بنفع اسرائیل و آمریکا میبینید؟
4 متاسفانه اسد جابر و ظالم بوده است.اما الترناتیو آن داعش و النصره و احرار الشام و… ده ها گروه تروریست هم آوا با حکومت سعودی و آمریکای مزدور آن است و در این مقاله هیچ اشاره ای به آن دیده نمیشود.
5 کانال ارتباطی ایران با شیعیان مظلوم لبنان از طریق سوریه بوده و ایران از متحد سیاسی خودش و هژمونی منطقه ای خودش و سرمایه گذارئی که در لبنان کرده حفاظت کرده است.
6 جناب نوربخش با سابقه ارتباط با دکتر یزدی و چمران، بد نیست کمی با شیعیان لبنان همدلی نشان دهند و نه بنفع دشمنان منطقه ای ایران در هر فرصتی قلمفرسائی کنند.
دیدگاهها بستهاند.